در بعدازظهر یک روز پائیزی گفتگوی گرم و دوستانه ای توسط انجمن سینماکلاسیک با استاد مسعود فراستی در خصوص سینماکلاسیک و نقش دوبله فارسی انجام گرفت . در بدو ورود به کافه راندوو دلنوشته ای از استاد بر دیوار کوبیده شده بود که چشم هر بیننده ای را بخود خیره میکرد :
با فراستی گرد یک میز می نشینیم و گفتگو را آغاز می کنیم:
-
تعریف شما از سینمای کلاسیک چیست؟ آیا دوره سینمای کلاسیک تمام شده است یا
میتوان انتظار ساخته شدن فیلمی کلاسیک را در هر زمان داشت؟ دو نظریه
درخصوص سینمای کلاسیک وجود دارد: نظریه ای که در سال 1985 توسط دیوید
بوردول در کتابی بنام سینمای کلاسیک هالیوود مطرح شد که دوره سینمای کلاسیک
را از 1917 تا 1960 میدانست (که بعدها به 1927 تا 1963 اصلاح شد) و نظریه
دوم که توسط مدیر سایت راجر ایبرت و دیگران ارائه میشود که میگوید فیلمهای
بزرگ امروزی عتیقه های فردا محسوب میشوند و سینمای کلاسیک وابسته به زمان
نیست.
سینمای کلاسیک را باید بر مبنای فرم
تعریف کنیم یعنی اینکه نوع روایت ، روایت خطی ، علل و معلولی و اساسا شخصیت
محور و بشدت داستان پرداز. این مقوله از ابتدای دوران گریفیث را در بر می
گیرد تا دهه هفتاد. زیرا ما هنوز در اوایل دهه هفتاد فیلمسازان کلاسیکی
داریم که آخرین فیلمهایشان را می سازند. در دهه هفتاد به نظر من سینمای
کلاسیک تمام می شود. حالا بوردول می گوید سینمای کلاسیک در دهه 60 تمام می
شود اما من یک دهه ارفاق می کنم. چون هنوز فکر می کنم هیچکاک فیلم می سازد.
و هنوز برخی از سینما گران خوب کلاسیک هم مشغول فیلمسازی هستند. دیگر هم
تکرار نمی شود و بنظر من دوره طلایی سینماست. همه حرفهای اساسی که سینما می
توانست بزند به درست ترین و ساده ترین شکل ممکن - ساده که می گویم اصلا
منظورم آسان نیست بلکه سادگیِ بعد از پیچیدگی است - بیان شده است.
سینمای کلاسیک را می توان با موسیقی
کلاسیک مقایسه کرد، می توان با ادبیات کلاسیک و یا با نقاشی کلاسیک مقایسه
کرد. در واقع همه این کلاسیکها اساسا هنر را می سازند و بیسِ هنرند. کسیکه
میخواهد هر مدیوم هنری را انتخاب کند باید پشتوانه آنها چنین کلاسیکهایی
باشند ، بدون مقوله کلاسیکها ما راه به جائی نمی بریم.
سینمای مدرن از درون اینها در می آید.
من فکر می کنم همین امروز می توان با کلاسیکها زیست کرد. یعنی اینطور نیست
که سینمای کلاسیک در دهه شصت یا هفتاد اساسا تمام شده است و زیست و مخاطبش
هم مربوط به همان دوره است. سینمای کلاسیک مثل ادبیات و نقاشی و موسیقی
کلاسیک هنوز هم می تواند با مخاطب جدی خود تعامل داشته باشد. سینمای کلاسیک
در واقع فشرده همه چیزهائیست که ما در هنر به آن احتیاج داریم.
-
شما همه جا از مفهوم و فرم صحبت می کنید ، مفهوم و فرم را در سینمای ایران
چگونه می بینید؟ ما در ایران مقوله ای بنام سینمای کلاسیک داشته و یا
داریم ؟ آیا با توجه به مولفه هایی که بیان نمودید در سینمای ایران فیلمی
داریم که آن مشخصات سینمای کلاسیک را داشته باشد؟
مقایسه سینمای کلاسیک جهان با سینمای
ایران بنظر من بی ربط است. سینمای کلاسیک جهان با سینمای ایران فاصله زیادی
دارد. از نظر من ما هنوز سینما نداریم.
- مثالی میزنیم : شما فیلم ناخدا خورشید را چطور دیدید. این فیلم نمیتواند یک فیلم کلاسیک باشد؟
فیلم خیلی بدی است.
-
چرا ؟ این فیلم مطابق با همان ادبیات کلاسیک اروپا نوشته و ساخته شده است.
فراموش نمیکنیم که یکی از اصول سینمای کلاسیک اقتباس از ادبیات قرن 19
اروپاست که این فیلم برداشتی آزاد از چنین ادبیاتی است
این فیلم از روی قصه همینگوی گرفته شده
است ولی فیلم بسیار بدی است ،یعنی در آداپته کردن و تبدیل آن به اینجایی ،
مشکلات اساسی دارد، شخصیتها هیچکدام هویت ندارند، شناسنامه ندارند و یکسری
عکسند، بعضیها در واقع فاجعه هستند. از اولین شخصیت که در واقع داریوش
ارجمند است ، غیر از یکدستی که ندارد اصلا این آدم را نمی شناسیم ، یک
ناخدائیست ، یک زن دارد، یکسری کنش دارد اما منش ندارد . وقتی هم که حرکت
می کنیم می رسیم به تبعیدگاه آنجا به کل نه فضا معنی دارد نه نصیریان معلوم
نیست کیست؟ و نه اویسی.
- فکر نمی کنید در داشتن و نداشتنِ هاوارد هاکس هم شخصیتها چنین هویتی دارند ؟
ابدا اینطور نیست
- پس چگونه است که داشتن و نداشتن را کلاسیک میدانید اما ناخداخورشید را خیر؟
اصلا ربطی بهم ندارند
- آیا جز اینست که صرفا شخصیتها و مکان در این دو فیلم به لحاظ بومی سازی توفیر دارند ؟
سینما با ادبیات و قصه سنجیده نمی شود ،
سینما با خودش سنجیده می شود. هاکس فیلمسازی بلد است اما تقوایی در این
فیلم اصلا فیلمسازی بلد نیست. یک کپی بسیار بد ساخته است.
-
شخصیت شما در نقد ، ما را به یاد مرحوم دکتر هوشنگ کاووسی می اندازد که
همواره صحبت دیگری (خلاف دانشته ها و خواست های دیگر منتقدان) داشت. وی در
سال 1339 در یکی از مجلات سینمائی نوشت : "برای کسانی که در امر خلاقانه
سینما فعالیت میکنند دوبله عملی منفور است". وی دوبله را نوعی کلاهبرداری
خطاب کرد که در کنگره بال و کنگره پاریس به نوعی تحریم شده بود. منتقد
دیگری (پورنگ بهارلو) در همان سال در پاسخ به کاووسی نوشت : این موضوع نسبی
است و با روایتی خاص از روبرتو روسه لینی تاکید کرد که "اصالت فیلم تاجائی
مهم است که به درک فیلم لطمه نزند ". نظر شما درخصوص دوبله چیست ؟
من ترجیح میدهم فیلم را با زبان اصلی و
یا زیر نویس ببینم. آنهایی که زبان بلد نیستند فیلم را با زیر نویس
ببینند.ولی دوبله را دوست دارم، برای اینکه ما با دوبله خودمان با سینما
آشنا شدیم. دوبله برای من جزو معدود جاهائیست که نسبت به آن نوستالژی دارم و
نوستالژی ام ، نوستالوژی خوبی است، نوستالوژی عشق به سینماست. دوبله ایران
جزو بهترین دوبله هائیست که می توان آنرا با دوبله ایتالیا یا فرانسه
مقایسه کرد. ضمن آنکه ما حتی جلوتر بودیم. دوبله کار مهمی کرد در شناساندن
سینمای کلاسیک به ایرانیان از این نظر باید از آن بشدت دفاع کرد، بعضی از
صدا ها هم که ماندگار شدند. مثلا من وقتی جان وین را می بینم بیاد دوبلورش
می افتم. و آن صدائیکه هنوز در گوشمان هست.
عیبی که دوبله گذشته ما داشت و این عیب
تسریع پیدا کرد این بود که خیلی به متن وفادار نبود و برای یک فیلم وسترن
آمریکایی حرفهای ایرانی را در دهان کارکترها می گذاشت. رابرت میچم یا جان
وین در ال دورادو یا ریووبراوو ، حرفهایی را در دهان کارکتر می گذاشتند که
خنده دار بود یعنی ممکن بود که برای لحظاتی در آن سالها تماشاگر در سینما
بخندد و لذت هم ببرد ولی اولا مال فیلم نبود ، مثل یا قمر بنی هاشم یا بعضی
از شعرها و این موضوع خیلی خیلی به فیلم لطمه جدی زد و الان که می بینیم
بیشتر این موضوع نمود دارد. اما این معنی اش این نیست که بخاطر این مسئله
دوبله را تخطئه کنیم. دوبله ایران صداهای فوق العاده ای در خود پرورش داده
است ، بسیار هم آدمهای فهیم و اغلب با سواد در خود داشته است که سینما را
دوست داشتند، کارکتر را می شناختند و فیلم را درک می کردند و بعد از این
بود که فیلم را دوبله می کردند. به همین دلیل من نسبت به آنها یک سمپاتی
عمیق دارم ، جدای آن انتقادی که عرض کردم.
-
همانطور که اطلاع دارید در گذشته فیلمهای ایرانی هم دوبله می شدند. اما
این روند از اوایل دهه هفتاد تغییر کرد و صداهای هنرپیشه ها در سر صحنه ضبط
گردید و فیلمها با صدای سر صحنه به اکران در آمد و دیگر از دوبله فارسی به
فارسی خبری نیست. نظر شما در اینخصوص چیست؟
قطعا صدای سر صحنه بهتر است. برای فیلم
ایرانی صدای خود بازیگر فیلم را واقعی تر می کند و صدای سر صحنه همه
واقعیات و افکتها را در بر دارد و به روح اثر بیشتر نزدیک است. ما می
توانیم در واقع صدای یک گوینده را روی شخصیتی مثل همفری بوگارت یا جان وین
هضم کنیم ولی صدای کسی را روی بهروز وثوقی یا فردین بنظر من غیر اصولیست و
آنرا پس می زنیم.
بنابراین بهتر است فیلمهای خارجی دوبله
شوند. هنوز از فیلمهای خوب خارجی و حتی از کلاسیکهایی که دوبله نشده اند یا
حتی دوبله هایی که آسیب دیده یا خیلی آسیب دیده اند باید دوباره دوبله
کرد. خوب حالا خیلی از دوبلورهای بزرگ را نداریم ولی می شود باز دوباره
کلاسیکهای خوب را دوباره دوبله کرد و اینبار اشعار و لیچارها را حذف کرد،
به متن وفادار بود و صدا گذاشت و لذت برد.
- دوبله شاخصی را بیاد می آورید؟ چه در زمینه انیمیشن و چه در زمینه فیلم؟
کارتون را بیاد ندارم اما از دوستدار
بجای جان وین خیلی خوشم می آید، طهماسب هم خیلی خوب است ، اسماعیلی هم خیلی
خوب است و بعد از اینها خسرو شاهی فوق العاده است بویژه بجای آلن دلون ،
اما اسماعیلی در دوبله تک است ، به نظر من دوبله درسو اوزالا فوق العاده
است ، چون فیلم را خیلی دوست دارم ، بخصوص شخصیت درسو را بسیار دوست دارم ،
من فیلم را به زبان اصلی هم دیده ام ، ممکن است به فیلم کوروساوا نقد
داشته باشم ، اما شخصیت درسو فوق العاده است ، صدای اسماعیلی بنظر من از
صدایی که در نسخه انگلیسی روی درسو گذاشته اند بیشتر به کارکتر می خورد و
از فیلم جلو می زند. فوق العاده ست.
- اسماعیلی از اینوع ابتکارات بسیار داشته است ، بجز درسو می توان به گویندگی بجای پیتر فالک هم اشاره کرد.
دقیقا و آن لکنت ریزی که در صدایش بود
- البته
آن لکنت خاص که مد نظر شماست مربوط به گویندگیهای وی بجای آنتونی کوئین
است. اسماعیلی تیپهای بسیاری خلق کرد از تری توماس بگیرید (که بعدها
پزشکیان آنرا در کارتون رابین هود تقلید و در دهان مار گذاشت) تا تیپ ریشار
که بعدها در هزاردستان بجای مرحوم جمشید لایق (آمارگیر ابتدای سریال) اجرا
کرد
تلویزیون اگر اشتباه نکنم در اوایل دهه چهل به ایران آمد. در آن دوره در
دبیرستان بودم و بشدت درس می خواندم. بهمین دلیل کارتونهای دوران کودکی را
زیاد بخاطر ندارم. البته بعدها برخی از کارتونها را دیدم ، اما نه در آن
دوره مانند گالیور و ....
-از نظر شما دوبله فن است یا هنر؟
هنر که قطعا نیست
-
چرا ؟ مگر نه اینست که مفهوم هنر براساس ریشه آن از لغات ترکیبی یونانی و
رومی در مفهوم "خوب توانستن" است؟ هر فعلی که انسان به بهترین شکل ممکن و
گاه فراتر از انتظار به انجام رساند در واقع در انجام آن هنر دخیل بوده است
اما مفهوم فن را میتوان بدون تواناییهای انسانی ( و حتی با یک ماشین یا
ربات ) به انجام رساند. در واقع در هنر عشق انسانی شالوده فعل است اما در
فن (حتی اگر به بهترین شکل صورت گرفته باشد) چون عشق دخیل نیست فاقد
ارزشهای هنری است. بطور مثال چگونه میتوان عشق به دوبله را در کنار مهارت
گوینده ای چون رفعت هاشم پور در میخواهم زنده بمانم را فن نامید درحالیکه
کار دوبله این فیلم بخاطر گریه این گوینده سر یک صحنه درام سه بار و در سه
روز متوقف میشود؟
این تعریف لغوی هنر می باشد که بنظر من
خیلی نادقیق است . لغت هنر اصلش یک یک لفظ یونانیست و معنی آنهم ، معنی
معینی در خلاقیت دارد. که بعدها هم در تاریخ شامل 7 هنر شده است ، نقاشی ،
معماری ، سینما و ..... همه متفق القول به آن گفتند هنر، اینکه می گویند
هنر معنایش این نیست که هر کاری در این مدیومها قرار میگیرد هنر است. بعضی
از اینکارها ما قبل هنر است و بعضی هم به مرحله هنر می رسد. ما نقاشیهای
بدی داریم که اینها هنر نیستند ، یا موسیقی یا سینما و حتی رقص . اینها خوب
و بدش ، خوبش به هنر تبدیل می شود ، البته خوب که عرض میکنم مفهومی
نمیگویم . فرمی عرض می کنم چون هنر از نظر من یعنی فرم.
- فرم یعنی قالب؟
نه ، مجموعه شکلها و اشکالیست که مفهومی را تولید می کنند ، بدون فرم معنا در کار نیست و معنا هم بدون فرم کارائی ندارد.
- از فرم به معنا می رسیم یا از معنا به فرم؟
ابدا از مفهوم به فرم نمی رسیم . مفهوم
وجود ندارد اگر قبل از آن فرم نباشد. در هنر از فرم به محتوا می رسیم،
محتوا قبل از فرم نیست و با فرم ساخته می شود ، با توجه به این نکته و هفت
هنری که همه بشریت به رسمیت می شناسد ، دوبله در ان جا ندارد، دوبله یک
مهارت بشدت خلاقانه می تواند باشد و یک حساسیت خوب به تبدیل چیزی به چیز
دیگر ، که مومن به آن چیز می باشد ، اگر مومن نباشد که اصلا نیست. چون خودش
به یک اصل دیگری مومن است. آن اصل ساخته شده ، این صدا وجود دارد، دوبله
باید چیزی شبیه به آنرا خلق کند.
در بهترین حالت چیزیست که قبلا عرض
کردم، آدمهای بزرگی بودند ، عاشق سینما ، عاشق نمایش ، و صداهای خوبی
داشتند، توانستند کار مهمی در تاریخ نمایش و سینمای ایران انجام دهند ، اما
اینکه بخواهیم اسم انرا بگذاریم هنر ، به آن دلایلی که گفتم ، نه.
- پس با این تعریفی که شما گفتید بازیگری هنر است اما دوبله هنر نیست.
من نگفتم بازیگری هنر است
- سینما وقتی هنر باشد زیرشاخه های آنهم هنر است. غیر از اینست؟
نه ، نه
- وقتی یک مجموعه هنر باشد زیرشاخه هایش نمیتواند هنر باشد؟ مگر نگفتید از جزئیات به کلیات میرسیم؟
اجزا می توانند هنر نباشد ، مثلا فیلمبرداری می تواند تبدیل به هنر شود
- پس دوبله هم می تواند تبدیل به هنر شود.
نه دوبله نمیشود
- چرا ؟مگر دوبله تلاش یک انسان برای رسیدن به یک کار خوب نیست؟
اگر اینطور باشد کفاشی هم هنر است ، آشپزی هم هنر است
-
شما با آقای حسین معززی نیا رفاقت دارید . ایشان در مجله 24 در آبانماه
1390 مقاله ای منشر کردند بعنوان "دوبله : آری یا نه" و دوبله را بشدت
تخطئه کردند . نظر شما در خصوص عقیده ایشان چیست؟
قطعا معززی نیا هم اگر دوبله را کوبیده
بیشتر بخاطر تحریفهایی که در دوبله اتفاق افتاده آن مقاله را نوشته است. و
بعید می دانم او دوبله ایکه زمانی در ایران معنا داشت و همچنین در زمان قبل
از انقلاب آن دوبله های خوب را یادش رفته باشد. من الان بیاد یکی از همین
دوبله های خوب افتادم.فیلمی که زبان اصلیش هم اتفاقا خیلی خوب است اما زبان
اصلی آن بخوبی دوبله ما نیست. فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد. دوتا
دوبلور آنجا هستند ، جلیلوند و کاظمی که صدایشان بشدت به چهره الیزابت
تیلور و ریچارد برتن می خورد
-
ما در بررسی این فیلم در سایت خود نوشتیم که این دو نفر (جلیلوند و کاظمی)
می توانستند نمایشنامه این فیلم را در ایران به روی صحنه ببرند و از خود
فیلم سرتر باشند.
البته نمایشنامه رادیویی آنرا ، برای
اینکه چهره شان به آن دو شخصیت نمی خورد. دوبله تیلور و برتن فوق العادست و
تا جائیکه من بیاد دارم دوبله به متن بشدت وفادار است . یعنی از ان
کارهائیکه ما به آن انتقاد داریم در آن نیست. مکث هایش درست تنظیم شده و
بنظر من یکی از بهترین دوبله های تاریخ ایران است. دوست ما (معززی نیا) چون
جوان است احتمالا این دوبله ها را نشنیده است و ترجیح میدهد فیلم را به
زبان اصلی ببیند و جالب اینکه اغلب کسانیکه دوست دارند فیلم را به زبان
اصلی ببینند زبان بلد نیستند! زیر نویسش را می خوانند ، این بیشتر یک ژست
است و ژست خوبی هم نیست. اما آنجا که دوبله به متن وفادار نباشد هر انتقادی
به آن وارد است.
- چاپ دوم کتاب اسطوره جان فورد را کی ارائه میکنید؟
چاپ شده و الان قابل ارائه ست.
- بد نیست نظر شما را راجع به چند کارگردان بپرسیم
- کوبریک:
دو تا فیلم خوب دارد یکی راههای افتخار
با بازی عالیِ کرک داگلاس و دومی چگونه می توان بمب را دوست داشت که در
ایران بنام دکتر استرنج لاو معروف است
- (استاد دوبله دکتر استرنج لاو چطور بود؟)
دوبله اش خیلی خوب است ، یک کمدی سیاه
ضد جنگ و دقیق درست مثل راههای افتخار یک فیلم ضد جنگ و دقیق که حرفش را می
فهمد و فرمش هم درست است.
- الیور استون؟
دوست ندارم ، فیلمهایش شبیه مخملبافِ قبل از رفتن است. فیلمهایش شعریست ، رادیکال سبک است.
- مایکل مان ؟
دوتا فیلم قابل تامل دارد ، بخصوص مخمصه اش قابل اعتناست.
- با دوبله مجدد فیلمها موافقید؟
بسیاری از فیلمهای کلاسیک را می توان دوباره دوبله کرد
- بنظر شما کدامیک از فیلمهای کلاسیک را می توان دوباره دوبله کرد؟مثالی در ذهن دارید؟
همه شان، چون بنظر من فیلمهای هیچکاک
اغلبشان دوبله خوبی ندارند و برخی هم لطمه خورده اند. بنظر من دوبله مجدد
کلاسیکها کار خوبیست به شرط وفاداری به متن و پیدا کردن صداهائیکه به چهره
کارکتر ها نزدیک باشد.
- نظر شما درباره ترجمه فیلم چیست؟ ، برخی از فیلمها اصلا در ترجمه موضوعش عوض می شود مانند بعداز ظهر سگی در دوبله دوم.
جاهائیکه ما در دوبله مشکل داریم نود
درصد به ترجمه برمی گردد. هیچ تعهد جدی به متن ندارند. هرجا چنین اتفاقی
افتاده دوبله هم آسیب دیده است.
-
در واقع ضرر کننده اصلی دوبله است. بدون آنکه نامی از مترجم به میان
بیاید. البته فراموش هم نمیکنیم که مدیران دوبلاژ بعضا در ترجمه ها دست
برده اند.
بله در واقع ترجمه ها اغلب بد هستند اغلب به متن وفادار نیستند
-
البته این موضوع را هم باید در نظر داشته باشیم که گاهی مجبور به تغییر
هستند. گاهی حرفهای رکیکی در فیلم رد و بدل می شود. نظر شما چیست؟ آیا با
اینکه حرفهای رکیک عوض می شوند و تغییر پیدا می کند شما موافقید؟
قطعا باید این را در نظر بگیریم که ما
در چه جایی زندگی می کنیم. بعضی از فحشها ممکن است در آن کشور فحش نباشد
اما در اینجا فحش شناخته می شود. من خیلی با این موضوع مشکل ندارم اما با
تغییر موضوع مانند آنچه در بعداز ظهر سگی اتفاق می افتد مشکل دارم و آنرا
فاجعه می دانم. در واقع فیلم را به یک فیلم دیگر تغییر می دهد.
- تا چه اندازه با این موضوع که یکنفر در یک فیلم بجای چند شخصیت گویندگی کند موافقید؟
در مجموع مخالفم.غیر از مورد اسماعیلی
که می تواند اینکار را بکند. اسماعیلی اعجوبه است و کسیکه گوشش به این
موضوع مسلط نباشد به راحتی نمی فهمد که همه اینها یکنفرند. اسماعیلی منحصر
بفرد است.
-
البته بازیگرانی هستند که با این موضوع مخالفند. برای مثال عزت الله
انتظامی اعتقاد دارد که گویندگی منوچهر اسماعیلی در هزار دستان بجای وی به
بازی او لطمه زده است. هرچند اکنون که دیگر صدای سر صحنه ابداع گردیده است
حتی بسیاری از هنرپیشگان قبل از انقلاب اکنون اعتقاد دارند که اگر در زمان
ما هم صدای سر صحنه ابداع شده بود هنر ما بیشتر به چشم می آمد. در حالیکه
اغلب دوستداران دوبله معتقدند که بسیاری از نقشهای آنان به مدد صداهای
زیبای دوبلورها ماندگار گردیدند.
قبول دارم
- برای مثال بسیاری از ما نمی توانیم با صدای اصلی سعید راد ارتباط برقرار کنیم.
بله ، به اعتقاد من هم سعید در واقع چیزی به اسم صدا که پنجاه درصد از هنر یک بازیگر است ندارد و خیلی ها اینطور بودند.
- آیا می دانستید فیلمی مانند بابا شمل اثر مرحوم حاتمی ابتدا دوبله شد و سپس کارکترها از روی دوبله فیلم، بازی کردند؟
جالب است ، نمی دانستم.
-
یا مصطفی عقاد وقتی فیلم محمد رسول الله را با دوبله ایرانی می بیند می
گوید اگر این فیلم با صدای دوبلورهای شما اکران جهانی میگرفت موفق تر بود
(به نقل از مجتهدی).
فیلم محمد رسول الله بدون اینکه ادعای
عجیب غریبی بکند ، عقاد محمد رسول الله ای ساخته است که از محمد رسول الله
ای که ما پنجاه سال بعد ساختیم خیلی جلوتر است. و این فیلم ما، فیلم خیلی
بدی است. عقاد عجب معجونی ساخته است.
- عشق
به دوبله در نهاد پنهان اغلب ایرانیها وجود دارد. با این وجود چرا در
جشنواره هایی مانند فجر دوبلورها فراموش می شوند و به انها جوایزی اهدا نمی
گردد؟
من هم قبول دارم که مردم ما عاشق دوبله
هستند به دو دلیل اول برای اینکه ما ملت کلامی هستیم و بعد از ما
ایتالیائیها. اینکه دوبله در وجود همه ما هست دلیل دومش بیشتر بخاطر نقش
دوبلور های ماست که صداهایشان در حافظه تاریخی ما مانده است.
- نظرتان درباره اضافه گوئیهای گویندگانی مانند حمید قنبری روی فیلمهای جری لوئیس و یا ایرج دوستدار روی فیلمهای جان وین چیست؟
خیلی بد است
-
استاد دو موضوع را باید در نظر گرفت، یکی اصالت فیلم و یکی هم گیشه ، اگر
نگاهی به گیشه داشته باشیم ، می بینیم اغلب فیلمهایی که این گویندگان آنها
را به اینگونه دوبله کرده اند از فروش بالایی برخوردار بوده است که سهم
اصلی آن از دوبله فیلم است ، آیا باید عوام را در اینگونه موارد کنار
بگذاریم؟
وقتی فیلمی ساخته می شود و ما در اینجا
آنرا دوبله می کنیم باید به آن مومن باشیم، اینکه مخاطب از چهارتا لیچار
خوشش می آید ، این تبدیل کردن یک فیلم به یک اثر مبتذل است. اینکه مخاطب از
این موضوع خوشش می آید این خبط غلطی ست که آقای قنبری داشته است ، حتی
آقای دوستدار ، ولی بنظر من قنبری بیشتر از دوستدار این اشتباه را کرده
است.
-
البته گویندگان ما گاهی توجیهاتی برای این عمل خود داشته اند. برای مثال
وقتی جان وین با صدای دوستدار بجای یا عیسی مسیح میگوید یا قمر بنی هاشم
این گوینده اعتقاد دارد شنیدن اسامی مذهبی از دهان هر انسانی به هرشکل
زیباست و توفیری ندارد که بگوئیم یا عیسی مسیح و یا قمر بنی هاشم.
این استدلال غلط است ، این توهین به
مردم است ، یعنی مردم اینقدر بی سوادند که بپندارند که جان وین می گوید یا
قمر بنی هاشم؟ این درک غلط از مردم است.
-
تاکنون با گویندگان تعاملی داشته اید؟ در جشنواره ها یا جلسات؟ ما تاکنون
ندیده ایم در نقدهای خود از فیلمهای کلاسیک به دوبله فیلم اشاره داشته
باشید. چرا؟
یکی از دلایل اصلی آن اینست در دوره
ایکه دوبله در ایران دارای رونق بود من در ایران نبودم. منظورم دهه پنجاه
ست. و بعد هم فیلمهایی که دیدم اساسا یا دوبله های خرابی داشت یا نیاز به
مرمت داشت. گاهی با برخی از گویندگان جلسات مشترک داشتیم. مثلا با بهرام
زند جلسه مشترکی درباره سریال 24 داشتم.
-برای نقد یک فیلم ، شما قبل از نقد فیلم را با زبان اصلی می بینید یا با دوبله؟
من اصلا با دوبله نمی بینم
- و چرا؟
به این دلیل که برخی از دوبله ها من را
عصبی می کند. وسط فیلم ناگهان صدا زبان اصلی می شود. بسیاری از دوبله ها
ناقص هستند ، اینکه صداها عوض می شوند آزار دهنده است .بجز بعضی از فیلمها
که دوبله کاملی دارند اغلب دی وی دی ها دارای دوبله های ناقصی هستند.
- در مورد کارهای انجمن گویندگان جوان چه نظری دارید؟
ندیدم ، اگر هم دیده باشم حافظه ام یاری نمی کند.
- با اینکه تلویزیون ما شبکه ای ایجاد کند و در آن فیلمها را با زبان اصلی نمایش دهد موافقید؟
حتما
-
اگر سر ساعت خاصی فیلمی از این شبکه به زبان اصلی پخش شود و همزمان ،
همان فیلم در شبکه ای دیگر اما با دوبله فارسی پخش شود شما کدام شبکه را
برای تماشا کردن انتخاب می کنید؟
اگر دوبله کامل باشد و ترجمه اش درست باشد و به متن وفادار باشد قطعا دوبله
- پس دوبله را دوست دارید؟
بله
و یک سوال شخصی: میانه شما با فضای مجازی چطور است؟
اصلا خوب نیست
- چرا ؟ به آن علاقه ندارید یا تخصص استفاده از آنرا ندارید؟
از فضای مجازی خوشم نمی آید به همین
دلیل بدنبالش هم نرفتم. شبکه مجازی برای من عمدتا وقت تلف کردن است ، کتاب
مجله و روزنامه را بیشتر ترجیح می دهم
-
آینده دوبله را با توجه به عدم اکران فیلمهای خارجی ، پیرشدن صدای
گویندگان حرفه ای ، گسترش دوبله های ضعیف در شبکه های ماهواره ای و با تمام
کاستیهای فعلی چطور می بینید؟
آینده خاصی برای آن متصور نیستم. بازگشت به دوران طلائی دوبله امری محال است
- و کلام پایانی؟
آخرین حرفم که می خواهم از طریق شما
بگویم اینست که دیدن فیلمهای کلاسیک خیلی اساسی و الزامی است ، دوستان هرچه
بیشتر از کلاسیک بدانند ، مطلب و نقد بخوانند و دوباره فیلم را ببینند
قطعا از سینما بیشتر لذت خواهند برد و هم بیشتر یاد می گیرند. همه چیز از
کلاسیکها هم شروع می شوند و هم پایان می پذیرد.
با تشکر ویژه از آرش