بهترین ترجمه محاکمه کافکا و گوژپشت نوتردام و مردی که می خندد از نظرتان کدام است؟
تفاوت ابهام و تعلیق را چگونه تشخیص دهیم؟
سید جواد: ترجمههای «محاکمه» را ندیدهام. از «گوژپشت نتردام» و «مردی که میخندد» هم در حال حاضر فقط ترجمه جواد محیی در بازار است که بهترین ترجمه هم هست.
ابهام وقتی است که شما چیزی را نمیدانی و منتظر دانستنش هستی. ولی در تعلیق شما میدانی چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما اساساً چگونه اتفاق افتادنش مسأله است. ابهام بر پایهی نداستن است و تعلیق بر اساس دانستن. خواندن مقاله زیر هم بیشتر کمکتان خواهد کرد: http://sky-criticism.blogsky.com/1392/05/22/post-48/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%85%D8%A8
سلام.
جناب یوسف بیک عزیز، دو نکته؛ اولین نکته؛ تا به حال با چند نفری مسلط به ادبیات صحبت کردم و بدون استثنا همگی به غلط های نگارشی بسیار مسعود فراستی_به خصوص در مقاله اغازین مجله_ اذعان داشته اند. ایا شما هم به این امر معتقد هستید؟ من سوادی ندارم اما لااقل برای خواندن ان مقاله به زبان فارسی جان کندم واقعا!
نکته دیگر؛ من حس می کنم اساسا مجله ویراستار درست و حسابی نداشته. بعضی نویسنده ها بعد از علائم نگارشی فاصله نگذاشته اند و بعضی اری؛ که به گمانم شیوه دوم درست است. (مثل: بخشش، لازم... یا بخشش ،لازم...) لطفا برای شماره های بعدی در نظر بگیرید این مورد رو هم.
شماره بعد دیماه میاد دیگه؟
سید جواد: سلام. از نظر بنده، هر دو نقدی که مطرح کردید، وارد است. البته معتقد نیستم که خواندن سرمقاله، جان کندن میخواهد. بله. شماره بعد، ان شاء، الله دی ماه میآید.
سلام
میخواستم بدونم که آیا ممکنه در آینده جناب فراستی در مجله فرم و نقد، نقد هایی از فیلم های ماندگار کارگردان های مورد علاقشون منتشر کنن؟چون به نظرم زمان برنامه سینما کلاسیک برای نقد فیلم هایی مثل سرگیجه یا جویندگان کافی نبود.
سید جواد: سلام. از شماره اول با نوشتن مطلبی مفصل درباره «ارتش سایهها» دقیقاً همین کار را آغاز کردهاند.
سید عزیز و سایر دوستان سلام:
بعد از مدتی فصل پنجم خانه پوشالی رو دیدم و بنظرم افت فاحشی داشته و اصلا کل داستان و شخصیت هاش قابل قیاس با فصول قبل نیست.از اول فصل که برای سومین بار کاندیای ریاست جمهوری(یا من در آوردی و یا با اصول و قوائد رئالیستی وفادار به داستان مغایرت داره) میشه تا نقطه گذاری های انتهای اپیزود ها و پرش خیلی زیاد فیلمنامه و حتی نیمه رها شدن بعضی از اتفاقات و حوادث داستان واقعا بنده مخاطب رو گیج میکنه و حتی اینبار دیالوگهای مستقیم خود اسپیسی هم پرت و پلا تر از حوادثی که بعدها بوجود میاره بد تره!البته با رسوایی و اتفاقاتیکه برای اسپیسی افتاده شاید مزید علتی باشه برای ادامه سریال با یک فرمول و کارکنرهای دیگه!بنظرم داستان اگر از همون اپیزود فصل اول بر روی استعفای اسپیسی تمرکز میکرد جالبتر و بهتر از این بود که .........خطر اسپویل!!!!............به یک چشم بهم زدن برای سومین بار در انتخابات ریاست جمهوری پیروز بشه!!!همین الان که متن رو مینویسم حتی هنوز قسمت آخر رو ندیدم ولی تا به اینجا به حدی اعصابم رو بهم ریخت که حتی رغبت دیدن اپیزود آخر رو ندارم حالا چه برسه به فصل ششم که قرار هست کلا صحنه های مربوط به اسپیسی قراره حذف بشه!!!بنظرم واقعا این سریال از کجا چطور به اینجا رسید و حالا قرار هست چطور ادامه بده؟
ممنون میشم اگر دوستان فصل موخر سریال رو دیدند هم نظرشون بگند.
سلام و خداقوت
استاد یه مطلبی ،نقدی ،یادداشتی چیزی بنویسید یا از آقای فراستی بگذارید داخل وبلاگ . دلمان تنگ شد خیلی وقت است چیزی ننوشتید
و البته تسلیت به همگی...
سید جواد: سلام. هم ایشان چند مطلب جدید در مجله نوشتهاند و هم ما اخیراً مطالب قدیمی ایشان در وبلاگ بازنشر دادهایم.
سلام آقا جواد
نظر شما درباره نحوه تصویربرداری فیلم رنگ خدای مجیدی چیه.بنظرتون آیا میشه گفت این تصاویر با اون قاب بندی ها و رنگ آمیزی ها جنبه ملی دارن یا نه بنظرتون ربطی به فرهنگ ایرانیان ندارن و فقط جنبه زیبایی دارن.واینکه آیا اون تصاویر در راستای فیلم هستن یا نه؟چون بنظرم بعضی از تصاویر اون فیلم فقط جنبه زیبایی دارن و ربط چندانی به موضوع فیلم ندارن
سید جواد: سلام. بنده در حال حاضر نسبت به تصاویر آن فیلم وضوح فکری ندارم، اما با بخش آخر فرمایشتان کاملاً موافقم.
سلام. خسته نباشین.
حدیثی از پیامبر هست که فرمودن انما الاعمال بالنیات.
اگه ما نیت یا قصد عملی رو همون مضمون و شیوه انجام اون عمل رو فرم بدونیم ،آیا این حدیث،ارجحیتو به مضمون نمیده؟
یا حدیث دیگری که میفرماین:نیت مومن برتر از عمل اوست.
سید جواد: سلام و سپاس. اولاً ما نمیتوانیم نیت را مساوی با مضمون بگیریم چون نیت، نیت است و مضمون، مضمون. ثانیاً ما در دنیایی زندگی میکنیم که نه توانایی اطلاع از نیتها را داریم و نه اصلاً به لحاظ دینی، اجازه اطلاع پیدا کردن از درونیات انسانها را داریم. همان پیغمبری که «انما الاعمال بانیات» را فرمودهاند، همچنین در مسأله قضاوت فرمان دادهاند که تا زمان ظهور، همهی قاضیان واجب است که به ظاهر حکم کنند. حتی امیرالمؤمنین نیز که اگر خدا بخواهد، از تمام نیات آگاه است، به هنگام قضاوت، حکم به ظاهر میکند. پس این روایت و امثال آن دربارهی ارتباط خدا با بنده است، نه ارتباط مردم با مردم. خداوند از آنجایی که به نیات آگاه است، هم نیت را محاسبه میکند و هم عمل را، اما ما فقط توانایی آگاهی از ظاهر و فرم را داریم. ثالثاً تأمل دقیقتری در حدیث مذکور، ابواب دیگری را نیز بر ما میگشاید. اینکه "ب" در عبارت «بالنیّات» چه نوع "ب"ای است، اهمیت دارد و معنا را تغییر میدهد. این "ب" میتوانداز نوع ابتدائیه، استیناف، آلیه یا... باشد. در واقع، در هیچ کجای این روایت نیامده است که "ارزش" یا "اصالت" یا "ارجحیت" هر عملی به نیت آن است. پس این روایت چه معنایی دارد؟ معنای آن با توجه به نوع "ب" تفاوت میکند. به علاوه، میتوان در این باره بحث کرد که حکم این روایت، حکمی تکوینی است یا تشریعی که باز در هر دو حالت، عالم معنایی جمله بکلی متفاوت میشود.
نتیجه آنکه این روایت صراحت در برتری دادن به نیت نسبت به فرم ندارد که اگر هم چنین معنایی از آن برداشت شود، مختص این جهان نیست و مربوط به رابطهی خدا و بنده است.
سلام
در پاسخ به هادى:
طراحى میزانسن به این سادگى که آیزنشتاین مى گوید نیست. میزانسن اساساً "سبک دروبین" است. به طور دقیق تر، نسبتى است که دوربین با پدیده مقابل خود برقرار مى کند و از رهگذر پرده سینما به مخاطب نشان مى دهد. این که زنى کنار قبرى به ایستد و از طریق این نما، بیوه بودن زن به تماشاگر منتقل شود ابداً میزانسن نیست. شاید در یک گالرى عکاسى با موضوع "زنان بیوه" بشود چنین قابى را توجیه کرد اما سینما خیر. فاصله دوربین از قبر و از زن، خط اُفق، زاویه دوربین، اَکت زن و مواردى از این دست هستند که در میزانسن ایستادن زنى کنار قبر شوهرش تعیین کننده اند.
به منظور درک بهتر موضوع شما را به صحنه کلیساى فیلم "معما" ساخته استنلى دانن ارجاع مى دهم.
سلام
برای شروع خواندن تاریخ اسلام چه کتابی رو توصیه می چنید؟
با تشکر
سید جواد: سلام. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی پویش پیامبر، سید مجتبی حسینی پیامبر، زینالعابدین رهنما تاریخ تحلیلی صدر اسلام، سید جعفر شهیدی منتهی الآمال، عباس قمی
و اینکه نظر آقای فراستی و شما درباره ی آثار Carl Larsson چیست؟
سید جواد: بنده نمیتوانم نظری داشته باشم، چون اساساً تجربهای دقیق از آثار لارسون ندارم، هرچند که با یک مرور کلی متوجه شدهام که مورد پسند و سلیقه من نیست. از آقای فراستی هم نشنیدهام که نامی از او برده یا تحلیل و نظری درباره آثارش ارائه داده باشند.
نه گفته اند خودشان بهترند از آقای فراستی . البته سواد آقای فراستی را زیر سوال نبردند .
سید جواد: من تحلیلها و نظرات ایشان را خیلی نخوانده و نشنیدهام، بنابراین شخصاً نمیتوانم در این زمینه تحلیلی داشته باشم، اما یک چیز را میدانم و آن اینکه اثبات یک ادعا بر عهده مدعی است که اگر از پس آن برنیاید، ادعایش باد هواست.
سلام اقا سید جواد عزیز
در درجه اول تشکر صمیمانه دارم از شما بابت همه توجهات و زحماتتون که با صبورى پاسخ ما رو. اما میدید .اما بعد: سوالی در مورد نقاشی دارم. تو این شماره مجله فرم و نقد بخشی به نقاشی اختصاص داره که مربوطه به رامبراند. قبلا هم استاد تو تربیت حس نگاه کردن به نقاشی رو توصیخ کردند.
سوالم اینه که ما با نگاه کردن به نقاشی باید دنبال چی باشیم, ایا نگاه کردن صرف تو حس ما اثر داره یا باید کار دیگه اى کرط, اصلا اهمیتش چیه. اینا سوالاتیه که همیشه دتشتم. مخصوصا واسه کسایی که هیچ پیش زمینه اى از نقاشی ندارن, چطور باید باهاش رو به رو بشن
سید جواد: سلام. ما در نگاه کردن به نقاشی نباید دنبال چیزی باشیم. همانطور که در شنیدن موسیقی بدنبال چیزی نیستیم. اثر هنری، اگر هنر باشد، به صرف مواجهه با آن، با حس ما دریافت میشود و در ناخودآگاهمان درک میگردد. تنها کاری باید کرد این است که از افرادی موثق پرس و جو کرد که کدام نقاشیها و کدام نقاشها خوب هستند تا به سراغشان برویم. تنها وظیفه ما، اثر خوب دیدن و پرهیز کردن از آثار بد است. با این روند، حس ما با طور ناخودآگاه تربیت میشود و ذائقه پیدا میکند. در نتیجه، بعد از مدتی، حتی در حالی که چیزی از نقاشی نمیداند، اما حس میکند که فلان اثر خوب است و فلان اثر بد. از جایی به بعد دیگر به صورت ناخودآگاه با نقاشیهای خوب حس خوبی به او دست میدهد و حالی خوش، اما آثار بد، باز به شکلی ناخودآگاه، او را دلزده میکنند. بنابراین، بله؛ نگاه کردن صرف در حس ما اثر دارد و ما بجز دیدن آثار خوب کار دیگری نباید انجام دهیم و فایدهی این امر، تربیت ناخودآگاه حس ماست و در این مسیر، داشتن پیشزمینه یا نداشتن آن، خیلی متفاوت نیست.
یه سوال کوچک
چطور می شود آقای افخمی که به قول آقای فراستی _ مطمئنم که گفتن_ خوب کتاب می خواند و خوب فیلم می بیند و فرد با دانشی است . و البته خود ماهم این را می دانیم که آقای افخمی اطلاعات تکنیکی خوبی از دوربین دارند . فیلمهای بدی یا حتی ماقبل بدی مثل روباه بسازند که فکر کنم آقای فراستی به آن گفتند آشغال . یا آثار دیگر . تا آنجایی که میدانم آقای فراستی فقط از شوکران ایشان دفاع کردند شاید هم عروس . مطمئن نیستم . با این حال سوالم اینست چطور کسی کارهایش حتی کمی هم فرم نمی گیرد با این همه دانش و ...
سوال دوم : آقای ابراهیم نبوی گفته اند از نظر سواد و احاطه بر سینمای ایران و جهان و ... از حیث منتقد بودن از آثای فراستی بهترند ، می خواهم نه اینکه این جواب را بدهید بلکه این را تحلیل کنید . امیدوارم با عصبانیت اینکار رو نکنید و ان شاء الله با سوالاتم جو کامنتها را به ابتذال نکشم . شوخی نمی کنم واقعا دارم تلاش می کنم که شما این جمله را نسبت به سوالاتم و نظراتم نگویید چون از این کلمه متنفرم!
سید جواد: 1) پاسخ این سؤال را بارها جناب فراستی فرمودهاند: فرم، یاد گرفتنی نیست [که با دانش و مطالعه به دست آید]؛ زیستنی است. 2) من متوجه نشدم. آقای نبوی گفتهاند که خودشان از حیث منتقد بودن از آقای فراستی بهتر هستند؟ یا گفتهاند که دیگرانی هستند که از آقای فراستی بهتر باشند؟
سلام آقا سید
عرض خسته نباشید و خدا قوت بابت زحمات شما در وبلاگ.
میخواستم چند تا نویسنده داستان کوتاه نویس معرفی کنید و کتابهایشان(ایرانی و خارجی) که بتوان از آن ها به عنوان شروعی برای یک فیلم نامه کوتاه استفاده کرد.
ممنون.
سلام و عرض ادب
آقای یوسف بیک یک سوال دارم که البته می دانم جوابش طولانی است . هر موقع وقت داشتید لطفا پاسخ دهید
می خواهم شروع کنم به طور سیستماتیک و جدی فیلم ببینم . هدفم نقد نیست . هدفم تربیت حس تصویریم است می خواهم تا زمانی که فرصت بشود که به طور درست درمان کارگردانی را کامل یاد بگیرم _البته الان مطالعکی!!(مطالعه کمی) می کنم _ دوست ندارم تاریخ سینما را ورق بزنم می خواهم فیلم های چند فیلمساز خوب مثل فلینی برگمان هیچکاک فورد کوروساوا و میزوگوچی و تارکوفسکی و اینا ببینم و به طور کامل تحلیل کنم تا دستم بیاید تصویر چیست فیلم چیست و...
و البته سعی دارم تا جایی که ممکن است سینمایی ایران را نگاه نکنم مگر مواردی که افرادی مثل شما نقد مفصلی راجع بهش نوشته باشید که بخوانم و یاد بگیرم . (اگر لازم است بگویم که فیلمهای جدی و تلخ و عمیق را بیشتر از فیلمهای سرخوش دوست دارم ) البته باز درستی کار را شما می دانید لطفا معرفی کنید که با چه فیلمی از چه فیلمسازی شروع کنم و تا آخر بروم و همراهش کدام نقد ها را بخوانم ؟
چون مطمئنم شما استاد خوب و مطمئنی برای سینما هستید و یقین دارم خوب تربیت حس را بلد هستید
فقط یاد آوری کنم هدفم نقد نیست . هدفم فیلمسازی است اگر بشود !
البته امکان تحصیل در رشته ی سینما را ندارم.
با سپاس فراوان از شما
سید جواد: سلام. لیست بهترینهای جناب فراستی را نگاهی بیاندازید. آن کارگردانان را به ترتیب ببینید. البته پیشنهاد میکنم که با هیچکاک شروع کنید، سپس فورد، بعد کوروساوا، سپس برگمان و آنگاه بقیه. چون آقای فراستی درباره این فیلمسازان کتاب دارند، میشود آن کتابها را تهیه کرد و به ترتیب، دید و خواند.
سلام، میشه چند کتاب در زمینه میزانسن معرفی کنید؟
کتابی از هیچکاک در مورد کارگردانی یا اموزش سینما وجود دارد؟
ایا یک فیلم باید در همه لحظات فرم داشته باشد؟ مثلا یک گفنگو معمولی فقط دیالوگ دارد و نیاز به فرم ندارد(میشه اگه اینطور نیست مثالی بزنید)
لطفا به اقای فراستی بگید یک فیلم هیچکاک را در مجله از دقیقه اول تا اخر نقد و بررسی کنند، نقدر های اقای فراستی همیشه راجب یک تکه از فیلم هست
ممنون
سید جواد: سلام. 1) کتابی در زمینه میزانسن وجود ندارد. لااقل کتابی بدرد بخور. 2) چنین کتابی از هیچکاک وجود ندارد. 3) تمام لحظات یک فیلم میتواند دارای فرم باشد، هرچند که این امر به مهارت فیلمساز بستگی دارد. گفتگو نیز اگر فرم نگیرد، هنر نیست. تمام گفتگوهای فیلمهای اساتید سینما چون هیچکاک و فورد و دیگران اساساً دارای فرم است. 4) عملاً امکان پیادهسازی درخواست آخرتان وجود ندارد. ببینید که نقد یک سکانس از یک فیلم، چه حجمی پیدا کرده است! این حجم را اگر در تعداد سکانسهای یک فیلم ضرب کنید، چیزی میشود که نه معقول و نه تقریباً ممکن است.
سلام و خسته نباشید
خیلی جالب بود معرفی... برام سوال پیش اومد که نظر شما و آقای فراستی در مورد مسعود بهنود و نوع نگارششون چیه؟
ممنون میشم جواب بدید. به نظر من خیلی قلم خوبی دارند.
سید جواد: سلام و سپاس. بنده آشنایی با قلم ایشان ندارم. نظر جناب فراستی را هم نمیدانم.
سلام اقا سید جواد
شما فیلم خانه دختر رو دیدید؟ نظرتون چیه ؟
اگه دیدید تو اکران جشنواره چنط سال پیش بوده یا اکران حال حاضر چون کن شنیدم قسمتهایی از فیلمو نسبت به جشنواره چند سال پیش سانسور کردن شما اطلاعی دارید؟
ممنون
سید جواد: سلام. «خانه دختر» فیلم خوبی نیست. میتوانست خوب باشد، چون برخلاف مزخرفهای امروز سینمای ایران، تمایل به قصهگویی دارد و بازی حامد بهداد و بابک کریمی هم استثنائاً در آن خوب است. اما اینک فیلم خوبی نیست چون قصهاش را درست تعریف نمیکند؛ شخصیت نمیسازد؛ فضا خلق نمیکند؛ منطق روایی ندارد؛ در دام پیچش روایی گفتار میشود؛ کارگردانیاش عقبافتاده و تلویزیونی است و... اما درباره سانسور. بنده این فیلم را در همان جشنواره دیدم. آن نسخه نسبت به این چیزی که الان روی پرده است، در حد چند دقیقه تفاوت داشت. شاید یکی دو پلان. اما تمام چیزهایی که در نسخه فعلی گنگ است؛ مثل پایان احمقانه فیلم، در آن نسخه نیز چنین بودند. اما همان موقع این بحث بود که این فیلم، پیش از حضور در جشنواره تحت سانسور قرار گرفته است که البته عوامل فیلم، این مسأله را نیز رد میکردند.
سلام خیلی مخلصم و ارادتمند شما
آن نقد را خواندم در سایت ایشان .
ببینید اینکه می گویند رنگهای اصلی سنتی ها آب و سبز -فیروزه ای است و بعد نارنجی را ایشان چگونه به این نتیجه رسیدند؟ مساله ام اینست که آخر ما _البته فکر کنم_ نقاشی های درست درمانی به اندازه ی اونوریا نداریم _اگر داریم بفرمایید که تحقیق کنم _ اونها رامبراند را دارند که خود آقای فراستی در جایی گفته بود (فکر کنم) برگمان در نورپردازی از نورپردازی رامبراند استفاده کرد و ...
آقای فراستی چگونه پی به این بردند؟
و دوم اینکه باقی چیزها را ما چگونه پی ببریم؟
سوم آیا اساسا نور و رنگ نباید در خدمت فرم باشد مثلا یک نمای سرد و بی روح با رنگ آبی یخ پردازش شود و یه صحنه عاشقانه با رنگ های قرمز و از این طیف ها . اگر میشود یک مثال بزنید که بفهمم نورپردازی فرم ملی یعنی چه؟ یعنی مثلا از آن رنگهای سبز و فیروزه ی و آبی مگر می شود در چه موقع هایی استفاده کرد؟ من حدس میزدم اینها یه چیزهای قرار دادی هستند مثلا نور از پایین بتابد در یک جای تاریک به تصویر یک انسان می خواهد به نوعی ترس را القا کند و اینها ....
یعنی آیا اینها چیزهای بین المللی نیستند تا ملی؟! تا این جای کامنتم در کل شامل یک سوال بود .
و سوال دوم اینکه افرادی مثل برگمان و میزوگوچی و اوزو چگونه به فرم ملی خود رسیدند آیا این پروسه هم زیستی است ؟ یعنی هیچ روش سیستماتیکی وجود ندارد ؟اگر ندارد که تا مرگ سینما ما به فرم ملی نمی رسیم که . با سپاس فراوان . مخلصم
سید جواد: سلام و احترام. اگر واقعاً مرد تحقیق هستید، باید به تمام آثار تصویری-نمایشی گذشته ما رجوع کنید. نقاشیها، معماریها، مینیاتورها، فرشها و گلیمها و جاجیمها و زیلوها و... نور و رنگ ملی به معنای این نیست که فلان نور خاص در تمام آثار و تمامی صحنهها استفاده شود. این که مبتذل کردن بحث است. معلوم است که قراردادهایی کلی وجود دارد، اما نور و رنگ ملی هم جای استفادهی خود را دارد که فهمیدنش هم زیستی و حسی است و هم پژوهشی و علمی. اصلاً هم موافق نیستم که تا مرگ سینما ما به چنین چیزی نمیرسیم. اینگونه فکر کردن، فرار از تلاش است و زیست و تجربه. یا شاید هم عجله و سطحینگری. کاش دومی باشد.
و اما ... الان یک نقد دارم به شما
به سوال من در آن کامنت و پاسختان توجه کنید و ببینید که چند درصد جواب من را دادید. به عهده ی خودتان می گذارم . من نصیحت را دوست دارم ولی پاسختان ۹۰ درصد نصیحت بود و ۷ درصد سرزنش و ۳ درصد پاسخ .
با این حال مخلص شما هستم و دوست دارم باز از شما یاد بگیرم سینما را
سید جواد: نقدتان وارد نیست چون عجولانه و نادقیق است. «اولاً» و «ثانیاً» (به جز نیمی از یک جمله) و «ثالثاً» و نیم بیشتری از «خامساً» پاسخ مستقیم و مفصل به سؤال شما بود. نصفهی اولِ جملهی نخست «ثانیاً» تذکری سرزنشگونه بود. سه جملهی نخست «خامساً» تذکری نصحیتگونه بود. «رابعاً» هم که کلاً یک جمله بود و آن هم ابراز نظری در مقابل فرمایشتان بود. خب با این اوصاف، درصد تقریبی مطالب از قرار زیر است: درصد «پاسخ» = %70 درصد سرزنش = 6% درصد نصیحت = 20% دیگر موارد = 4%
شما به بنده لطف دارید که مرا مرجعی برای یادگیری میپندارید. بنده که دانش درخوری ندارم ولی در خدمتگذاری در حد بضاعتم آمادهام. مطالعه و پیگیری و دغدغه شما نیز جای تحسین و تشویق دارد. امدیوارم نکات جانبی بنده نیز آزردهتان نکند و اندک کمکی باشد برای جلو رفتن من و شما در مسیر دانشاندوزی.
سلام .
راستیاگر می شود بگویید مثلا از پاسخهای تلویحی آقای فراستی کدامشان راجع به نورپردازی در فرم ملی ما بود؟
راستی" فرمودید سعی کنید نظر داشته باشید " راستش هنوز نظری ندارم . ان شاء الله بعدا نظرهایم را می خوانید .
و اینکه من حرف صریحی نزدم ناراحت نشوید ها ولی شما انقدر نقد پذیرید یا نشان می دهید که نقد پذیرید فکر می کنید همه دارند با صراحت شما را نقد می کند . این خوب است ولی من نه حرف صریحی داشتم نه نقدی نه چیزی ... یه سوال بود با ادبیات محترمانه ی بی سوادانه من ! سخت نگیرید
سید جواد: سلام. در مورد نورپردازی، به نقد «یه حبه قند» ایشان مراجعه فرمایید.
چه بد اگر صریح نبودید! البته مقصود شما از فرم کلامتان برداشت میشود نه نیتتان.
سلام .
استاد من قصد بدی از این "سوال بد ِ سطحی و نازل و دم دستی" نداشتم . این را هم بگم واقعا تمام حرفهای آقای فراستی در صورت امکان کامل گوش می دهم و با دقت. و اینکه من گاها به ندرت نظرپراکنی می کنم . بیشتر سوال پراکنی! می کنم . کم کم دارم سینما را تا حدی مطالعه می کنم هر سوالی که جرقه اش خورد ا سعی می کنم در نهایت ادب و احترام خدمت شما بفرستم . تا جواب بگیرم .
وگرنه من نه آنقدر با سوادم که بخواهم با سوالهای خوبم فضای وبلاگ را روشن کنم و نه چیز دیگر ... . سوالهای به قول شما سطحی من است که در ذهنم با جوابهای شما تحلیلش می کنم شاید به آن شناخت کلی ام راجع به سینما عمق ببخشم . حالا بی خیال....
راستی نظر شما و آقای فراستی راجع به کارهای وودی آلن چیست؟اگر امکان دارد توضیح دهید
سید جواد: سلام. مقصود من این بود که خوب است بگذارید سؤال بلافاصله بعد از جرقه مطرح نشود. اجازه دهید خیس بخورد، دم بکشد، با تأمل و دقت و تفکر و مطالعه شخصیتان عجین شود و سپس مطرح گردد.
نظر جناب فراستی درباره آثار وودی آلن بسیار منفی است. تا به حال خیلی توضیحی در این باره ندادهاند.
سلام آقای فراستی در چند سخنرانی مصاحبه و نوشته فرمودن فرم ملی
می گویند باید برویم ببینیم فرم ملی چیست . فیلمساز باید فیلمسازیش را بکند . این کار ها وظیفه ی منتقدان است و جستجوگران سینما آنهایی که خود را دلسوز سینما می دانند باید این تحقیقات را انجام دهند . چرا آقای فراستی در نقد فیلمهایش غالبا به این موضوع اشاره می کند مساله را طرح می کند ولی جواب را نه !خوب باشد او دیگر پیر شده لااقل از کسانی که شاگرد مکتب فراستی هستند انتظار می رود فرم ملی را تعریف کنند؟! نه آنجور تعریف که " فرم ملی چیست با رسم شکل ۲ نمره !!!" بگویند چه مشخصه هایی دارند؟ نور پردازی ما چگونه باشد ؟ قابهای ما ؟ و ...
سید جواد: سلام. اولاً آقای فراستی در نقدهایشان به فیلمسازان این بحث را مطرح نکردهاند و مسؤول ردیف اول این بحث را هم فیلمسازان نمیدانند. هرچند که این حرف که فیلمساز باید فیلمسازیاش را کند و وارد این بحث نشود، حرفی کاملاً اشتباه است. سینمای ژاپن اگر به فرمی ملی رسید در آثار اوزو و میزوگوچی رسید. آنها بودند که فرم ملی را به طور ناخودآگاه پیادهسازی کردند و سپس نظریهپردازان و تحلیلگران عناصر آن را بازشناختند. ثانیاً شما تمام صحبتهای ایشان را به دقت گوش ندادهاید چراکه ایشان تقریباً هرجا که این بحث را مطرح کردهاند، خودشان نیز تلویحاً پاسخهایی دادهاند. به علاوه، در نقدهایشان نیز به عناصر ملی و ضدملی همواره اشاره داشتهاند. ثالثاً ضرب المثلی عربی وجود دارد که «حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ.» پس با طرح سؤال خوب، حتی در صورت پاسخ ندادن به آن، نیمی از مسیر طی شده است. رابعاً آقای فراستی پیر نشده است. خامساً بحث را اینقدر سطحی و نازل و دمدستی نکنید. سعی کنید نظر داشته باشید، نه اینکه نظرپراکنی کنید. صراحت خوب است، ولی صراحت بدون تأمل و دقت به ابتذال ختم خواهد شد. تعریف، تبیین، توضیح و تشریح مشخصههای فرم ملی امری یک شبه نیست، بلکه باید از خلال نقدهای یک یا چند نسل از منتقدان و تحلیلگران و نظریهپردازان استخراج شود و این کاری است که جناب فراستی و عدهی محدود دیگری استارتش را زدهاند.
سلام سید جواد عزیز
سوالی در خصوص حسی که آثاری که به فارسی برگردانده می شوند دارم؛ برای مثال یک رمان از داستایوسکی (به عنوان اثر هنری) را اگر فرض بگیریم، آیا هنگام ترجمه آن به زبان های مختلف، حسی که آن اثر با زبان اصلی قرار بوده است منتقل کند در اثرِ ترجمه شده مخدوش نمی شود؟
بعبارتی افراد روس زبان مستقیماً همان حسی که داستایوسکی داشته است را می توانند بگیرند اما ما که اثرِ ترجمه شده را می خوانیم، این اثر از فیلترِ مترجم نیز عبور کرده و ممکن است بجای آنکه خروجیِ حسیِ اثر، منطبق با نویسنده ی اصلی آن باشد منطبق با ناخودآگاهِ مترجم از آب درآید
به نظر شما چنین مشکلی جدی است یا اثر ضعیفی دارد و می توان از آن چشم پوشی کرد؟
سید جواد: سلام. این مشکل قطعاً وجود دارد و در خواندن ترجمه اجتنابناپذیر است. البته مهارت مترجم میتواند اثرات این مشکل را به حداقل برساند. اتفاقاً در شماره بعدی مجله قرار است مطلبی در همین باره کار کنیم.
سلام
ببخشید وسط بحث تان وارد مى شوم. هیچکاک در طناب از جیمز استوارت به عنوان بازى گردان کمک گرفت. در ضمن فقط فیلم گاس ون سنت اینطور بى حس نیست. فیلم سابرینا ساخته سیدنى پولاک هم بسیار بد است. به قول جان فورد:
.There will be never a successful remake
سید جواد: سلام. سپاسگزارم. البته اگر بخواهیم با فورد شوخی کرده باشیم، باید بگوییم که مثال نقضش فیلم «مردی که زیاد میدانست» هیچکاک است که خودش دوباره آن را ساخت.
سلام ببخشید در مورد این موضوع زیاد سوال میپرسم . آیا کارگردان باید به اغلب آنچه در مورد معیار بازیگری فرمودید نظارت داشته باشد؟
سوال دوم اینکه چطور می شود آن فرد که فرمودید که از فیلم روانی هیچکاک نما به نما تقلید کرد فیلمش خوب نشد . مشکل کار کجا بود ؟بازی بازیگران ؟ وقتی همه ی بحثهای تکنیکی رعایت شده مشکل اش چه بود؟ حضور هیچکاک چه تاثیری در آن روانی اصلی گذاشته بود ؟
سید جواد: سلام. 1) بله. 2) گاس ون سنت هم میخواست همین را ثابت کند که همه چیز، تکنیک نیست. قطعاً او نتوانست همه چیز هیچکاک را تقلید کند. حتماً بازیها و دکور و لوکیشن و... همه جزئی از فرم هیچکاک بودند که در اثر ون سنت وجود نداشت. باید هر دو اثر را ببینید و حس کنید تا پاسخ اصلی سؤالتان را بگیرید.
درود آقا سید
اگه مصداقی هم از یک فیلم کلاسیک برای المان فضا بیارید و توضیح
بیشتری هم بدید ممنون میشم
سید جواد:
درود.
فیلم «ارتش سایهها». نقد آقای فراستی در شماره اول مجله «فرم و نقد» را بخوانید؛ توضیحات مفیدی در این زمینه دارد.
به نظر من سینمای مرحوم حاتمی اصلا فرم ملی ندارن.نه ریتم فیلم هاش ربطی به فرهنگ ایرانی ها داره ونه قاب بندی هاش که بشدت کارت پستالیه
بهترین ترجمه محاکمه کافکا و گوژپشت نوتردام و مردی که می خندد از نظرتان کدام است؟
تفاوت ابهام و تعلیق را چگونه تشخیص دهیم؟
سید جواد:
ترجمههای «محاکمه» را ندیدهام. از «گوژپشت نتردام» و «مردی که میخندد» هم در حال حاضر فقط ترجمه جواد محیی در بازار است که بهترین ترجمه هم هست.
ابهام وقتی است که شما چیزی را نمیدانی و منتظر دانستنش هستی. ولی در تعلیق شما میدانی چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما اساساً چگونه اتفاق افتادنش مسأله است. ابهام بر پایهی نداستن است و تعلیق بر اساس دانستن.
خواندن مقاله زیر هم بیشتر کمکتان خواهد کرد:
http://sky-criticism.blogsky.com/1392/05/22/post-48/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%85%D8%A8
سلام.
جناب یوسف بیک عزیز، دو نکته؛ اولین نکته؛ تا به حال با چند نفری مسلط به ادبیات صحبت کردم و بدون استثنا همگی به غلط های نگارشی بسیار مسعود فراستی_به خصوص در مقاله اغازین مجله_ اذعان داشته اند. ایا شما هم به این امر معتقد هستید؟ من سوادی ندارم اما لااقل برای خواندن ان مقاله به زبان فارسی جان کندم واقعا!
نکته دیگر؛ من حس می کنم اساسا مجله ویراستار درست و حسابی نداشته. بعضی نویسنده ها بعد از علائم نگارشی فاصله نگذاشته اند و بعضی اری؛ که به گمانم شیوه دوم درست است. (مثل: بخشش، لازم... یا بخشش ،لازم...) لطفا برای شماره های بعدی در نظر بگیرید این مورد رو هم.
شماره بعد دیماه میاد دیگه؟
سید جواد:
سلام.
از نظر بنده، هر دو نقدی که مطرح کردید، وارد است. البته معتقد نیستم که خواندن سرمقاله، جان کندن میخواهد.
بله. شماره بعد، ان شاء، الله دی ماه میآید.
سلام
میخواستم بدونم که آیا ممکنه در آینده جناب فراستی در مجله فرم و نقد، نقد هایی از فیلم های ماندگار کارگردان های مورد علاقشون منتشر کنن؟چون به نظرم زمان برنامه سینما کلاسیک برای نقد فیلم هایی مثل سرگیجه یا جویندگان کافی نبود.
سید جواد:
سلام.
از شماره اول با نوشتن مطلبی مفصل درباره «ارتش سایهها» دقیقاً همین کار را آغاز کردهاند.
سلام ،
بحث هایی در کامنت های قبلی درباره فرم ملی مطرح شد ... بنظرتون سینمای مرحوم علی حاتمی چقد تونسته به فرم ملی نزدیک بشه ؟ و اگه نشده چرا ؟
سید جواد:
سلام.
اگر نقدهای جناب فراستی به فیلمهای ایشان را در کتاب لذت نقد مطالعه بفرمایید، ان شاء الله پاسخ خود را بتمامه دریافت خواهید کرد.
سلام
المان های " فضا سازی" در سینما به طور مشخص چه چیزهایی هستند؟ ممنون.
سید جواد:
شخصیت + محیط.
مرسی حسین پارسائی
سید عزیز و سایر دوستان سلام:
بعد از مدتی فصل پنجم خانه پوشالی رو دیدم و بنظرم افت فاحشی داشته و اصلا کل داستان و شخصیت هاش قابل قیاس با فصول قبل نیست.از اول فصل که برای سومین بار کاندیای ریاست جمهوری(یا من در آوردی و یا با اصول و قوائد رئالیستی وفادار به داستان مغایرت داره) میشه تا نقطه گذاری های انتهای اپیزود ها و پرش خیلی زیاد فیلمنامه و حتی نیمه رها شدن بعضی از اتفاقات و حوادث داستان واقعا بنده مخاطب رو گیج میکنه و حتی اینبار دیالوگهای مستقیم خود اسپیسی هم پرت و پلا تر از حوادثی که بعدها بوجود میاره بد تره!البته با رسوایی و اتفاقاتیکه برای اسپیسی افتاده شاید مزید علتی باشه برای ادامه سریال با یک فرمول و کارکنرهای دیگه!بنظرم داستان اگر از همون اپیزود فصل اول بر روی استعفای اسپیسی تمرکز میکرد جالبتر و بهتر از این بود که .........خطر اسپویل!!!!............به یک چشم بهم زدن برای سومین بار در انتخابات ریاست جمهوری پیروز بشه!!!همین الان که متن رو مینویسم حتی هنوز قسمت آخر رو ندیدم ولی تا به اینجا به حدی اعصابم رو بهم ریخت که حتی رغبت دیدن اپیزود آخر رو ندارم حالا چه برسه به فصل ششم که قرار هست کلا صحنه های مربوط به اسپیسی قراره حذف بشه!!!بنظرم واقعا این سریال از کجا چطور به اینجا رسید و حالا قرار هست چطور ادامه بده؟
ممنون میشم اگر دوستان فصل موخر سریال رو دیدند هم نظرشون بگند.
سلام و درود
آیا چاپ اول و دوم کتاب هیچکاک همیشه استاد تفاوت زیادی در محتوا دارد؟ در صورت داشتن چاپ اول به چاپ دوم نیازی هست؟
با تشکر از وقت گذاری شما
سید جواد:
سلام.
دو چاپی که نشر ساقی انجام داده است، تفاوتی با هم ندارند. اما چاپ قدیمی آن مه سوره انجامش داده بود، خیلی با چاپ ساقی متفاوت است.
سلام و خداقوت
استاد یه مطلبی ،نقدی ،یادداشتی چیزی بنویسید یا از آقای فراستی بگذارید داخل وبلاگ . دلمان تنگ شد خیلی وقت است چیزی ننوشتید
و البته تسلیت به همگی...
سید جواد:
سلام.
هم ایشان چند مطلب جدید در مجله نوشتهاند و هم ما اخیراً مطالب قدیمی ایشان در وبلاگ بازنشر دادهایم.
سلام آقا جواد
نظر شما درباره نحوه تصویربرداری فیلم رنگ خدای مجیدی چیه.بنظرتون آیا میشه گفت این تصاویر با اون قاب بندی ها و رنگ آمیزی ها جنبه ملی دارن یا نه بنظرتون ربطی به فرهنگ ایرانیان ندارن و فقط جنبه زیبایی دارن.واینکه آیا اون تصاویر در راستای فیلم هستن یا نه؟چون بنظرم بعضی از تصاویر اون فیلم فقط جنبه زیبایی دارن و ربط چندانی به موضوع فیلم ندارن
سید جواد:
سلام.
بنده در حال حاضر نسبت به تصاویر آن فیلم وضوح فکری ندارم، اما با بخش آخر فرمایشتان کاملاً موافقم.
سلام
بهتر نیست تمام آرشیو و فعالیت وبلاگ را به سایت رسمی منتقل کنید که هم دوتا مرجع رسمی تبدیل به یکی شوند و هم شکیل تر باشد؟
سید جواد:
سلام.
همین تصمیم را هم داریم. کی عملی بشود را البته خدا میداند.
سلام، استاد، کارگاه یا کلاسی برگزار نمی کنند؟ برنامه ای برای این موضوع در دست هست یا نه؟ یا کلاس و کارگاهی در حال برگزاری هست؟
سید جواد:
سلام.
فعلاً برنامهای وجود ندارد. اگر چنین تصمیمی گرفته شود حتماً در همین وبلاگ اطلاعرسانی خواهد شد.
درود برشما
ممنون از آرش عزیز...
سلام. خسته نباشین.
حدیثی از پیامبر هست که فرمودن انما الاعمال بالنیات.
اگه ما نیت یا قصد عملی رو همون مضمون و شیوه انجام اون عمل رو فرم بدونیم ،آیا این حدیث،ارجحیتو به مضمون نمیده؟
یا حدیث دیگری که میفرماین:نیت مومن برتر از عمل اوست.
سید جواد:
سلام و سپاس.
اولاً ما نمیتوانیم نیت را مساوی با مضمون بگیریم چون نیت، نیت است و مضمون، مضمون.
ثانیاً ما در دنیایی زندگی میکنیم که نه توانایی اطلاع از نیتها را داریم و نه اصلاً به لحاظ دینی، اجازه اطلاع پیدا کردن از درونیات انسانها را داریم. همان پیغمبری که «انما الاعمال بانیات» را فرمودهاند، همچنین در مسأله قضاوت فرمان دادهاند که تا زمان ظهور، همهی قاضیان واجب است که به ظاهر حکم کنند. حتی امیرالمؤمنین نیز که اگر خدا بخواهد، از تمام نیات آگاه است، به هنگام قضاوت، حکم به ظاهر میکند. پس این روایت و امثال آن دربارهی ارتباط خدا با بنده است، نه ارتباط مردم با مردم. خداوند از آنجایی که به نیات آگاه است، هم نیت را محاسبه میکند و هم عمل را، اما ما فقط توانایی آگاهی از ظاهر و فرم را داریم.
ثالثاً تأمل دقیقتری در حدیث مذکور، ابواب دیگری را نیز بر ما میگشاید. اینکه "ب" در عبارت «بالنیّات» چه نوع "ب"ای است، اهمیت دارد و معنا را تغییر میدهد. این "ب" میتوانداز نوع ابتدائیه، استیناف، آلیه یا... باشد. در واقع، در هیچ کجای این روایت نیامده است که "ارزش" یا "اصالت" یا "ارجحیت" هر عملی به نیت آن است. پس این روایت چه معنایی دارد؟ معنای آن با توجه به نوع "ب" تفاوت میکند. به علاوه، میتوان در این باره بحث کرد که حکم این روایت، حکمی تکوینی است یا تشریعی که باز در هر دو حالت، عالم معنایی جمله بکلی متفاوت میشود.
نتیجه آنکه این روایت صراحت در برتری دادن به نیت نسبت به فرم ندارد که اگر هم چنین معنایی از آن برداشت شود، مختص این جهان نیست و مربوط به رابطهی خدا و بنده است.
سلام.
ضمن عرض تسلیت به همه ی کاربران محترم وبلاگ..
در پاسخ به دوست عزیز_هادی_:
مقاله "میزانسن چیست؟" از الکساندر آستروک را بخوانید؛
موفق باشید.
سلام
در پاسخ به هادى:
طراحى میزانسن به این سادگى که آیزنشتاین مى گوید نیست. میزانسن اساساً "سبک دروبین" است. به طور دقیق تر، نسبتى است که دوربین با پدیده مقابل خود برقرار مى کند و از رهگذر پرده سینما به مخاطب نشان مى دهد. این که زنى کنار قبرى به ایستد و از طریق این نما، بیوه بودن زن به تماشاگر منتقل شود ابداً میزانسن نیست. شاید در یک گالرى عکاسى با موضوع "زنان بیوه" بشود چنین قابى را توجیه کرد اما سینما خیر. فاصله دوربین از قبر و از زن، خط اُفق، زاویه دوربین، اَکت زن و مواردى از این دست هستند که در میزانسن ایستادن زنى کنار قبر شوهرش تعیین کننده اند.
به منظور درک بهتر موضوع شما را به صحنه کلیساى فیلم "معما" ساخته استنلى دانن ارجاع مى دهم.
یک قبر یک زن می دهد بیوه، آیزنشتاین
این تشریح میزان سن یا دکوپاژ؟ ممنون
سید جواد:
ببخشید. من هرچه این نوشته دو خطی را میخوانم، معنایش را نمیفهمم...
سلاما اقا سید جواد
بسیار بسیار ممنونم توجه و توضیح کامل شما
سید جواد:
سلام.
مخلصم.
سلام
اگر قرارباشد هفتی دوباره راه بیفتد ، آقای فراستی دیگر در آن نیستند؟؟
سید جواد:
سلام.
به احتمال قریب به یقین خیر.
سلام
برای شروع خواندن تاریخ اسلام چه کتابی رو توصیه می چنید؟
با تشکر
سید جواد:
سلام.
فروغ ابدیت، جعفر سبحانی
پویش پیامبر، سید مجتبی حسینی
پیامبر، زینالعابدین رهنما
تاریخ تحلیلی صدر اسلام، سید جعفر شهیدی
منتهی الآمال، عباس قمی
به نظر من خیلی زیبا بودند. شنیده بودم طراحی صحنه فیلم فانی و الکساندر گاها شبیه نقاشی های لارسون است .
و اینکه نظر آقای فراستی و شما درباره ی آثار Carl Larsson چیست؟
سید جواد:
بنده نمیتوانم نظری داشته باشم، چون اساساً تجربهای دقیق از آثار لارسون ندارم، هرچند که با یک مرور کلی متوجه شدهام که مورد پسند و سلیقه من نیست. از آقای فراستی هم نشنیدهام که نامی از او برده یا تحلیل و نظری درباره آثارش ارائه داده باشند.
نه گفته اند خودشان بهترند از آقای فراستی . البته سواد آقای فراستی را زیر سوال نبردند .
سید جواد:
من تحلیلها و نظرات ایشان را خیلی نخوانده و نشنیدهام، بنابراین شخصاً نمیتوانم در این زمینه تحلیلی داشته باشم، اما یک چیز را میدانم و آن اینکه اثبات یک ادعا بر عهده مدعی است که اگر از پس آن برنیاید، ادعایش باد هواست.
سلام اقا سید جواد عزیز
در درجه اول تشکر صمیمانه دارم از شما بابت همه توجهات و زحماتتون که با صبورى پاسخ ما رو. اما میدید .اما بعد: سوالی در مورد نقاشی دارم. تو این شماره مجله فرم و نقد بخشی به نقاشی اختصاص داره که مربوطه به رامبراند. قبلا هم استاد تو تربیت حس نگاه کردن به نقاشی رو توصیخ کردند.
سوالم اینه که ما با نگاه کردن به نقاشی باید دنبال چی باشیم, ایا نگاه کردن صرف تو حس ما اثر داره یا باید کار دیگه اى کرط, اصلا اهمیتش چیه. اینا سوالاتیه که همیشه دتشتم. مخصوصا واسه کسایی که هیچ پیش زمینه اى از نقاشی ندارن, چطور باید باهاش رو به رو بشن
سید جواد:
سلام.
ما در نگاه کردن به نقاشی نباید دنبال چیزی باشیم. همانطور که در شنیدن موسیقی بدنبال چیزی نیستیم. اثر هنری، اگر هنر باشد، به صرف مواجهه با آن، با حس ما دریافت میشود و در ناخودآگاهمان درک میگردد. تنها کاری باید کرد این است که از افرادی موثق پرس و جو کرد که کدام نقاشیها و کدام نقاشها خوب هستند تا به سراغشان برویم. تنها وظیفه ما، اثر خوب دیدن و پرهیز کردن از آثار بد است. با این روند، حس ما با طور ناخودآگاه تربیت میشود و ذائقه پیدا میکند. در نتیجه، بعد از مدتی، حتی در حالی که چیزی از نقاشی نمیداند، اما حس میکند که فلان اثر خوب است و فلان اثر بد. از جایی به بعد دیگر به صورت ناخودآگاه با نقاشیهای خوب حس خوبی به او دست میدهد و حالی خوش، اما آثار بد، باز به شکلی ناخودآگاه، او را دلزده میکنند.
بنابراین، بله؛ نگاه کردن صرف در حس ما اثر دارد و ما بجز دیدن آثار خوب کار دیگری نباید انجام دهیم و فایدهی این امر، تربیت ناخودآگاه حس ماست و در این مسیر، داشتن پیشزمینه یا نداشتن آن، خیلی متفاوت نیست.
یه سوال کوچک
چطور می شود آقای افخمی که به قول آقای فراستی _ مطمئنم که گفتن_ خوب کتاب می خواند و خوب فیلم می بیند و فرد با دانشی است . و البته خود ماهم این را می دانیم که آقای افخمی اطلاعات تکنیکی خوبی از دوربین دارند . فیلمهای بدی یا حتی ماقبل بدی مثل روباه بسازند که فکر کنم آقای فراستی به آن گفتند آشغال . یا آثار دیگر . تا آنجایی که میدانم آقای فراستی فقط از شوکران ایشان دفاع کردند شاید هم عروس . مطمئن نیستم . با این حال سوالم اینست چطور کسی کارهایش حتی کمی هم فرم نمی گیرد با این همه دانش و ...
سوال دوم : آقای ابراهیم نبوی گفته اند از نظر سواد و احاطه بر سینمای ایران و جهان و ... از حیث منتقد بودن از آثای فراستی بهترند ، می خواهم نه اینکه این جواب را بدهید بلکه این را تحلیل کنید . امیدوارم با عصبانیت اینکار رو نکنید و ان شاء الله با سوالاتم جو کامنتها را به ابتذال نکشم . شوخی نمی کنم واقعا دارم تلاش می کنم که شما این جمله را نسبت به سوالاتم و نظراتم نگویید چون از این کلمه متنفرم!
سید جواد:
1) پاسخ این سؤال را بارها جناب فراستی فرمودهاند: فرم، یاد گرفتنی نیست [که با دانش و مطالعه به دست آید]؛ زیستنی است.
2) من متوجه نشدم. آقای نبوی گفتهاند که خودشان از حیث منتقد بودن از آقای فراستی بهتر هستند؟ یا گفتهاند که دیگرانی هستند که از آقای فراستی بهتر باشند؟
شما جواب سوال مرا ندادید!
سید جواد:
شرمنده. متوجه سؤالی از سوی شما نشدم. اگر تکرار بفرمایید، در خدمت خواهم بود.
سلام آقا سید
عرض خسته نباشید و خدا قوت بابت زحمات شما در وبلاگ.
میخواستم چند تا نویسنده داستان کوتاه نویس معرفی کنید و کتابهایشان(ایرانی و خارجی) که بتوان از آن ها به عنوان شروعی برای یک فیلم نامه کوتاه استفاده کرد.
ممنون.
سید جواد:
سلام.
ویکتور هوگو
اونوره دو بالزاک
گی دو موپاسان
الکساندر پوشکین
نیکلای گوگول
آنتون چخوف
فیودور داستایفسکی
ولادمیر ناباکوف
چارلز دیکنز
دی اچ لارنس
کاترین منسفیلد
رابرت لوییس استیونسن
اسکار وایلد
ادگار آلن پو
ویلیام فاکنر
ارنست همینگوی
جان اشتاین بک
شرلی جکسون
استیون کینگ
توماس مان
غلامحسین ساعدی
بهرام صادقی
بزرگ علوی
جلال آل احمد
سید مهدی شجاعی
علی مؤذنی
محمدرضا بایرامی
سلام
اگر واقعا مارکس چنین گفته،آیا استاد این جمله را با توجه به ایدئولوژی مارکس بیان کردند؟
یا صرفا یک جمله خوب از مارکس را انتخاب و بعد به کار گرفتن؟
سید جواد:
سلام.
گزینه دوم، چون منظور آقای فراستی «نقد» است در حالی که مارکس در فضایی متفاوت از این جمله استفاده کرده است.
سلام اقا سید جواد
مننون از توضیحتون بابت خانه دختر
سید جواد:
سلام.
قربان شما.
مارکس گفته ما برای تغییر آمده ایم یا تفسیر؟
تغییر در ابتدا نیازمند تفسیر نیست؟
با یکدیگر در تضادند یا مکمل هم؟
آیا بر یکدیگر اولویت دارند؟
سید جواد:
مارکس گفته که برای تغییر آمدهایم، نه تفسیر.
در بهترین حالت، رابطه این دو، تباین است.
«علیه تفسیر» سوزان سانتاگ را بخوانید؛ کمک میکند.
سلام و عرض ادب
آقای یوسف بیک یک سوال دارم که البته می دانم جوابش طولانی است . هر موقع وقت داشتید لطفا پاسخ دهید
می خواهم شروع کنم به طور سیستماتیک و جدی فیلم ببینم . هدفم نقد نیست . هدفم تربیت حس تصویریم است می خواهم تا زمانی که فرصت بشود که به طور درست درمان کارگردانی را کامل یاد بگیرم _البته الان مطالعکی!!(مطالعه کمی) می کنم _ دوست ندارم تاریخ سینما را ورق بزنم می خواهم فیلم های چند فیلمساز خوب مثل فلینی برگمان هیچکاک فورد کوروساوا و میزوگوچی و تارکوفسکی و اینا ببینم و به طور کامل تحلیل کنم تا دستم بیاید تصویر چیست فیلم چیست و...
و البته سعی دارم تا جایی که ممکن است سینمایی ایران را نگاه نکنم مگر مواردی که افرادی مثل شما نقد مفصلی راجع بهش نوشته باشید که بخوانم و یاد بگیرم . (اگر لازم است بگویم که فیلمهای جدی و تلخ و عمیق را بیشتر از فیلمهای سرخوش دوست دارم ) البته باز درستی کار را شما می دانید لطفا معرفی کنید که با چه فیلمی از چه فیلمسازی شروع کنم و تا آخر بروم و همراهش کدام نقد ها را بخوانم ؟
چون مطمئنم شما استاد خوب و مطمئنی برای سینما هستید و یقین دارم خوب تربیت حس را بلد هستید
فقط یاد آوری کنم هدفم نقد نیست . هدفم فیلمسازی است اگر بشود !
البته امکان تحصیل در رشته ی سینما را ندارم.
با سپاس فراوان از شما
سید جواد:
سلام.
لیست بهترینهای جناب فراستی را نگاهی بیاندازید. آن کارگردانان را به ترتیب ببینید.
البته پیشنهاد میکنم که با هیچکاک شروع کنید، سپس فورد، بعد کوروساوا، سپس برگمان و آنگاه بقیه. چون آقای فراستی درباره این فیلمسازان کتاب دارند، میشود آن کتابها را تهیه کرد و به ترتیب، دید و خواند.
سلام
، یک قبر یک زن می دهد بیوه، آیزنشتاین
این توجیه میزان سن... و به نظر شما چه چیز باید به این تشریح اضافه بشه.
سلام، میشه چند کتاب در زمینه میزانسن معرفی کنید؟
کتابی از هیچکاک در مورد کارگردانی یا اموزش سینما وجود دارد؟
ایا یک فیلم باید در همه لحظات فرم داشته باشد؟ مثلا یک گفنگو معمولی فقط دیالوگ دارد و نیاز به فرم ندارد(میشه اگه اینطور نیست مثالی بزنید)
لطفا به اقای فراستی بگید یک فیلم هیچکاک را در مجله از دقیقه اول تا اخر نقد و بررسی کنند، نقدر های اقای فراستی همیشه راجب یک تکه از فیلم هست
ممنون
سید جواد:
سلام.
1) کتابی در زمینه میزانسن وجود ندارد. لااقل کتابی بدرد بخور.
2) چنین کتابی از هیچکاک وجود ندارد.
3) تمام لحظات یک فیلم میتواند دارای فرم باشد، هرچند که این امر به مهارت فیلمساز بستگی دارد. گفتگو نیز اگر فرم نگیرد، هنر نیست. تمام گفتگوهای فیلمهای اساتید سینما چون هیچکاک و فورد و دیگران اساساً دارای فرم است.
4) عملاً امکان پیادهسازی درخواست آخرتان وجود ندارد. ببینید که نقد یک سکانس از یک فیلم، چه حجمی پیدا کرده است! این حجم را اگر در تعداد سکانسهای یک فیلم ضرب کنید، چیزی میشود که نه معقول و نه تقریباً ممکن است.
سلام و خسته نباشید
خیلی جالب بود معرفی... برام سوال پیش اومد که نظر شما و آقای فراستی در مورد مسعود بهنود و نوع نگارششون چیه؟
ممنون میشم جواب بدید. به نظر من خیلی قلم خوبی دارند.
سید جواد:
سلام و سپاس.
بنده آشنایی با قلم ایشان ندارم. نظر جناب فراستی را هم نمیدانم.
سلام اقا سید جواد
شما فیلم خانه دختر رو دیدید؟ نظرتون چیه ؟
اگه دیدید تو اکران جشنواره چنط سال پیش بوده یا اکران حال حاضر چون کن شنیدم قسمتهایی از فیلمو نسبت به جشنواره چند سال پیش سانسور کردن شما اطلاعی دارید؟
ممنون
سید جواد:
سلام.
«خانه دختر» فیلم خوبی نیست. میتوانست خوب باشد، چون برخلاف مزخرفهای امروز سینمای ایران، تمایل به قصهگویی دارد و بازی حامد بهداد و بابک کریمی هم استثنائاً در آن خوب است. اما اینک فیلم خوبی نیست چون قصهاش را درست تعریف نمیکند؛ شخصیت نمیسازد؛ فضا خلق نمیکند؛ منطق روایی ندارد؛ در دام پیچش روایی گفتار میشود؛ کارگردانیاش عقبافتاده و تلویزیونی است و...
اما درباره سانسور. بنده این فیلم را در همان جشنواره دیدم. آن نسخه نسبت به این چیزی که الان روی پرده است، در حد چند دقیقه تفاوت داشت. شاید یکی دو پلان. اما تمام چیزهایی که در نسخه فعلی گنگ است؛ مثل پایان احمقانه فیلم، در آن نسخه نیز چنین بودند. اما همان موقع این بحث بود که این فیلم، پیش از حضور در جشنواره تحت سانسور قرار گرفته است که البته عوامل فیلم، این مسأله را نیز رد میکردند.
سلام خیلی مخلصم و ارادتمند شما
آن نقد را خواندم در سایت ایشان .
ببینید اینکه می گویند رنگهای اصلی سنتی ها آب و سبز -فیروزه ای است و بعد نارنجی را ایشان چگونه به این نتیجه رسیدند؟ مساله ام اینست که آخر ما _البته فکر کنم_ نقاشی های درست درمانی به اندازه ی اونوریا نداریم _اگر داریم بفرمایید که تحقیق کنم _ اونها رامبراند را دارند که خود آقای فراستی در جایی گفته بود (فکر کنم) برگمان در نورپردازی از نورپردازی رامبراند استفاده کرد و ...
آقای فراستی چگونه پی به این بردند؟
و دوم اینکه باقی چیزها را ما چگونه پی ببریم؟
سوم آیا اساسا نور و رنگ نباید در خدمت فرم باشد مثلا یک نمای سرد و بی روح با رنگ آبی یخ پردازش شود و یه صحنه عاشقانه با رنگ های قرمز و از این طیف ها . اگر میشود یک مثال بزنید که بفهمم نورپردازی فرم ملی یعنی چه؟ یعنی مثلا از آن رنگهای سبز و فیروزه ی و آبی مگر می شود در چه موقع هایی استفاده کرد؟ من حدس میزدم اینها یه چیزهای قرار دادی هستند مثلا نور از پایین بتابد در یک جای تاریک به تصویر یک انسان می خواهد به نوعی ترس را القا کند و اینها ....
یعنی آیا اینها چیزهای بین المللی نیستند تا ملی؟! تا این جای کامنتم در کل شامل یک سوال بود .
و سوال دوم اینکه افرادی مثل برگمان و میزوگوچی و اوزو چگونه به فرم ملی خود رسیدند آیا این پروسه هم زیستی است ؟ یعنی هیچ روش سیستماتیکی وجود ندارد ؟اگر ندارد که تا مرگ سینما ما به فرم ملی نمی رسیم که . با سپاس فراوان . مخلصم
سید جواد:
سلام و احترام.
اگر واقعاً مرد تحقیق هستید، باید به تمام آثار تصویری-نمایشی گذشته ما رجوع کنید. نقاشیها، معماریها، مینیاتورها، فرشها و گلیمها و جاجیمها و زیلوها و...
نور و رنگ ملی به معنای این نیست که فلان نور خاص در تمام آثار و تمامی صحنهها استفاده شود. این که مبتذل کردن بحث است. معلوم است که قراردادهایی کلی وجود دارد، اما نور و رنگ ملی هم جای استفادهی خود را دارد که فهمیدنش هم زیستی و حسی است و هم پژوهشی و علمی. اصلاً هم موافق نیستم که تا مرگ سینما ما به چنین چیزی نمیرسیم. اینگونه فکر کردن، فرار از تلاش است و زیست و تجربه. یا شاید هم عجله و سطحینگری. کاش دومی باشد.
و اما ... الان یک نقد دارم به شما
به سوال من در آن کامنت و پاسختان توجه کنید و ببینید که چند درصد جواب من را دادید. به عهده ی خودتان می گذارم . من نصیحت را دوست دارم ولی پاسختان ۹۰ درصد نصیحت بود و ۷ درصد سرزنش و ۳ درصد پاسخ .
با این حال مخلص شما هستم و دوست دارم باز از شما یاد بگیرم سینما را
سید جواد:
نقدتان وارد نیست چون عجولانه و نادقیق است.
«اولاً» و «ثانیاً» (به جز نیمی از یک جمله) و «ثالثاً» و نیم بیشتری از «خامساً» پاسخ مستقیم و مفصل به سؤال شما بود. نصفهی اولِ جملهی نخست «ثانیاً» تذکری سرزنشگونه بود. سه جملهی نخست «خامساً» تذکری نصحیتگونه بود. «رابعاً» هم که کلاً یک جمله بود و آن هم ابراز نظری در مقابل فرمایشتان بود.
خب با این اوصاف، درصد تقریبی مطالب از قرار زیر است:
درصد «پاسخ» = %70
درصد سرزنش = 6%
درصد نصیحت = 20%
دیگر موارد = 4%
شما به بنده لطف دارید که مرا مرجعی برای یادگیری میپندارید. بنده که دانش درخوری ندارم ولی در خدمتگذاری در حد بضاعتم آمادهام. مطالعه و پیگیری و دغدغه شما نیز جای تحسین و تشویق دارد. امدیوارم نکات جانبی بنده نیز آزردهتان نکند و اندک کمکی باشد برای جلو رفتن من و شما در مسیر دانشاندوزی.
سلام .
راستیاگر می شود بگویید مثلا از پاسخهای تلویحی آقای فراستی کدامشان راجع به نورپردازی در فرم ملی ما بود؟
راستی" فرمودید سعی کنید نظر داشته باشید " راستش هنوز نظری ندارم . ان شاء الله بعدا نظرهایم را می خوانید .
و اینکه من حرف صریحی نزدم ناراحت نشوید ها ولی شما انقدر نقد پذیرید یا نشان می دهید که نقد پذیرید فکر می کنید همه دارند با صراحت شما را نقد می کند . این خوب است ولی من نه حرف صریحی داشتم نه نقدی نه چیزی ... یه سوال بود با ادبیات محترمانه ی بی سوادانه من ! سخت نگیرید
سید جواد:
سلام.
در مورد نورپردازی، به نقد «یه حبه قند» ایشان مراجعه فرمایید.
چه بد اگر صریح نبودید! البته مقصود شما از فرم کلامتان برداشت میشود نه نیتتان.
سلام .
استاد من قصد بدی از این "سوال بد ِ سطحی و نازل و دم دستی" نداشتم . این را هم بگم واقعا تمام حرفهای آقای فراستی در صورت امکان کامل گوش می دهم و با دقت. و اینکه من گاها به ندرت نظرپراکنی می کنم . بیشتر سوال پراکنی! می کنم . کم کم دارم سینما را تا حدی مطالعه می کنم هر سوالی که جرقه اش خورد ا سعی می کنم در نهایت ادب و احترام خدمت شما بفرستم . تا جواب بگیرم .
وگرنه من نه آنقدر با سوادم که بخواهم با سوالهای خوبم فضای وبلاگ را روشن کنم و نه چیز دیگر ... . سوالهای به قول شما سطحی من است که در ذهنم با جوابهای شما تحلیلش می کنم شاید به آن شناخت کلی ام راجع به سینما عمق ببخشم . حالا بی خیال....
راستی نظر شما و آقای فراستی راجع به کارهای وودی آلن چیست؟اگر امکان دارد توضیح دهید
سید جواد:
سلام.
مقصود من این بود که خوب است بگذارید سؤال بلافاصله بعد از جرقه مطرح نشود. اجازه دهید خیس بخورد، دم بکشد، با تأمل و دقت و تفکر و مطالعه شخصیتان عجین شود و سپس مطرح گردد.
نظر جناب فراستی درباره آثار وودی آلن بسیار منفی است. تا به حال خیلی توضیحی در این باره ندادهاند.
سلام آقای فراستی در چند سخنرانی مصاحبه و نوشته فرمودن فرم ملی
می گویند باید برویم ببینیم فرم ملی چیست . فیلمساز باید فیلمسازیش را بکند . این کار ها وظیفه ی منتقدان است و جستجوگران سینما آنهایی که خود را دلسوز سینما می دانند باید این تحقیقات را انجام دهند . چرا آقای فراستی در نقد فیلمهایش غالبا به این موضوع اشاره می کند مساله را طرح می کند ولی جواب را نه !خوب باشد او دیگر پیر شده لااقل از کسانی که شاگرد مکتب فراستی هستند انتظار می رود فرم ملی را تعریف کنند؟! نه آنجور تعریف که " فرم ملی چیست با رسم شکل ۲ نمره !!!" بگویند چه مشخصه هایی دارند؟ نور پردازی ما چگونه باشد ؟ قابهای ما ؟ و ...
سید جواد:
سلام.
اولاً آقای فراستی در نقدهایشان به فیلمسازان این بحث را مطرح نکردهاند و مسؤول ردیف اول این بحث را هم فیلمسازان نمیدانند. هرچند که این حرف که فیلمساز باید فیلمسازیاش را کند و وارد این بحث نشود، حرفی کاملاً اشتباه است. سینمای ژاپن اگر به فرمی ملی رسید در آثار اوزو و میزوگوچی رسید. آنها بودند که فرم ملی را به طور ناخودآگاه پیادهسازی کردند و سپس نظریهپردازان و تحلیلگران عناصر آن را بازشناختند.
ثانیاً شما تمام صحبتهای ایشان را به دقت گوش ندادهاید چراکه ایشان تقریباً هرجا که این بحث را مطرح کردهاند، خودشان نیز تلویحاً پاسخهایی دادهاند. به علاوه، در نقدهایشان نیز به عناصر ملی و ضدملی همواره اشاره داشتهاند.
ثالثاً ضرب المثلی عربی وجود دارد که «حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ.» پس با طرح سؤال خوب، حتی در صورت پاسخ ندادن به آن، نیمی از مسیر طی شده است.
رابعاً آقای فراستی پیر نشده است.
خامساً بحث را اینقدر سطحی و نازل و دمدستی نکنید. سعی کنید نظر داشته باشید، نه اینکه نظرپراکنی کنید. صراحت خوب است، ولی صراحت بدون تأمل و دقت به ابتذال ختم خواهد شد. تعریف، تبیین، توضیح و تشریح مشخصههای فرم ملی امری یک شبه نیست، بلکه باید از خلال نقدهای یک یا چند نسل از منتقدان و تحلیلگران و نظریهپردازان استخراج شود و این کاری است که جناب فراستی و عدهی محدود دیگری استارتش را زدهاند.
سلام سید جواد عزیز
سوالی در خصوص حسی که آثاری که به فارسی برگردانده می شوند دارم؛ برای مثال یک رمان از داستایوسکی (به عنوان اثر هنری) را اگر فرض بگیریم، آیا هنگام ترجمه آن به زبان های مختلف، حسی که آن اثر با زبان اصلی قرار بوده است منتقل کند در اثرِ ترجمه شده مخدوش نمی شود؟
بعبارتی افراد روس زبان مستقیماً همان حسی که داستایوسکی داشته است را می توانند بگیرند اما ما که اثرِ ترجمه شده را می خوانیم، این اثر از فیلترِ مترجم نیز عبور کرده و ممکن است بجای آنکه خروجیِ حسیِ اثر، منطبق با نویسنده ی اصلی آن باشد منطبق با ناخودآگاهِ مترجم از آب درآید
به نظر شما چنین مشکلی جدی است یا اثر ضعیفی دارد و می توان از آن چشم پوشی کرد؟
سید جواد:
سلام.
این مشکل قطعاً وجود دارد و در خواندن ترجمه اجتنابناپذیر است. البته مهارت مترجم میتواند اثرات این مشکل را به حداقل برساند.
اتفاقاً در شماره بعدی مجله قرار است مطلبی در همین باره کار کنیم.
سلام
ببخشید وسط بحث تان وارد مى شوم. هیچکاک در طناب از جیمز استوارت به عنوان بازى گردان کمک گرفت. در ضمن فقط فیلم گاس ون سنت اینطور بى حس نیست. فیلم سابرینا ساخته سیدنى پولاک هم بسیار بد است. به قول جان فورد:
.There will be never a successful remake
سید جواد:
سلام.
سپاسگزارم.
البته اگر بخواهیم با فورد شوخی کرده باشیم، باید بگوییم که مثال نقضش فیلم «مردی که زیاد میدانست» هیچکاک است که خودش دوباره آن را ساخت.
پاسختان بسیار جامع و کامل بود مرسی
با این اوصاف کارگردانی به غیر از از اون بخشهای تصویری و تکنیکی اش خیلی کار خسته کننده ای است . حوصله می خواد شدید!
سید جواد:
برای هیچکاک که قبل از فیلمبرداری، فیلم را در ذهنش ساخته و تمام کرده بود، بله.
سلام ببخشید در مورد این موضوع زیاد سوال میپرسم . آیا کارگردان باید به اغلب آنچه در مورد معیار بازیگری فرمودید نظارت داشته باشد؟
سوال دوم اینکه چطور می شود آن فرد که فرمودید که از فیلم روانی هیچکاک نما به نما تقلید کرد فیلمش خوب نشد . مشکل کار کجا بود ؟بازی بازیگران ؟ وقتی همه ی بحثهای تکنیکی رعایت شده مشکل اش چه بود؟ حضور هیچکاک چه تاثیری در آن روانی اصلی گذاشته بود ؟
سید جواد:
سلام.
1) بله.
2) گاس ون سنت هم میخواست همین را ثابت کند که همه چیز، تکنیک نیست. قطعاً او نتوانست همه چیز هیچکاک را تقلید کند. حتماً بازیها و دکور و لوکیشن و... همه جزئی از فرم هیچکاک بودند که در اثر ون سنت وجود نداشت. باید هر دو اثر را ببینید و حس کنید تا پاسخ اصلی سؤالتان را بگیرید.
سلام هیچکاک به هیچ عنوان از بازیگردان کمک نمی گرفت ؟
سید جواد:
سلام.
با این قطعیت نمیدانم، ولی فکر میکنم که همینطور است.