حضور مسعود فراستی در جشنواره فیلم کوتاه ابن سینا،
نخستین جشنواره سینمایی دانشآموزی در سطح کشور
و بزرگترین رویداد دانشآموزی ایران
(در کنار دکتر رضا بهزادیان، دبیر جشنواره)
شنبه، 19 فروردین ماه، سالروز تولّد مسعود خان فراستی
همه در کافه ژی با مسعود فراستی جمع هستیم.
شما هم قدمتان سر چشم؛
تشریف بیاورید.
کافه ژی با مسعود فراستی
(منو)
آدرس: تهران - خیابان وزرا (خالد اسلامبولی) - خیابان هشتم - پلاک 11
شماره تماس: 88100188-021
ساعت پذیرایی: 9 الی 23:30
کافه ژی
کافهی جدید مسعود فراستی
در تهران بازگشایی شد.
آدرس: تهران - خیابان وزرا (خالد اسلامبولی) - خیابان هشتم - پلاک 11
شماره تماس: 88100188-021
مسعود فراستی از ابتدای سال 1396 در تهران مستقر شده است
و همه روزه پذیرای میهمانان در کافه ژی خواهد بود.
خبرِ از سرگیری کلاسها متعاقباً اعلام خواهد شد.
1) صوت مکالمه تلفنی با مسعود فراستی (کلیک کنید)
2) یادداشت امیرکاوه آهنین جان:
«اسکار و بهار»
اولی آمد و دومی در راه است. و ما به هیچ موجود ماقبل شعوری اجازه خراب
کردن حال خوبمان را نمی دهیم. مخصوصا اونایی که هنوز در چهارچوبهای پوسیده ی
سواد نم کشیدشان لمیده اند و اصرار دارند نفهمند که سینما هر روز تازه
میشود تا نان نرخ روزشان بیات نشود.
جناب فرهادی حالا میشود از این مرز و بوم خارج شد و قبل از ورود به هر
کشوری سرت را بالا بگیری و گذرنامه ات را نشان بدهی و بگویی من هموطن اصغر
فرهادی ام
دستت درد نکنه مرد.
کانال تلگرامی و اینستاگرام مسعود فَراستی
جَعلی است و ادمینش جاعل
مسعود فراستی:
همه کانالهای مجازیِ به نام من، مردود هستند
(نویسنده: محسن باقریِ هَرابَرجانی)
لینک این مطلب در خبرگزاری تسنیم
سید محسن باقری؛ ادمین خودخوانده و جاعلِ جَریِ کانالهای مَجازی فَراستی -بر خلاف سیدجواد یوسفبیک (نویسنده و مسئول وبلاگ و سایت آقای فَراستی)- «دروغگو»، «جاعل» و صد روی صد «غیرقابل اعتماد» است. بار اول، چندماه پیش بود که نقد من بر فیلم ضد ملی دوندهزمین کمال تبریزی با نام (شاگردان فراستی وارد میشوند: تحقیرِ "سرزمین کهن" در "دونده زمین" ) در 16 خرداد 95، در خبرگزاری تسنیم منتشر شد و آنجا از تیتراژ فیلم تا پایانش سکانس به سکانس نشان داده بودم (اثبات کرده بودم) که چرا فیلم، ضدِ وطن است. چند روز بعدش در تاریخ 22 خرداد 95 یادداشت منتقدانهی دیگری از من به نام «کسی از فحشهای سکانسشده کمال تبریزی به تبار ایرانی خبر ندارد»، که در نقد مصاحبه کمال تبریزی با روزنامه اعتماد نوشته بودم را خبرگزاری مشرق منتشر کرد. آنجا این پرسش اساسی و حتی استراتژیک را مطرح کرده بودم که رسانههای روشنفکری و شبهروشنفکری- فارغ از توجه به هر گونه ایدئولوژیِ مذهبی و غیر مذهبی- چرا سر بزنگاهها از ملیت خودشان و خودمان که ایرانی هستیم و از این وطنی که همیشه متعلق به همهی ماست دفاع نمیکنند؟ و یادداشت را با این جملهها به پایان رسانده بودم:
« اینکه برخی رسانهها(ی غیرِ و حتی ضد روشنفکری) آمدهاند پشتِ نقد فَراستی، اصلا برای رسانههای روشنفکر، پیام خوبی نیست. کار تمام است. هرکه پشت کشور و مردمش بیایستد و در هَجمهها جُم نخورد، برنده(امروز مینویسم رستگار) است و هرکه دانسته یا نادانسته به مردم و وطنش پشت و خیانت کند، بازنده. این گوی و این میدان.»
سید محسن باقریِ جاعل، یادداشتها را دزدید و با الصاقِ «سید» و «عکس خودش با کرواتی نیمهباز روی تیشرت» به ابتدایش، ذوقزده آنها را در «سلام سینما» و معلوم نیست چه جاهای دیگری، منتشر کرد.
7 اسفند(سه روز پیش) یادداشتی نوشتم به نام «فراستی و نخود آشِ سهیلی» که سیدجواد آن را در وبلاگ فراستی- که مورد تایید آقای منتقد است- منتشر کرد؛ میثم امیری با اینکه اساسا با نوشته من موافق نبود، تیتر را نقد کرد و گفت حتی ضدِ نوشتهات است؛ آن را به «نخود آش درهم سهیلی علیه فراستی» تغیر دهی بهتر است. سیدجواد تیتر را تغییر داد؛ اما آن یکی «سید» -سید جاعلِ جَری- با شتابی وصفناپذیر و بِشکنزنان، حالا دیگر یادداشت را زده بود زیر بغل و با همان تیترِ منسوخ، در کانال تلگرامی جعلی فراستی، با نام خودش منتشر کرده بود و ابتدایش نوشته بود: «بازتاب ادمین سید محسن باقری به نامه حمید فرخنژاد». و در چند پستِ بعدش به مناسبتی دیگر در واکنشی (یا به قول خودش بازتاب) به آقای مهراب قاسمخانی نوشت: «عکس را از کافه سینما میدزدید و متن را از فرخنژاد کش میروید و فیلمنامهها را از روی فرندز میدزدید و دکور دورهمی را هندیها الهام میگیرید و الی ماشاالله ... حال سوال اینجاست که؛ جناب محراب قاسمخانی برادر محترم مگر تا به امروز غیر از دزدی کار دیگری میکردید؟» و "محراب" (؟!) را دزد نامید.
ادمینِ خودخواندهی کانالهای جعلی فَراستی، باز پریروز فحشنامهای را علیه آقای حمید فرخنژاد منتشر کرد؛ آنهم با اشکالات فراوانِ املایی و انشایی و لحنی کج و کوله که فقط از ذهنی کلاژ شده بر میآید و توی خیالپردازیهای خودش با چنتهای خالی از فکر و واژه، ایندفعه با وام گرفتن از اصطلاحِ «رخ در رخِ» سعید سهیلی در برنامه اخیر هفت، حمید فرخنژاد را به جنگ -و توهین رو در رو- فراخواند و البته نتوانست از واژههایی که درباره آقای فرخنژاد در آن یادداشت قبلی نوشته بودم، چشم بپوشاند.
ادمین خودخوانده در حال توهین و افترا با برندِ فَراستی، آنهم ظاهرا زیر پرچم فَراستی است و فکر میکند میشود با این نمدهای لِه کلاهی برای خودش بدوزد و با اشاره به زیرِ شلوارِ فرخنژاد کار و بار خودش را راست و ریس کند.
طبیعی است که امروز (سهشنبه 10 اسفند 1395) از او به دلیل دزدیدن و تحریفِ نوشتههایم در دادگاه شکایت خواهم کرد (پاک کردنِ نوشتههای من در کانال جعلیاش هم کمکی به او نخواهد کرد؛ چون به اندازه کافی از دزدیهایش اسکرینشات گرفتهام). حالا که او برای هر حاشیهسازی پوشالیِ دیگری آنهم با کلمههای من، تیز کرده است؛ چارهای ندارم اعلام کنم تا اطلاع ثانوی، قرار نیست به ایمیلِ کوتاه و "محترمانهای" که سید ابراهیم نبوی از طریق سیدجواد یوسفبیگِ عزیز، در پاسخ به یادداشت منتقدانهام با نامِ «شجاعت اندیشیدن و روشنگریاش» که هفتم اسفند منتشر شده است، پاسخی بدهم؛ البته اگر ادمین جاعله، این یکبار را دندان روی جگر بگذارد و از اینیکی متاع بگذرد و خودش را نیاندازد وسط.
این دزدیهای ناشیانه از کسی که انشاء نوشتن هم بلد نیست -و نشانی به سوء استفادههای دیگر به نام فَراستی در همان کانال و اینستاگرام میدهد- را گفتم تا مخاطبان به آن صفحه و عکس اعتماد نکنند و آقای منتقد را در یادداشتها و برنامههای تصویریاش دنبال کنند.
پینوشت1: دیروز ظهر با استاد فَراستی تماس گرفتم و شرح ماجرا را برایشان توضیح دادم. آقای منتقد گفت: «همه کانالهای مجازی به نام من مردود هستند.»
پینوشت2: میثم امیری راست میگوید؛ چندماهی است دارد میگوید در عرصهی نوشتن، فامیلیام را با پسوندی، پیشوندی چیزی متعین کنم. متعین میکنم؛ محسن باقری هَرابَرجانی (روستای پدریام).
برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک کنید.
***********************************************
سیّد محسن باقری:
مسئولیت این پاسخ همه جوره به عهده سید محسن باقری می باشد. تحت هیچ شرایطی این پاسخ را به استاد نچسبانید. (خطاب به پاپاراتزی ها) _ دین ندارید لااقل آزاده باشید.