کافه ژی
کافهی جدید مسعود فراستی
در تهران بازگشایی شد.
آدرس: تهران - خیابان وزرا (خالد اسلامبولی) - خیابان هشتم - پلاک 11
شماره تماس: 88100188-021
مسعود فراستی از ابتدای سال 1396 در تهران مستقر شده است
و همه روزه پذیرای میهمانان در کافه ژی خواهد بود.
خبرِ از سرگیری کلاسها متعاقباً اعلام خواهد شد.
سلام، وقت بخیر
من علاقمند به مطالعه ی تاریخ هنر و رمان هستم، منتها نمی دانم که باید از کجا شروع کنم. ممنون می شوم اگر کتاب هایی را برای شروع معرفی بفرمایید.
سید جواد:
سلام.
در کامنتهای .بلاگ جستجو کنید. قبلاً به طور مفصل لیستی در این باره اعلام شده است.
ی سوالی داشتم.با اینهمه نقدی که استاد به آقای مهرجویی داشتن چرا آقای مهرجویی به سمت جشنواره های خارجی نرفت و برای اونها نساخت؟این رو یک امتیاز یا یک چیز خوب نمی دونن؟
سید جواد:
خیر. نرفتن یک فیلمساز به سمت خارج دلیل بر خوب بودنش نیست.
هفت جیرانی یا گبرلو بود اقای فراستی با تبدیل شدن برنامه سینمایی به شو تلوزیونی حاضر به حضور نمیشد نمی دونم چرا ایشون حاضر هستند اقای افخمی تحمل کنه.
همان طور که شما گفتید تجسس کردن در زندگی شخصی مردم درست نیست ولی کار این خانوم هم در انتشار این عکس به همان نسبت درست نیست که باعث ایجاد شبهه در ذهن افراد شود.
کار هر دو گروه نادرست است.
سید جواد:
موافقم.
مصاحبه ای با تارکوفسکی بود که بهترین فیلمهای عمرش رو پرسیده بودن و ویریدیانا جزوشون بود.بعد هم در همون مصاحبه گفته بود گاهی هم بونوئل فیلمهای مبتذل و بی ربطی می سازه مثل ملک الموت و تا این حد پایین می آد.
اینکه نظر استاد عوض شده ی خورده دیر به خودشون نیومدن؟
مسعود فراستی با حضور در برنامه هفت قدیم و جدید، سبک گفتار و حتی ظاهری که داره، خواسته یا ناخواسته، نوعاً تبدیل شده به یک سلبریتی. همان طور که هر اهل سینما مثلاً فلان بازیگر یا کارگردان رو میشناسه، مسعود فراستی رو هم میشناسه، یعنی مردم این ها رو در یک حیطه (سینما یا هنر) طبقه بندی می کنن. به همین دلیل با زندگی خصوصی فراستی هم جوری رفتار میشه که مثلاً با فرزاد حسنی رفتار شد. این ها همه بخشی از سلبریتی بودنه. پس نباید کسی رو به خاطر این موضوع سرزنش کرد که به طور خاص حواشی زندگی فراستی رو مطرح کرده، چرا که اینجا فراستی با فلان بازیگر فرقی نداره. حالا این موضوع که این نوع رفتار به صورت عمومی، هم از سوی کسی که منتشر کرده هم از سوی مردمی که دنبال این حواشی هستن، چه دلایلی داره یه بحثه، و این که اصولاً کار درستیه یا نه، یه بحث دیگه، ولی باید قبول کرد که اجتناب ناپذیره. پس خیلی بزرگ نکنید موضوع را.
خانم شیرمحمدی نویسنده مملکت و همسر یه کارگردان که یه سریال (کوچک جنگلی) و یه فیلم (عروس) خوب تو کارنامه اش داره از زندگی خصوصی دیگران سو استفاده می کنه برای خودش لایک و کامنت بگیره ؟! خیلی کارشون زشت بود ...
ببینید من نه شبکه اجتماعی دارم نع میدونم تلگرام چیه نه اینستاگرام. اینرو از خود مسعود خان فراستی یاد گرفتم.
من تجسس نمیکنم. خود همسر بهروز خان میاد میگه بیاین نگا کنین همسر فراستی. اینو در یک صحفه شخصی نمیزاره . این رو تو یک صحفه با هزاران ممبر و اکانتی باز رروی همه.. یک عکس مستهجن و اوج دیاثت! فرقی نمیکرد راست باشه یا دروغ. این حرکات از یک سری انسان که ادعای شخصیت و ارزش های انقلاب و ضد روشنفکری یدک میکشند بعید است. این را مینویسم چون این خانوم همسر بهروز خان بعد از اینکه بطور کاملا نامعلوم و غیر شفاف اعلام میکند که این دروق سیزده میباشد و جالب تر اینکه افراد جامعه را که فراخانی به دیدن این عکس میکند مشتی داعش و بی فرهنگ و الاغ مینامد.
اقاری رحیم مور ازعدی میگن حرف درست رو از هر کسی که میشنوی احترام بگذار. من مسعود فراستی رو با بیشتر حرفاشون موافقم. ولی بقول خودشون تحمل زور شنیدن رو ندارم. اینکه توهین کنید به مردن و بدتر از ان توجیح کنید اوج بی فرهنگی شماست
سید عزیز من ای مطالب رو صرفا برای شما مینویسم چون به نظرم الان جایی نیست که خودتون رو بی طرف اعلام کنید. این حرکت دروق یا راست توهین به مردم است. اولا
صفحه شخصی ی جای شخصی نیست یک مکان اجتماعی هست. مثله کوچه و بازار. مخصوصا برای افراد شناخته شده.
این حرکت همسر فراستی و همسر بهروز خان هیچ فرقی با پارتی رفتن های بازیگران و فوتبالیست ها و پخش ان در اینترنت بع عنوان صحفه شخصز ندارد.
اگر میتوانید به گوش اقای فداستی نیز برسانید . از ایشون چند وقتیه فقط حاشیه میشنویم. از مصاحبه در اپارات و کلکل های نقدی ایشان. اقای فراستی بازیچه رسانه نبودن ولی مثل اینکه خوشش امده
با تشکر از شما که میتوانم اینجا بدون هیچ مزاحمتی و سانسوری حرفم را بزنم.
سید جواد:
طبیعتاً، بر اساس تمام آنچه پیش از این مفصلاً عرض شد، با تمام آنچه هم اکنون فرمودهاید مخالفم. عرض بنده هنوز همان است که بود. اتفاقاً اگر آن عکس در صفحهی شخصی منتشر میشد، عرایض بنده وارد نبود. توضیحات بنده دقیقاً مالِ همین فضای مسمومِ "عمومیِ" مجازی است- که نمیدانم چگونه میشود ندانست که چیست اما تا صفحهی یک فرد را در آن دنبال کرد. مصداق تجسس کردن هم بعد از انتشار این عکس است که معنا مییابد. بنده عرض نکردم که برخی از افراد بدون وجود هیچ عکسی تجسس کردهاند. وقتی چیزی وجود ندارد، طبیعتاً تجسسی معنا ندارد. تجسس آن زمان معنا مییابد که عکسی منتشر میشود و حالا کنجکاوی افراد منفعل را به دنبال خود میکشد. واکنش فعلی جنابعالی نیز مصداق همان پیشبینی این بنده است.
ممنونم که حضور دارید و نظرتان را بیپرده اعلام میفرمایید.
ز آنجایی که واقعاً دور از ادب و فرهنگ میدانم این تجسسات را و واقعاً شرم میکنم از اینکه دربارهی مسائل خصوصی افراد- آن هم استادم- کنجکاوی نمایم یا صحبتی کنم یا پاسخی دهم، با آگاهی به اینکه این سکوت کردن و پاسخ ندادن حتماً ایجاد شبهه و شائبه خواهد کرد، از دادن هرگونه پاسخی به هر گونه سؤالی از این دست خودداری میکنم. دلیل هم آن است که وقتی ورود به حوزهی این کنجکاویها و تجسسات را اشتباه میدانم، قطعاً پاسخ ندادن را با تمام تبعاتش صحیح میدانم و خود را موظّف نمیدانم که در برابر شبهههایی که از سر بیفرهنگی ایجاد میشود، بنده نیز قدم در این عرصهی بیفرهنگ گذارم تا مبادا ضربهای را متحمّل نشوم. بنده در عوض حاضرم که هر ضربهای را بپذیرم اما محکم جلوی این فضای مبتذل بایستم زیرا اطمینان دارم که کارم درست است و آن کسی که ایجاد شبهه و کنجکاوی میکند مشکل دارد. من لزومی نمیبینم که به دلیل مشکل داشتن دیگران، خود نیز وارد حوزهای مشکلدار شوم...........
درود ، واقعا استفاده کردم و یادگرفتم . این دنیای مجازی از نامه های کاغذی که پست به دست ما می رسوند هزار سال عقب تره . اون قلم و کاغد حسی داشت و تصویری می ساخت از فرستنده که هزارتا شکلک نمی تونه جای اونو بگیره . یک نامه تبریک سال نو اگه به دست ما می رسید از خط خوشش و.... ما خوشحال می شدیم . ولی حالا 1000 تا شکلت گل بزار زیر تبریکت هیچی که هیچی .
شب نشینی تلگرامی و بحث های بی درو پیکرشم . هیچی توش نیست جز اینکه می نویسی و بعد از چند ثانیه بدون اینکه نوشته خونده بشه نوشته بعدی میاد و دوباره بعدی و فقط نوشته ها پشت هم جمع میشه بدون اینکه مکثی باشه . همین حرف های بدردنخور من هم ، هیچ فایده ای نداره . چون ممکن 100 تا تفسیر بشه و چون تصویری از من نیست تا میزان بدردنخور بودن کلماتم مشخص بشه . یعنی یه مشت کلمه با یک فونت که میشه بجاش نوشت 01 01 01 و هیچ فرقی نداره چون چیزی که می نویسی 01 است و چیزی که می بینیم 01 است . البته میشه یاد گرفت و میشه لذت برد مثل همین نوشته هایی که از سیدجان خوندم . اما به شرطی که تصویر بسازی و از 01 آدم بسازی و اونو تجسم کنی اون موقع میشه خیلی حرفها درک کرد . خیلی تصاویرو هضم کرد و خیلی مشکلاتو حل کرد.
با سلام خدمت شما جناب یوسف بیک عزیز.
صرفا خواستم از توضیحاتی که ذیل کامنت حسین عزیز فرمودید ازتان تشکر کنم. فکر میکنم دلیل این مشکلات صرفا شهرت جناب فراستی باشد. متاسفانه عادت کرده ایم مدام دنبال حواشی باشیم و اصل کار که همان هنر و غوطه خوردن در آثار هنریست را از یاد ببریم. اگر طرفدار منتقد سینما هستیم یعنی که صرفا مخاطب نقد های منتشر شده توسط ایشان و نظراتش در باب هنر و سینما هستیم. اگر طرفدار یک خواننده پاپ یا بازیگر چهره بودیم بحث آن جدا بود. به قول شما بهتر سعی کنیم که کمی از فضای مجازی فاصله بگیریم تا درگیر حواشی بی اهمیت آن نشویم.
سید جواد:
سلام خدمت شما.
سپاسگزارم.
سلام سید . میخاستم ببینم این عکسس که از همسر اقای فراستی منتشر شده وافعا همسر ایشون میباشند؟
ممنون اگر یک جواب ساده و صریح بهم بدین. ممنون میشم.
سید جواد:
سلام.
از آنجایی که واقعاً دور از ادب و فرهنگ میدانم این تجسسات را و واقعاً شرم میکنم از اینکه دربارهی مسائل خصوصی افراد- آن هم استادم- کنجکاوی نمایم یا صحبتی کنم یا پاسخی دهم، و با آگاهی به اینکه این سکوت کردن و پاسخ ندادن حتماً ایجاد شبهه و شائبه خواهد کرد، از دادن هرگونه پاسخی به هر گونه سؤالی از این دست خودداری میکنم. دلیل هم آن است که وقتی ورود به حوزهی این کنجکاویها و تجسسات را اشتباه میدانم، قطعاً پاسخ ندادن را با تمام تبعاتش صحیح میدانم و خود را موظّف نمیدانم که در برابر شبهههایی که از سر بیفرهنگی ایجاد میشود، بنده نیز قدم در این عرصهی بیفرهنگ گذارم تا مبادا ضربهای را متحمّل نشوم. بنده در عوض حاضرم که هر ضربهای را بپذیرم اما محکم جلوی این فضای مبتذل بایستم زیرا اطمینان دارم که کارم درست است و آن کسی که ایجاد شبهه و کنجکاوی میکند مشکل دارد. من لزومی نمیبینم که به دلیل مشکل داشتن دیگران، خود نیز وارد حوزهای مشکلدار شوم.
این توضیحات را نه منحصراً خطاب به شما، حسین عزیز، و نه فقط دربارهی این سؤال خاص- که این روزها شما و دیگران درگیرش هستید- عرض کردم؛ بحثی کلّی بود که نتیجهاش در این مورد خاصّ آن است که باید یاد بگیریم و خودمان را تربیت کنیم که با یک عکس یا یک جمله یا یک خبر دربارهی شخص و شخصیت یک نفر به قضاوت ننشینیم و به سرعت از کنار سؤالات و شبهات ایجاد شده دربارهی آن شخص عبور کنیم چراکه تجسس دربارهی یک فرد و مسائل خصوصی مربوط به وی نه در توان ماست و نه اخلاقاً،قانوناً، شرعاً، انساناً (عرفاً را نمیگویم چون ظاهراً عرف این روزها برعکس این است) اجازهی این عمل را نداریم. یک فرد تربیت شده در برابر هر سؤالی که برای او ایجاد میشود- یا برایش ایجاد میکنند- آنقدر منفعل نیست که وا بدهد. یک فرد تربیت شده چنین قراری با خود ندارد که آنقدر لوس باشد که هر سؤالی برایش ایجاد شد، الّا و لابُد باید جوابش را بگیرد. تربیت شدگی یعنی آنکه آنقدر کنترل ذهن خود را داشته باشیم که به هر سؤالی اجازهی ثبت و جولان در فضای فکری خود ندهیم. متأسفانه فضای مجازی وجود ما را بیتربیت و فکر و ذهن و حس و احساسمان را بی در و پیکر کرده است.
دوستانی که از فرط غوطهور شدن در این فضای بیفرهنگ و بیتربیت، توان درک و فهم عرایض بنده را ندارند، ممکن است این توضیحات مفصّل را کاملاً پشت و رو تعبیر کنند و در پی آن، بیان لاطائلاتی را دربارهی جناب فراستی و اینجانب روا بدانند، اما چنانچه عرض شد، بنده این امر را به جان میخرم تا یک بار برای همیشه در برابر این فضای مسموم اعلام ایستادگی کنم. از سایر دوستان فرهیختهام نیز صمیمانه درخواست میکنم که در این مسیر بنده را یاری کنند. بیایید هم خودمان به سوی تربیت شدگی مذکور حرکت کنیم- که هم بنده و هم شما در سطوح مختلف قطعاً نیازمندش هستیم- و هم خود را موظّف نکنیم که به هر سؤال و شبهه و توهین و . . . پاسخ دهیم. این را بدانیم که سکوت ما صحیح و بحق است و ورّاجی ورّاجان، گرچه علیه ما باشد، نادرست و باطل.
حسین عزیز، باز هم تأکید میکنم که طرح سؤال شما تنها بهانهای بود تا بنده توضیحاتی کلّی را که در طول چندین سال کار این وبلاگ در دلم انباشت شده بود و فکر میکردم اینک زمان مطرح شدنش است، بیان کنم و قطعاً مخاطب انحصاری بنده در این عرایض شخص شما نبودید.
متشکر از حوصله، توجّه و تأمّل تمامی کاربران گرامی.
آقا سید چرا استاد اجازه میدن خانوم شیرمحمدی یا هر احمق و نادان دیگری مدام با آبروی ایشون بازی کنن؟
دوباره همون پست رو گذاشتن با عنوان دروغ 13. این بچه بازیا چیه سید؟ آخه یکی باید به گوش استاد این حرف برسونه خب.ناموس آدم که الکی نیست برادر من.چرا جلوی این خانوم رو نمیگیره استاد؟
بده...عیبه...ایراده... به چه زبون بهت بگم سید جان.
خب میخوای دروغ 13 بگی از بچه ها و شوهر خودت شروع کن.چکار به استاد داری؟
سلام . سال نو مبارک سید جان انشالله همه تو سال جدید سرحال و سرپا و سلامت باشن .
فقط یه نکته دوستانی که گوگل مپ دارن خیلی راحت می تونن کافه رو تو نقشه پیدا کنند کافیه کلمه jee بنویسن حتی شماره ی تلفن اونجا هم نوشته که نمی دونم چقدر درسته . نزدیک ترین مترو هم میرزای شیرازی هست من هنوز فرصت نکردم برم و تبریک بگم . ولی هر کدومتون رفتید از جانب من سلام ویژه برسونید .
سلام
مبارک باشه و بسلامتی و خوشی.
این هم حرکت کیش و ماتی جناب فراستی بود در قابل مخالفانشون.اونقدر این غول رو کوبیدند و وز وز کردند تا اومد تهران دم در گوششون!!!
سید جواد:
سلام.
زنده باشید. سپاسگزارم.
حمید رضا چقدر زود از موضعش عقب نشینی کرد.شخصیت با نظرات فرق داره! عجب.
همون آدمی که بودی که هستی بابا. به قول همون دوستمون که عقده.اره آدم وقتی عقده و گره داره و اینطور حرف میزنه،جلوی چشمش بسته میشه.هیچ جا رو نمیبینه.
واقعاً فکر نمی کردم یک روز مجبور بشم اینجا و اینطور جواب بدم ولی به هر حال...
مخاطب این وبلاگ 12 فروردین ساعت 15:26 نوشته:
«فقط میتونم بگم برای حمیدرضا و حمید رضا ها متاسفم که گره ها و عقده های درویشان رو حل نکردن.شخصیت هم خوب چیزیه.»
جالبه که دوستان ما از روی دو خط نوشته به بی شخصیت بودن یک نفر پی پردن ولی از دروغ گویی (سر رفتن حوصله و زیر تیغ توبه کردن)، ادبیاتِ فرومایه (استمناء، دیاثت، خایه)، تخطئه به اسم نقد (گمان نمی کنم این عادت هر روزه نیاز به مثال داشته باشه)، نفهمیدن شخصیت و به قول آن یکی جوهرِ وجودش چیه.
ضمناً یک نفر توضیح بده که «عقده های درویشان» دقیقاً چیه؟ اشاره به من داره یا به درویشان (درویش ها). من چطوری باید گره ها و عقده های درویش ها رو حل کنم؟
محسن ساعت 13:14 نوشته:
«امسال آقای حمیدرضا را خوب میشناسم.
نذار بگم جوهر وجودت از چه !»
جالبه که هم تو فراستی بارقه هایی از احمدی نژاد می بینم هم تو مریدهاش. بگی بگی؟ بگو بگو!
مرید بودن و به قول شمس با عصای دیگران راه رفتن خیلی بد نیست، وقتی بد میشه که فرد «در-مریدی-مانده» بشه. یک روز بود که فراستی کلماتی به من برای فکر کردن میداد، اون کلمات رفت، کلمات دیگه ای اومد، این ها هم میره و کلمات دیگه میاد، مهم اینه که فکر اصالت داشته باشه وگرنه کلمات مثل لباس کهنه میشه و احتیاج به نو شدن داره، ولی با عوض کردن لباس، فرد تغییر نمی کنه.
قبلاً هم تو نقدفارسیِ مرحوم گفتم که یه زمانی از فراستی تاثیر گرفته بودم، مثل خیلی از دوستانِ اینجا (البته نه به شدتی که در بسیاری اینجا می بینم) ولی رد شد و گذشت، هنوز هم نظرات فراستی رو دنبال می کنم چون میشه چیزهایی یاد گرفت و موضوعاتی برای فکر کردن پیدا کرد، ولی معتقدم آدمی زاده ی قابل احترامی نیست و حداقل برای من بخشی از نظراتش از شخصیتش جداست.
اقا چه عالی تبریک
عکسی از اقای فراستی و همسرش دیدم که بنظرم اختلاف سنی یا وضعیت حجاب به خودشون مربوطه ولی پارادوکس چی؟ فردی یه زمانی چپ بوده بعد طرفدار مرتضی اوینی بعد این عکسها شخصیت اقای فراستی به قول خودشون در نیومده همانطور که خودشون با دیدن تناقض تو فیلم به این نکته اشاره می کنند.
سلام.به نظر من قرار دادن این عکس در معرض دید عموم اون هم توسط استاد از همسرشون خیلی از آدمی مثل مسعود فراستی بعیده.
سید جواد:
سلام.
البته اون عکس را جناب فراستی در معرض دید عموم قرار ندادند، بلکه در صفحات افراد دیگر منتشر شد.
از نظر جناب یوسف بیک چطور,
از نظرِ ایشون مطلعید؟!!
در حدِ دو سه خط؛
سید جواد:
ایشون سعی میکنند فیلم را دوباره ببینند و نظرشان را تقدیم کنند.
کافه ژی قبلا با همین نام در اونجا وجود داشت. آقای فراستی خودشون کافه رو دوباره راه اندازی کردن یا اینکه همون ژی سابق هست و آقای فراستی صرفا در اونجا حضور دارن؟
سید جواد:
جناب فراستی خودشون همان کافه را- که متعلّق به یکی از دوستان قدیمیشان بود- با مدیریت جدید بازگشایی کردهاند. هماینک نیز کافه با حفظ نام با تیم خودِ آقای فراستی اداره میشود و تیم قدیمی دیگر در آنجا نیستند.
سلام
چرا شما با توجه به اینکه در ترجمه کتاب کوروساوا نقش داشتید،و با توجه به اینکه منتقد هم هستید نقدی در این کتاب ننوشته اید؟
از نظر استاد ایرادی دارد که مثلا جوانان با هر نگرشی به فیلم ،در کتاب های مختلفی که ایشان در آورده اند نقدی بنویسند؟حالا هر کتابی که ایشون در آورده اند.
سید جواد:
سلام.
از نظر جناب فراستی هیچ اشکالی ندارد. آقای علی رنجبران هم که از شاگردان جوان آقای فراستی هستند، یک مطلب مفصّل نگاشتهاند که در این کتاب به چاپ رسیده است. بنده آن زمان خودم مطلب خاصّی به عنوان نقد برای ارائه نداشتم وگرنه آقای فراستی مشکلی نداشتند.
سلام
فراستی آخرین صحبتی که در مورد فیلم "راننده تاکسی" داشتن توی برنامه هفت بود که گفتن 'چند شب پیش فیلم راننده تاکسی رو باز هم تماشا کردم و دیدم که چقدر فیلم بدیه!'
فقط میتونم بگم برای حمیدرضا و حمید رضا ها متاسفم که گره ها و عقده های درویشان رو حل نکردن.شخصیت هم خوب چیزیه.---------------------------------------------------------------
سلام بر سید جواد و تبریک سال نو به همه.انشالله سالی پر از انرژی و امید برای همه و مخصوصا استاد باشه.
یا علی
سید جواد:
سلام بر شما.
بنده عرض تبریک متقابل و سپاس دارم خدمتتان.
سلام و عرض ادب؛
باشد که جناب فراستی رو همچون گذشته پرانرژی و شاداب بببینیم،
ما در تلویزیون و شاید در مصاحبه ای که فعلا متوقف شده,,
و کاربرانِ تهرانی وبلاگ, در کافه یِ ایشون..
سیدجان,یک سوال :
از نظر استاد راجع به فیلمِ "راننده تاکسی" چقدر مطلعید؟
دو خط ,سه خط..؟!
سید جواد:
در حد توضیحی دو سه خطی اطلاعی ندارم. همین را میدانم که دیگر فیلم را خوب نمیدانند.
امسال آقای حمیدرضا را خوب میشناسم.
نذار بگم جوهر وجودت از چه !
در جواب به kmv
نزدیکترین ایستگاه "میرزای شیرازی"
سید جواد:
درست میفرمایند آقا مجید. خط 3 - ایستگاه "میرزای شیرازی".
ممنون.
کدوم ایستگاه مترو باید پیاده شد؟
سید جواد:
فکر میکنم نزدیکترین ایستگاه، بهشتی باشد که البته دو-سه چهارراه فاصله دارد.
یه عکسی از استاد منتشر شده در کنارهمسرشون تا اونجایی که من یادمه خانمشون این شکلی نبودن نمیدونم جدا شدن و یا تو عکس اینجوری به نظر میاد به تازگی ازدواج کردن و یا هرچیزی مهم نیست و به ما ربطی نداره اما این خیلی بده که ما از مهمترین منتقده سینمایی کشورمون نقد نمیبینیم تو این چند وقته بیشتر مطالبی که بازتاب پیدا کرده صرفا حاشیه بوده به شخصه دوست دارم مطالبی که میخونم نقد باشه تا حاشیه با اشتیاق مطالب مربوط به استاد روپیگیری میکنیم اما تقریبا هیچکدومش راجع به سینما نیست به نظرم مقصر بخشی از این حواشی خود استادن
این اسم به چه معنیه ؟
الان چطور خوانده میشه؟ژی و راندوو باهمه؟
سید جواد:
خیر. فعلاً همان ژی (به معنای زیستن، زندگی).
«دوست وبلاگی: چرا از تهران رفتید و دیگه در تهران نیستید؟
مسعود فراستی: حوصلهام سر رفته بود.»
پیداست که استاد باز سرحوصله آمدند و برگشتند تهران...صدا و سیمای ایران برای هر که بد باشد برای جیب استاد ما خوب بوده. البته اضافه کاری در مجلس و استقراضهای بیسود و بازگشت را هم باید لحاظ کرد.
ضمنِ تبریک سال جدید، برای دوستان وبلاگی هم آرزومندم که هر چه بیشتر در راه تقلید از ادبیات فراستی توفیق پیدا کنند تا ما هر چه بیشتر شاید کپی برابر اصلهای ایشان باشیم.
مقلد پایید.
خیلی هم عالی.
امکانش هست در ساعات غیرِ کلاس، وارد کافه شد، نشست و با مسعودخان بحث هم کرد؟ وقتشون اجازه میده که بشینند و بحث و گفت و گو کنند؟ در رابطه با سینما و مسائل غیره
سید جواد:
بله، حتماً.
مبارکه. امیدوارم این بار قلیون هم باشه.
سید جواد:
سلامت باشید. ممنون.
قطعاً و ابداً قلیون نخواهد بود.
سلام
بزرگتر از مکان قبلی هستش؟
سید جواد:
سلام.
تقریباً همون اندازه است.
سلام . کافه قبلی بسته شده و دیگر اونجا حضور ندارن ؟
سید جواد:
سلام.
بله، کافه قبلی که در مهرشهر بود تعطیل شد و ایشان از این پس در تهران سکونت دارند.