مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

اطلاعیه پخش برنامه هفت

http://www.cinemajournal.ir/wordpress/wp-content/uploads/2015/06/20141226114939_4.jpg


برنامه هفت از این هفته (94/11/30) به صورت زنده بر روی آنتن شبکه‌ی سه سیما خواهد رفت.

ساعت پخش این برنامه همچون گذشته ساعت 23:00 خواهد بود.

آنچه احتمالاً در "هفت" (94/11/30) خواهید دید

در بخش نقد "هفت" این هفته خواهید دید


http://www.cinemajournal.ir/wordpress/wp-content/uploads/2015/06/20141226114939_4.jpg

 


میزگرد تخصصی:

بررسی و جمع‌بندی جشنواره / میهمان: جواد طوسی


فیلم خارجی مورد نقد:

پل جاسوسان (استیون اسپیلبرگ) / میهمان: جواد طوسی


برنامه "هفت" جمعه شب این هفته ساعت 23:00 به صورت زنده بر روی آنتن شبکه 3 سیما خواهد رفت.

نشست تخصصی "فرم در سینما"

مجله فرهنگی هنری هفت راه – گروه سینمای ایران: مسعود فراستی شامگاه شنبه در نشست تخصصی فرم در سینما در محل مرکز فرهنگی تبلیغی شهید هاشمی نژاد مشهد با اشاره به آثار جشنواره فیلم فجر امسال اظهار کرد: متاسفانه جشنواره امسال اثری که در سطح ملی حائز دریافت جایزه باشد را نداشت.

وی فیلم «ابد و یک روز» را بدترین و خطرناک ترین فیلم جشنواره فجر امسال دانست و گفت: این فیلم از نظر هنری هیچ جایگاهی ندارد چرا که سیاهی در آن موج می زند اما از نظر و نگاه سیاسی فیلم قابل توجهی است و در برابر چنین آثاری باید نقد هنری و فرهنگی و تند داشت نه اینکه شعار سیاسی داد.

این منتقد سینما با اشاره به اینکه نقد درست را باید از تصویری که فیلم از جامعه ایران در دنیای غرب می سازد دریافت کرد، ادامه داد: اگر این فیلم به جشنواره های خارجی راه یابد قطعا جوایزی را دریافت خواهد کرد چرا که نگاه سیاه نمایی و وطن فروشی در آن به وفور دیده می شود و دنیای غرب نیز به آثار ما نگاه هنری ندارد.

این دانش‌آموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه هنرهای تجسمی ملی هنرهای زیبای پاریس با بیان اینکه در جشنواره امسال فیلمی که به عنوان فیلم ملی جایزه گرفت ضد ملی بود و در ذات خود وطن فروشی و تباهی داشت، افزود:‌ کارگردانی این فیلم توانست نظر هیئت داوران را جلب کند و هیئت داوران نیز مبهوت یک اثر قلابی پایین شهری شدند.

در هنر بومی نشده‌ایم

فراستی با بیان اینکه در هنر هفتم هنوز به فرم بومی سازی شده نرسیده ایم، خاطرنشان کرد: برای صحبت در عرصه سینما در سطح بین المللی باید بتوانیم این هنر را در فرهنگ خود مخلوط کرده تا به فرم مورد نظر ما تبدیل شود.

وی با اشاره به اینکه معتقدم فرم دینی از فرم ملی ما می گذرد و برای رسیدن به فرم دینی باید به فرم ملی نزدیک شویم، تاکید کرد:‌ متاسفانه سینماگران ما پس از گذشت بیش از ۲۵ سال از دوران دفاع مقدس هنوز نتوانسته اند اثری در سطح ملی در این خصوص دست یابند.

این منتقد سینما با اشاره به تجاربی چون حصر آبادان و فتح آن و فتح خرمشهر یادآور شد: اگر امریکا چنین تجاربی داشت تاکنون صدها فیلم درباره آن ها می ساخت و به خورد مردم جهان می داد چنان که اکنون برای نداشته هایش این کار را می کند.

وی با اشاره به اینکه اگر فرم به معنا تبدیل و با آن متحد نشود، اصولا فرم نیست بلکه بازی با فرم است، افزود: در فیلم های مربوط به دفاع مقدس متاسفانه فیلم‌ساز با روش مخالف جنگ بودن خود را روشنفکر تصور می کند و فکر میکند که ضد جنگ بودن ارزش است.

فراستی با بیان اینکه جنگ ها به دو نوع تجاوزگری و دفاعی تقسیم می شود و همه انسان ها از جنگ دفاعی حمایت می کنند، گفت:‌ باید به نوع نگاه فیلمسازی که ادعای فیلم سازی دارد و در اکثر موارد جنگ را تجربه نکرده است، توجه کرد.

وی با تاکید بر ترسیم شکست های جبهه ایران در نبرد ایران و عراق در آثار سینمایی تصریح کرد:‌ بسیاری از این شکست ها در واقع برای ما پیروزی به همراه داشته و تنها شکل شکست داشته اند و بیان این موارد نه تنها باعث ضعیف جلوه دادن جبهه ما نمی شود بلکه آن را بزرگ می کند.

ساخت فیلم ملی عزم ملی می خواهد

فراستی ساخت فیلم ملی را دارا بودن عزم ملی دانست و ادامه داد: برای تصویر این تجربه ها، فقط کافیست واقعه را بازسازی کنیم و نیازی به حرف اضافه یا تخیل نیست.

وی با بیان اینکه اگر شخصی را که با او زیست کرده و تجربه داریم، درست تصویر کنیم از سطح ملی به جهانی هم می رسد، تصریح کرد: داشتن باور در یک موضوع به تنهایی کافی نیست چرا که به مرور تبدیل به تردید می شود و باید برای انتقال چیزی که برایمان مسئله و دغدغه است تلاش کنیم.

منتقد سینما خیال و واقعیت را دو بال یک اثر خوب دانست و افزود:‌ ابتدا باید از جامعه کنونی خود رد شویم تا بتوانیم از جامعه آرمانی حرف بزنیم.

وی با اشاره به اینکه رسیدن به فرم در سینما و تلویزیون از قبیل نور، صدا و دوربین علاوه بر تکنیک، تجربه زیستن نیز نیاز دارد، اظهار کرد: آنچه را که در واقع و در خیال با آن زیست نکرده ایم نمی توانیم به خوبی در هنری مانند فیلم به مخاطب منتقل کنیم.

فراستی با اشاره به ضرورت توجه به فرم قبل از محتوا افزود: اگر فیلمساز به آنچه می‌سازد باور قلبی و اعتقادی نداشته و همچنین آموزش لازم را نداشته باشد نمی تواند تصویر خوبی از آنچه ساخته را به مخاطب منتقل کند.

وی با اشاره به اینکه مهم چگونه گفتن یک موضوع است نه صرف گفتن آن، تاکید کرد: موضوعی که به شیوه درست منتقل نشود در قالب فرم هم به خوبی جا نمی گیرد.

فراستی بیان کرد:‌ فیلم های داخلی همچون «دیده بان»، «سفر به چزابه»، «مهاجر»، «نیاز» و «بچه های آسمان» و آثار خارجی همچون آثار هیچکاک در رسیدن به فرم موفق بوده اند.

وی با بیان اینکه تبدیل شدن دل مشغولی ها به ذهن مشغولی هاست که می تواند یک اثر را از دیگر آثار برتر و متفاوت کند، گفت: اهل هنر باید مدام خود را تصفیه کرده و با واقعیات منطبق کنند.

ضد یادداشت های جشنواره ای: افلاس

اشاره: این مطلب در  روزنامه اعتماد، شماره 3461 به تاریخ 19/11/94، صفحه 9 (ویژه جشنواره فیلم فجر) منتشر شده است.


افلاس


مالاریا: واقعا بد است برای پرویز شهبازی که قدم به قدم و دم به دم به عقب برود تا به« نفس عمیق» اش برسد که فیلم بدی بود. عیار ۱۴ را او ساخته؟ شک می کنم.

    
 آخرین بار کی سحر رو دیدی؟: در این سن وسال خیلی عیب ندارد که آدم فیلم بد بسازد. اما خیلی بد است که باور کند تجربه فرم می کند و فیلم به این لوسی و بی فرمی بسازد. دوربین رو دست کم تکان بس است؟ شب های روشن همچنان خیلی از « سحر...» جلوتر است و فرم دارتر.
    
 نفس: این دیگر فیلمسازی نیست. با رانت کسی فیلمساز نمی شود و اگر یک شبه شد، یک شبه هم ساقط می شود. چقدر این فیلم مشمئزکننده است و چقدر ضدزن و ضدکودک. طرفداری مزورانه ای دارد از مظلومیت بچه ها. ضدجنگ بودن فیلمساز دیگر بدجوری لو می رود و جانماز آب کشیدن هایش.
    
 امکان مینا: استیصال محض است. انگار فیلمساز « لیلی با من است» ٢٠ سال عقب رفته. لگد به مرده زدن چه سود؟
علیه داعش، تفکر و طرفدارانش بگوییم که معضل اصلی جهان است و ما.
    
دلبری: فیلم بدی است با یک سطر قصه خوب. کار غیرممکنی است که با بازی فوق العاده قاضیانی کمی ممکن شده. یک نمایش تک نفره است. نمایش نیست اما تک نفره خوبی است -بازی- چشمک زدن های جانباز معلولی که در تمام فیلم دیده نمی شود، خوب در آمده. فیلمساز باید سینما بیاموزد.
    
نقطه کور: صد رحمت به «شیفت شب» و موش کشی با تفنگ بادی اش.
    
ایستاده در غبار: انتخاب مهدویان و زحمت بسیارش در این آشفته بازار بی دردی و بی مساله بودن، قابل دفاع است و تحسین. اما فیلم درنیامده و متوسلیان اش و مستندش. شیوه مهدویان، نریشن و ترجمه تصویری اش و بازسازی هایش، حسی تولید نمی کند. راه دیگری باید یافت. مثلاشیوه محمدعلی فارسی و مستندهای جنگی اش قابل تامل است.
    
بارکد: یک قدم به جلو است - نسبت به یخبندان - اما همچنان به «ضدگلوله» اش نرسیده. کمدی، ژانر واقعی کیایی است.
    
زاپاس: فیلم بسیار متوسطی است و عقب تر از « ناخواسته» اما تا اینجا بهترین جشنواره است. هم جعفری خوب است، هم عزتی. کمدی کوچک قابل تحملی است، هرچند پایانش در نیامده.
    
پل خواب: فیلم اولی بدی است و بسیار متوهم. ربطی هم به جنایت و مکافات ندارد. با این توهم، بعید است به
فیلمسازی برسد.
    
لانتوری: فیلم پرهیاهویی است حتی قبل اکران جشنواره ای اش. بعضی بسیار خوش شان آمده - حتی قبل از دیدن- و برخی بسیار متنفرند- باز قبل از دیدن- اما فیلم، خیلی بد نیست. «عصبانی نیستم ۲» است و عقب تر از آن. تکنیک کمی آرام تر شده اما همچنان گیج است و شلوغ. نه مستند است نه داستانی. شخصیت اول
در نیامده. فیلم نان سوژه ملتهبش را می خورد و نان نام جنجالی اش. با جنجا ل آفرینی خیلی نمی شود جلو رفت، عقب چرا.

ضد یادداشت های جشنواره ای: "ابد و یک روز"

اشاره: این مطلب در  روزنامه شرق ، شماره 2515 به تاریخ 18/11/94، صفحه 14 (هنر) منتشر شده است.

سگدونی

«ابد و یک روز» پرغوغاترین فیلم امسال است و فریب کارترین شان. در پس ظاهر پرطمطراق و غلط انداز رئالیستی – ناتورالیستی اش، باطن سیاه و مسموم فیلمفارسی لانه دارد.

    دوربین روی دست پرتکان و ریتم تند فیلم برای دیدن نیست؛ توهم آن است و برای کورشدن. فیلم خاک به چشم مان می پاشد تا درست نبینیم و با وراجی ها و متلک های بی امانش مانع شنیدن می شود.
    اعتیاد، فلاکت و تباهی، آدم فروشی و خانه فروشی گویا سرنوشت محتوم این خانه – سگدونی – است.
    جمله پسر بزرگ و رئیس خانه (معادی) شعار و پیام اصلی فیلم است: «هرکس از این خانه نرود سگ است. هرکس برود و برگردد از سگ کمتر است». آیا «خانه» استعاره وطن نیست و اهالی اش، مردم وطن؟ شرم بر این نگاه.
    خانه، صاحب – پدر- ندارد. مادر مریض است و سربار. پسر بزرگ اما کیست؟ مردی سابقا معتاد، ظاهرا دلسوز خانه و خانواده، که سر بزنگاه برادر معتادش را لو می دهد و خواهر مظلوم و ستم کش اش – تنها آدم مثبت فیلم – را به بیگانه می فروشد تا مغازه ساندویچی بزند. چه نگاه کثیف و شوونیستی – ضدافغانی – دارد فیلم. نگاه به طبقه فرودست نیز از همین نوع است. فرودستان، محکوم به فروشند.
    بیست دقیقه اول فیلم پر از جزئیات بیهوده است به بهانه تمیزکاری خانه و بعد اتاق برادر معتاد (محسن) شاهد ته سیگارهای لای درزهای دیوارها، بند زیرپوش بیرون زده، وسایل شیشه کشی و تکه های مواد مخدر و پول های مچاله شده هستیم؛ و ریختن سرآسیمه مواد به چاه توالت و پرتاب یک بسته از آن به پشت بام خانه همسایه و دردگرفتن ادایی دستِ پرتاب کننده (معادی). چرا این بسته را در چاه توالت نمی ریزد؟ سرنوشت این بسته بعد از یافتن برادر کوچک در پشت بام همسایه سرانجام چه می شود؟ این جز بازی رقت آمیز نمایشی نیست؟ مثل خیلی دیگر از لحظات فیلم.
    فیلم حول محور محسن معتاد (نوید محمدزاده) می گردد و همه چیز درام در خدمت آن است. قهرمان- ضدقهرمان - محسن، با جنگ و دعوا و شروشور در همه جای فیلم ناگهان ظاهر می شود. آن همه سروصدا و شلوغ کاری، قلدربازی و شاخ وشونه کشی مرتضی در مقابل او و برگشتن به خانه اش چقدر لوس و نمایشی است. همه اش به تسلیم و سکوت می انجامد. دعواهای شان نیز ربطی به برگشتن او ندارد. اکت های بازیگر این نقش در نیمه اول فیلم مصنوعی و باسمه ای است و بعد در نیمه دوم بسیار ادایی می شود. قطعا معادی بهتر است؛ اما به نقش نمی خورد. شمال شهری ای که ادای جنوب شهری درمی آورد. علت انتخاب اش برای معروفیتش در جشنواره های خارجی نیست؟ شهناز کیست با آن پسر عشق لات و هیولاوارش؟ چه ربطی به فیلم دارد؟ صحنه دعوای برادران «غیرتمند» پشت در اتاق او چقدر مسخره و بی معناست، مثل همه دعواهای قلابی فیلم. شهناز انگار شوهر ندارد که همه اش آنجاست. پدرها و شوهرها در فیلم غایب هستند. اعظم چه کاره است و در این خانه چه می کند؟ بیوه است و پول دار و اهل دوبی و کیش رفتن و... چرا علیرغم ظاهر دلسوزش هیچ کمک مالی ای به خانواده اش نمی کند؟ شاید می داند خانواده احتیاج به کمک ندارند. همه چیز بازی است؛ یک بازی رقت انگیز. در هیچ کجای فیلم شاهد بی پولی این خانواده مثلافقیر نیستیم. اگر مرتضی داماد آینده افغان را تیغ می زند برای خرید مغازه است نه حل بحران مالی.
    مادر جز اکسسوار نیست. دلسوز و دل نگران پسر معتاد بیچاره اش است و برایش بسته مواد را پنهان می کند تا او بفروشد و این سیکل منحط تباهی ادامه یابد. بیماری قلابی او چیست؟ نمایشی نیست؟
     و اما دو شخصیت ظاهرا مثبت فیلم که به قول منتقدان طرفدار، نقطه امید فیلم است – که نیستند. پسربچه فیلم (نوید) که از همه بهتر است، زرنگ و باهوش می نماید و اهل درس؛ اما فقط در حال بازی با توپ دیده می شود و دست شویی رفتن و کارکردن در مغازه یا خرید یا تماشای کارتون. کی درس می خواند؟ نه کتابی دارد نه دفتری.
    و اما سمیه ستم کش و منفعل فیلمفارسی: مهربان و دلسوز است و ظاهرا مقاومتی در رفتن از خانه دارد، در ترک خانه. اما از خانه می رود و با دیدن نوید در آرایشگاه از پشت شیشه اتومبیل افغان ها به ناگه بازمی گردد. این بازگشت، «از سگ کمترش» نمی کند؟ این بازگشت به امید است به خانه؟ یا استیصال است و محتوم سرنوشت مبهم و آینده شوم و ماندن در تباهی آن سگدونی؟
     به نظرم پایان نیمه باز با آن نمای لانگ شات از خانه، روزنه ای از امید نیست؛ یک نمای چند پهلو برای تاویل های متفاوت است و متضاد. همه محکوم به ابدند و یک روز؛ محکوم به نیستی و تباهی اند اما دروغین و نمایشی.
    فیلم از نگاه بیرون است نه از درون. نقطه دید ندارد. از نگاه فیلم ساز است که خانه و اهالی اش را می نگرد. پز می دهد و می فروشد تا جایزه بگیرد. جایزه داخلی و حتی خارجی. فیلم لقمه چرب و نرمی است برای جشنواره های فرنگی با آن فقرزدگی و تباهی محتومش. اگر فیلم ساز ذره ای غیرت ملی و دلسوزی ای برای این خانه دارد و اهالی اش، نمی بایستی فیلم را به جشنواره های خارجی بفرستد که جز خانه فروشی و فقرفروشی نیست. ای کاش فیلم ساز – و فیلمش – در این خانه بماند حتی نمایشی.

گزارش ایبنا از جلسه‌ی رونمایی کتاب "اسطوره‌ی سینما"

http://www.ibna.ir/images/docs/000232/n00232745-b.jpg


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب «جان فورد و سینمایش؛ اسطوره سینما» نوشته مسعود فراستی، عصر شنبه 10 بهمن ماه با حضور علاقه‌مندان هنر سینما در فروشگاه نشر شامی برگزار شد. 


مسعود فراستی، منتقد سینما و نویسنده کتاب، در توضیح کتاب «جان فورد و سینمایش؛ اسطوره سینما» گفت: بعد از انقلاب اسلامی با مرتضی آوینی تصمیم گرفتیم برای مقابله با روشنفکرانی که عرفان تقلبی را علم کرده بودند، مجموعه کتابی متشکل از فعالیت 10 فیلم‌ساز برتر کلاسیک تهیه کنیم تا چهره‌های شاخص به مردم معرفی شوند.

وی ادامه داد: نوشتن این مجموعه را آغاز کردیم اما متأسفانه مرتضی بعد از مجموعه «هیچکاک» شهید و کار چند سالی متوقف شد. سینمای کلاسیک با شخصیت‌هایی مانند هیچکاک و فورد به فرهنگ ما بسیار نزدیک است چراکه تمام رابطه‌ها در فیلم‌های این فیلم‌سازان انسانی است.

فراستی در تشریح تفکرات جان فورد گفت: تفکرات فورد ایرانی و سنتی است و با مطالعه زندگی افراد موفق سینمای کلاسیک، متوجه خواهیم شد که آنها نیز تفکرات مثل فورد دارند. فورد در یکی از مصاحبه‌های خودش می‌گوید: فیلم‌سازی مانند نانوایی می‌ماند چراکه فیلم‌ساز مانند نانوا وظیفه دارد فیلم خوب به مخاطب تحویل بدهد.

وی ادامه داد: فورد و هیچکاک قابل‌مقایسه با حافظ و سعدی هستند زیرا همان‌طور که حافظ و سعدی در ادبیات جهان تاثیرگذار بودند، این دو نیز برای رشد سینمای جهان زحمت کشیده‌اند.

این منتقد سینمایی با اشاره به فواید مطالعه اظهار کرد: چهار شماره از این مجموعه 10 تایی تا به امروز روانه بازار نشر شده است و به‌تمامی علاقه‌مندان سینما پیشنهاد می‌کنم تا این کتاب‌ها را مطالعه کنند. به خصوص به افرادی مانند آن خانم بازیگر که به عنوان سوپراستار به برنامه «دید در شب» رضا رشیدپور آمده بود اما بازیگران مطرح سینمای جهان را نمی‌شناخت.

فراستی همچنین جزئیات کتاب را تشریح کرد و گفت: این اثر مجموعه مقالاتی درباره جان فورد، کارگردان اسطوره‌ای هالیوود، به قلم نویسندگان و منتقدان مطرح خارجی چون رابین وود و فرانسوا تروفو در کنار مقالاتی از منتقدان داخلی است. این کتاب دیدگاه‌ها، نقدها و روایت‌های شخصیت‌های ادبی، هنری، سیاسی را همراه با تصاویری از فیلم‌ها و آثار وی ارائه می‌کند.

این منتقد سینما، در بخش دیگری از سخنانش، به انتقاد از سینمای کشور پرداخت و گفت: سینمای دولتی به سمتی رفته است که برخی فیلم‌ها بسیار مبتذل شده‌اند و فیلم‌سازان جوان نه تنها به سینمای انقلاب، بلکه به سینمای قبل از انقلاب نیز بدهکار هستند.

با فرهنگ اروپایی و آمریکایی نمی‌توان فیلم مذهبی ساخت

مسعود فراستی با گلایه از فیلم‌های سینمای ایران اظهار کرد: متأسفانه فیلم‌هایی در حال ساخت است که سینمای ما را به چالش کشیده است. سینمای حال حاضر به ضرر کشور و نظام است چراکه عاقبت چندان مناسبی ندارد. در سال‌های گذشته به‌قدری فیلم ضعیف دیده‌ام که معتقدم فیلم‌های خوب هم بر اساس دانش ساخته نمی‌شوند و بر اساس یک اتفاق یا حادثه هستند.

وی ادامه داد: فیلمی در همین ایران ساخته‌شده که 200 میلیارد بودجه خرج آن شده است، اما واقعاً این فیلم توانست توقعات را برطرف کند و آیا نتیجه‌ای هم داشت؟ دوستان فکر می‌کنند که اگر پول زیادی خرج کنند و فیلم را توسط عوامل خارجی بسازند، معجزه خواهد شد. درصورتی‌که یک خارجی وقتی برای فیلم‌برداری فیلم ایرانی می‌آید، فرهنگ کشور خودش را می‌آورد و با فرهنگ اروپایی و آمریکایی نمی‌توان فیلم مذهبی ساخت.

 سینما شوخی نیست اما سینماگران ما آن را شوخی گرفته‌اند

نویسنده کتاب «جان فورد و سینمایش؛ اسطوره سینما» در توضیح نقش نقد در پیشرفت سینما اظهار کرد: نقد بسیار مؤثر است و نمی‌توان نقش آن را نادیده گرفت چراکه منتقد وکیل مدافع مردم است. به نظرم نقد باید پاتوق پیدا کند و به یک نهاد تبدیل شود.

وی افزود: متأسفانه بسیاری از منتقدان سکوت کردند و شاید این موضوع یکی از دلایلی است که رابطه دختر و پسر و نحوه آشنایی آنها با هم، به درد امروز سینمای ایران تبدیل شده است و عده‌ای هم منتظر نشستند تا از دولت پول بگیرند و این فیلم‌ها را بسازند. درواقع باید گفت که سینما شوخی نیست اما سینماگران ما آن را به شوخی گرفته‌اند. 12 سال است که ما با مساله هسته‌ای درگیر هستیم اما یک فیلم در این حوزه ساخته نشده است.

فراستی با اشاره به سریال‌های صداوسیما گفت: متأسفانه صداوسیما هم مسیر سینما را دنبال می‌کند. دیدن 5 دقیقه از سریال کیمیا کار بسیار سختی است و بدون شک این وضعیت نیاز به جراحی فرهنگی دارد.

در پایان این مراسم از کتاب «اسطوره سینما: جان فورد و سینمایش» رونمایی شد.


http://s6.picofile.com/file/8195820784/2015626081537.jpg

رونمایی از کتاب "اسطوره‌ی سینما"

http://s6.picofile.com/file/8195820784/2015626081537.jpg


مراسم رونمایی از کتاب تازه منتشر شده‌ی مسعود فراستی، «اسطوره‌ی سینما: جان فورد و سینمایش» و نیز جشن امضای این کتاب در روز شنبه 10 بهمن‌ماه 1394 با حضور مسعود فراستی در فروشگاه روایت فتح و ساقی، واقع در تهران - میدان فردوسی - خیابان سپهبد قرنی - جنب خیابان فلاح‌پور، از ساعت 14:30 الی 17:30 برگزار می‌گردد.

ضمناً به اطلاع می‌رساندآثار منتشرشده از جناب فراستی در نشر ساقی، در روز مراسم با 30 درصد تخفیف ارائه می‌گردد.

آنچه احتمالاً در "هفت" (94/11/9) خواهید دید

در بخش نقد "هفت" این هفته خواهید دید


http://www.cinemajournal.ir/wordpress/wp-content/uploads/2015/06/20141226114939_4.jpg

 


فیلم‌ ایرانی مورد نقد:

بوفالو (کاوه سجادی حسینی) / میهمان: طهماسب صلح‌جو


فیلم خارجی مورد نقد:

لاک (استیون نایت) / میهمان: کامیار محسنین


برنامه "هفت" جمعه شب این هفته ساعت 23:00 بر روی آنتن شبکه 3 سیما خواهد رفت.