مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مطلب کیوان کثیریان درباره مسعود فراستی

کیوان کثیریان در سایت «سینما سینما» نوشت:


در سوگ انسانیت، اخلاق و فرهنگ

نگاهی به غائله اخیر فراستی و کمیسیون فرهنگی


یک:
وقتی بی اخلاقی سکه رایج بازار می شود و تهمت و غیبت و بدگویی و حسادت و آدم‌فروشی و توهین و خبرچینی و بدخواهی و تجاوز به حریم خصوصی و ناسزا و بخل و کینه و دروغ، دیگر قبحی ندارد نباید هیچ توقعی از هیچکس داشت و از هیچ اتفاق ویرانگری در حوزه اخلاق شگفت زده شد.
آن روز که کیف می کنیم از آنکه یکی با تهمتی ناروا یکی دیگر را نواخت که ما دوستش نداشتیم و دلمان خنک می‌شود از این که یکی زیرآب یکی دیگر را زد که دوستش نداشتیم، باید به لحظه‌ای نزدیک فکر کنیم که خودمان قربانی این فضای متعفن و ویران خواهیم بود.
در روزگاری که جای فضایل و رذایل جا‌به‌جا شده و معنای کلمات به‌کلی تغییر کرده، عملا همان‌ها که اخلاق و انسانیت را زیر سم‌هایشان گرفته‌اند، می‌تازند و جولان می‌دهند.

دو:
چرا باید تعجب کنیم که فلان منتقد رفته مجلس، حرف‌هایی علیه سینما و داوران جشنواره فجر زده و سعی کرده یک فیلم مشخص را هم به ورطه توقیف بکشاند؟ چرا شگفت زده می شویم؟ مگر او تاکنون تصویری جز این از خود نشان داده بود؟ توقع داشتیم برود و از سینمای ایران حمایت کند؟ همو که هر هفته با تبر به جان سینما می‌افتد و بعضی‌ها دلشان خنک می‌شود از تخریب کسانی که دوستشان ندارند!؟
چرا شگفت زده می شویم از اینکه نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس محترم فلان شخص را برای گرفتن اطلاعات درباره سینما فراخوانده‌اند؟ واقعا توقع داشتیم چه کسی را فرابخوانند؟ مگر آن بندگان خدا چه تصویری از خود ارائه داده بودند که حالا خلافش رفتار کرده باشند؟
همیشه یادمان می رود که هرجا بدگویی اتفاق می افتد یکی دارد می‌گوید و یکی با رضایت می‌شنود، هرجا رشوه‌خواری اتفاق می‌افتد یکی رشوه‌ می‌دهد و یکی هم دارد می‌گیرد. هرجا برنامه تلویزیونی مخربی تولید و پخش می‌شود، یکی دارد تولید می‌کند و یکی دارد با رضایت پخش می‌کند. یادمان می‌رود هرجا آدم‌فروشی اتفاق می‌افتد، یکی دارد می‌فروشد و یکی دارد می‌خرد! اتفاقا آنکه می‌خرد و پخش می‌کند و می‌گیرد و ‌می‌شنود سهم بیشتری در رواج بی‌اخلاقی دارد.

سه:
یکی دیگر از آن‌سوی آب برداشته برای تخریب آن منتقد هرچه از دهانش درآمده درباره او نوشته. فارغ از راست و دروغ حرف‌ها، به حریم زندگی خصوصی او وارد شده و با استفاده از اطلاعاتی که شاید دارد، تلاش کرده منتقد را به خاک بیندازد(و چقدر این موقعیت آشناست!). اینکه توانسته یا نه به کنار. یعنی خودش نفهمیده که پیش از آن اخلاق را لگدمال کرده و باز قبل از آن خودش را؟
آنکه می‌گویند آدم فروخته هم ‌نفهمیده که اول اخلاق و انسانیت را به ثمن بخس فروخته و باز پیش از آن خودش را.
او که فلان فیلم را در طراز نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند و  به‌خیال خودش فیلم و فیلمساز را به دردسر می اندازد، آیا لحظه‌ای به طراز انسانیت خودش فکر کرده است؟

چهار:
خدا نیامرزد کسی را که تمام تلاشش را کرد تا دروغ و تهمت و توهین و تجاوز به حریم شخصی و سایر رذایل را نهادینه کند و قبحش را بریزد. حالا نه تنها این رذایل دیگر قبیح نیست که فضیلت به حساب می‌آید.

پنج:
تا جایی که فهم من قد می‌دهد، وظیفه کمیسیون فرهنگی مجلس رسیدگی به اوضاع کلان فرهنگ است و حمایت از فرهنگ به پشتوانه قانون. توقع می‌رود وقتی فرهنگ مورد هجوم قرار می‌گیرد، کمیسیون فرهنگی وارد میدان شود و جلوی اقدامات غیرقانونی را بگیرد. وقتی کنسرت‌هایی که از دولت جمهوری اسلامی مجوز دارند به‌طور غیرقانونی تعطیل می‌شوند، کمیسیون فرهنگی به پشتوانه مرّ قانون اساسی باید به نفع فرهنگ وارد میدان شود. وقتی فیلم‌های مجوزدار از پرده پائین می‌آیند یا به بهانه‌های واهی اساسا رنگ پرده را نمی‌بینند، کمیسیون فرهنگی در دفاع از حقوق ملت باید به میدان بیاید. وقتی فلان نهاد از اکران فیلم‌هایی که مجوز رسمی و قانونی دارند، سرباز می‌زند، کمیسیون فرهنگی باید از قدرت قانونی‌اش  به نفع سینما استفاده کند. وقتی بودجه کوچک فرهنگ، هرسال کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود، کمیسیون فرهنگی باید فریادش دربیاید. نه اینکه خودش هم دربرابر فرهنگ بایستد و در این زمانه مظلومیت هنر و فرهنگ، خودش هم ضربه‌ای نثار پیکر آن کند. نه اینکه بخواهد با ادعای عجیب نظارت مستقیم بر فیلم‌ها- که طبعا جزو شرح وظایفش نیست- بر زخم عمیق سینما و فرهنگ نمک بپاشد.
البته اینها توقع زیادی است از این بزرگواران که هرگز برآورده نمی‌شود ولی یادآوری اش بد نیست. بهتر است خودمان هم یادمان نرود برای چه رای می‌دهیم و به چه کسانی. که البته همیشه یادمان می‌رود. همیشه به کسانی رای می‌دهیم که تبلیغاتشان را با حضور در جمع اهل هنر و عکس گرفتن کنار آن‌ها سامان می‌دهند و وارد مجلس که شدند، سر از کمیسیون‌های اقتصادی و سیاسی درمی‌آورند. ما هم که فراموشکاریم، هربار یادمان می‌رود.

طنز آیدین سیار سریع در روزنامه «قانون»

مشروح جلسه فراستی با کمیسیون فرهنگی مجلس


کمیسیون فرهنگی مجلس جلسه‌ای را با منتقدین دوره اخیر جشنواره فجر برگزار کرده که از سه منتقد دعوت شده تنها مسعود فراستی به علت علاقه‌ای که به مقوله‌ای به نام کمیسیون دارد، در جلسه حضور پیدا کرده و گفته اگر فشارهای برنامه هفت نبود داوران به ماجرای نیمروز رای نمی‌دادند و همچنین از فیلم گشت ارشاد ۲ انتقاد کرده و گفته نمی‌شود آن را با خانواده دید! در ادامه مشروح گفت‌وگوی این بزرگوار با آن بزرگواران را خواهید خواند:

اعضای کمیسیون: خب آقای فراستی شما به چی انتقاد دارین؟

فراستی: من به همه چی انتقاد دارم. به اینا، به اونا، به شما.

اعضای کمیسیون: چی؟ به ما؟

فراستی: ببخشید اینجا کجاست؟

اعضای کمیسیون: اینجا کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است.

فراستی: من غلط بکنم انتقادی داشته باشم. من اصلا منتقد نیستم، گیلاسم. اجازه بدید شونه‌هاتونو بمالم.

اعضای کمیسیون: لازم نیست. ببینید آقای فراستی… راستش ما فرصت نکردیم که نظارت کاملی روی جشنواره فجر داشته باشیم. لذا احساس می‌کنیم متاسفانه شرایطی فراهم بوده که هم مردم هم سینماگران در جشنواره احساس راحتی می‌کردند.

فراستی: متاسفانه همین‌طوره.

اعضای کمیسیون: خب حالا قضیه چی بوده؟

فراستی: ببینید مساله اینه که چند وقت پیش غرب گروهی از نیروهای آموزش دیده‌اش رو در پوشش داوران جشنواره فجر طی یک عملیات پیچیده به ایران منتقل می‌کنه.

اعضای کمیسیون (با تعجب): چطور ما چیزی نفهمیدیم؟

فراستی: چون این داورها رو یه جوری وارد کردن که کسی نفهمیده!

اعضای کمیسیون: آخه چه جوری؟

فراستی: یادتونه چند وقت پیش یه کوادکوپتر در آسمان پرواز می‌کرد؟

اعضای کمیسیون: آره آره!

فراستی: شاید باورتون نشه ولی این کوادکوپتر حامل این نیروها بود!

اعضای کمیسیون: جل الخالق! مگه تو کوادکوپتر آدم جا میشه؟

فراستی: اینا آدم‌های معمولی نیستن که، آموزش دیده‌ان. مثل بطری‌های آب معدنی سیستم کاهش حجم دارن.

اعضای کمیسیون: عجب!

فراستی: حالا کنترل کوادکوپتر فکر می‌کنید دست کی بود؟

اعضای کمیسیون: دست کی بود؟

فراستی: همین حجت ایوبی! رییس سازمان سینمایی.

اعضای کمیسیون: اَاَاَاَع! چقدر سینمایی.

فراستی: بله… آدم هر چی می‌خوره از خودی می‌خوره. مثل من. این داورهای دو تابعیتی به این شکل وارد کشور شدن و قصد داشتن نقشه‌های شوم‌شون رو پیاده کنن.

اعضای کمیسیون: نقشه‌شون چی بوده؟

فراستی: جلوگیری از دادن جایزه‌ها به فیلم ماجرای نیمروز!

اعضای کمیسیون: ای نامردا…

فراستی: ولی من و بهروز شبونه ریختیم تو لونه‌شون و نقشه‌هاشون رو خنثی کردیم. فقط یکی‌شون از دست‌مون فرار کرد و رفت فیلم ساخت.

اعضای کمیسیون: کی!؟

فراستی: شخصی با نام مستعار سعید سهیلی.

اعضای کمیسیون: خب این آقا چه کار کرده؟

فراستی: فیلم مستهجنی ساخته که آدم روش نمیشه با خانواده بشینه نگاه کنه. من واقعا از گفتنش شرمم میاد ولی چون دلسوز هنر و ادب این مملکتم به خصوص ادب مملکت باید بگم که این آقا تو فیلمش نشون میده که یک سری میرن تو ون گشت ارشاد و اعمال غیراخلاقی بروز میدن. مخصوصا حمید فرخ نژاد!

اعضای کمیسیون: خب خیلی ممنون. ما باز مزاحم‌تون میشیم.

فراستی: خواهش می‌کنم. من باز اگه موردی دیدم زنگ می‌زنم بهتون.

نتیجه جلسه: نایب رییس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه آقای مطهری درخصوص-حرکت به سمت سینمای خصوصی در اعمال ممیزی‌ها چقدر تاثیر خواهد گذاشت- صحبت کرد و آقای فراستی نیز گفت: اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه‌گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.

نامه ابراهیم نبوی به مسعود فراستی

آدم فروش
نامه‌ی "سیدابراهیم نبوی" به "مسعود فراستی"
(متن اصلاح شده توسط شخص آقای نبوی در صفحه فیسبوک شان)

مسعود عزیز!
می‌نویسم عزیز، بخاطر روزهای رفاقتی که گذراندیم و حدس می‌زنم آنقدر در آن روزها موجود پلیدی نشده بودی که فکر کنم رفاقت‌مان به تمامی دروغ بود. شاید هم امیدوارم این طور بوده باشد، وگرنه می‌دانی که آدمیزاد اگر امیدوار نباشد باید سرش را بگذارد زمین و بمیرد. مضمون این نامه را پیش از این نوشته و منتشر کرده بوده بودم، اما چون دلم برایت می‌سوخت، سعی کردم نام تو را پنهان کنم، فکر می‌کردم آنقدر مصیبت در زندانش کشیده‌ای که بهتر است بی‌خیال شوم، اما حالا می‌بینم موجود خطرناکی شده‌ای که دیگر جای دلسوزی ندارد.
داستان از یک دوستی در هفته نامه سروش آغاز شد. یادت هست؟ زمانی بود که من با دعوت مهدی فیروزان دبیر بخش سینمایی هفته نامه شدم. وقتی به نشریه سروش رفتم، هفته نامه کم کم تبدیل شد به یک هفته نامه سینمایی که بخش ادبی و هنری هم داشت. بخش سیاسی‌اش هم بتدریج کوچک شد. ما کیفیت مجله را دائم بالا بردیم. فکر می کنم سال 1367 بود که فیروزان یک آقایی به نام مسعود فراستی را به من معرفی کرد. یک مرد ریشوی قدکوتاه با چشم‌هایی که تهش به مخچه‌اش می رسید. از بس نافذ بود. در آن واحد به دویست جا نگاه می‌کرد و در آن روزهای اول شدیدا مضطرب بود. آن مرد تو بودی.
مهدی فیروزان تو را به من معرفی کرد: « آقای مسعود فراستی» و گفت که تو نویسنده خوبی هستی. قیافه‌ات شبیه داستایوفسکی بود و دلیلی نداشت که نویسنده خوبی نباشی. وقتی با هم آشنا شدیم، نیم ساعتی بعد مهدی مرا به دفترش صدا کرد و به من گفت که تو تازه از زندان آزاد شدی و حواسم به تو باشد. این جمله را چنان گفت که هم حواسم به تو باشد که زمین نخوری و هم حواسم باشد که خودم را جلوی تو لو ندهم. تو هدیه اوین بودی، از همین بسته‌های روبان پیچی شده که وقتی دریافت می‌کنی نمی‌دانی باید از گرفتنش خوشحال باشی و یا فکر کنی ده دقیقه بعد منفجر خواهد شد.
تقریبا از همان دو سه هفته اول با هم رفیق شدیم. یا شاید دو سه روز اول. دو سه روز بیشتر نگذشته بود که فهمیدم که تازه از وین آمده‌ای، خودت همیشه به اوین می گفتی « وین» و فهمیدم که اعدامی بودی و بعد ابد گرفتی و بعد هم شش سال کشیدی و بیرون آمدی. یک جورهایی حس می‌کردم باید حمایتت کنم. بعدا برایم تعریف کردی که وقتی دستگیر شدی توی خانه تیمی بودی و داشتی فیلم کویدان کوبایاشی را می‌دیدی که آمدند و دستگیرت کردند. تازه چند ماه بود که با مهوش ازدواج کرده بودی. مهوش بعدا دق کرد. یادت هست؟
سال 67 بود که بهزاد رحیمیان به من ویژه نامه سینمای ایران را پیشنهاد کرد. هشت صفحه ویژه نامه در بخش سینمایی که خودش ویژه نامه بود. پذیرفتم که آن کار را بکنیم و این شرط را پذیرفتم که هر کاری دوست دارند بکنند. بهزاد رحیمیان چهار شماره نشریه را درآورد، با مقالاتی از خسرو دهقان، امید روحانی، محمد علی سپانلو، آیدین آغداشلو، شمیم بهار، رحیم قاسمیان و خودش و شاید این چهار شماره عجیب‌ترین نشریه‌ای است که در همه عمرم منتشر کردم.
هفته چهارم که درآمد فیروزان مرا صدا کرد. دیدم حالش بد است. گفت: « وزارت اطلاعات بودم و گفتند شماها دارید توطئه می‌کنید علیه نظام و صفحه‌های ویژه نامه تو را نشان دادند.» فیروزان گفت: « به آنها گفتم ابراهیم نبوی بالای سر آنهاست» اطلاعاتی‌ها گفته بودند « نبوی خودش از بقیه‌شان بدتر است.» بعد به من گفت که آن شماره‌ها را تعطیل کنم. و گفت به آنها چیزی نگو. گفتم: نمی‌توانم نگویم. هر چه گفت گوش نکردم. نمی‌توانستم. به آنها همه چیزهایی را که فیروزان از جلسه با اطلاعاتی‌ها نقل کرده بود، گفتم. در آن جلسه که من همه نقل قول وزارت اطلاعات را برای آنها گفتم، تو مثل موش مرده نشسته بودی و هیچ نمی‌گفتی. از کجا باید می‌دانستم که همه آن حرفها را خودت برای آنها گزارش کرده بودی؟
مسعود!
رحیم قاسمیان و بهزاد رحیمیان را یادت هست؟ که با آنها رفیق بودی و خانه‌شان می‌رفتی و آنها دل‌شان برایت می‌سوخت که تو زندانی بودی و به تو اعتماد کرده بودند و نمی‌دانستند که تو هرچه از آنها می‌شنوی، گزارش می‌کنی. آن روز در پیتزافروشی به من گفتی که هر هفته باید بروی و دفتر امضا کنی. من احمق به این فکر نکردم که وقتی تو دفتر امضا می‌کنی لابد خیلی حرفهای دیگر را هم می‌زنی. که زده بودی. نه فقط در سروش که وقتی پیش آوینی بودی و او هم حواس‌اش به تو بود که آنچه با تو می‌گوید ممکن است دایورت بشود به بازجوهای وزارت.
پس از داستان ویژه نامه سینمای ایران که تو لو دادی و تعطیل شد، آن بچه‌ها از سروش رفتند و ما کارمان را ادامه داده بودیم. مجله همچنان پرفروش بود و فعال. وجود تو خودش یک نقطه مثبت بود. تازه می‌فهمیدم چه موجود پیچیده و عجیبی هستی. یادت هست که حتی سه ماهی اسم مستعار مشترک با هم داشتیم.
وقتی به جشنواره فیلم فجر نزدیک شدیم، من به فارابی پیشنهاد کردم که اولین نشریه روزانه جشنواره فیلم فجر را در سال 1367 منتشر کنم. تو هم بودی و یک تیم حسابی هم داشتیم. در کنار انتشار نشریه روزانه و دو شماره هفته نامه در آن سال، که دقیقا یادم است که طرح روی جلد شماره ویژه جشنواره با عکس فیلم رنگ انار پاراجانوف بود، تصمیم گرفتیم تعدادی کتاب سینمایی هم منتشر کنیم. کتابی درباره یاساجیرو ازو، کتابی درباره سینمای چاپلین، کتابی درباره سینمای کمدی و باسترکیتون و دو سه کار دیگر که ترجمه یکی دوتاشان را مریم موسوی همسر امید روحانی انجام داد.
یک ماهی قبل از جشنواره فیروزان سفری به فرنگ رفته بود و برای من نامه‌ای نوشته بود که « در این مدتی که نیستم آسه بروید آسه بیاید که گربه شاختان نزند.» اینقدر شر به پا کرده بودم که این حرف‌هایش چندان هم بی‌ربط نبود. از قضا من طنزی روی فیلم « رد پایی بر شن» محمدرضا هنرمند نوشتم و حسابی اذیتش کردم. حاجی زم هم شدیدا عصبانی شد و به مهدی نامه نوشت و من واقعا تصمیم گرفتم از آزار دائمی فیروزان دست بردارم.
مسعود!
در همان دوران من دو نقد کوتاه روی فیلم‌های « عروسی خوبان» و « بای سیکل ران» نوشتم. که نقد اولی‌ام شدیدا تند بود و بکلی به جنگ و انقلاب و بالا و پائین سیاست‌های دوره جنگ انتقاد کرده بودم. روز شنبه که رفتم به هفته نامه سروش، فیروزان گفت که بهتر است از سروش بروم. و گفت که مطلب اینقدر تند بوده که بکلی برای سروش دردسر درست کرده. مطمئن بودم که فیروزان هیچ امکانی برای ادامه همکاری با من نداشت، وگرنه حتما این کار را می‌کرد. با او روبوسی کردم. به اتاقم آمدم.
توی اتاق کارمان، در طبقه سوم ساختمان انتشارات سروش تو ساکت نشسته بودی. ساکت مثل ضبط صوتی که فقط صدا را ضبط می‌کند که منتقل کند. از همه چیز خبر داشتی. در تمام مدتی که من مثل احمق‌ها هر چه فکر می‌کردم به تو می‌گفتم خبر می‌دادی. تمام اطلاعات بچه‌های همکار ما از خسرو دهقان و رحیم قاسمیان و بهزاد رحیمیان و مرا که تمام مدت از تو حمایت کرده بودم و بقیه را که همه دوستانت بودند، گذاشته بودی کف دست اطلاعات. شاید هم چاره‌ای نداشتی، حتی نمی‌توانستم در ذهنم هم محکومت کنم. تو یک اعدامی بودی که باید تا آخر عمرت باید اثبات می‌کردی وفاداری. وسایلم را برداشتم و از دفتر برای همیشه بیرون رفتم.

سخنان خسو دهقان درباره مسعود فراستی

روزنامه ابتکار در بخشی از مقاله ای با عنوان «نقد، منتقد، عامل اخلال؟» چنین نوشت:

خسرو دهقان منتقد قدیمی سینمای ایران در گفت وگویی کوتاه با ابتکار توجه نکردن به نقدهای فراستی را بهترین راه حل می داند. او در این زمینه بیان کرد :مسلما اتفاق های اخیر به هیچ وجه خوب نیست. این وظیفه نقد نیست که کار را به مجلس بکشاند و جلوی فیلمی را بگیرد. دهقان که سابقه سالها آشنایی با فراستی را دارد گفت :من درباره حرفهای فراستی نظر خاصی ندارم. به هر حال از قدیم گفته اند که چاه کن همیشه در قعر چاه است. درباره گفته ها و رفتار او بسیار گیجم. او همیشه شعار بدنامی بهتر از گمنامی است را سر لوحه کارش قرار داده است. فراستی کنار آقای افخمی می نشیند و راه خودش را می رود. من نه هفت را می بینم و نه علاقه ای به این کار دارم. منتقد با سابقه سینمای ایران افزود :این رفتارها به خاطر تیتر یک شدن است. بچه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی آبنباتش را به مبل می مالد تا جلب توجه کند. بهترین راهکار توجه نکردن است. به نظرم جبهه مقابل هم با واکنش های افراطی شان این سمت ماجرا را محق تر می کنند. یادمان باشد که زلزله هر چقدر هم مهیب باشد، چند ثانیه بیشتر طول نمی کشد. پس نباید دید و شنید و همسایه پرخاشگر را به حال خود واگذاشت.

سخنان لادن طباطبایی درباره مسعود فراستی

آفتاب‌‌نیوز : لادن طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود، به سخنان اخیر مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس واکنش نشان داد.

این بازیگر درهمین راستا نوشت: «شهریور ماه سال 91، در برنامه «هفت» خیلی حرف‌ها زدم... قصد رفتن و ترک سینما و بازیگری را داشتم. دل شکسته بودم و پر از حرف پس حرف زدم... بیست و پنج سال فعالیت حرفه‌ای در حوزه سینما و تلویزیون و تحصیل در رشته بازیگری و تئاترهمچنین دیدن سیر نزولی فضای سینما و بخصوص نقد، من رو مجاز و مجبور به بیان مسائلی کرد که همکارانم به دلیل کسب معاش (بعله معاش! حتی بازیگرها هم نیاز به شغل و درآمد دارند!) قادر به ابرازش نبودند.

بارها گفتم، بازهم میگم نقد فحاشی و تهمت زدن نیست. نقد سیاه نمایی و ابراز نفرت نیست. نقد تلاش برای نابودی سینمایی نیمه جان نیست. نقد نان هزاران نفر را آجر کردن نیست. نقد سلائق خود را با ادبیات لمپنی به حلق جماعت فرو کردن نیست. نقد لب و لوچه جمع کردن واخ اخ و پیف پیف راه انداختن نیست.

نقد ژست روشنفکری گرفتن و همه کس را بیسواد و بی هنر دانستن نیست و منتقد هر کسی نیست. صرف سواد و تحصیلات سینمایی از کسی منتقد نمی سازد. جیم جارموش و تارکوفسکی و برگمان با قرقره کردن نامشان در انسان رسوب نمیکنند! صرف ارث بردن یک برنامه پر مخاطب در رسانه ملی انسان را به مقام خدایی نمی رساند!

از زمانی که هرکس و ناکس به خودش اجازه داد به اسم نقد فحشنامه چاپ کند و کمبودهایش را با توهین و تمسخر بر سر جامعه هنری بریزد عاقبت کار معلوم بود. حالا که خیلی وقت هست اساتید پا جای پای جوجه منتقدهای قلی خان گذاشته اند. برنامه «هفت» مشخصا کمر به نابودی سینمای ایران بسته است. خب صبر و تحمل اهالی سینما هم حدی دارد. هر کسی هر چند به نظر استاد کوچک و حقیر و بی اهمیت باشد هم عقل دارد و برای خودش شخصیت و آبرو قائل است. آدمها یا مبارزه میکنند، یا عطای همه چیز رو به لقایش میبخشند و میروند، یا کم کم دق میکنند، یا نانشان را در خونشان میزنند و میخورند.... یک عده قابل توجهی هم سر دودکش می ایستند ببینند باد از کدام طرف میوزد که سوارش شوند!

استاد! این تیشه‌ای که برداشتید به ریشه خود شماست.

چاقویی شدید که دسته خودش را میبرد. مدتهاست که برنامه سبک و سرشار از لمپنیسم شما را نمیبینم. چون تحمل دیدن زوال انسانیت را آنهم در حوزه فرهنگ و هنر ایران زمین را ندارم.

دست شما درد نکند. با فحاشی های شما یک فیلم توقیف میشود. خیلی زود نوبت به بقیه و همه فیلمها خواهد رسید. چون شما هیچ فیلمی را دوست ندارید! کاش اقلا یک فیلم پنج دقیقه‌ای میساختید و نمایش میدادید تا جماعتی آن ایده‌آل عمیق و رویایی و دست نیافتنی شما را در حوزه فیلمسازی رویت کنند.»

روزنامه ها درباره حضور فراستی در مجلس و حواشی آن می گویند

امروز، چهارشنبه، 4 اسفنند 1395


1) روزنامه شرق (گیسو مغفوری)

چگونه تنش را به سینما برگردانیم
(پروژه ای در 10 مرحله)

«سینما» هم مثل «پزشکی» شده است که هر کس می تواند برای آن نسخه ای بپیچد و هر کس خود را برای بهبود آن صاحب حق می داند. هر کسی خود را در آن موضوع صاحب نظر می داند و متوقع است. مهم نیست کارگردانی است که امسال اولین فیلمش را ساخته و سیمرغ را برمی گرداند یا دیگرانی که رای و نظر داوران را بی ارزش می دانند. یاد بعضی نفرات تازه می شود مانند مسعود ده نمکی – هنگامی که اولین فیلمش اخراجی ها را ساخته بود - پرستویی به او که سعی داشت اختتامیه جشنواره فجر را به هم بریزد و مدام اعتراض می کرد، یادآوری کرد حرمت سینما را حفظ کند. این روزها می توان این تذکر را تکرار کرد تا از ایجاد تنش در سینما خودداری کنند؛ هرچند به نظر می رسد این تنش در مراحل زیر آغاز شده است و نیاز به تحکم در کنار تدبیر است.
     ١- ماجرا از یک برنامه تلویزیونی آغاز شد؛ اما این بار فراتر از نقد به فیلم بود. اتهام یا اطلاع رسانی درباره دوتابعیتی بودن داوران مسائل خاصی را پدید آورد. پس از آن بود که منتقد برنامه هفت برای پاره ای از توضیحات به کمیسیون فرهنگی رفت.
     ٢- مسعود فراستی درباره چند فیلم سینمایی نظرات خود را مطرح کرد و «گشت ۲» را اثری مستهجن خوانده که نمی توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست.
     ٣- اما مرحله بعدی تنش و دخالت از اینجا آغاز شد که در جلسه کمیسیون فرهنگی که علی مطهری، احمد سالک، احسان قاضی زاده هاشمی، احد آزادی خواه و سیدصادق طباطبایی نژاد در آن حضور داشتند، طبق این نظرات تصمیم گرفتند. قرار شد این فیلم قبل از اکران از سوی کمیسیون دیده شود و این آغاز یک دخالت آشکار در وظیفه ای است که برعهده سازمان سینمایی قرار داده شده است.
     ٤- با مشخص شدن اینکه مسعود فراستی چنین سخنانی را در محلی غیرسینمایی مطرح کرده است، کم کم نقدها آغاز شد، مهرزاد دانش و پس از آن حمید فرخ نژاد و پرویز پرستویی از جمله افرادی بودند که اعتراض های اولیه را انجام داده اند.
     ٥- اما متاسفانه در دیدار وزیر با کمیسیون فرهنگی ابعاد تازه ای آشکار شد. آن طور که حجت الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، عنوان کرده است اعضای کمیسیون فرهنگی به نظرشان ضروری بوده است که فیلم ها را قبل از اکران ببینند و نظر دهند. وقتی با این ماجرا از طرف رئیس سازمان مخالفت شده، آنها درخواست کرده اند در شورای پروانه نمایش حضور داشته باشند. تا این میزان دخالت در کاری که شاید حتی اطلاعی از آن نداشته باشند، کم نظیر است.
     ٦- اما مرحله بعدی این آتشی که جرقه های آن معلوم شده به سخنان رئیس سازمان سینمایی بازمی گردد. او نه تنها عنوان نکرده است که درخواست نمایش فیلم برای نمایندگان عضو کمیسیون فرهنگی، تداخل و به نوعی خلاف، بلکه این گونه استدلال می کند: «وقتی فیلمی را از تهیه کننده می گیریم، فقط یک بار برای پروانه شورای نمایش ارائه می کنیم و از نظر شرع و قانون نمی توانیم آن اثر را برای افراد یا جای دیگری نمایش دهیم».
     ٧- رئیس سازمان سینمایی البته با تحکم حضور نمایندگان مجلس در شورای پروانه نمایش را رد کرده و درباره این خواسته چندساله چنین گفته است: «مسئله با قوانین سازگاری ندارد؛ ضمن اینکه ما به هرحال استقلال قوا را از یکدیگر پذیرفته ایم».
     ٨- به هرحال اکنون این شایعه با قدرت در حال انتشار است که قرار است چند فیلم از سوی نمایندگان دیده شوند و در نهایت برای اکران آنها تصمیم گیری شود. اتفاقی که با وجود سیاست مداری بر صدر سازمان سینمایی مانند حجت الله ایوبی باید هرچه زودتر به شکلی جلوی آن گرفته شود.
     ٩- هرچقدر نامه فرخ نژاد خطاب به منتقد هفت لحن تلخ و تحقیرآمیزی دارد که این رفتار را در حد صندلی کش اعدامی و خالی شدن جیب می داند؛ اما به نکته مهمی اشاره می کند و آن اینکه مسائل سینما باید در داخل سینما حل شود و نباید چغلی کرد. همان طور که پرستویی نیز در متنی در شبکه های اجتماعی گفته است که همه کوتاهی کردیم و نسبت به این اقدام از همان ابتدا پشت هم نبودیم.
     ١٠- این مسئله که مجوزهای سازمان سینمایی بی اعتبار شود، اتفاقی بس تنش زاست؛ هرچند خانه سینما در این روزها در موضع ضعف قرار دارد و نمی توان امیدوار بود که با قدرت حمایتی انجام دهد؛ اما آزمونی است در برابر صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که همراه سازمان سینمایی باشد و بتواند جایگاه سینما را حفظ کند.


2) روزنامه شرق (رضا آشفته)

سینما علیه سینما
(واکنش ها به صحبت های «فراستی» در کمیسیون فرهنگی)

حرف های تندوتیز «مسعود فراستی» در کمیسیون فرهنگی مجلس، با انتقادهای سینماگران ایران مواجه شده است. به گزارش خانه ملت، سیدصادق طباطبایی نژاد، نماینده مجلس، روز یکشنبه یکم اسفند درباره حضور مسعود فراستی، منتقد سینما، در کمیته با هدف توضیح دلایل انتقادهای خود به جشنواره، گفت: آقای فراستی انتقادهایی جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیف ترین دوره در تمام دوره های گذشته دانست، ضمن آنکه انتخاب داوران دوتابعیتی برای چنین جشنواره ای را اشکال اساسی داوری دانست، چراکه افراد دوتابعیتی آن قدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.
     بنابر گفته او، این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ارشاد ۲»، این فیلم را اثری مستهجن که نمی توان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست خواند؛ بنابراین قرار شد این فیلم قبل از اکران از سوی کمیسیون دیده شود. به گفته آقای فراستی در این دوره کپی برداری بیش ازحدی از فیلم «ابد و یک روز» شده و این فیلم ها معضلات اجتماعی را نکبت بار و اغراق آمیز نشان داده اند. آقای فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود. نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: فراستی در پاسخ به آقای مطهری دراین باره که حرکت به سمت سینمای خصوصی در اعمال ممیزی ها چقدر تاثیر خواهد گذاشت، گفت اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی ها، شاهد تولید فیلم های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی ساخته شده است که برای زنان کلاه گیس گذاشته اند.
    
    انتقاد فرخ نژاد
     به دنبال صحبت های مسعود فراستی، حمید فرخ نژاد نامه تندوتیزی را خطاب به فراستی منتشر کرد. در بخشی از این نامه که در صفحه اینستاگرام حمید فرخ نژاد منتشر شد، آمده است: «تلخ بودی و بی ادب، لیچار بار همه می کردی باراه و بی راه، صواب و ناصواب، حق و ناحق؛ ولی هرچی بود تو خودمون بود، دمتم گرم، حالایه سکه بالایا پایین تو خودمون بودیم؛ ولی مرد حسابی چغلی همکاراتو این ور اون ور بردن دیگه خدایی آخرشه، خدایا به حق بزرگیت هیچ تنابنده ایی رو این جوری آزمایش نکن».
    
    پرستویی: از ماست که بر ماست
     پرویز پرستویی به فاصله چند ساعت بعد از انتشار متن فرخ نژاد متنی را خطاب به او منتشر کرد که در آن آمده بود: «از ماست که بر ماست... حمیدفرخ نژاد عزیز، انتقادت را درمورد، مسعود فراستی خواندم. بماند که از چند سال پیش به شکل های مختلف درمورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه ها، و حتی در رسانه حرف زدم. ولی دریغ از اینکه کسی حمایت کرده باشد، چه اهالی تاثیرگذار و صاحب نام سینما و چه مسئولین؛ بنابراین الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری درخصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران به هدر رود. درصورتی که مسعود فراستی خود جزء کسانی است که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد. امیدوارم به منتقدین شریف و تاثیرگذار برنخورد، ولی مسعود فراستی صرف چند تا کتاب خواندن و تدریس و فیلم های خارجی دیدن، صلاحیت نقدکردن آثار سینمایی را ندارد، آن هم در رسانه ملی. بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دونبش خوبی برای خود باز کرده است. بارها با بودجه بیت المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد. نمونه اش، میرزاکوچک خان، استاد ناصر تقوایی که بعد از کنارزدنش به ایشان رسید، فیلم سینمایی جهان پهلوان تختی که بعد از زنده یاد علی حاتمی باز به ایشان رسید، چهار سال نماینده مجلس شدن بی فایده و نهایتا ساخت فیلم سینمایی فرزند صبح که اصلادیده نشد؛ ولی از درآمد هنگفتش بهروز افخمی بی نصیب نماند و بعد از درآمد بودجه فیلم ذکرشده، به کانادا رفت و فیلم سینمایی ساخت و باز دیده نشد و اکنون هم به گفته خودش قرار است پروژه به قول خودش سنگین فاجعه پلاسکو را راه بیندازد». پرستویی در ادامه نوشته: «حال با این اوصاف چطور رسانه ملی یک برنامه سینمایی را به عهده ایشان گذاشته و مسعود فراستی مثلامنتقد [...] قرار است ناجی سینما باشد. آن هم آن قدر پروبال گرفته که به خودش اجازه می دهد با قضاوت های نابجا و با الفاظ رکیک و هتاکی به هنرمندان به نقد سینما و دست اندرکارانش بپردازد و بهروز افخمی هم در کنارش لبخند بزند[...] امیدوارم مسئولانی که دغدغه فرهنگ دارند، تجدید نظری درخصوص این برنامه سینمایی کرده و از افراد لایق در این برنامه استفاده نمایند».
    
    سینمای ما دچار مک کارتیسم می شود
     مهرزاد دانش، منتقد فیلم، کشیده شدن بحث درباره فیلم ها را به کمیسیون فرهنگی از اساس نادرست می داند و به «شرق» می گوید: هر سال فیلم سازان تعدادی فیلم می سازند که به جشنواره فجر راه می یابد که این فیلم ها می توانند خوب، بد و متوسط باشند و این کیفیت ساختاری مربوط به فیلم ساز و دنیای فیلم سازی اش است و دراین باره مجلس نمی تواند ورود پیدا کند و اظهارنظر کند و این کمّ وکیف امری سینمایی است و مجلس درباره اش نمی تواند نظر بدهد. او معتقد است فیلم می تواند مبتذل و بد باشد و فیلم خوب در کنار این فیلم های بد است که دیده می شود و در هیچ جای دنیا نیز انتظار نمی رود که همه فیلم ها خوب باشند و این روال عادی است. دانش تاکید می کند که کار مجلس قانون گذاری است و نظارت بر بودجه عمومی دولت است و این ارزش گذاری کمّی و کیفی فیلم ها کار مجلس نیست. این منتقد فیلم بنا بر آنچه از مسعود فراستی نقل قول شده، این حرف ها را خوب نمی داند، چون جای گفتن شان در مجلس نیست. اگر این حرف ها در یک محفل سینمایی یا در یک برنامه تلویزیونی یا مجله مطرح می شد؛ به هرحال نظر کارشناسانه است، اما بردن این حرف ها به مجلس اعتبار نقد فیلم را مخدوش می کند؛ چون نقد فیلم یک دیدگاه و یک نوع حرکت فرهنگی است که اصلاهدفش محدودکردن یا توقیف یک فیلم نیست. این نظرات مثبت و منفی درواقع باید به درد خود فیلم سازان یا مخاطبان سینما بخورد و اگر قرار باشد که این نقدها توقیف فیلمی را رقم بزند، دیگر نقد فیلم بی اعتبار می شود و آن کارکرد سازنده اش را نخواهد داشت. اما مهرزاد دانش یادآوری می کند اگر قرار باشد مدیران فرهنگی نظارت بشوند، می توان این کار را در مجلس پیگیری کرد؛ چون آنها از بودجه دولتی استفاده می کنند و نظارت بر آنها وظیفه مجلس است و دراین باره اگر پرسش می شد که جشنواره شکیل و متین بوده است؟!، این دیگر کار مجلس است و پتانسیل این بررسی ها در مجلس وجود دارد؛ اما اینکه فیلم خوب یا بد است، از محدوده کاری مجلس کاملابیرون است؛ چون نقد و نظر امری نسبی است و اگر منتقدی فیلمی را بد بداند، احتمال دارد که چهار منتقد دیگر همان فیلم را خوب ارزیابی کنند؛ اما با این مباحث پیش آمده و از رفتن فراستی به مجلس، بیشتر درمی یابیم که هدف سلاخی خود سینماست تا اینکه بخواهند عملکرد مدیران را به چالش بکشند. این منتقد سینما با توجه به دخالت دولت آمریکا در دهه ٥٠ قرن بیستم که معروف به مک کارتیسم شد و هدف آن حذف سینماگران از چرخه تولید بوده است، یادآور می شود که خودش نخستین بار این مسئله را در صفحه اجتماعی اش مطرح کرده که سینمای ما نیز دارد دچار مک کارتیسم می شود. بنا بر نظر او در ایران ما نیز این مسئله از دهه های گذشته آغاز شده و حالادارد این روزها به شکل برجسته تری سرریز می کند و ما با فضایی فاجعه آمیز همراه می شویم. او حتی از خودش مثال می زند که درباره فیلمی چند سال پیش یک نقد منفی نوشته؛ اما در یک خبرگزاری از آن داشتند سوءاستفاده می کردند که نظر فلان منتقد هم همین است و باید فیلم توقیف شود؛ درحالی که اصلاهدف نقد چنین نیست. دانش تاکید می کند تا زمانی که نتوانیم تمایزی بین مباحث سینمایی و سیاسی قائل بشویم، همیشه این آش و این کاسه است. این منتقد بحث دوتابعیتی بودن داوران جشنواره فیلم فجر دوره سی وپنجم را یک بحث انحرافی ارزیابی می کند که در برنامه هفت بهروز افخمی مطرح شد؛ درحالی که بسیاری از منتقدان به مباحث داوری ها و انتخاب آثار انتقادات درستی داشتند که در این انحراف ایجادشده دیگر فرصتی برای پرداختن به آنها باقی نماند. او این انحراف را نوعی سیاسی کاری می داند و در پایان یادآور می شود حتما باید با نوعی شعور آگاهانه بین این مباحث جدا از هم تمایز قائل شویم که اختلاط اینها همیشه حاشیه ساز بوده است.


3) روزنامه اعتماد (الهام نداف)

فرخ نژاد به فراستی تاخت و پرستویی دست به قلم شد

(پرونده سینما روی میز کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی)

١٠ روز بعد از پایان کار سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی جلسه ای با حضور منتقدان این دوره از جشنواره برگزار کردند. از سه منتقد دعوت شده به این مراسم تنها مسعود فراستی روبه روی نمایندگانی چون علی مطهری، احمد سالک، احسان قاضی زاده هاشمی، احد آزادی خواه و سیدصادق طباطبایی نژاد نشست و فریدون جیرانی و احمدرضا احمدی به دلیل مشغله کاری نتوانستند در این جلسه حاضر شوند.
     در این جلسه، حرف های فراستی محل مناقشه و اعتراض سینماگران شد. سیدصادق طباطبایی روایتی از حرف های فراستی در این جلسه داشت که به محض انتشار این صحبت ها در سایت ها، سینماگرانی چون حمید فرخ نژاد و پرویز پرستویی وظیفه خود دانستند، واکنش نشان دهند. به گفته طباطبایی، فراستی معتقد است انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه ای ایجاد شده، سبب تغییر رای هیات داوران و اهدای بهترین سیمرغ ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است. اما بخش بحث برانگیز حرف های فراستی به اظهارات او درباره فیلم «گشت٢» برمی گردد که طباطبایی نیز به آن اشاره کرده است: «این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست. لذا قرار شد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود. به گفته آقای فراستی در این دوره کپی برداری بیش از حدی از فیلم «ابد و یک روز» شده و این فیلم ها معضلات اجتماعی را نکبت بار و اغراق آمیز نشان داده اند، اما با این وجود از سوی مسوولان جشنواره برای حضور در بخش های مختلف انتخاب شدند.» علاوه بر اینها از دیگر نقدهای فراستی، دولتی بودن چرخش اقتصادی سینماست که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد. او همچنین توجه نمایندگان مجلس را به فیلم «کاناپه» و تولید فیلم هایی بدون رعایت شوونات جلب کرده است. بر همین اساس کمیسیون فرهنگی مجلس تصمیم گرفت سه فیلم «گشت ٢» سعید سهیلی، «کاناپه» کیانوش عیاری و «ماه گرفتگی» به کارگردانی مسعود اطیابی را بازبینی کند. در پی این جلسه حمید فرخ نژاد بازیگر و یکی از سرمایه گذاران فیلم «گشت ٢» در نامه ای تند و تیز و البته با لحنی کاملامتفاوت به حرف های مسعود فراستی تنها منتقد حاضر در جلسه کمیسیون فرهنگی واکنش نشان داد. نکته جالب توجه اینجاست که بهروز افخمی یکی از منتقدان اصلی جشنواره فجر در این جلسه حضور نداشت. فرخ نژاد خطاب به فراستی نوشت: «تلخ بودی و بی ادب، لیچار بار همه می کردی با راه و بی راه، صواب و نا صواب، حق و ناحق ولی هر چی بود تو خودمون بود، دمتم گرم حالایه سکه بالایا پایین تو خودمون بودیم، ولی مرد حسابی چقلی همکاراتو اینور اونور بردن دیگه خدایی آخرشه، خدایا بحق بزرگیت هیچ تنابنده ای رو این جوری آزمایش نکن.» البته این تنها بخشی از نامه فرخ نژاد بود و به نظر می رسد چاره ای جز به کار بردن چنین ادبیاتی در متن نامه اش نداشت. مسعود فراستی تنها منتقد برنامه هفت که طی ١٠ روز برگزاری جشنواره فیلم فجر با همراهی بهروز افخمی بحث دو تابعیتی داوران را مطرح کردند، تریبونی به وسعت رسانه ملی برای بیان عقاید و نظرات شان داشتند. اما فراستی به همین اندازه اکتفا نکرد و با حضور در کمیسیون فرهنگی مجلس، پرویز پرستویی را نیز وادار به نشان دادن واکنش کرد: «حمیدفرخ نژاد عزیز، انتقادت را درمورد، مسعود فراستی خواندم. بماند که از چند سال پیش به شکل های مختلف در مورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه ها و حتی در رسانه حرف زدم. ولی دریغ از اینکه کسی حمایت کرده باشد، چه اهالی تاثیرگذار و صاحب نام سینما و چه مسوولان. بنابراین الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری در خصوص این سینمای مظلوم به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران به هدر رود.» این بازیگر سینما در بخشی از نوشته خود فراستی را در دسته بندی کسانی قرار داده که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد: «مسعود فراستی با صرف چندتا کتاب خواندن و تدریس و فیلم های خارجی دیدن، صلاحیت نقدکردن آثار سینمایی را ندارد، آنهم در رسانه ملی. بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده. بارها با بودجه بیت المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.» اما دو روز بعد از برگزاری جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس با فراستی، سخنگوی این کمیسیون از برگزاری جلسه ای با حضور حجت الله ایوبی، رییس سازمان سینمایی، حبیب ایل بیگی، معاون نظارت و ارزشیابی و محمد حیدری، دبیر جشنواره سی و پنجم، خبر داد. به گفته احد آزادی خواه، نماینده مردم ملایر، برآیند جلسه با مدیران سینمایی این بوده که جشنواره با وجود مشکلات متعدد به نحوی مطلوب و در راستای جشنی هم تراز با انقلاب اسلامی برگزار شد. در این جلسه سازمان سینمایی دو تابعیتی بودن داوران را ایرادی برای داوری و ارزیابی آثار جشنواره ندانست اما نمایندگان بر انتقاد خود اصرار کردند. آزادی خواه در این باره توضیح داد: «دوتابعیتی الزاما به معنای ضد نظام بودن نیست و کسی چنین توهینی به داوران نکرده است و در ملی و انقلابی بودن آنها شکی نیست بلکه نمایندگان به طورکلی بر انتخاب داوران با تابعیت محض ایرانی تاکید داشتند.» همچنین به گفته سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس نمایندگان برخی از آثار نمایش داده شده در این دوره جشنواره به طورمثال دیالوگ های فیلم «گشت ارشاد ۲» را در تراز نظام جمهوری اسلامی ایران ندیدند. با این همه این کمیسیون حق نقد را به رسانه ملی داد اما از طرفی تاکید کرد شرایط دفاع از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید ایجاد شود.
     اما نوک تیز پیکان انتقادات ایوبی، رییس سازمان سینمایی، بیشتر متوجه صدا و سیما بود. یکی از مهم ترین مطالبات جدی او همکاری میان رسانه ملی و سینماگران است: «از نمایندگان مجلس انتظار می رود در این باره به سازمان سینمایی و سینماگران یاری رسانند. حدود ۴ سال به زبان های مختلف مانند مکتوب و شفاهی با مسوولان رسانه ملی درباره تبلیغ مناسب فیلم های سینمایی مکاتبه کرده ایم اما هنوز نتیجه ای حاصل نشده است. متاسفانه خصومت رسانه ملی با سینما در برخی از برنامه های تلویزیونی در ایام سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بیشتر نمایان شد و موجبات ناراحتی هنرمندان را فراهم کرد. باید پرسید کدام یک از ادعاهای آقایان افخمی و فراستی در رابطه با جشنواره درست از آب درآمد که این ادعای شان درست باشد تا بشود به آن استناد کرد؟»
     ایوبی در پایان صحبت های خود انصراف برخی نامزدها از روند داوری را ناشیانه و غیرحرفه ای دانست. با این همه باید منتظر ماند و دید آیا زبان انتقاد مسعود فراستی همچنان گزنده هست که مانع از اکران نوروزی فیلمی چون «گشت ٢» شود یا خیر؟


4) روزنامه ایران

برسد به دست رئیس رسانه ملی

(انتقاد سینماگران از رویکرد تخریبی برنامه سینمایی «هفت» افزایش یافت)

 دو تابعیتی؟!
    حجت الله ایوبی / همانند هر سال بعد از جشنواره، جلسه ای با نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس داشتیم. در این جلسه سوالاتی برای نمایندگان مطرح بود که توسط یکی از برنامه های تلویزیون ایجاد شده است. درباره مساله دوتابعیتی داورها سوال شد که بنده از نمایندگان کمیسیون فرهنگی پرسیدم چطور وقتی در جشنواره ای مثل «مقاومت» داورانی خارجی که نه مسلمان هستند، نه ایرانی و نه می توانند به زبان فارسی صحبت کنند می آوریم اتفاقی خوب است، اما سینماگرانی که تابعیت ایرانی دارند، مسلمان هستند، به ایران عِرق دارند، مورد بحث و سوال است؟! سوال دیگری که برای برخی از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مطرح بود این بود که آیا قبل از اکران فیلم ها می توانند آنها را بازبینی کنند، که من با این موضوع مخالفت کردم و اعلام کردم این امری غیرقانونی است. درخواست دیگر نمایندگان کمیسیون فرهنگی این بود که در شورای پروانه نمایش حضور داشته باشند اما بنده همانند دو، سه سال قبل به آنها گفتم این کار مبنای قانونی ندارد و ما استقلال قوا را از یکدیگر پذیرفته ایم. شورای پروانه نمایش عالی ترین مرجع تصمیم گیری برای اکران فیلم هاست و قرار نیست هیچ کسی خارج از این شورا در نمایش یا صدور مجوز فیلم های سینمایی اعمال نظر کند.
    ٭ این مطلب خلاصه ای از گفت وگوی ایسنا با حجت الله ایوبی است.

    
    برنامه «هفت» همچنان خبرساز است و خبرها حول محور اظهارات کارشناس و مجری این برنامه می چرخد. صورت مساله همیشگی -موضع گیری این برنامه تلویزیونی و کارشناس سینمایی آن- تکرار می شود و واکنش اهالی سینما را در پی دارد. تازه ترین حاشیه سازی منتقد این برنامه ایجاد مانع در مسیر اکران یکی از آثار به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر است. مسعود فراستی حالاپس از تریبون تلویزیون، پایش به مجلس شورای اسلامی هم باز شده است و نمایندگان مجلس را نسبت به اکران عمومی فیلم «گشت 2» حساس کرده است. او که پیش از این در برنامه «هفت» انتقادات شدیدی درباره این فیلم و به طور کلی نسبت به جشنواره فیلم فجر مطرح کرده بود در گفت وگو با نمایندگان مجلس «گشت 2» را فیلمی مستهجن و غیرقابل نمایش برای اعضای خانواده عنوان کرده است. پیامد اظهارات این منتقد سینمایی و شایعه عدم نمایش عمومی این فیلم، طی دو روز گذشته با واکنش شدید اهالی سینما مواجه شده است.
    
     سد معبر فراستی برای «گشت 2»
    اول اسفندماه کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی، جلسه ای با منتقدان جشنواره داشت که از سه منتقد دعوت شده تنها مسعود فراستی در این جلسه حاضر شد. با اطلاعاتی که سید صادق طباطبایی یکی از نمایندگان حاضر در این جلسه درباره اظهارات فراستی مطرح کرد زمزمه هایی از احتمال بازبینی «گشت دو» ساخته سعید سهیلی مطرح شد تا جایی که شایعه عدم نمایش عمومی آن هم به گوش رسید. به گفته طباطبایی، مسعود فراستی در این جلسه جشنواره سی و پنجم را ضعیف ترین دوره جشنواره در تمام سال های برگزاری عنوان کرده است و داوران دو تابعیتی را هم معضلی برای داوری دانسته است. سید صادق طباطبایی در گفت و گو با خانه ملت گفته است: «فراستی با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، لذا قرارشد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.»
    
    صف آرایی اهالی سینما علیه «هفت»
    نخستین واکنش به اظهارات مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس نامه تند حمید فرخ نژاد بود. او که در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر در دو فیلم «خوب، بد، جلف» و «گشت 2» بازی کرده بود، با انتشار یادداشتی تند و تیز در اینستاگرام او را به آدم فروشی در سینما متهم کرد. فرخ نژاد در این باره نوشت: «دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشیم چارپایه کش اعدامی شیم». انتشار این یادداشت همراهی پرویز پرستویی را در پی داشت. او که جزو پیشگامان منتقدان برنامه هفت بود و در موقعیت های زمانی مختلف انتقاداتش را در فضای مجازی و رسانه های مکتوب رسمی و حتی روی آنتن زنده تلویزیون مطرح کرده است با انتشار یادداشتی در صفحه اینستاگرامش بار دیگر از مسئولان این رسانه خواست تا در اجرای این برنامه تجدیدنظر کنند. این بازیگر شناخته شده سینما که همیشه از نبود اتخاذ تصمیمی واحد از سوی اهالی سینما در قبال این برنامه گلایه کرده است با استناد به این شکوائیه هایش خطاب به فرخ نژاد نوشت: «بنابراین الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری در خصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگرهمکاران به هدر رود.» پرستویی در بخش دیگری از یادداشت خود با اشاره به عملکرد ضعیف بهروز افخمی در فیلمسازی و فراستی در حوزه نقد آورده است: «متاسفانه این دو تن، باحمایت مسئولان رسانه ملی خر خود را سوار شده و می تازند، ولی نمی دانند که حتی مردم عزیز غیرسینمایی هم اینها را منفور می خوانند. بازهم امیدوارم مسئولینی که دغدغه فرهنگ دارند تجدید نظری در خصوص این برنامه سینمایی کرده و از افراد لایق در این برنامه استفاده نمایند.» پس از فرخ نژاد و پرستویی، محسن تنابنده برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر این دوره از جشنواره به جمع منتقدان فراستی پیوست و با بازنشر انتقاد حمید فرخ نژاد در اینستاگرام خود از کشانده شدن مسائل سینما به مجلس گلایه و تاکید کرد که مسائل سینما باید در خانواده سینما حل شود.


5) روزنامه همدلی (روژا پیران)

فراست های یک «مائوئیست» سابق

مسعود فراستی به پدیده‌ای در فضای هنری ایران بدل شده است. او که روزگاری در سال‌های پس از انقلاب به اتهام حضور در یکی از احزاب مائوئیستیِ مخالف نظام محاکمه شده و حتی به اعدام محکوم شده بود، این روزها در کمیسیون فرهنگی مجلس حضور می‌یابد تا برخی نمایندگان مجلس را وادار کند که جلوی نمایش برخی از فیلم‌ها را بگیرند. فیلم‌هایی که او نمی‌پسندد و در برنامه‌ای که رسانه ملی با سخاوت تمام در اختیار او و همفکرانش می‌گذارد تا «نقد»شان کند. اما به نظر می‌رسد حملات عجیب و غزیب و حتی سخنان گاه غیرقابل پخش او، به نظرش چندان کارساز نبود که در مقام یک مشاور متخصص به کمیسیون فرهنگی مجلس می‌رود و به نمایندگان مشاوره می‌دهد. کاری که درباره برخی فیلم‌های جشنواره انجام داد و شایعه جلوگیری از نمایش عمومی آن‌ها از هم‌اینک به‌گوش می‎رسد.
او که در سال‌های گذشته چهره‌ای به‌شدت پرخاشگر و لحنی غیرمعمول از خود به نمایش گذاشته است به روایت خودش در سال‌های دهه 60 به‌خاطر حضور در حزبی با تفکر «مائوئیستی» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما در زندان «المیزان» علامه طباطبایی را خواند و اعتقاداتش را نسبت به حزب متبوعش از دست داد و سرانجام توانست بازجویش را متقاعد کند که از اول محاکمه شود. او اکنون حی و حاضر در رسانه ملی می‌نشیند و هرچند وقت یک بار از صندلی نقد یک برنامه سینمایی به سرخط خبرها پرت می‌شود.
دلم بحالت سوخت
باری آنان که مخاطب پیگیر سینما هستند از همه این افت و خیزها و حرف و حدیث‌ها آگاهند و روایتش تکرار مکررات است. با این همه آنچه در روز گذشته در ادامه این مسائل و در امتداد حرکات محیرالعقول مجریان و متولیان برنامه هفت (زوج هنری افخمی ـ فراستی) به‌وقوع پیوست انتشار متنی از سوی حمید فرخ‌نژاد خطاب به مسعود فراستی بود که به‌سرعت در فضای مجازی دست به دست شد. بی‌آن‌که فرخ‌نژاد شرح ماوقع بگوید و به علت نوشته شدن این متن اشاره‌ای کند، چنین نوشت:
«چیکار می‌کنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا نمی‌کنه، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایه‌کش اعدامی شیم، خودت آقایی کن و خلاصمون کن.
تلخ بودی و بی‌ادب، لیچار بار همه می‌کردی با راه و بی راه، صواب و ناصواب، حق و ناحق ولی هر چی بود تو خودمون بود، دمتم گرم حالا یه سکه بالا یا پایین تو خودمون بودیم، ولی مرد حسابی چغلی همکاراتو اینور اونور بردن دیگه خدایی اخرشه، خدایا بحق بزرگیت هیچ تنابنده‌ایی رو این جوری آزمایش
نکن.
دلم برات سوخت آقا مسعود، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم، مطمئنم خیلی گیری و گرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم گذاشتیم، خداییش خیلی وضع مالیمون توپ نیس ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون هست که اگه دوست و آشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم، یا نه هزار بار کردیم بازم میکنیم، دست جلو هموطنامون دراز می‌کنیم و یه شماره کارت می نویسیم از خلق الله کمک می‌گیریم، خدا وکیلی هنوز اینقد آدم با مرام و معرفت هست که نزارن یه مرد به نامردی بیفته، سراغ دارم.
دنیای بدیه اقا مسعود ولی ادم بازم پیدا میشه با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، می‌دونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل، مثه خیلی وقتا، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»
جزئیات جلسه کمسیون فرهنگی
با انتشار این مطلب حدس و گمان‌های بسیاری درباره علت نگاشته شدن این دلنوشته تند و تیز مطرح شد. بنا به گفته مطلعان و آگاهان گویا مسعود فراستی با حضور در کمیسیون فرهنگی مجلس نسبت به برخی از فیلم‌ها بدگویی کرده و به اصطلاح پنبه آنان را زده است.
در همین راستا شاید اظهارات سیدصادق طباطبایی‌نژاد، نماینده مجلس در جهت آگاهی از سخنان فراستی در کمیسیون فرهنگی روشنگر باشد. سخنانی که خشم و اعتراش فرخ‌نژاد را این‌چنین در پی داشته است. این نماینده مجلس در مورد جلسه مذکور به خبرگزاری خانه ملت گفته بود: «مسعود فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیف‌ترین دوره در تمام دوره‌های گذشته دانست، ضمن آن‌که انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنواره‌ای را اشکال اساسی داوری دانست چرا که افراد دو تابعیتی آنقدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.»
وی ادامه داد: «مسعود فراستی معتقد است؛ انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه‌ای ایجاد شده، سبب تغییر رای هیات داوران و اهدا بهترین سیمرغ‌ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است. این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت 2»؛ این فیلم را اثری خواند که نمی‌توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست. قرار شد تا این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.»
وی ادامه داد: «فراستی در ادامه اظهارات خود معتقد است؛ در این دوره کپی‌برداری بیش از حدی از فیلم‌های اجتماعی دوره گذشته شده و این فیلم‌ها معضلات اجتماعی را اغراق‌آمیز نشان داده‌اند، اما با این وجود از سوی مسئولان جشنواره برای حضور در بخش‌های مختلف انتخاب شدند. فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود. فراستی معتقد است با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشته‌اند، ساخته شده
است.»
دو تن سراپا عقده‌ای و کینه‌توز
فرخ‌نژاد تنها کسی نبود که به سخنان و مواضع فراستی و به‌شکلی زیرآب زدن فیلم‌ها در کمیسیون فرهنگی اعتراض کرد، پرویز پرستویی، بازیگر سینما، نیز در صفحه اینستاگرام خود ضمن حمایت از حمید فرخ‌نژاد نوشت: «از چند سال پیش به شکل‌های مختلف در مورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه‌ها و حتی در رسانه حرف زدم. ولی دریغ از این‌که کسی حمایت کرده باشد، چه اهالی تاثیرگذار و صاحب‌نام سینما و چه مسئولین. بنابراین الان خیلی تعجب نمی‌کنم که تصمیم‌گیری در خصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران به هدر رود.»
به نوشته پرستویی «مسعود فراستی خود جزو کسانی است که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد. امیدوارم به منتقدین شریف و تاثیرگذار بر نخورد، ولی مسعود فراستی صرف چند تا کتاب خواندن و تدریس و فیلم‌های خارجی دیدن، صلاحیت نقد کردن آثار سینمایی را ندارد، آن هم در رسانه ملی. بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دونبش خوبی برای خود بازکرده. بارها با بودجه بیت‌المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.» پرستویی در متن خود مسعود فراستی و بهروز افخمی را «دو تن سراپا عقده‌ای و کینه‌توز» توصیف کرد که «با حمایت مسئولین رسانه ملی خر خود را سوار شده و می‌تازند، ولی نمی‌دانند که حتی مردم عزیز غیرسینمایی هم این‌ها را منفور می‌خوانند».
داوران به ایران عِرق دارند
این جلسه کمیسیون فرهنگی و پنبه‌زنی فراستی تبعات خود را خیلی زود عیان کرد، تا جایی که نمایندگان و اعضای کمیسیون فرهنگی در جلسه‌ای با رئیس شورای سینمایی ارشاد، مطالبات و نگرانی‌های خود را مطرح کردند که حجت‌الله ایوبی با موضعی سرسختانه از مجوزهایی که وزارت‌خانه متبوعش به اثار و اکران آثار می‌دهد دفاع کرد.
حجت‌الله‌ ایوبی در گفت‌وگویی با ایسنا از جزئیات جلسه خود با نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس سخن گفت و اظهار کرد: «در این جلسه سوالاتی برای نمایندگان مطرح بود و یکی از آن‌ها که متاسفانه توسط یکی از برنامه‌های تلویزیون ایجاد شده به دو تابعیتی بودن داورها مربوط می‌شد که آنجا سوابق داورها را توضیح دادیم و البته بنده از نمایندگان کمیسیون فرهنگی پرسیدم چطور وقتی در جشنواره‌ای مثل "مقاومت" داورانی خارجی که نه مسلمان هستند، نه ایرانی و نه می‌توانند به زبان فارسی صحبت کنند می‌آوریم اتفاقی خوب است، اما سینماگرانی که تابعیت ایرانی دارند، مسلمان هستند، به ایران عِرق دارند، درکنار سینمای ایران است و سابقه‌ کارشان هم مشخص است در داوری جشنواره فیلم فجر باشند مورد بحث و سوال است؟!»او با تاکید بر اینکه البته این موضوع را از سر نقد مطرح نکرده است، اضافه کرد: «با این حال آقایان نماینده از برپایی بزرگترین برنامه‌ دهه فجر که توسط سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با برگزاری جشنواره فیلم در ۳۰ استان کشور اتفاق افتاد، تشکر کردند و فکر نمی‌کنم برنامه‌ای با این عظمت در هیچ نقطه‌ کشور برگزار شده باشد. البته این را هم باید اضافه کنم که نمایندگان مجلس چندان در جریان جزئیات برگزاری جشنواره نبودند، اما رویکرد آن‌ها و فضای حاکم بر کمیسیون فرهنگی همکاری و تعامل با سازمان سینمایی است. با این حال در هیچ دوره‌ای ندیدم که نقدی به جشنواره وارد نبوده باشد و نقد داور همواره مجاز و ممکن است.»
مخالفتم را روشن اعلام کردم
ایوبی در بخشی دیگر از این گفت‌وگو اظهار کرد: «سوال دیگری که برای برخی از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مطرح بود این بود که آیا قبل از اکران فیلم‌ها می‌توانند آن‌ها را بازبینی کنند، که من با این موضوع مخالفت کردم و اعلام کردم این امری غیرقانونی است، چون وقتی فیلمی را از تهیه‌کننده می‌گیریم، فقط یک‌بار برای پروانه شورای نمایش ارائه می‌کنیم و شرعا و قانونا نمی‌توانیم آن اثر را برای افراد یا جای دیگری نمایش دهیم. البته تهیه‌کنندگان فیلم ها می‌توانند با مسئولیت و اختیار خود در صورت تمایل فیلم‌شان را به هر کجا که می‌خواهند برای نمایش ارائه کنند که اتفاقا بعضی از آن‌ها این کار را
می‌کنند.»
رئیس سازمان سینمایی گفت: «درخواست دیگری که از سوی نمایندگان کمیسیون فرهنگی مطرح شد این بود که در شورای پروانه‌ نمایش حضور داشته باشند که البته این درخواست مربوط به امروز نیست و پیش از این هم مطرح شده بود، اما بنده همانند دو، سه سال قبل به آن‌ها گفتم این کار مبنای قانونی ندارد و خیلی روشن مخالفتم را اعلام کردم، چون اصلا این مسئله با قوانین سازگاری ندارد ضمن اینکه ما به هر حال استقلال قوا را از یکدیگر پذیرفته‌ایم.»
به هرحال آنچه در میان همه این هیاهوها نباید از نظر دور داشت، نقش ناصحیحی است که برنامه هفت در این اعتشاش ایفا کرده است و از آن مهم‌تر شخصیت مجعول مسعود فراستی که با حمایت‌های بی‌دریغ مراجع و مجامع رسمی به تصویر تثبیت‌شده یک منتقد بدل شد، آن هم در شرایطی که بسیاری از مفسران و منتقدان حقیقی در سکوت و انزوا به سر می‌برند. از نگاه این قلم مسعود فراستی بیش از سینما، سیاست و سیاست‌بازی را آموخته است.


6) روزنامه آفتاب یزد

کینه توزی به سینما

گزارش عملکردی که مسعود فراستی منتقد همیشه معترض برنامه هفت درباره جشنواره سی و پنجم فجر به کمیسیون فرهنگی مجلس ارائه داده حسابی جنجال ساز شده است. آنچه در گزارش جلسه منتقدین با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس درباره سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر آورده شده صحبت‌هایی از مسعود فراستی است در زیر سوال بردن کلی جشنواره فجر. در بین صحبت‌های فراستی یک جمله مهم وجود داشت که سید صادق طباطبایی نژاد آن را این چنین نقل کرد:«این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی‌توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، لذا قرارشد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.» این جمله فراستی وقتی اهمیت پیدا کرد که بلافاصله احد آزادی خواه، سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس در اعلام نتایج و ارزیابی کمیسیون فرهنگی از جشنواره فیلم فجر گفت:« برخی از آثار نمایش داده شده از نظر نمایندگان مقبول نبود و به طور مثال دیالوگ‌های فیلم «گشت 2» را در تراز نظام جمهوری اسلامی ایران ندیدند، ضمن آنکه قاعدتا باید نقش کمیسیون فرهنگی مجلس در اعمال نظر بیشتر شود.» اما سخنان مسعود فراستی که همیشه جنجال برانگیز بوده و واکنش های فراوانی را به دنبال داشته این بار نیز بدون واکنش نماند و حمید فرخ نژاد که هم بازیگر اصلی فیلم «گشت 2» و هم یکی از تهیه‌کنندگان فیلم است، نامه شدید اللحنی آن هم به زبانی کاملا کوچه بازاری خطاب به منتقد «هفت» نوشت. بازیگر کاربلد سینمای ایران در این نامه خطاب به مسعود فراستی نوشت:«داری چیکار میکنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه، اینی که میگم به والله تحقیر توش نیست
ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایه کش اعدامی شیم، خودت آقایی کن و خلاصمون کن.» فرخ نژاد در این نامه بدون هیچ رحمی فراستی را مورد خطاب قرار داده، کاری که پیشتر حتی سفت و سخت‌ترین منتقدان او هم انجام نداده‌اند، او در ادامه نامه خود مشکل مالی و تامین نیازهای زندگی را دلیل اصلی رفتار اخیر فراستی دانسته و نامه‌اش را اینگونه به پایان رسانده: «دنیای بدیه آقا مسعود ولی آدم بازم پیدا میشه، با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی ، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل ، مثه خیلی وقتا ، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»اما بلافاصله پس از این نامه انتقاد آمیز، پرویز پرستویی هم که از مدت‌ها پیش علنا به مخالفت با مسعود فراستی و بهروز افخمی برخاسته از این فرصت ایجاد شده برای تکرار انتقادات خود استفاده کرده ولی با ادبیاتی کنترل شده‌تر و البته باز هم با محتوایی تند و تیز. پرستویی در یادداشت خود که آن را با تیتر «از ماست که بر ماست» منتشر کرده در ابتدا به این نکته پرداخته که از چند سال پیش به انحاءمختلف در مورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه ها، و حتی در رسانه‌ها حرف زده اما هیچ کسی از صحبت های او حمایت نکرده است، او در یادداشت خود نوشته: «الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری در خصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران به هدر رود. در صورتی که مسعود فراستی خود جزو کسانی است که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد.» پرستویی ضمن زیر سوال بردن صلاحیت فراستی به عنوان منتقد، افخمی را هم از انتقاداتش بی نصیب نگذاشته و نوشت: «بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده. بارها با بودجه بیت المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقش تاثیرگذاری در سینما داشته باشد.» او در ادامه با اشاره به تاریخچه فیلمسازی افخمی از فرصت طلبی او در مقاطع مختلف انتقاد کرده و نوشت: «حال با این اوصاف چطور رسانه ملی یک برنامه سینمایی را بعهده ایشان گذاشته و مسعود فراستی مثلا منتقد ... قرار است ناجی سینما باشد.آنهم آنقدر پروبال گرفته که به خودش اجازه میدهد با قضاوت های نابجا و با الفاظ رکیک و هتاکی به هنرمندان به نقد سینما و دست اندر کارانش بپردازد و بهروز افخمی هم در کنارش لبخند بزند.» بازیگر «قاتل اهلی» که مدتی پیش نامه‌ پر از انتقادش به مسعود کیمیایی حسابی خبرساز شد در پایان یادداشت خود حسابی از خجالت فراستی و افخمی در آمده و نوشت : «متاسفانه این دوتن، با حمایت برخی مسئولین خر خود را سوار شده و می‌تازند، ولی نمی‌دانند که حتی مردم عزیز غیر سینمایی هم می‌فهمند .» او ابراز امیدواری می‌کند مسئولانی که دغدغه فرهنگ دارند تجدید نظری در خصوص این برنامه سینمایی کنند و از افراد دیگری در این برنامه استفاده کنند.
اما پس از واکنش پرستویی، اینبار محسن تنابنده که در مراسم اختامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را با خود به خانه برد نیز در صفحه اینستاگرام خود به صحبت های فراستی واکنش نشان داد. او در اینباره نوشت: «صحبت های فراستی علیه فیلم گشت ٢ آنقدر اهالی سینما رو ناراحت نکرده که کشاندن ماجرا به کمیسیون فرهنگی مجلس، مسائل سینما باید در خانواده سینما حل شود.»
حال باید منتظر ماند و دید در روزهای آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد و آیا اظهارات مسعود فراستی موجب ایجاد مشکل در روند گرفتن پروانه نمایش و اکران «گشت2 » خواهد شد و این فیلم سرنوشتی مشابه با گشت ارشاد 1 پیدا خواهد کرد یا این فیلم علیرغم سخنانی که مسعود فراستی درباره اش گفته در اوج آرامش رنگ اکران را به خود خواهد دید.


روزنامه های «هفت صبح» و «دنیای اقتصاد» نیز گزارش هایی از این ماجرا منتشر کرده اند.

مطلب علیرضا پورصباغ درباره مسعود فراستی

مشرق نیوز:

فراستی «فروشنده» نیست و دنبال مشتری هم نمی‌گردد


«مسعود فراستی» در چهارمین برنامه سینمایی «هفت» به سردبیری فریدون جیرانی به عنوان منتقد سینما در تاریخ بیست و هشتم اردیبهشت ماه 1389، در قاب تلویزیون ظاهر شد و به بحث و مناظره در مورد فیلم «طلا و مس» با همایون اسعدیان پرداخت. با اینکه مسعود فراستی از فیلم «طلا و مس» بسیار خوشش آمده بود و لب به تمجید از آن گشود اما حضور کاریزماتیک، صدای جذاب مخاطب پسند و از همه مهتر سواد و دانش حرفه‌ای او مورد تمجید مخاطبان برنامه هفت قرار گرفت و بینندگان سیما که تا آن تاریخ به هیچ عنوان با مقوله نقد سینمایی آشنایی نداشتند، با این پدیده به شکل جدی تری آشنا شدند و نقدهای سینمایی پخش شده از برنامه هفت را به صورت جدی دنبال می کردند.

با اینکه این حضور نخستین حضور فراستی در برنامه هفت نبود و او پیش از حضور در مقام منتقد در برنامه‌های تلویزیونی متعددی حضور پیدا کرده بود و نکته جالب‌تر این است که وی برنامه‌های تلویزیونی «سینمای کمدی» را در سال 1369 ساخته بود و  برنامه‌هایی نظیر دست به نقد، سینما جشنواره، سینما جنگ را در مقام برنامه‌ساز سینمایی در کارنامه داشت.
 اما حضور نامزدهای انتخاباتی و بحث و مناظره های دو نفره در تلویزیون سال از سال 88 باب شده بود و مشخص بود که هر نوع مناظره‌ای در تلویزیون مخاطب خواهد داشت. نمونه همزمان برنامه هفت، برنامه پر بیننده «دیروز، امروز، فردا» است که در فضای ملتهب سالهای 1388 و 1389 مخاطب فراوانی داشت. اما فراستی به این شیوه برخورد در یک برنامه تلویزیونی سویه فرهنگی داد و گفتمان تازه‌ای را در حوزه نقدسینما باب کرد.
رقبای فراستی در عرصه نقد سال‌ها مجلات سینمایی را منتشر کرده بودند، سالها در کنار سینماگران، با آنها عکس انداخته بودند و برای خودشان برند سازی کرده بودند، ناگهان دیدند که فراستی بدون اینکه متحمل چنین هزینه‌ای بشود در تلویزیون ملی ایران که عدم حضور در آن کلی منزلت و ژست محسوب می‌شد محوبیت مردمی ویژه ای را کسب کرده است. 
فراستی در دوره نخست برنامه هفت ، در دروه ای که جیرانی این برنامه اجرا می کرد ، بی‌وقفه و بی تعارف آثار سینمای ایران را نقد می‌کرد و در یک انقلاب فردی موفق شد بساط کمدی‌های شانه تخم مرغی را نقد کند؛ تا جاییکه وزارت ارشاد به صورت تدریجی به ساخت آثاری از این دست دیگر مجوز ساخت نداد و تقریبا شکل نافرجامی از سینمای مبتذل، از جریان اصلی تولید سینمای ایران حذف شد. 
گام دوم فراستی مواجه با چهره جدید و سازمانی جریان روشنفکری، اصغر فرهادی بود. البته مرحوم کیارستمی و مهرجویی سال‌ها پیش توسط این منتقد سینمایی تحت پیگرد نقد و تحلیل جدی قرار گرفته بودند و با اکران فیلم «جدایی» فراستی خیمه جریان روشنفکری توخالی را مورد هدف قرار داد.
 
فراستی برای حمله به روشنفکران از کدام نهاد پول می‌گیرد؟
اما این سئوال همواره در نزد علاقه مندان سینمای ایران مطرح است چرا جریان روشنفکری سازمان یافته توسط فراستی مورد نقد جدی قرار می‌گیرد. فراستی اساسا خاستگاه و زیست روشنفکری دارد! پس چرا علیه سینماگران روشنفکر موضع جدی دارد. آیا فراستی از آن دسته روشنفکرانی است که پس از آزادی از زندان به صورت ارگانی با نهادهایی خاص همکاری دارد؟ آیا نهادی حکومتی به فراستی مقرری خاصی برای دشمنی با روشنفکران می دهد؟! برای کشف بسیاری سئوالات باید گذشته او را بررسی کنیم.
فراستی کارسیستماتیک خود را برای نقد جریان روشنفکری با سوره به سردبیری سید مرتضی آوینی آغاز و شروع برنامه هدفمند خود را برای نقد آثار جریان روشنفکری از دهه شصت به همراه ایشان کلید زد. اما سئوال مهم در مورد سوابق فراستی این است کسی که شهد روشنفکری واقعی را چشیده و هنوز مثل یک آنارشیست چپ گرای روشنفکر زیست منحصر به فردی دارد، چطور شده که علیه روشنفکران موضع سختی اتخاذ کرده است و این همه دشمن سینمایی برای خودش جمع آوری کرده است. به قول خودش چکش زدن گذشته اش برای کشف دوباره فراستی می‌تواند ما را به یکی از دروازه های هزارتوی نامکشوفه فراستی رهنمون سازد.  
 
 
روشنفکرم پس می اندیشم علیه آنان که نمی اندیشند!!!
زندگی و زیست او مثل هم دوره ای های آنارشیست و چپ‌گرایش فرازها و فرودهای فراوانی دارد. او از سن 19 سالگی از ایران خارج شده و پس از تحصیل در رشته‌های مختلف هنری و سیاسی از فلسفه و نمایش در دانشگاه بولونیا تا تحصیل در رشته های هنری تجسمی در پاریس  و .... ، در سال 1357 به ایران بازگشت. وی بهترین سال‌های جوانی‌اش را میان جماعت روشنفکر با غلظت بالای پاریسی گذرانده است و شهد واقعی روشنفکری را با همه وجود چشیده است. دورانی هم که در پاریس حضور داشته مقارن با آشوب‌های اواخر دهه شصت میلادی بوده و نزدیکی و قرابت با رویدادهای سیاسی ملتهب پارسی در اواخر دهه شصت تاثیر فراوانی بروی این اعجوبه نقد داشته است.
سه زبان انگلیسی، ایتالیایی و فرانسوی را هم مثل بلبل حرف می‌زند، برای اثبات میزان آگاهی او به سه زبان باید به فیلم مصاحبه‌اش با مصطفی عقاد اشاره کنیم که با همراهی نادر طالب زاده و سید مرتضی آوینی به گفتگو با سازنده فیلم «الرساله» نشسته است. فراستی به فرانسوی از عقاد سئوال می‌کند و او پاسخ هایش را به انگلیسی می‌دهد. تقریبا هیچ کتاب مهم فرنگی نیست که در این سالها نخوانده باشد و در روز نوشت هایش چیزی ننوشته باشد. هیچ آلبوم موسیقی مهمی در دنیا نیست که فراستی نشنیده باشد. هر چند مثل سایر روشنفکران عاشق موسیقی کلاسیک است و از میان آوازه خوانان ایرانی به جای علاقه به شجریان «پرواز همای» را خیلی دوست دارد و از موارد بسیار نادری است که فراستی در دفعات مختلف پایش به کنسرت همای باز شده است. حتی  در یک ویدئوی اختصاصی با او در مورد موسیقی کلاسیک ایرانی خاطره بازی می کند که این ویدئو در فضای مجازی دست به دست می شود.
 اما روشنفکر باشی و مثل روشنفکران زندگی کنی اما از محصول فکری روشنفکران متنفر باشی و این تنفر را در قالب نقد سینمایی نشان دهی!  البته کلمه تنفر به هیچ عنوان واژه زیبنده‌ای نیست و عبارت توخالی جایگزین بهتری است. خودش درباره این مواجه با روشنفکران عبارتی دارد که جالب است. او در مورد روشنفکران می‌گوید :  

به عنوان باسوادی که سوادش را ندارند. نه هیچکدامشان یک زبان درست و حسابی بلدند، نه واقعاً به معنی جدی کلمه کتاب خوانده‌اند. یعنی به آنها بگویم آقاجان! یکی از آدم‌های آن طرفی را که برایش سینه می‌زنید، می‌شناسید؟ چه کسی را دوست داری؟ نولان؟ بنشینیم راجع به نولان حرف بزنیم.
 
 غیر از چیزهایی که خوانده و ترجمه کرده‌اید یا برایتان ترجمه کرده‌اند، چیزی را بلد نیستید. روشنفکری خالی قلابی تهی از تفکر، تهی از رأی. بهترین روشنفکری ما مجله «ارغنون» است. مجله خیلی خوبی است. تمام شماره‌هایش را خریده و خوانده‌ام و دارم. این جدی‌ترین ارگان روشنفکری در ۳۰ سال اخیر است.
باسوادترین‌هایش هم آنجا هستند. دو خط از خودتان حرف بزنید. از ترجمه‌هایتان هم استفاده کرده‌ام. بعضی‌هایش بد هستند، خیلی‌هایشان هم خوبند. دو خط از خودتان بگویید. مگر قطب روشنفکری ایران نیستید؟ نمی‌توانید حرف بزنید. در اینجا روشنفکر کسی است که در کنار مردمش حداکثر نیم قدم جلوتر از مردمش مسئله جامعه خودش را حل می‌کند و احیاناً سپس مسئله جهان را.

او با این اظهار نظر دوباره هویت توخالی روشنفکران را عیان می کند و وضعیت تهوع آوری  از دوره جدید اندیشمندان معاصر را چنین توصیف می کند:  

متاسفانه روشنفکرنماهای ما مریض هستند. روشنفکر نیستند. ادایش را درمی‌آورند. نه سوادش را دارند؛ نه به خاطر دانش در روشنفکری حاضرند چیزی بپردازند. وقتی بهایی برای چیزی نمی‌دهی، به آن نمی‌رسی. آقایان بدون بها معلوم است نمی‌شوند. نه باسواد می‌شوند، نه مستقل و خودرأی و نه صاحب‌نظر.  رسیدن به صاحب‌نظر شدن خسارت دارد. خیلی باید زمین بخوری، به خیلی چیزها باید «نه» بگویی. این دوستان ما از آن جنس آدم‌هایی هستند که باید به همه چیز «بله» بگویند. به متضادها هم باید «بله» بگویند؛ برای اینکه اصلاً آدمِ «بله» هستند، آدمِ «نه» نیستند. به ظلم «نه»، ضدهنر و وطن‌فروشی «نه» نمی‌گویند. به چه «نه» می‌گویند.


آیا وابستگی ارگانی سبب می شود که فراستی چنین حرف هایی را در مورد روشنفکران معاصر بزند؟! کسی که به اشعار شاملو علاقه خاصی دارد چرا چنین با عتاب از همتایان روشنفکر خود سخن بر زبان می آورد؟ شاید ارگانی و نهادی خاص این سبک مواجه را به او تحمیل می‌کند!
فراستی سال‌های ابتدایی انقلاب مدتی را در زندان بوده و  به عنوان سخنگوی حزب رنجبران حکم اعدامش حاضر و آماده بود اما زندان هم نمی‌تواند این آنارشیست حوزه مبانی نظری سینما و هنر را متوقف کند و در سالهایی که در زندان حضور داشت دست به مطالعه گسترده ای می‌زند و مسئولان قوه قضائیه وقت حکم آزادیش را صادر می کنند.  خودش در مورد سالهای زندانش می گوید:  
 
حکم اعدام مرا صادر کردند. برای این که جزو یکی از گروه‌های چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیروابسته. فکر می‌کردیم تفکری همچنان وابسته است. چپ غیرتوده‌ای، چون توده‌ای‌ها غیر از این که وابستگی جبهه‌ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من عده‌ای از بچه‌ها این‌طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده‌ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی‌دانستیم چه کار کنیم. در یک سال و خرده‌ای آخر کاملاً به بن‌بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.

- آخر سال ۱۳۶۰ به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشم‌بند او را می‌دیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوق‌لیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر می‌کرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمی‌فهمد. با این دعوا دارم؟ مرا تغییر داد بلکه نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب (در زندان) خواندم.

- چپ مائوئیست بودم. شروع به خواندن کردم. از فلسفه هم شروع کردم. بعد تاریخ و سپس همه چیز. هر آن چه را جدی بود، خواندم. المیزان خواندم. چهار جلد اساسی علامه طباطبایی را به دقت می‌خواندم و خط می‌کشیدم. از نظر فکری هم در بیرون تیر خلاص را خورده بودم، یعنی انفعال داشتم. مذهبی که نبودم، همچنان هم چپ می‌زدم. آرام‌آرام به چیزهایی رسیدم. پیش حاکم شرع که رفتم، پرسید: «تو جمهوری اسلامی را قبول داری؟» جواب دادم: «نه.» سئوال کرد: «اسلام را قبول داری؟» پاسخ دادم: «نه.» گفت: «برو.»

- سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا می‌شناخت. یعنی در این مدت آن‌ قدر با من سر و کله زده بود، مرا می‌شناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواسته‌ام دوباره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. می‌دانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم می‌دانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سئوال می‌کنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.

- کاش چیزی با آنها مانده بود. دیالوگ می‌کردیم و می‌گفتیم حرف حسابتان چیست؟ من که چپ را صد برابری بلدم. من مارکس و لنین را حفظ بودم یعنی جزو معدود آدم‌های اروپا بودم که کسی نمی‌توانست نفس بکشد. بیایید حرف بزنید ببینیم چه کاره‌اید.

نکته مهم این است که در برابر جوشش و خروش مسعود فراستی بسیاری از فیلمسازان مستاصل هستند و همین مسئله به ابهامات درباره فراستی دامن می‌زند. اما اگر او منتقد وابسته به حکومت است چرا در شرایطی اغلب سیاسیون لب به ستایش از احمدی نژاد گشوده اند او منتقد جدی احمدی نژاد به حساب می آید.

نخستین بار است که مشرق بخشی از گفتگوی خصوصی او با خبرنگار سابق «وطن امروز» را منتشر می کند
. وقتی خبرنگار وطن امروز پس از تعطیلی برنامه هفت  (دوره جیرانی) با او تماس می‌گیرد و درخواست گفتگو می کند فراستی در ابتدا نمی‌پذیرد. او در پاسخ به خبرنگار وطن امروز  می گوید باید چند روز روزنامه شما را بخوانم تا بدانم موضع جدی شما درباره رئیس جمهور وقت چیست و پس از چند روز تن به گفتگو با این روزنامه می‌دهد. چند روز پس از انتشار گفتگوی جنجالی اش با وطن امروز، ستایش نامه ای در مورد شاملو در روزنامه اعتماد منتشر می کند. در سال 1392  ضد یادداشت‌های جشنواره‌ای اش  را در روزنامه اعتماد منتشر می‌کند و سال بعد همین ضد یادداشت ها را در صفحه اول روزنامه وطن امروز منتشر می کند. روزنامه‌ای که منتقد برجام است اما به فاصله کمتر از یکسال فراستی در مقابل دوربین شبکه دوم سیما مقابل محمد جواد ظریف می‌نشیند. اما چندی بعد به رفتار رئیس جمهور در روز کارگر انتقاد می‌کند.برای کشف مشی آزاد منشانه و غیر وابسته فراستی کافیست حمایت از فیلم جنجالی «من مادر هستم» فریدون جیرانی را مد نظر قرار دهیم تا متوجه وابستگی غیر ارگانی این منتقد سینما شویم.  

فراز و نشیب مالی فراستی!
کسانی که مسعود فراستی از نزدیک می شناسند می‌دانند فراستی با وجود جایگاه منحصر به فردی که داشته هیچگاه طی سی سال اخیر امنیت مالی در خوری و قابل اعتنایی نداشته است. طی سی سال اخیر او با حقوق جزئی تدریس و حق التحریر نشریات روزگار گذرانده است و هیچگاه مثل سایر همتایانش با فرد یا افراد خاصی در داخل بدنه سینما ارتباط مالی نداشته است. یعنی به معنی واقعی فراستی هیچگاه «فروشنده» برند خود نبوده و دنبال مشتری هم نرفته است. بر خلاف جریانی که اغلب منتقدان سینمایی به یکی دو دفتر تولید عمدتا وابستگی مالی دارند و فراستی در گفتگو با وطن امروز آنان را کیف کش فیلمسازان معرفی می‌کند.
خبرنگار یکی از روزنامه هایی که فراستی ضد یادداشت های جشنواره ای خود را در آن جریده منتشر می کرده به مشرق می گوید مجموع حق التحریرهایی که طی ده روز فراستی در روزنامه ما منتشر کرد  از منتقد مستقری که در روزنامه ما مطلب می‌نوشت کمتر بوده، اولین شرط فراستی این بود که مطالبش بدون هیچ کم و کاستی چاپ شود حتی اگر با مواضع سیاسی آنان همسو نباشد،  فراستی از انتشار هیچ مطلبی دنبال ماجراجویی مالی نبود. دوستان نزدیکش به مشرق می‌گویند هیچگاه از هیچ موسسه علمی که او در آن فعالیت می‌کرد مبلغ بیشتری را دریافت نکرده  و به ه عنوان یک معلم و منتقد «آزادمنشی» مشی اصلی فراستی بود.
یکی از نزدیکان فراستی به مشرق می گوید کوچ فراستی به مهر شهر کرج دلایل اقتصادی دارد . کافه مسعود فراستی در مکانی تقریبا دورافتاده در مهرشهر کرج تاسیس شده است. کافه‌اش را با یک وام بانکی راه اندازی کرده و همچنان خودش جلوی مشتریانش قهوه می گذارد. کاری که اغلب همتایان سینمای فراستی حاضر به انجامش نیستند. فراستی بارها به نزدیکانش گفته است که این کافه را برای تدریس راه اندازی کرده تا استقلال مالی بیشتری داشته باشد و بتواند مستقل از پیشنهادات دولتی به فعالیت‌هایش ادامه دهد و همچنان اقساط سنگین این وام را فراستی پرداخت می‌کند.فراستی طبق اظهارات نزدیکانش سعی کرده استقلال مالی خودش را از مراکز دولتی و وابسته مصون نگاه دارد.
با این توضیحات اخیرا به دلیل حضور در کمیسیون فرهنگی مجلس و اظهاراتش در مورد فیلم «گشت 2» فراستی دوباره در کانون توجهات قرار گرفته است. فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس  با انتقاد جدی از فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی‌توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، لذا قرارشد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون فرهنگی دیده شود.
پس از انتشار این خبر توسط خانه ملت حمید فرخ نژاد یکی از تهیه کنندگان «گشت 2 » در یکی از صفحات مجازی اش به مسعود فراستی حمله کرد و طی مطلب توهین آمیزی چنین نوشت:

بارالها! خودت ترتیب مونو بده تا برای نون مجبور نشیم چارپایه کش اعدامی بشیم. دفعه بعد خواستی بفروشی به خودمون بفروش لااقلش بین خودمون میمونه مثل دفعه های قبل.
داری چیکار میکنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت ، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه ، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت ، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به ادم فروشی بکشونتمون ، بارالها خودت ترتیب مونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایه کش اعدامی شیم ، خودت اقایی کن و خلاصمون کن .تلخ بودی و بی ادب ، لیچار بار همه میکردی با راه و بی راه ، صواب و نا صواب، حق و ناحق ولی هر چی بود تو خودمون بود ،دمتم گرم حالا یه سکه بالا یا پایین تو خودمون بودیم ، ولی مرد حسابی چقلی همکاراتو اینور اونوربردن دیگه خدایی آخرشه ، خدایا بحق بزرگیت هیچ تنابنده ایی رو این جوری ازمایش نکن.
دلم برات سوخت اقا مسعود ، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم ، مطمئنم خیلی گیری وگرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم گذاشتیم، خدایشش خیلی وضع مالیمون توپ نیس ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون هست که اگه دوست و اشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم ،یا نه هزار بار کردیم بازم میکنیم ، دست جلو هموطنامون دراز میکنیم و یه شماره کارت می نویسیم از خلق الله کمک میگیریم، خدا وکیلی هنوز اینقد ادم با مرام و معرفت هست که نزارن یه مرد به نامردی بیفته ،سراغ دارم.

مهراب قاسمخانی و محسن تنابنده به این اتفاق واکنش نشان دادند و فرصت مغتنمی برای مخالفان فراستی فراهم شد. این گزارش در شرایطی منتشر می‌شود که انگ زیرآب زنی تیتر بزرگ اغلب رسانه‌های سینمایی است. در صورتیکه که مسعود فراستی یکی از حامیان جدی قسمت اول فیلم «گشت ارشاد» سهیلی است و در برنامه هفت (دوره جیرانی) در مقابل یکی از منتقدان جدی فیلم سهیلی ، تمام قد از این فیلم حمایت کرد. ضعیف بودن حافظه جمعی پارسی زبانان بزرگترین اشکال آنان است و اگر فرصت برای تخریب سیاسی فراهم شود هرکس با هر چه در دست دارد می زند. 
 در دوره ای که اغلب منتقدان وابسته جرات نمی‌کردند آخرین ساخته مجید مجیدی را نقد کنند فراستی نخستین نقد تند و تیز را خود را درباره فیلم منتشر می کند. در صورتیکه او در دهه هفتاد حامی مهم فیلم «بچه های آسمان» از همین کارگردان است. فیلم «ضد گلوله» مصطفی کیایی را مورد تمجید و ستایش قرار می‌دهد اما به فیلم «عصر یخبندان» همین کارگردان می‌تازد. طلا و مس همایون اسعدیان را بی نهایت ستایش می‌کند اما فیلم بوسیدن روی ماه از همین کارگردان در یک میزانسن جدی در برنامه هفت نقد می‌کند.
فراستی در شرایطی که تنها منبع مالی درآمدش از طریق برنامه هفت است به دلیل مواضع نه چندان جذاب محمود گبرلو کرسی برنامه هفت را ترک می‌کند و مثل منتقدان نوپا به معاش از طریق حق التحریر و کار در کافه‌اش قناعت می‌کند. کنکاش در گذشته و حال مسعود فراستی نشان می دهد که او از گفتمان و اصولش خودش به هیچ عنوان کوتاه نمی آید و مثل خیلی ها «فروشنده» نیست.

جام جم آنلاین: واکاوی عملکرد برخی منتقدان سینمایی

 جام جم آنلاین:

مرز بین نقد و تخریب


سینمای ایران حال و روز خوبی ندارد. جشنواره فیلم فجر امسال با هزار اما و اگر به پایان رسید و بیشتر فیلم‌هایی که در بخش مسابقه به نمایش درآمد آن‌ چیزی نبود که بتواند باعث امیدواری به ارتقای سینمای ایران شود. اما آنچه به نظر می‌رسد در ایام بعد از جشنواره دارد ضربه نهایی را به بدنه نحیف این سینما وارد می‌کند، فحاشی و توهین است که به ادبیات نقد وارد شده و مسیر نقادی را که می‌تواند برای سینما سازنده باشد، منحرف کرده است.

منتقدی به جای نقد علمی از کلمات زشت و سخیف استفاده می‌کند و اهالی سینما هم با همان ادبیات جواب او را می‌دهند و چنین به نظر می‌رسد اگر این جنگ و دعوا ادامه یابد جایی برای نقد باقی نمی‌ماند و آنچه در بین عموم مردم از بین می‌رود احترام به سینما، سینماگران، منتقدان و نویسندگان حوزه سینماست. این درحالی است که زمانی نه‌چندان دور منتقدان و سینماگران در کنار هم حرکت و در فضایی کاملا محترمانه برای ارتقای کیفیت فیلم‌ها با یکدیگر همکاری می‌کردند. اما اکنون سوال این‌ است که چرا این گفتمان تغییر کرده و فحاشی جای نقد را گرفته است؟

خانه‌نشینی منتقدان باسواد

سعید قطبی‌زاده، منتقد سینما بر این باور است، وقتی درباره یک اثر هنری نظر می‌دهی هرچه بیشتر متکی بر استدلال و طرح پرسش‌هایی درباره چیستی فیلم باشد یعنی این که درباره آن فیلم کمتر قضاوت شده و تلاش می‌کنی، اسرار و پیچیدگی‌های فیلم را کشف کنی. اما اکنون اولا به دلیل رونق شبکه‌های مجازی که باعث شده همه درباره فیلم‌ها اظهار نظر کنند و دوم به دلیل عصبانیت حاکم بر جامعه و سوم این که نقد از چارچوب تخصصی خارج شده، همه می‌خواهند خیلی زود نظر خود را درباره فیلم بیان کنند، چون همه توان تحلیل پیچیدگی‌های یک اثر را ندارند. آنها معمولا برای بیان احساساتشان در قبال یک فیلم از جملات احساسی و گاهی هتاکانه استفاده می‌کنند که یا در ستایش فیلم است یا تنفر آنها از اثر را نشان می‌دهد. در این شرایط نه آن کسی که خوب فیلم را می‌گوید و نه آن کسی که به فیلم فحش می‌دهد، تحلیل ندارند. یعنی هر دو نفر دارند سلیقه خود را ابراز می‌کنند. در حالی که نقد فیلم یعنی تحلیل و تحلیل به شناخت، سواد و بینش نیاز دارد.

وی افزود: این گونه نقد نمی‌تواند مطلقا به ارتقای سینما کمک کند و منتقدی که با این ادبیات صحبت می‌کند یا بی‌سواد است و مثل یک آدم عام به جای تحلیل، پرخاشگری می‌کند یا این که نقد را با پست‌های اینستاگرامی یا فیس‌بوکی‌ اشتباه گرفته است، زیرا منتقد باسواد به جای تحلیل، ابراز احساسات نمی‌کند و حتی اگر ابراز احساسات ‌کند باید حرفش پشتوانه داشته باشد.

قطبی‌زاده در پاسخ به این پرسش که در این شرایط چه باید کرد که نقد علمی دوباره به سینما برگردد، توضیح داد: همیشه یک‌سری نویسنده‌ها وجود دارند که الگوسازند و نوشته‌هایشان تاثیرگذار است و تبدیل به قانون نقد می‌شود و مقررات نقد نویسی را شکل می‌دهد اما واقعیت این است اکنون این گروه از منتقدان خانه نشین شده‌اند! این منتقدان جرات نمی‌کنند درباره فیلم‌ها نقد منفی بنویسند چون متهم شده و برایشان پاپوش می‌سازند. زمانی نقد، فرصتی بود که خوب و بد فیلم گفته شود اما الان کار به جایی رسیده که اگر نقاط ضعف فیلم را بگویی برایت پاپوش می‌سازند و مثلا متهم می‌شوی به این که سکه گرفته‌ای تا بد فیلم را بنویسی! این‌طور می‌شود که منتقدان جرات نمی‌کنند نقاط ضعف یک فیلم را بگویند و کسانی پیدا می‌شوند که بدون تحلیل فقط به فیلم فحش می‌دهند.

تصویر مخدوش از منتقدان

سعید مروتی، منتقد و نویسنده سینما درباره به‌کارگیری ادبیات نامتعارف در نقدهای سینمایی در گفت‌وگو با جام‌جم گفت: لحن، ادبیات و نحوه برخورد برخی منتقدان با فیلم‌ها از دهه 60 و دوران سروش و سوره تا امروز هیچ تغییری نکرده است. تفاوت در اینجاست که آنها زمانی نقد مکتوب می‌نوشتند و امروز روی آنتن زنده نقد شفاهی می‌کنند. مردم هم طبیعتا کمتر نقد فیلم می‌خوانند ولی تلویزیون را همه می‌بینند. نتیجه این‌که کمتر کسی نقدهای تند را بر بهترین‌های دهه 60 (سرب، هامون، مادر، کلوزآپ و...) به یاد دارد ولی همه تعبیر فراستی را در مورد فیلم «جرم» کیمیایی به خاطر دارند.

او افزود: مشکل البته بیش از این‌که به شخص منتقد بازگردد به تصویر مخدوشی از نقد برمی‌گردد که حضور او در برنامه‌ای پربیننده شکل داده است؛ تصویر مخدوش از منتقد در میان مردمی که نقد نمی‌خوانند و حالا با اجرای گرم و مسلط به عنوان منتقد می‌پذیرند.

منتقد باید حرمت نگه دارد

آنتونیا شرکا استاد دانشگاه، مترجم و منتقد، نقدغیرمودبانه را عامل کم اعتباری خود منتقد دانسته و به جام‌جم گفت: کسانی‌که نقد خود درباره فیلم‌ها را غیرمودبانه و با ادبیاتی نادرست بیان می‌کنند دو دسته هستند. دسته اول منتقدان کم تجربه که ناآگاهانه هنگام نقد نمی‌توانند جلوی خشم و ناراحتی‌شان را از فیلمی که دیده‌اند بگیرند و دسته دوم منتقدانی که مغرضانه فیلمی راکه خودشان نمی‌پسندند با جهت‌گیری به اصطلاح می‌کوبند و اتفاقا کاملا آگاهانه لحن و ادبیاتی زشت را انتخاب می‌کنند. چنین نقدهای کسانی که تجربه زیادی در زمینه نقد نویسی دارند بیانگر آن است که منتقد مربوط بعد از این‌همه سال نتوانسته به زبانی غیروقیحانه دست پیدا کند. نقد غیرمودبانه (چه آگاهانه، چه ناآگاهانه) بیشتر از آن‌که از اعتبار فیلمسازی که فیلمش مورد چنین هجمه‌ای قرار گرفته کم کند، از اعتبار خود منتقد می‌کاهد.

شرکا خاطرنشان ساخت: ادبیات تند، وقیحانه، فحاشی و شاید مدت کوتاهی نام منتقد را سر زبان‌ها بیندازد، اما در نهایت او به‌عنوان کسی شناخته می‌شود که برای بیان حرفش به جای استدلال منطقی از زشت ترین کلمات استفاده می‌کند. منتقد باید حرمت‌ها را حفظ کند و در این صورت است که هم نقدش موثرتر خواهد بود و هم خودش زیر سوال نمی‌رود.

مرا نمی‌شناسید!

با مسعود فراستی تماس گرفتیم تا از او درباره نوع ادبیاتش در نقد فیلم‌ها و سینما بپرسیم، سوالات ما و جواب‌های او را بخوانید.

انتقادی به شما وارد است ـ فارغ از این‌که شما نظر خود را درباره فیلم‌ها می‌گویید؛ این که فیلمی خوب است یا بد -اما‌می‌گویند شما ادبیاتی را وارد نقد کرده‌اید که به سینما آسیب می‌زند...

اشتباه می‌کنند که چنین حرفی می‌زنند آنها سواد ندارند و نمی‌توانند جواب نقد را بدهند برای همین دو تا کلمه را می‌گیرند و روی آن مانور می‌دهند.

شما زمان نقد فیلم‌ها از کلمات سطحی استفاده می‌کنید در حالی که در هیچ کجای دنیا از این ادبیات برای نقد فیلم استفاده نمی‌کنند.

استفاده می‌کنند! مگر شما از همه دنیا خبر دارید.. . .

چرا در هنگام نقد فیلم‌ها از واژه‌های متین و درست استفاده نمی‌کنید؟

نشد ! واژه متین یعنی چی !

شما درباره فیلم «گشت ارشاد2» نقد دارید، من هم فیلم را دیده‌ام و نقدهایی بر فیلم دارم اما زمانی که شما از واژه‌های سطحی استفاده می‌کنید، حرفتان را کسی نمی‌پذیرد. شما می‌توانستید به این فیلم یک نقد علمی داشته باشید که حرفتان را همه بپذیرند.

شما الان داری من را نصیحت می‌کنی؟

نصیحت نمی‌کنم، می‌گویم شما ادبیاتی را وارد نقد سینما کرده‌اید که هم به نقد و هم به سینما آسیب می‌زند، چرا از این ادبیات استفاده می‌کنید؟ می‌خواهید این ادبیات را به یک جریان تبدیل کنید؟

شما من را نمی‌شناسید، منتقد نیستید و آن طرف را هم نمی‌شناسید.

4 واکنش به نامه فرّخ نژاد علیه فراستی

1) پرویز پرستویی (صفحه اینستاگرام شان)

از ماست که بر ماست
حمیدفرخ نژاد عزیز، انتقادت را در مورد مسعود فراستی خواندم.

بماندکه از چند سال پیش به شکل های مختلف در مورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه ها، و حتی در رسانه حرف زدم. ولی دریغ از اینکه کسی حمایت کرده باشد، چه اهالی تاثیرگذار و صاحب نام سینما و چه مسئولین.

بنابراین الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری در خصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران هدر رود.

در صورتی که مسعود فراستی خود جزو کسانی است که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد.

امیدوارم به منتقدین شریف و تاثیر گذار بر نخورد، ولی مسعود فراستی صرف چند تا کتاب خواندن و تدریس و فیلم های خارجی دیدن، صلاحیت نقدکردن آثار سینمایی را ندارد، آن هم در رسانه ملی.

بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده.

بارها با بودجه بیت المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.

نمونه‌اش، میرزا کوچک خانِ استاد ناصرتقوایی که بعد از کنار زدنش به ایشان رسید، فیلم سینمایی جهان پهلوان تختی، که بعد از زنده یاد علی حاتمی باز به ایشان رسید، چهارسال نماینده مجلس شدن بی فایده و نهایتا، ساخت فیلم سینمایی فرزند صبح که با بودجه کلان که اصلا دیده نشد ولی از درآمد هنگفتش بهروز افخمی بی‌نصیب نماند.

و بعد از در آمد بودجه فیلم ذکر شده، به کانادا رفت و فیلم سینمایی ساخت و باز دیده نشد.

و اکنون هم به گفته خودش قرار است پروژه به قول خودش سنگین فاجعه شهدای پلاسکو را راه بیاندازد.
عجب لقمه چربی!

حال با این اوصاف چطور رسانه ملی یک برنامه سینمایی را بعهده ایشان گذاشته و مسعود فراستی مثلا منتقد معلوم الحال قرار است ناجی سینما باشد.

آنهم آنقدر پر و بال گرفته که به خودش اجازه می‌دهد با قضاوت های نابه‌جا و با الفاظ رکیک و هتاکی به هنرمندان به نقد سینما و دست اندر کارانش بپردازد و بهروز افخمی هم در کنارش لبخند بزند.

متاسفانه این دوتن....با حمایت مسئولین رسانه ملی خر خود را سوار شده و می تازند، ولی نمی دانند که مردم عزیز غیر سینمایی هم این ها را منفور می خوانند.

باز هم امیدوارم مسئولینی که دغدغه فرهنگ دارند تجدید نظری در خصوص این برنامه سینمایی کرده و از افراد لایق در این برنامه استفاده نمایند.


2) نادره فتوره چی (کانال تلگرامی مکتوبات)

جناب آقای فرخ نژاد،
فردی که با او عکس سلفی گرفته‌اید، اکنون بیش از 6 ماه است که در زندان به سر می‌برد.

آنطور که «قائم مقام صندوق ذخیره فرهنگیان» می‌گوید، این فرد با «یک برگ چک»، بین «1000 تا 1300 میلیارد تومان» از «بانک سرمایه» و به نام «صندوق ذخیره فرهنگیان» وام گرفته است.

اکنون با توجه به انتشار نامه شما با «ادبیاتی فاخر!» خطاب به رقبای‌تان در باند«بغلی» و تاکید براینکه ترجیح می‌دهید «خدا ترتیبتون رو بده» قبل از آنکه «برای غم نان» دست به کاری بزنید که مایل به انجامش نیستید، لطفا به سوالات زیر نیز پاسخ دهید که «صداقت» و «مشتی گیری» شما برای علاقه‌مندان‌تان بیش از پیش روشن شود:

ارتباط شما با تهیه کننده سریال شهرزاد که متهم به اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان این مملکت است، چیست؟

آیا هرگز برای او نیز با این «زبان ادیبانه» از این نامه‌های «قشنگ قشنگ» نوشتید و پرسیدید که با این سن کم، این حجم از ثروت را از کجا آورده است؟

آیا بعد از مشخص شدن ارتباط او با پرونده اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان و ناتوانی «دوستان»تان در پاسخگویی به سوالات کمپین پیروز «نه به شهرزاد»، اقدامی در جهت احقاق حقوق همان «مردم»ی که «دست جلوی‌شان دراز کرده‌اید» انجام دادید؟

اخبار ناموثق حاکی از آن است که ساخت سریال بدنام «شهرزاد 2» که از وحشت کمپین «نه به شهرزاد» متوقف شد، با چراغ سبزهایی از سوی برخی مراکز قدرت دوباره به راه افتاده است.


آیا حاضرید از این نامه‌های «مشتی» و «باحال» و «لوتی مآبانه» و ...، برای احقاق حقوق معلمان هم بنویسید و به «سفره لیسانی» که پاسخی برای سوالات مردم نداشتند نهیب بزنید:

«داری چیکار میکنی با خودت مرد[/زن]؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده».

مقامات رسمی گفته‌اند که این «وام»ها را آقایان و «دوستان» به نام «کارتن خواب»ها و «گورخواب»هایی گرفته‌اند که آن یکی دوستتان «اصغر فرهادی» ظاهرا خیلی نگران حال و احوال‌شان بود. نظر صائب و فاخر و وزین جنابعالی چیست؟ «خدا شاهده دلم گرفت» یا چه؟


3) محسن باقری

 و نخود آشِ درهمِ  سهیلی علیه فراستی
مسعود فراستی که تا اطلاع ثانوی منتقد ومتخصص درجه یکِ طعم و مزه‌ی فیلم‌ها در ایران-یعنی همین‌جایی که ایستاده‌ایم-است؛ دستپخت و مواد خام اولیه‌ی سعید سهیلی؛ یعنی "گشت و گذاری در شوخی‌های تاریخ‌مصرف‌گذشته و مقدار معتنابهی فحش و فضیحت"، را برای سِرو کردن، مستهجن توصیف کرده است و حالا یکی از نخودهای آش بیرون پریده و با ژستِ «دلسوزی» و استعمالِ «ولله» و غیره و ذلک و داب «کارت به کارت» کردن در واقع به منتقد پیشنهادِ رشوه‌ای می‌دهد که او هرگز و هیچ‌جا نگرفته است و فکر می‌کند آقای منتقد مثل او و بخشی از رفقایش است که حاضرند برای هر اطعمه و اشربه‌ای، جلوی دوربینِ این و آن دست به «خوش‌رقصی»ها و «خودفروشی»‌هایی بزنند و یک‌تنه جور «پولاد» و «ساعد»ِ کارگردان‌زاده را هم بکشد. مساله اینجاست که فرخ‌نژاد فکر می‌کند با به کار بردنِ چندتا «لفظِ» پایین های تهران و قبل انقلابی-خاصه فیلم‌فارسی- می‌تواند تویِ متنِ پُست اینستاگرامی‌اش جدایِ از فیلم‌ها، «بازیگری» کند. واقعیت این است که او توی فیلمی جا مانده که برازنده خودش هم نیست؛ فیلمی که با عربده‌کشی، آنهم خطاب به مردم- و در واقع به حکومت- نعره می‌کشد که «آره دزدی‌های میلیاردی و اختلاس‌ها کار ماست» و انگار تازه جُک «ددمنشانه» را شنیده باشد، ذوق‌زده و ندیدپدیدانه نمایشی شده‌ آن را می‌خواهد بعد از چند سال، به همان مردم «بفروشد» و فکر می‌کند داشتنِ ریش به ضمیمه چندتا فحش می‌تواند و باید «برفوشد».


پی‌نوشت: آقایِ نخود؛ اگر عشقِ فیلمفارسی هستی و عشق لاتی بَرَت داشته است؛ بهتر است فیلم‌های بهروز وثوق و مرحوم فردین را یک‌بار دیگر از یک‌زاویه دیگر هم نگاه کنی؛ آن‌ها فحشی برای گفتن نداشتند؛ آنهم مادری و رو به دوربین- و در واقع رو به مردم.


4) مهدی خرامان (روزنامه جوان)

آزادی بیان

زمانه غریبی شده است، تقارن‌های قریب و حملات عجیب، ظاهری فریبنده و ضمیری هولناک، اما سرشت تاریخ بر عیان و برملا کردن است، تقارنی از جنس طرح دوفوریتی نمایندگان «امید»، «هر کس سؤال کند زندانی می‌شود!» و از سوی دیگر «طرفداران» لیست «امید» که هر کس نقد کند آن هم به حق «نامرد»، «آدم‌فروش»، «عقد‌ه‌‌ای وکینه‌توز» و «مریض» معرفی می‌شود. و باز چه تقارنی روز تنفیذ رئیس دولت امید و قرائتی اینچنینی «از بستن دهان منتقدان به خدا پناه می‌برم» که پرده دیگر آن در نمایشگاه مطبوعات گله از شکستن قلم می‌کند، اما «چون به خلوت می‌رود، آن کار دیگر می‌کند!؟» و از سوی دیگر هنرمند حامی دولت امید که انگار «حرف حق» و «تلخ‌تر از زهر» به کام‌شان نشسته است.

روایت خطی است، تهی از هرگونه پیچیدگی، کمیسیون فرهنگی ابتدا در اشتباهی آشکار اصل وظایف خود را فراموش می‌کند و برای مطرح شدن به بررسی جزئی از یک جزء می‌پردازد که اگر ادامه پیدا کند اشتباهی جبران‌ناپذیر رخ می‌دهد (جشنواره فجر یکی از فعالیت‌های سازمان سینمایی که خود زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد است)، کمیسیون فرهنگی مجلس مسعود فراستی را به عنوان یک منتقد دعوت می‌کند و فراستی مانند بسیاری از منتقدین جشنواره نظرش را درباره فیلم گشت 2 بیان می‌کند و می‌گوید: «گشت۲» فیلمی مستهجن است که تماشایش همراه با خانواده ممکن نیست. بدیهی است که برای بررسی فیلم‌های جشنواره مشهور‌ترین منتقد سینما ایران(حداقل در میان مردم) به مجلس دعوت شود و اگر فردی به آزادی بیان اعتقاد داشته باشد، پس باید بپذیرد، سؤالی پرسیده و نظری بیان شده است، پس دیگر جایگاهی برای توهین نمی‌ماند، اما باید پرسید فردی که در انتخابات 88 یا 92 و حتی 94 به صراحت اظهارنظر می‌کند و دم از «خاله سوسکه» و «تحقیر مردم» می‌زند، چگونه مسئله‌ای چنین بدیهی را درباره آزادی بیان که قدم نخست در دموکراسی است، نمی‌پذیرد و دست به تحقیر یک انسان می‌زند و چنین الفاظی را به کار می‌گیرد: «دلم برات سوخت آقا مسعود، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم، مطمئنم خیلی‌ گیری وگرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم گذاشتیم، خداییش خیلی وضع مالیمون توپ نیس، ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون هست که اگه دوست و آشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم، یا نه هزار بار کردیم بازم می‌کنیم، دست جلو هموطنامون دراز می‌کنیم و یه شماره کارت می‌نویسیم از خلق‌الله کمک می‌گیریم، خداوکیلی هنوز اینقد آدم با مرام و معرفت هست که نذارن یه مرد به نامردی بیفته، سراغ دارم. دنیای بدیه آقا مسعود، ولی آدم بازم پیدا میشه با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل، مثه خیلی وقتا، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»

در هر حال حق آزادی بیان ناشی از آن است که «بیان» به عنوان یک پدیده موجودی ورای قید و بندهای جغرافیایی، تاریخی، ملی، مذهبی و نژادی است یعنی حقیقت از پذیرش تقید ابا دارد به همین دلیل در قرآن کریم نمونه‌های فراوانی مانند آیات 17 و 18 سوره مبارکه زمر در این مسئله بیان شده است. انسان‌ها آزادی بیان دارند، حال چه زمانی که بازیگری منتقد مسائل سیاسی می‌شود که امری بسیار نیکو است و چه زمانی که یک فرد کار اصلی خود یعنی نقد فیلم که برگرفته از یک دانش عظیم و براساس یک دعوت و یک پرسش بیان می‌کند. اما باید در آخر گفته شود ورود کمیسیون فرهنگی به مسائل جزئی که خارج از تخصص و وظایف آنهاست، نه تنها گرهی را باز نمی‌کند بلکه باعث خدشه‌دار شدن جایگاه و عظمت مجلس که رأس امور است می‌شود، البته بماند که علت این هیاهو شاید تنها بر نقد یک منتقد نباشد بلکه سودای فروش بیشتر در سر بپروراند، مسئله‌ای که علت آن را می‌توان در مصاحبه اعضای کمسیون برای معرفی و دیده شدن خود پیدا کرد.

سخنان فراستی در کمیسیون فرهنگی + واکنش فرخ نژاد و قاسم خانی


http://media.jamejamonline.ir/Media/Image/1395/12/02/636231870800623748.jpg


به گزارش جام جم آنلاین قرار بود هفته گذشته اعضای کمیسیون فرهنگی جلسه ای با دبیر جشنواره فجر و رئیس سازمان سینمایی برای ارزیابی این دوره از جشنواره داشته باشند که این جلسه به دلایلی عقب افتاد. دیروز اما کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی هم قرار بود جلسه ای با منتقدان جشنواره داشته باشد که از سه منتقد دعوت شده تنها مسعود فراستی در این جلسه حضور داشته است.

فریدون جیرانی و احمدرضا احمدی به واسطه این که این دعوت تنها یک روز قبل از جلسه انجام شده است ب دلایل زمانی نتوانستند در این جلسه حضور داشته باشند تا مسعود فراستی به تنهایی بار انتقاد از جشنواره فیلم فجر را به دوش بکشد!

از نمایندگان حاضر در این جلسه نیز به نام هایی چون علی مطهری، احمد سالک، احسان قاضی‌زاده هاشمی، احد آزادی‌خواه و سید صادق طباطبایی نژاد بر می خوریم.


مسعود فراستی در مجلس چه گفت؟
مسعود فراستی در این جلسه جشنواره سی و پنجم را ضعیف ترین دوره جشنواره در تمام سالهای برگزاری عنوان کرده است و داوران دو تابعیتی را هم معضلی برای داوری دانسته است.
سید صادق طباطبایی در گفتگوی کوتاهی درباره حرف های مسعود فراستی به خانه ملت گفته است: « آقای فراستی معتقد است؛ انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه‌ای ایجاد شده، سبب تغییر رای هیات داوران و اهدا بهترین سیمرغ‌ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است.»
طباطبایی‌نژاد در ادامه در قبال این اظهار نظر اثبات نشده فراستی، این اتفاق و تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراض‌های فراستی و بهروز افخمی را نشان از عدم تبحر این هیات دانسته است چراکه در غیر این صورت بر رای خود پافشاری می‌کردند: «این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی‌توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، لذا قرارشد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.»
نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داده است: «به گفته آقای فراستی در این دوره کپی‌برداری بیش از حدی از فیلم «ابد و یک روز» شده و این فیلم‌ها معضلات اجتماعی را نکنت‌بار و اغراق‌آمیز نشان داده‌اند، اما با این وجود از سوی مسئولان جشنواره برای حضور در بخش‌های مختلف انتخاب شدند.»
«آقای فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود.»
«اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات هستیم و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.»

سه فیلم در کمیسیون فرهنگی به نمایش در می آید
با توجه به حرف های مسعود فراستی فیلم های «گشت ارشاد2» ساخته سعید سهیلی و البته فیلم «کاناپه» اثر کیانوش عیاری با انتقاد تند این منتقد در جلسه کمیته هنر کمیسیون فرهنگی رو به رو شده است تا جایی که احتمال بازبینی این دو فیلم به همراه فیلم ماه «گرفتگی» و البته شایعه عدم نمایش عمومی آن به گوش می رسد.
سید احسان قاضی زاده هاشمی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در این رابطه به جام جم آنلاین می گوید: بعد از جلسه یک ساعت و نیمه با آقای فراستی قرار بر این شد که سه فیلم «گشت ارشاد»، «کاناپه» و «ماه گرفتگی» برای اعضای کمیسیون فرهنگی به نمایش درآید تا کمیسیون فرهنگی درباره آن نظرات خود را بدهد.»
«ماه گرفتگی» ساخته مسعود اطیابی فیلمی است که درباره اتفاقات انتخابات سال 88 ایران ساخته شده است.


شاید بودجه سازمان سینمایی کاهش یابد
سید احسان قاضی زاده هاشمی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی به جلسه امروز کمیسیون فرهنگی هم اشاره دارد و به جام جم آنلاین می گوید: ما می خواستیم جلسه با منتقدان در کمیسیون با سازمان سینمایی مشترک باشد که از آنجایی که این سازمان می خواست بیشتر به گزارش کار و غیره بپردازد تصمیم بر آن شد که ما در ابتدا منتقدین را دعوت کنیم و البته دیدگاه های مکتوب حدود 8 نفر از سینماگران اعم از کارگردان و نویسنده و بازیگر را هم در رابطه با جشنواره فجر دریافت کردیم و امروز جلسه کمیسیون فرهنگی را با آقای ایوبی رئیس سازمان سینمایی و البته آقای حیدری دبیر جشنواره فجر برگزار خواهد شد.»
او در رابطه با موضوع جلسه گفت: «مطالب و نقدهای جدی در فرآیند جشنواره فیلم فجر اعم از تولیدات، کیفیت فیلم ها و همچنین منابع هزینه کرد جشنواره در این جلسه بررسی خواهد شد.»
این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس این جلسه را جلسه نظارتی کمیسیون دانست و به جام جم آنلاین گفت: درباره اعتبارات ساازمان سینمایی برای فیلم ها بحث خواهیم کرد و خروجی اعتباراتی که تا به الان توسط سازمان سینمایی و بنیاد فارابی هزینه شده بررسی می شود و نکته بعدی بحثی است که به صورت ویژه به آن نگاه خواهیم کرد اثرکرد این بودجه در بودجه پیشنهادی برای سال بعد است.
به گفته هاشمی بحث اصلی بودجه 130 میلیارد تومانی سازمان سینمایی است که آیا ما اصولا خواهان سینمایی بر پایه یکسری فیلم های بی کیفیت و بحث برانگیز هستیم یا خیر و البته بحث دوتابعیتی بودن داوران هم در این جلسه بررسی می شود.


نامه حمید فرخ نژاد (تهیه کننده «گشت 2»)
در واکنش به اظهارات مسعود فراستی

داری چیکار میکنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت ، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه ، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت ، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به ادم فروشی بکشونتمون ، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایه کش اعدامی شیم ، خودت اقایی کن و خلاصمون کن ، ،تلخ بودی و بی ادب ، لیچار بار همه میکردی با راه و بی راه ، صواب و نا صواب ، حق و ناحق ولی هر چی بود تو خودمون بود ،دمتم گرم ،حالا یه سکه بالا یا پایین تو خودمون بودیم ، ولی مرد حسابی چغلی همکاراتو اینور اونوربردن دیگه خدایی اخرشه ، خدایا بحق بزرگیت هیچ تنابنده ایی رو این جوری ازمایش نکن ، دلم برات سوخت اقا مسعود ، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم ، مطمئنم خیلی گیری وگرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی ، ما کم گذاشتیم ، خدایشش خیلی وضع مالیمون توپ نیس ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون معرفت هست که اگه دوست و اشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم ،یا نه هزار بار کردیم بازم میکنیم ، دست جلو هموطنامون دراز میکنیم و یه شماره کارت می نویسیم از خلق الله کمک میگیریم، خدا وکیلی هنوز اینقد ادم با مرام و معرفت هست که نزارن یه مرد به نامردی بیفته ،سراغ دارم.
دنیای بدیه اقا مسعود ولی ادم بازم پیدا میشه، با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی ، فدای سرت ، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی ، به خودمون بفروش ، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل ، مثه خیلی وقتا ، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.

واکنش مهراب قاسم خانی
ضمن انتشار نامه فرخ نژاد

من همیشه کپشنامو خودم مینویسم ولى اینبار هر چى فکر کردم دیدم چیزى بهتر از متنى که حمید فرخ نژاد نوشته به فکرم نمیرسه.

پ.ن: جلوى اینو نگیرن پس فردا واسه خود شیرینى و اثبات اهلى شدگى جلیقه انفجارى هم میپوشه میره خانه سینما خودشو میترکونه

واکنش سیّد ضیاء هاشمی

در هیئت انتخاب نظر همه اعضا درباره فیلم «گشت۲» مثبت بود. هر کسی می گوید تماشای «گشت۲» برای خانواده مناسب نیست مشکل روحی دارد.