1) پرویز پرستویی (صفحه اینستاگرام شان)
از ماست که بر ماست
حمیدفرخ نژاد عزیز، انتقادت را در مورد مسعود فراستی خواندم.
بماندکه از چند سال پیش به شکل های مختلف در مورد مسعود فراستی، در دنیای مجازی، مصاحبه ها، و حتی در رسانه حرف زدم. ولی دریغ از اینکه کسی حمایت کرده باشد، چه اهالی تاثیرگذار و صاحب نام سینما و چه مسئولین.
بنابراین الان خیلی تعجب نمی کنم که تصمیم گیری در خصوص این سینمای مظلوم، به مجلس کشیده شود و وقت و انرژی و سرمایه عزیزانی چون شما و دیگر همکاران هدر رود.
در صورتی که مسعود فراستی خود جزو کسانی است که باید پرونده گذشته و حالش مورد بررسی قرار گیرد.
امیدوارم به منتقدین شریف و تاثیر گذار بر نخورد، ولی مسعود فراستی صرف چند تا کتاب خواندن و تدریس و فیلم های خارجی دیدن، صلاحیت نقدکردن آثار سینمایی را ندارد، آن هم در رسانه ملی.
بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده.
بارها با بودجه بیت المال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.
نمونهاش، میرزا کوچک خانِ استاد ناصرتقوایی که بعد از کنار زدنش به ایشان رسید، فیلم سینمایی جهان پهلوان تختی، که بعد از زنده یاد علی حاتمی باز به ایشان رسید، چهارسال نماینده مجلس شدن بی فایده و نهایتا، ساخت فیلم سینمایی فرزند صبح که با بودجه کلان که اصلا دیده نشد ولی از درآمد هنگفتش بهروز افخمی بینصیب نماند.
و بعد از در آمد بودجه فیلم ذکر شده، به کانادا رفت و فیلم سینمایی ساخت و باز دیده نشد.
و اکنون هم به گفته خودش قرار است پروژه به قول خودش سنگین فاجعه شهدای پلاسکو را راه بیاندازد.
عجب لقمه چربی!
حال با این اوصاف چطور رسانه ملی یک برنامه سینمایی را بعهده ایشان گذاشته و مسعود فراستی مثلا منتقد معلوم الحال قرار است ناجی سینما باشد.
آنهم آنقدر پر و بال گرفته که به خودش اجازه میدهد با قضاوت های نابهجا و با الفاظ رکیک و هتاکی به هنرمندان به نقد سینما و دست اندر کارانش بپردازد و بهروز افخمی هم در کنارش لبخند بزند.
متاسفانه این دوتن....با حمایت مسئولین رسانه ملی خر خود را سوار شده و می تازند، ولی نمی دانند که مردم عزیز غیر سینمایی هم این ها را منفور می خوانند.
باز هم امیدوارم مسئولینی که دغدغه فرهنگ دارند تجدید نظری در خصوص این برنامه سینمایی کرده و از افراد لایق در این برنامه استفاده نمایند.
جناب آقای فرخ نژاد،
فردی که با او عکس سلفی گرفتهاید، اکنون بیش از 6 ماه است که در زندان به سر میبرد.
آنطور
که «قائم مقام صندوق ذخیره فرهنگیان» میگوید، این فرد با «یک برگ چک»،
بین «1000 تا 1300 میلیارد تومان» از «بانک سرمایه» و به نام «صندوق ذخیره
فرهنگیان» وام گرفته است.
اکنون با توجه به
انتشار نامه شما با «ادبیاتی فاخر!» خطاب به رقبایتان در باند«بغلی» و
تاکید براینکه ترجیح میدهید «خدا ترتیبتون رو بده» قبل از آنکه «برای غم
نان» دست به کاری بزنید که مایل به انجامش نیستید، لطفا به سوالات زیر نیز
پاسخ دهید که «صداقت» و «مشتی گیری» شما برای علاقهمندانتان بیش از پیش
روشن شود:
ارتباط شما با تهیه کننده سریال شهرزاد که متهم به اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان این مملکت است، چیست؟
آیا
هرگز برای او نیز با این «زبان ادیبانه» از این نامههای «قشنگ قشنگ»
نوشتید و پرسیدید که با این سن کم، این حجم از ثروت را از کجا آورده است؟
آیا
بعد از مشخص شدن ارتباط او با پرونده اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان و
ناتوانی «دوستان»تان در پاسخگویی به سوالات کمپین پیروز «نه به شهرزاد»،
اقدامی در جهت احقاق حقوق همان «مردم»ی که «دست جلویشان دراز کردهاید»
انجام دادید؟
اخبار ناموثق حاکی از آن است که ساخت سریال بدنام «شهرزاد 2» که از وحشت کمپین «نه به شهرزاد» متوقف شد، با چراغ سبزهایی از سوی برخی مراکز قدرت دوباره به راه افتاده است.
آیا
حاضرید از این نامههای «مشتی» و «باحال» و «لوتی مآبانه» و ...، برای
احقاق حقوق معلمان هم بنویسید و به «سفره لیسانی» که پاسخی برای سوالات
مردم نداشتند نهیب بزنید:
«داری چیکار میکنی با
خودت مرد[/زن]؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا
نمیکنه، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم
گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت
ترتیبمونو بده».
مقامات رسمی گفتهاند که این
«وام»ها را آقایان و «دوستان» به نام «کارتن خواب»ها و «گورخواب»هایی
گرفتهاند که آن یکی دوستتان «اصغر فرهادی» ظاهرا خیلی نگران حال و
احوالشان بود. نظر صائب و فاخر و وزین جنابعالی چیست؟ «خدا شاهده دلم
گرفت» یا چه؟
و نخود آشِ درهمِ سهیلی علیه فراستی
مسعود
فراستی که تا اطلاع ثانوی منتقد ومتخصص درجه یکِ طعم و مزهی فیلمها در
ایران-یعنی همینجایی که ایستادهایم-است؛ دستپخت و مواد خام اولیهی سعید
سهیلی؛ یعنی "گشت و گذاری در شوخیهای تاریخمصرفگذشته و مقدار معتنابهی
فحش و فضیحت"، را برای سِرو کردن، مستهجن توصیف کرده است و حالا یکی از
نخودهای آش بیرون پریده و با ژستِ «دلسوزی» و استعمالِ «ولله» و غیره و ذلک
و داب «کارت به کارت» کردن در واقع به منتقد پیشنهادِ رشوهای میدهد که
او هرگز و هیچجا نگرفته است و فکر میکند آقای منتقد مثل او و بخشی از
رفقایش است که حاضرند برای هر اطعمه و اشربهای، جلوی دوربینِ این و آن دست
به «خوشرقصی»ها و «خودفروشی»هایی بزنند و یکتنه جور «پولاد» و «ساعد»ِ
کارگردانزاده را هم بکشد. مساله اینجاست که فرخنژاد فکر میکند با به کار
بردنِ چندتا «لفظِ» پایین های تهران و قبل انقلابی-خاصه فیلمفارسی-
میتواند تویِ متنِ پُست اینستاگرامیاش جدایِ از فیلمها، «بازیگری» کند.
واقعیت این است که او توی فیلمی جا مانده که برازنده خودش هم نیست؛ فیلمی
که با عربدهکشی، آنهم خطاب به مردم- و در واقع به حکومت- نعره میکشد که
«آره دزدیهای میلیاردی و اختلاسها کار ماست» و انگار تازه جُک «ددمنشانه»
را شنیده باشد، ذوقزده و ندیدپدیدانه نمایشی شده آن را میخواهد بعد از
چند سال، به همان مردم «بفروشد» و فکر میکند داشتنِ ریش به ضمیمه چندتا
فحش میتواند و باید «برفوشد».
پینوشت: آقایِ نخود؛ اگر عشقِ فیلمفارسی هستی و عشق لاتی بَرَت داشته است؛ بهتر است فیلمهای بهروز وثوق و مرحوم فردین را یکبار دیگر از یکزاویه دیگر هم نگاه کنی؛ آنها فحشی برای گفتن نداشتند؛ آنهم مادری و رو به دوربین- و در واقع رو به مردم.
آزادی بیان
زمانه غریبی شده است، تقارنهای قریب و حملات عجیب، ظاهری فریبنده و ضمیری
هولناک، اما سرشت تاریخ بر عیان و برملا کردن است، تقارنی از جنس طرح
دوفوریتی نمایندگان «امید»، «هر کس سؤال کند زندانی میشود!» و از سوی دیگر
«طرفداران» لیست «امید» که هر کس نقد کند آن هم به حق «نامرد»،
«آدمفروش»، «عقدهای وکینهتوز» و «مریض» معرفی میشود. و باز چه تقارنی
روز تنفیذ رئیس دولت امید و قرائتی اینچنینی «از بستن دهان منتقدان به خدا
پناه میبرم» که پرده دیگر آن در نمایشگاه مطبوعات گله از شکستن قلم
میکند، اما «چون به خلوت میرود، آن کار دیگر میکند!؟» و از سوی دیگر
هنرمند حامی دولت امید که انگار «حرف حق» و «تلختر از زهر» به کامشان
نشسته است.
روایت خطی است، تهی از هرگونه پیچیدگی، کمیسیون فرهنگی
ابتدا در اشتباهی آشکار اصل وظایف خود را فراموش میکند و برای مطرح شدن به
بررسی جزئی از یک جزء میپردازد که اگر ادامه پیدا کند اشتباهی
جبرانناپذیر رخ میدهد (جشنواره فجر یکی از فعالیتهای سازمان سینمایی که
خود زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد است)، کمیسیون فرهنگی مجلس مسعود فراستی
را به عنوان یک منتقد دعوت میکند و فراستی مانند بسیاری از منتقدین
جشنواره نظرش را درباره فیلم گشت 2 بیان میکند و میگوید: «گشت۲» فیلمی
مستهجن است که تماشایش همراه با خانواده ممکن نیست. بدیهی است که برای
بررسی فیلمهای جشنواره مشهورترین منتقد سینما ایران(حداقل در میان مردم)
به مجلس دعوت شود و اگر فردی به آزادی بیان اعتقاد داشته باشد، پس باید
بپذیرد، سؤالی پرسیده و نظری بیان شده است، پس دیگر جایگاهی برای توهین
نمیماند، اما باید پرسید فردی که در انتخابات 88 یا 92 و حتی 94 به صراحت
اظهارنظر میکند و دم از «خاله سوسکه» و «تحقیر مردم» میزند، چگونه
مسئلهای چنین بدیهی را درباره آزادی بیان که قدم نخست در دموکراسی است،
نمیپذیرد و دست به تحقیر یک انسان میزند و چنین الفاظی را به کار
میگیرد: «دلم برات سوخت آقا مسعود، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم
گذاشتیم، مطمئنم خیلی گیری وگرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم
گذاشتیم، خداییش خیلی وضع مالیمون توپ نیس، ولی هزار بار شکر اینقد ته
جیبمون هست که اگه دوست و آشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم، یا نه
هزار بار کردیم بازم میکنیم، دست جلو هموطنامون دراز میکنیم و یه شماره
کارت مینویسیم از خلقالله کمک میگیریم، خداوکیلی هنوز اینقد آدم با مرام
و معرفت هست که نذارن یه مرد به نامردی بیفته، سراغ دارم. دنیای بدیه آقا
مسعود، ولی آدم بازم پیدا میشه با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم
اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر
کردی خواستی بفروشی، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه
مثه دفعات قبل، مثه خیلی وقتا، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»
در
هر حال حق آزادی بیان ناشی از آن است که «بیان» به عنوان یک پدیده موجودی
ورای قید و بندهای جغرافیایی، تاریخی، ملی، مذهبی و نژادی است یعنی حقیقت
از پذیرش تقید ابا دارد به همین دلیل در قرآن کریم نمونههای فراوانی مانند
آیات 17 و 18 سوره مبارکه زمر در این مسئله بیان شده است. انسانها آزادی
بیان دارند، حال چه زمانی که بازیگری منتقد مسائل سیاسی میشود که امری
بسیار نیکو است و چه زمانی که یک فرد کار اصلی خود یعنی نقد فیلم که
برگرفته از یک دانش عظیم و براساس یک دعوت و یک پرسش بیان میکند. اما باید
در آخر گفته شود ورود کمیسیون فرهنگی به مسائل جزئی که خارج از تخصص و
وظایف آنهاست، نه تنها گرهی را باز نمیکند بلکه باعث خدشهدار شدن جایگاه و
عظمت مجلس که رأس امور است میشود، البته بماند که علت این هیاهو شاید
تنها بر نقد یک منتقد نباشد بلکه سودای فروش بیشتر در سر بپروراند،
مسئلهای که علت آن را میتوان در مصاحبه اعضای کمسیون برای معرفی و دیده
شدن خود پیدا کرد.
جام جم آنلاین در مقالهای درباره حواشی پیش آمده این روزهای سینمای کشور صحبتهایی با بعضی از منتقدان کشورمان انجام داده است. در بخشی از این نوشته آمده است:
آن چه به نظر میرسد، در ایام بعد از جشنواره دارد ضربه نهایی را به بدنه نحیف این سینما وارد میکند، فحاشی و توهین است که به ادبیات نقد وارد شده و مسیر نقادی را که میتواند برای سینما سازنده باشد، منحرف کرده است.
مسعود فراستی: واژه متین یعنی چی!
با مسعود فراستی تماس گرفتیم تا از او درباره نوع ادبیاتش در نقد فیلمها و سینما بپرسیم، سوالات ما و جوابهای او را بخوانید.
* انتقادی به شما وارد است. فارغ از این که شما نظر خود را درباره فیلمها میگویید؛ این که فیلمی خوب است یا بد - اما میگویند شما ادبیاتی را وارد نقد کردهاید که به سینما آسیب میزند...
- اشتباه میکنند که چنین حرفی میزنند. آنها سواد ندارند و نمیتوانند جواب نقد را بدهند؛ برای همین دو تا کلمه را میگیرند و روی آن مانور میدهند.
* شما زمان نقد فیلمها از کلمات سطحی استفاده میکنید در حالی که در هیچ کجای دنیا از این ادبیات برای نقد فیلم استفاده نمیکنند.
- استفاده میکنند! مگر شما از همه دنیا خبر دارید... .
* چرا در هنگام نقد فیلمها از واژههای متین و درست استفاده نمیکنید؟
- نشد! واژه متین یعنی چی!
* شما درباره فیلم «گشت ارشاد۲» نقد دارید. من هم فیلم را دیدهام و نقدهایی بر فیلم دارم اما زمانی که شما از واژههای سطحی استفاده میکنید، حرفتان را کسی نمیپذیرد. شما میتوانستید به این فیلم یک نقد علمی داشته باشید که حرفتان را همه بپذیرند.
- شما الان داری من را نصیحت میکنی؟
* نصیحت نمیکنم، میگویم شما ادبیاتی را وارد نقد سینما کردهاید که هم به نقد و هم به سینما آسیب میزند. چرا از این ادبیات استفاده میکنید؟ میخواهید این ادبیات را به یک جریان تبدیل کنید؟
- شما من را نمیشناسید؛ منتقد نیستید و آن طرف را هم نمیشناسید.
سعید قطبی زاده: متهم میشوی به این که سکه گرفتهای تا بد فیلم را بنویسی
سعید قطبیزاده در پاسخ به این پرسش که در این شرایط چه باید کرد که نقد علمی دوباره به سینما برگردد، توضیح داد:
همیشه یکسری نویسندهها وجود دارند که الگوسازند و نوشتههایشان تاثیرگذار است و تبدیل به قانون نقد میشود و مقررات نقد نویسی را شکل میدهد اما واقعیت این است اکنون این گروه از منتقدان خانه نشین شدهاند! این منتقدان جرات نمیکنند درباره فیلمها نقد منفی بنویسند چون متهم شده و برایشان پاپوش میسازند. زمانی نقد، فرصتی بود که خوب و بد فیلم گفته شود اما الان کار به جایی رسیده که اگر نقاط ضعف فیلم را بگویی برایت پاپوش میسازند و مثلا متهم میشوی به این که سکه گرفتهای تا بد فیلم را بنویسی! اینطور میشود که منتقدان جرات نمیکنند نقاط ضعف یک فیلم را بگویند و کسانی پیدا میشوند که بدون تحلیل فقط به فیلم فحش میدهند.
جالبه که از فریدون جیرانی، احمد رضا معتمدی و مسعود فَراستی دعوت کردند، و فقط استاد(!) رفته!
کم کم دارم به "شعور"، "فهم" و مهم تر از همه "منطق" آقای فَراستی شک می کنم؛ چون ایشون توی مصاحبه های اخیرشون همه ی منتقدانش رو "بی سواد" خطاب کرده و فرقی هم بین اونها (منتقدانش) قائل نشده.
امیدوارم آقای فَراستی به طور کامل به یک آدم "بی شعور"، "کج فهم" و "بی منطق" تبدیل نَشَن.
سید جواد:
ایشون منتقدانش را بی سواد خطاب نکرد. کسانی را که می گویند «فراستی فیلمها را ندیده نقد می کند» اما توان مقابله با نقد او را ندارند، بی سواد خواند. لطفاً تو روز روشن تحریف نفرمایید!
ضمناً برای بنده هم جالب است که افرادی چون جیرانی و معتمدی از مسؤولین انتقاد می کنند، اما وقتی کار به مرحله عیان و عملی می رسد، جرأت رویارویی و بیان سخن خویش را ندارند و مصلحت اندیشانه پا پس می کشند و عافیت طلبانه به پستو می خزند. در این میان واقعاً باید مرحبا گفت به غیرت کسی که می داند برایش حرف در می آورند اما می رود تا نظر حقّش را با صدای بلند بیان کند و شجاعانه آماده پذیرش تبعاتش نیز هست.
فراستی که اصلا حرف جدیدی نزده. همون حرفایی رو که بارها تو تلویزیون گفته، به مجلسیون هم زده. اگه قرار بشه فیلمی توقیف بشه ربطی به این صحبتها نداره.
اینا دنبال اینن با این جوسازی ها واسه فیلم آشغال و مضخرفشون که در صورت اکران هم فروشی نخواهد کرد، بازار گرمی کنند.
آقا سید شما کسی رو تو مملکت میشناسید که جنبه نقد رو (سینما رو عرض میکنم) داشته باشه ؟
اگه میشناسید بگید ما هم بشناسیم
من که فقط بهرام بیضایی رو یادمه
سید جواد:
جناب فراستی از عباس کیارستمی هم نام برده اند.
از کند ذهنیه بعضیا تعجب میکنم. یعنی فک میکنین اگر آقای فراستی علیه گشت 2 و کاناپه صحبت میکرد دیگه کمیسیون مجلس مشکلی با این دو فیلم نداشت؟ کاناپه ک همینجوریش توقیفه! خود آقای حیدری و دوستان توقیفش کردن. چ ربطی ب آقای فراستی داره؟ یک بار دیگه متن رو بخونین! آقای فراستی در جواب اینکه سانسور و ممیزی تو سینمای خصوصی چ فرقی میکنه گفتن هیچ فرقی نمیکنه چون محصول این سینمای دولتی فیلم کاناپه بوده ک بازیگراش کلاه گیس داشتن! این حرف کجاش معنیش اینه ک فراستی موافق توقیف فیلمه؟ حماقت هم ی حدیش خوبه دوستان.
اینکه آقای فراستی گشت 2 رو مناسب خانواده ندونستن شما رو در نظر نگرفتن دوستان. نمیدونستن شما ب همراه خانواده ب راحتی میتونید فحش خاهر مادر بشنوید و لذت ببرید. ولی اگر از فحش خاهر مادر شنیدن لذت میبرید میتونید تو قهوه خونه دنبالش بگردین. مکان مناسبتریه واستون.
این جمله پرستویی خیلی مسخره است:
حمیدفرخ نژاد عزیز، انتقادت را در مورد مسعود فراستی خواندم.
انتقاد؟! بابا فرخ نژاد که صرفاً یه تهمت زده بود. گفته بود از اونا پول نگیر بیا از خودمون پول بگیر. این الآن اسمش میشه انتقادات؟ برخلاف فراستی که فقط فیلم ها را می کوبد (آن هم به درستی) این دوستان فقط بلدند خود استاد را بکوبند (آن هم به غلط و تهمت).
کسی به استاد پیشنهاد رشوه داد آقا سید؟
سید جواد:
اگر رشوه ای داده شده بود، حداقل در این جوّسازی ها فرد رشوه دهنده پشت جناب فراستی در می آمد. اینکه پیشنهاد شده یا نه را نمی دانم ولی قطعاً چیزی داده و گرفته نشده است. سابقه جناب فراستی نیز نشان دهنده این هست که تا به حال هرگز چیزی از کسی دریافت نکرده است. ایشان حتی در قبال برخی از نقدهاشان هیچ وجهی دریافت نکرده و آن نقدها را صرفاً در این وبلاگ و فضای مجازی منتشر کرده اند. درباره چنین فردی حتی فکر رشوه نیز غلط است.