بازخوانی کلامِ
آقای نقد ایران
-2-
اشاره: چندی پیش با یکی از دوستان صحبت میکردیم و او به نکتهی قابل تأمّلی اشاره میکرد. میگفت که بسیاری از سوء برداشتهایی که از سخنان مسعود فراستی اتّفاق میافتد و ما با بخش قابل توجّهی از آن در فضای مجازی و حقیقی مواجه میشویم، ریشه در عدم شناخت این افراد از نظرگاهها و تفکّرات این منتقد دارد. متأسفانه عالم سایبری و جهان تکنولوژیک نیز با دو ارمغانِ شوم خویش؛ یعنی تنبلی و سرعتطلبی، موجب شدهاند که تعداد قابل توجّهی از آدمها نخواهند این زحمت را به خود بدهند که به سراغ سخنان کتبی یا شفاهی این منتقد دیرین بروند و نظرات، اعتراضات و نقدهای خویش را به ایشان از پسِ آگاهی نسبت به دیدگاهها و تئوریهای او اعلام کنند.
آن دوست عزیز پیشنهاد داد که ما در مبارزه با این فضای منفعل، بر فعّالیت خود بیافزاییم و سخنان مکتوب مسعود فراستی را بار دیگر بازنشر دهیم. از قضا خودِ آن دوست گرامی- که دوست ندارد نامش در اینجا برده شود- نیز داوطلب شد تا نقدها، مقالات و ضدیادداشتهای مسعود فراستی را از نو تایپ کند و جهت بازنشر در اختیار اینجانب قرار دهد.
این پروژه از چند ماه پیش کلید خورد و بنده همواره منتظر یک زمان مناسب برای رونمایی از اجرای این طرح بودیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدم که حالا که دیگر قرار نیست مسعود فراستی را در برنامهی «هفت» ببینیم، شاید بد نباشد هر جمعه- یا هر چند جمعه یک بار- این خلاء را با انتشار مجدد یکی از مطالب نسبتاً قدیمی آقای نقد ایران پر کنیم.
در راستای تحقّق هر چه بهتر هدف یاد شده، از دوستانی هم که با سایتها و وبلاگهای دیگر در ارتباط هستند- یا خودشان مدیریت برخی از آنان را به عهده دارند- درخواست کنیم که این مطالب را موازی با ما بازنشر دهند.
دربارهی روشها
1- فرم، محتوا میآفریند. محتوا از دل فرم برمیآید. به اندازهای که فرم داریم، محتوا میسازیم. فرم، خود، محتواست و محتوا، فرم.
2- «هدف، وسیله را توجیه میکند». هدف خیر، قطعاً وسیله متناسب با خود را طلب میکند. و هدف شر، وسیله شرور. مشکل اما از آنجا آغاز میشود که اصالت را چنان بر هدف قرار دهیم، و وسیله را چنان تابع آن، که وسیله برده و ابزار و دستاویز هدف میشود؛ در نتیجه هدف را مخدوش میکند و در آخر متلاشی. توجیهاتی از این قبیل که: ما در شرایط بحرانی به سر میبریم، دشمن- هر که با ما نیست - باطل است. و ما متر و معیار حقیم، پس میبایستی باطل را ساکت کنیم، سرنگون کنیم؛ به هر شکل و شیوه و با هر وسیلهای که شده: از افشاگری گرفته تا تخریب، تهمت، دروغ، هتک حرمت و حتی ترور شخصیت و... همه اینها مجاز است و توجیهپذیر؛ چون ما، به حقایم و مقابل، باطل!
غافل از اینکه شیوه- و روش - خود، هدف است. به این معنی که رنگ و وزن خود را به هدف تحمیل میکند و به جای آن مینشیند. هدف، از دل وسیله میآید و وسیله، هدف را هم شکل و هم قد- و وزن- خود میکند. بر روش و شیوه، باطل، روح باطل حاکم است و بس.
هرچه بیشتر حق با ما باشد، باید استوارتر و متینتر رفتار کنیم و زیباتر؛ نه خشنتر و متشنجتر و بغضآلودتر. تشنج و بغض نشان خلل در هدف است و در حقانیت؛ و نشان بیاعتمادی است به مخاطب - به مردم-. دادخواهی، مبارزه با فاسد- و فساد- متانت میخواهد، حرمت نگه داشتن و پایمردی - و برنامه -؛ نه غوغاسالاری و تنشآفرینی. دادخواهی و افشاگری علیه فاسد نباید به همذاتپنداری - حتی لحظهای - با «قربانی» بینجامد.
عدالت را نمیشود با بیعدالتی- و بیقانونی - بر پا کرد؛ و با شانتاژ و آنارشیسم. اجرا و شیوه اصل است، و لحن.
با تندی زور- هر چند با نیت خیر- نمیشود کسی را به بهشت برد. فقط با آگاه کردن میشود. پیامبران خدا برای جایگزینی خیر به جای شر، آگاهی به جای جهالت آمدهاند و این مبارزه دائمی بشر است. باید سنگر به سنگر جهل- و شر- را عقب راند تا به خیر نزدیک شویم.
3- با پوپولیسم نمیشود به خرد جمعی رسید و به دموکراسی. و در جو و فضای پوپولیستی و شعارزدگی و هوچیگری نمیشود به عدالت و آزادی رسید؛ و به حق قائل شدن برای اقلیت. بدون چنین حقی، دیکتاتوری و استبداد سر بلند میکند. به مردم همچون ابزار قدرت نگریستن، راه به جایی نمیبرد جز جدایی از مردم؛ و آنکه از مردم - که به قول امام ولینعمتان مایند- جدا شود، خواسته و ناخواسته مقابل مردم میایستد. آنکه حرمت گذشته را نگه نمیدارد- به بهانه نقد و حتی در عرصه نقد - حرمت آینده را نیز نمیتواند نگه دارد و حرمت خود را. به باور من در نقد، باید به نقد برنامه و عملکرد نظر داشت و نه به نقد شخص. آزادی کسی را نباید در نقد به مسلخ برد.
4- برای آنکه بتوانیم از عکسالعمل فاصله بگیریم، و از واکنش؛ به کنش برسیم و کنشمندی؛ و از «نه»، به «آری»؛ میبایستی به شیوهها توجه اساسی بکنیم. شیوه واکنشی و هیجانی، به «آری» گذار نمیکند و در «نه» میماند. پس به شعور و آگاهی - و آزادی- و انتخاب آگاهانه نمیرسد. هواداران ما بخشی از خود مایند، هر چند مرتب بگوییم نه. شیوههای آنها، محصول شیوهها- و برنامههای - ماست. از شیوههای مذموم- غیراخلاقی و غیرانسانی- فاصله گرفتن، و شیوه خود را، متناسب با هدف و برنامه اعلام شده، جایگزین کردن، هر چقدر سخت باشد، تنها راهحل است. به برنامه رأی دهیم نه به کاندیدا؛ یا حداقل به فردِ با برنامه.
«حق داشتن، سود جستن، اندازه نگه داشتن»، راهنمای خوبی است. امتحان کنیم.
خبر، 20 خرداد 88
ممنون بابت پاسخ درستتون . در واقع شاید بشه گفت مسئله اینجاست که خیال برای باور پذیر شدن باید از واقعیتی خارجی آغاز بشه (واقعیت خود اثر) .خیال هم فرایندی درونیه . بنابراین پس از دریافت ورودیهای وجودی انسان خودشو بمون نشون میده و تمام اونچه ما بعد از دریافت از طریق حواسمون نزد ذهن خودمون نگه میداریم خیال هست . جز عالم واقعیت منبع و مبدأیی نداره و ذهن ما با دخل و تصرف در این خیالات واقعی به تخیل و وهم میرسه . خیال یا رویا هم زمانی معنی داره و بوجود میاد که در ناخودآگاه مخاطب ، جا بیفته و زمانی هم بر حس اثر میذاره که از دل واقعیت اومده باشه . واقعیتی درست با پرداخت سینمایی که در اون مرز بین واقعیت و رویا در ابتدا برامون ملموسه و پس از ارائه ی واقعیتی باورپذیر و خیالی باورپذیر از جنس واقعیت توسط هنرمند موشکافی میشه و مخاطب رو هم در این مهم همراه میکنه . اما فلینی اثرش رو بر پایه ذهنیت گذاشته و در نتیجه خیال به واقعیت اثر (که اصلا ساخته نشده) چفت نمیشه . دقیقا بر عکس اثر عالی توت فرنگی های وحشی . البته این ها برداشت من به عنوان مخاطب عام بود . به نظرم افتتاحیه هشت و نیم هم مشکل داره و این قصه نداشتن و رویابازی ها هم نمیتونه شروع فیلم رو برامون ملموس تر کنه . باز هم در خیال غوطه میخوریم و اصالت به خیال داده میشه در صورتیکه همچنان واقعیت رو هم باور نکردیم . تعجب میکنم که این اثر فلینی معروف ترین کارشه .فلینی فیلم های بهتر از این هم داره . هشت و نیم برای من چیزی بیشتر از یک قلق گیری تکنیکال نبود . با تشکر از شما .
سید جواد:
کاملاً درست میفرمایید. با آنچه درباره خیال و تخیل و وهم نیز فرمودید دقیقاً همسخن هستم و آن را به طور مفصل در نقد فیلم «فانی و الکساندر» نوشتهام و به نظرم این فیلم مثال بهتری برای عینیت بخشیدن به ذهنیت است.
درود . مبخواستم بدونم به نظر شما و استاد مشکل اصلی هشت و نیم فلینی چه چیزی هست ؟! اگر براتون مقدوره کمی راجبش توضیح بدید . البته بنده فقط یک مخاطب عام هستم و سرگرمی رو اساس هنر میدونم . اما به نظرم فلینی بیش از حد به ذهنیت بها داده و به واقعیت اثرش تا حد زیادی بی توجهه . به همین دلیل فیلمش برای من صرفا یک هپروت ذهنی بود . امیدوارم راجبش توضیح بدید چون خیلی دوست دارم پس از خوندن تعریف و تمجیدهای اکثریت که برام قابل درک نیست ، یک نظر منفی اصولی رو بخونم . با تشکر
سید جواد:
آنچه شما خودتان فرمودید را پاسخ مناسبی است. بنده نیز عرایضی را تقدیم میکنم:
فیلم هشت و نیم تنها تجسمی از آنچه در ذهن میگذرد را نشانمان میدهد و این ذهنیات را تصویری نمیکند. تصویری کردن یعنی حاکم کردن منطق ابژکتیو و دراماتیک بر پدیدهها. نمیشود منطق باطنی یک پدیده، ذهنی باشد اما ظاهرش عینی بنمایاند. اتفاقی که در هشت و نیم افتاده است. ما برای آنکه معانی تصاویر هشت و نیم را بفهمیم باید از خارج از فیلم اطلاعاتی داشته باشیم و این یعنی این فیلم نمیتواند روی پای خودش بایستد و هنوز مستقل و کامل نیست. هشت و نیم داستان تعریف نمیکند، فاقد درام است، سرگرم نمیکند، منطق سوبژکتیو و ابژکتیو در آن معین نیستند، تعلیق نمیآفریند، نمادبازی میکند، به خارج از و به مدیومهای دیگر ارجاع میدهد، اشکالات فاحش و ابتدایی کارگردانی دارد و ... اینها همه یعنی با اثری سینمایی روبرو نیستیم.
با سلام.
منظور اون دوست عزیز رو از آثار اپرایی باخ متوجه نشدم. اپرا رسما با مونته وردی شروع میشود و تا آنجایی که بنده اطلاع دارم باخ "اپرا" به این معنا ندارد. شاید منظورتان mass و پاسیون هایش است که در واقع جز غنی ترین کارهایش هستند. اساسا باخ موسیقیدانیست مانند موتزارت که حجم کارهایش تا امروز نامشخص است. موتزارت بالای ۳۰۰۰ اثر نوشته است که خیلی از کارهایش اجرا نشده است. باخ هم خیلی از کارهایش نابود شده است به همین دلیل گفتم تا آنجایی که بنده اطلاع دارم "اپرا" ندارد.
سلام سید جواد اهل قلم
جسارتا تا اونجاییکه یادمه جناب فراستی تو یکی از برنامه های اخیر هفت گفتن "دوشیزه و مرگ" فیلم خوبیه.
سید جواد:
سلام.
به بخشی از آن اشاره و تعریف کردند.
سلام حامد عزیز
توصیه میکنم گزینش نکنی و تمام آثار این اساتید بزرگ رو نگاه کنی
ولی غیر از فیلمهایی که خودت نوشتی و جناب حشتمی فر نوشتن چندتا فیلم رو با یادداشتی کوچک مینویسم
...............
ملویل که نوشته شد
..............
کنجی میزوگوچی
Street of Shame 1956
خیابان شرم به نظرم شاهکاری ماندنی است و وداع باشکوه استاد با سینماست.
The Crucified Lovers 1951
فیلمی خیلی خوب و درخشان و عاشقانه ای تلخ. استاد در این فیلم در نمایی بلند واقعا استادی میکنه
A Geisha 1953
خیلی خوب: زندگی دو گیشا و البته بیشتر حول یک گیشای جوان با بازی درخشانه آیاکو واکائو که بازیش هم در خیابان شرم درخشانه و هم در فیلم علف های شناور ازو.
Sisters of the Gion 1936
متوسط خوب
The 47 Ronin
باید دوباره ببینم ولی تا اونجاییکه یادمه خوب و قدرتمند
Miss Oyu 1951
خیلی خوب. باز هم عاشقانه ای سوزناک. نماهای چشم نواز. تصویر برداری بی نظیر. در دو سه جایی از فیلم به یاد آثار ازو میفتم.
Osaka Elegy 1936
تقریبا خوب و قصه تلخ از زندگی زنی تنها.
Princess Yang Kwei-Fei 1955
فیلمی متوسط با رنگ آمیزی درخشان و اگه اشتباه نکنم تنها فیلم رنگی میزوگوچی بزرگ
Portrait of Madame Yuki 1950
خیلی وقته ندیدم ولی خوب بود
1946 Utamaro and His Five Women
در ستایش هنر ژاپنی و البته باز هم عشقی تلخ
.....
به نظرم میزوگوچی به همراه برگمان بهترین کارگردانها در نشان دادن زندگی زنها در سینما هستند. بدون افتادن در دام شعار و فمنیسم بازی های امروزی
.....
حتما حتما حتما و باز هم حتما اگه تونستی مایقی آثار استاد رو از زیر خاک هم که شده بیاب. آثارشان گوهری است گرانبها در تاریخ سینما
..........................
یاسوجیرو ازو
Tokyo Story 1953
عالی و درخشان. تا دنیا هست این فیلم هم هست
Late Spring 1949
شاهکار: شاید بشه گفت بهترین و کامل ترین اثر استاد و بهترین بازی بازیگر بزرگ ستسوکو هارا
Late Autumn 1960
خیلی خوب
Early Summer 1951
عالی عالی عالی. به نظرم بعد از داستان توکیو بهترین آلبوم خانوادگی استاد هستش
Tokyo Twilight 1957
خوب: تلخ ترین فیلم ازو برای من
Floating Weeds 1959
فوق العاده. شاید متفاوت ترین فیلم ازو البته فیلم صامتش هم ساخته که اونم خوبه
Good Morning 1959
خیلی خوب: یک فیلم شاد و کودکانه چقدر سر این فیلم خندیدم
Equinox Flower 1958
خیلی خوب سومین آلبوم خانوادگی
The Only Son 1936
خوب و تاحدودی تلخ
The End of Summer 1961
متوسط تقریبا خوب
Early Spring 1957
متوسط
There Was a Father 1942
خوب: خیلی وقته ندیدم ولی صحنه مرگ پدر یادم نمیره
The Flavor of Green Tea over Rice 1952
یک فیلم خوب تقریبا یا کاملا زنانه و سکانس مهمانی زن ها بانمکه
Record of a Tenement Gentleman 1947
کوچک اما خوب
فیلم صامت خوب هم داره
و بقیه آثار استاد بزرگ. حیفه. حتما گیر بیار ببین. هر چی درمورد آثار ازو بنویسم کمه.
.................
ببخشید زیاد نوشتم واقعا انتخاب سخته
موفق باشی
سلام. ممنون از آقای حشمتی فر.لطف کردین.
اختیار داری شما سید جواد عزیز ، بنده نگفتم شما روش کپی کردن نمی دانید
بلکه خودم که خواستم لینک را چک کنم دیدم به سادگی قابل اصطلاحا drag کردن نیست و باید از علامت سوال بالایش گرفته میشد تا درست کار کند و وقتی این کار را انجام دادم دیدم لینک کار کرد
ممنون از اینکه نظرتان را بیان فرمودید، فقط ممکن است کمی بیشتر در مورد این یک جمله توضیح دهید
"این رؤیاگونگی فقط در افراد دیده میشود و نه در اجسام و اماکن."
سید جواد:
یعنی میزان دفرمه بودن افراد- که تنها تمهید برای رؤیاگون بودنشان است- با اشیاء و اماکن متفاوت است.
در پاسخ به حامد:
ملویل:
۱-دایره سرخ
۲- باب قمارباز
۳- لئون مورین کشیش
۴- کودکان وحشتناک
۵-کلاه
۶- نفس دوم(the second breath)
اوزو:
۱-آخر بهار
۲- علف های شناور
۳- گل بهاری
۴- صبح بخیر
۵- فیلمهای صامت به خصوص فیلم "متولد شدم ولی ..."
میزوگوچی( با اینکه تمام فیلمهایش را در اختیار دارم ولی فیلم کم دیده ام از این کارگردان بزرگ):
۱-زندگی اوهارو
۲- داستان آخرین گل داوودی
سلام
سوال اول (درمورد پسندیدن اپراهای باخ یا موسیقی بدون کلام او) را همانطور که توضیحی در مورد نزدیک بودن آرائ شما با جناب فراستی دادم ، شما هم پاسخ بگویید برایم کفایت میکند
سوال دوم را اگر از علامت سوال بالای آدرس لینک موس را گرفته و تا یک خط پایین تر از آن بکشید و سپس کپی کنید ، لینک را می توانید در مرورگر paste کنید. یا اگر نشد در قسمت سرچ تصاویر گوگل نام Leonid Afremov را درج کنید و آثار مذکور را ملاحظه کنید و نظرتان را بگویید. سپاس
سید جواد:
سلام.
1) بنده به شخصه آثار غیر اپرایی باخ را بیشتر میپسندم.
2) یعنی واقعاً فکر کردید من این قدر نادانم که روش کپی کردن لینک را نمیدانم و همین طور روی آن کلیک کردهام! عزیز جان، وقتی عرض کردم لینک خراب است به این دلیل بود که بعد از کپی و پِیست کردن، صفحهی مورد نظر باز نمیشد. به قول حافظ: «لا اقل این قدرم عقل و کفایت باشد»!
به هر روی، نقاشیها را دیدم و خیلی نپسندیدم. به نظرم تا رسیدن به هنر راه در پیش دارد. این میزان از شارپ بودن رنگها با دِفُرمِگیِ احیاناً رؤیاگونهی اشخاص همخوانی ندارد و به علاوه، این رؤیاگونگی فقط در افراد دیده میشود و نه در اجسام و اماکن. بنابراین هارمونی درستی در اثر وجود ندارد و آثار دچار تشتت حسی هستند.
سلام. لطفا چند فیلم خوب از ملویل و ازو و میزوگوچی معرفی کنین.(البته به جز ارتش سایه ها و سامورایی و اوگتسو و سانشوی مباشر و بعد از ظهر پاییزی).ممنون.
سلام سید عزیز
شما شرق بهشت اشتاین بک رو خوندی؟
چند وقته تمامش کردی؟
سید جواد:
سلام.
خیر، نخواندهام.
استاد «چاقو در آب» رو می پسندن یا «دوشیزه و مرگ»؟
سید جواد:
از هرکدام بخشهایی را.
چرا Rosemary's baby رو دوست ندارن ؟
سید جواد:
نمیدونم.
با سلام و عرض ادب. حالتان خوب است انشالله ؟
سوالی در مورد موسیقی مورد علاقه جناب فراستی داشتم. ایشان بیشتر به اپرا های باخ علاقه دارند یا موسیقیهای بدون کلام او ؟
سید جواد چون میدانم ممکن است مقدور نباشد نشان دادن لینک زیر به جناب فراستی و از آنجا که نظرتان به نظر ایشان نزدیک است ، اگر ممکن است بفرمایید که این نقاشی ها را چطور می بینید؟ می توان از اینها به عنوان اثر هنری یاد کرد ؟ در کل خوب هستند یا خیر ؟
https://www.google.com/search?q=Leonid+Afremov&source=lnms&tbm=isch&sa=X&ved=0ahUKEwiRsvCZpZjUAhUJyRQKHZ3PDmcQ_AUICigB&biw=1360&bih=662
سید جواد:
سلام و عرض احترام و سپاس.
1) در مورد سؤال نخستتان درباره باخ، نمیدانم.
2) لینکتان هم باز نمیشود.
سلام اقا سید جواد
بالا غیرتن به این یکى جواب بده مهمه
منتظرما
سید جواد:
سلام.
به روی چشم.
نظرتون راجب این سریال ها چیه ؟! کدوماشون ارزش وقت گذاشتن رو دارن ؟ با تشکر .
House Of Cards
Rome
The Americans
The Walking Dead
Homeland
Luther
Better Call Saul
The Blacklist
Homeland
Battlestar Galactica
سید جواد:
House Of Cards
The Americans
The Walking Dead
Homeland (این مورد را البته دو بار نوشته بودید)
سلام
نسبت برقرار کردن توسط کارگردان یعنی چه؟
کن لوچ در آخرین فیلمش چطور نسبت برقرار میکند؟
نگاه آسیب شناسانه را چطور می فهمیم؟
1-برنامه ی هفت ،موثر ترین تریبونی بود که جناب فراستی برای نقد جدی فیلم ها داشتن . من اثر نقد ها رو بر روی بیننده ها کاملا حس می کردم ولی حالا دیگه این تریبون هم از دست رفت ... کاش با تیم جدید همکاری کنن وگرنه یه کافه و چن تا یادداشت و نقد که فقط تو فضای مجازی منتشر بشه اون اثرگذاری لازم و نداره لذا بهتر ه جناب فراستی بخاطر مردمم که شده با تیم جدید هفت همکاری کنن
2- فیلم گشت 2 مرز های ابتذال و تو سینمای ایران جابجا کرده !!
جناب رضای عزیز سلام:
ممنون بابت حسن صداقت و رفتارتون.خوشحالم که بنده چه در وضعیت مخالف و چه شما در سمت موافق اثر ،وجه اشتراکی تقریبی نسبت به اثر و موضعمون داشتیم بخصوص شروع داستان که واقعا برام سخت بود.ترغیب شدم که ادر فرصتی مناسب فیلم رو دوباره ببینم.از سید عزیز هم میخوام که اگر فرصتی کرد،فیلم مورد نظر رو ببینه تا از نظراتش هم استفاده کنیم.و همینطور دوستان دیگر.
کم حرفی اینباره بنده رو دوستان ببخشند بخاطر مجال حضور اندکم در این پست و بخاطر مشغله های دیگرم.
سلام اقا سید جواد
باز هم طبق معمول اکثر مواقع سوال بنده درج نشد که!!!
باز هم همون بحث همیشگی وقت و... ؟
سید جواد:
سلام.
خب سؤال جدی میپرسید، آدم وقت نمیکنه جواب بده دیگه.
با سلام و خسته نباشید خدمت شما
من یک سوْال داشتم از شما و ان هم این بود که می خواستم بدونم نظرتون راجع به اثار پولانسکی چیه ؟ من خودم فیلم های Rosemary's baby و repulsion رو از نظر کارگردانی خیلی پسندیدم . درباره Chinatown هم من اگه اشتباه نکنم آقای فراستی خیلی ازش مؤسسون نیومده اما من یه چیزى رو تو این فیلم دیدم که تو هیچ فیلم دیگه ای ندیدم اونم این بود که تو داستان با اینکه ما از کإرهای جیک خبر داشتیم ولی پلیس خیلی راحت می تونست یه برداشت دیگه بکنه و این خیلی منطقی بود و واقعا مثل شو تا حالا ندیدم شما هم همین فکر رو نمی کنید ؟
یه سوْال دیگه ، یادمه آقای فراستی گفته بودن دوربین روی دست رو فقط در hurt locker پسندیدن ، اما من فک می کنم تو کمدی هم جواب می ده اگه سریال arrested development رو ببینید می بینید واقعا با فضا می خوره ، با من موافقین ؟
سید جواد:
سلام و عرض ادب.
آقای فراستی در میان آثار پولانسکی فقط اندکی چاقو در آب را قابل دیدن میدانند.
دربارهی دوربین روی دست در کمدی به صورت عام با شما مخالفم اما سریال مذکور را ندیدهام که بتوانم در آن مورد خاص اظهار نظر کنم.
سپاس از شما . مطلب آندره بازن در مورد فیلم «قاعده بازی» رو مطالعه کردید ؟ اگر مطالعه کردید نظرتون راجبش چیه ؟ خود فیلم رو چطور میدونید ؟ به نظرم قاعده بازی رنوار مملو از نماد و استعاره هست که توسط فیلمساز به اثر تحمیل شده .
سید جواد:
مطلب بازن را نخواندهام ولی خودِ فیلم خوب نیست.
سلام
دوست عزیز علی-ر
من اتفاقا نظرم اینه که آناتومی یک قتل فیلم خوش ساخت تری نسبت به شاهدی برای تعقیب هستش. - من آناتومی و شاهدی برای تعقیب رو تو یه روز و همون تقریبا سه سال قبل دیدم -فیلم بیلی وایلدر گول میزنه که البته برمیگرده به آگاتا کریستی اگه اشتباه میکنم تصحیح کنید -چون بیلی وایلدر تو هیچکدوم از آثارش این کار رو نکرده-. من از گول خوردن خوشم نمیاد. در حالیکه آناتومی اینطور نیست. همه چی رو بهمون نشون میده. جلوتر از شخصیت ها. دوست دارم به عنوان مخاطب ببینم مثلا جورج سی اسکات با اون همه غرور و ادعا چطوری میفهمه طرف پدر دختره است. که خودتون هم اشاره کردین منظورم (نمونه اش شهادت دختر مقتول هست) که خوب اجرا میشه. من این رو ترجیح میدم به گول خوردن. همین طرح یک خطی به قول شما رو به درستی اجرا میکنه. اصلا نیازی به پیچیده شدن فیلم و یا واکاوی پیچیده و آنچنانی درونی شخصیت ها نیست - مثل فیلم شاهکار در کمال خونسردی که اونم جزو فیلم های دادگاهی قرار گرفته - همین اجرای فیلم به نظرم درسته و اندازه خودش حرف میزنه و نه گنده تر. هنوزم اعتقاد دارم فیلم شوخ و سرزنده است. از شخصیت هاش خصوصا جیمز استیوارت تا حتی اون شی گمشده زن که نقش مهمی تو فیلم داره خودش طنزه. اول فیلم شاید یه کم کش دار باشه ولی به معرفی شخصیت ها کمک میکنه خصوصا استیوارت. در مورد آخر فیلم باهات موافقم. عین هر دو بار که فیلم رو دیدم گفتم کاش جور دیگه تموم میشد. مثلا تو همون دادگاه تموم میشد. من آخر شاهدی برای تعقیب که تو دادگاه تموم میشه رو دوست داشتم که البته اون جا هم وقتی تو تیتراژ آخر مینویسه یا یکی میگه ماجرای فیلم رو برای دوستانتون تعریف نکنید یا یه همچین چیزی تو ذوقم زد اصلا نمیفهمم چه نیازی بود. یعنی چی؟.
الان یاد آخر یه فیلم دادگاهی معروف دیگه هم افتادم یعنی 12 مرد خشمگین که اونجا هم نباید از اتاق خارج میشد چه برسه به دادگاه و به نظرم اشتباهی بود اضافه بر سایر اشتباهات فیلم. میتونست فیلم با یه اتاق خالی و یه میز و دوازده صندلی خالی تموم بشه.
...............................................
با این تیکه از نوشتتون (قبلا هم عرض کردم که جناب فراستی مرجعی خوب برای ارتباط بنده با سینما هستند ولی قطع و یقین تنها مرجع مثبت و منفی هم برای اثبات آثار سینمایی برای شخص بنده نیستند) به شدت موافقم.
بازم نظرم اینه کار سختی نیست ولی کار خوبیه
حدود یک ساعت از فیلم گشت ارشاد 2 را دیدم واقعا مزخرف و بیخود بود بازم صد رحمت به یک حداقل قابل دیدن بود
درود بر شما . میخواستم بدونم نظرتون درباره ی فیلم the lady from shanghai از اورسن ولز چیه ؟! به شخصه تا کنون هر فیلمی از ولز دیدم ، برای من چیزی بیشتر از یک اتفاق بصری نبود . این فیلمش چطوره !؟ شخصیت پردازی و کارگردانی ولز چطور هست؟! آیا ارزش دیدن رو داره یا صرفا یک قلق گیری تکنیکاله ؟! با تشکر .
سید جواد:
مثل بقیه آثارش، بد است.
سلام اقا سید جواد
استاد مقاله اى دارن در مورد هیچکاک به نام "مظهرسینما" که حتما خوندی.تو این مقاله قسمت هاى مختلفی وجود داره که فهمش براى مهاطب عام سخته.مثلا جاهایی که در مورد تعلیق صحبت میکنه:تعلیق هیچکاکی پل بین واقعیت و خیال است,بین یک لحظهچقبل و یک لحظه قبل, بسط زمان حال استمرارى است و...من خودم مدتها طول کشید تا متوجه شدم و کاملا فهمیدمش اونمچبا کمک گرفتن از خود شما, خوندن مطالب مختلف و فکر کردن روش و...
اما تو همین مقاله قسمت هایی وجود داره که هنوزم کامل متوجه نمیشم. مثلا میگه:تعلیق فقط یک روش نیست, بخشی از نگرش و جهان بینی هیچکاک است.
یا جای دیگه میگه:فرم و سبک او-هیچکاک- با نگاهش به زندگی در امیخته و در خدمت جا به جاییوخیال و واقعیت, ارزو و کابوس, شوخی و جدى, رئالیسم و سو رئالیسم و کلاسیسم و مدرنیسم عمل می کند.
من متوجه نمیشم که تعلیق با اون تعاریف بالا بسط زمان حال استمرارى و... چطور میتونه فقط یه روش نباشه و جزئی از جهان بینی فرد باشه و مابقی موارد
خواهشا اگه مقدور هست توضیحی در این باب بدید ؛هر چند کوتاه. ممنونم
سید جواد:
سلام.
اولاً اینکه تعلیق تنها یک روش نیست که کاملاً روشن است چراکه ما در خیلی موارد، در زندگی روزمرهی خود با این پدیده مواجه میشویم. پس تعلیق یک پدیده است؛ یک اتفاق است که در آن گویی زمان حال استمراری در حال بسط یافتن است. به عبارت دیگر، بسط زمان حال استمراری مساوی با تعلیق نیست، بلکه یک ویژگی انتزاعی، سوبژکتیو و حسی است برای تعلیق.
ثانیاً اینکه چنین پدیدهای جزئی از جهانبینی یک فرد باشد، یعنی آن فرد وقایع جهان را به لحاظ حسی با التهابی از جنس تعلیق مینگرد و در هر واقعهای به طور ناخودآگاه به دنبال وجههی تعلیقی آن میگردد و بلکه اغلب رخدادها را آمیخته با تعلیق درک و دریافت میکند.
جناب رضا دوست عزیز
در اینکه فیلمهایی نظیر شاهدی تحت تعغییب و دادگاه نورنبرگ از بهترین فیلمها و خود اتو پرمینجر از بهترین فیلمسازان تاریخ سینما هستند شکی نیست.اما واقعا بنده به شخصه با صحنه های ابتدایی داستان مشکل داشتم.شوخی ها و متلک های جیمز استوارت و دستیارش و یا همون شیطنتهای شخصیت ها به نظرم دلیلی قانع کننده برای شوخ و سرزنده بودن یک فیلم نیست.من با میانه های داستان مشکلی نداشم و به همین دلیل هم تا انتهای داستان رو دیدم.مشکل من با ابتدای فیلم و انتهای فیلم هست که واقعا امثال این آثار رو البته با پایان باز میشه به بهترین وجه ممکن در عصر و زمانه ما ساخت!ای کاش زودتر از این به فیلم میرسیدیم تا هم من بتونم دلایلم رو در همون لحظه و شما با دیدن دوباره فیلم بسنجیم.اگر قرار بر این باشه که نوشتن رو حرفه بدونیم و همین چهار خط رو هم ننویسیم که دیالوگ و تبادل اطلاعاتی صورت نمیگیره.نه من نویسنده هستم ونه شما!ولی علاقمند سینما هستیم و همین علاقه هم میتونه بستر نقد و انتقادمون بشه.و بقول اون دوستمون آقا جواد،سید میتونه با همین فیلم شروع کنه اگه براش خودش،یه ذره آسون بگذرونه!
از صمیم قلب ممنون میشم اگر دوستانی دوباره این فیلم رو دیده باشند و نظرشون رو منتقل کنند.گرچه فیلم جزو بهترین آثار مخاطبان هست ولی واقعا دلیلی نداشتم برای رضایت از فیلم.قبلا هم عرض کردم که جناب فراستی مرجعی خوب برای ارتباط بنده با سینما هستند ولی قطع و یقین تنها مرجع مثبت و منفی هم برای اثبات آثار سینمایی برای شخص بنده نیستند و اگر باز هم دوستان میتونند از نظراتشون بنده رو مطلع کنند ممنون میشم.و همینطور ممنون از آقای سید علی و آقا مجید.
دوستان سلام:
اتفاقا نکته مثبت همین فیلم هم صحنه دادگاهش هست.تعجب میکنم ازاینکه دوستان نظر به شوخ و سرزنده بودن رو میکنند!در حالیکه فیلم حدود سه ساعت هست و چهل و پنج دقیقه تعلیق که نمیشه گفت بلکه سکوی جهشی شخصیت هست از یک دفتر وکالت به شاهدین و اتفاقات دادگاه...به همین دلیل هست که عرض کردم از نیمه های داستان،گره گشایی ها شروع میشه،در حالیکه معتقدم در ابتدای داستان گره و عطفی به جز افسر ارتش و همسرش نمیبیم و برخلاف تعلیق،با جهش یک ساعته از شخصیت ها نمیشه گره خاصی کشف و گشوده بشه.در طول سه ساعت ،تعلیق و کشش داستان کمتر از شخصیت ها هست و فیلمساز بیشتر سعی در همون اناتومی شخصیت ها داره تا توجهی نه کمتر از اون به داستان!.داستان (امیدوارم ذهنم یاری کنه)فکر کنم با همون نمودار فاکتورهای فیلمهای امروز،یک طرح یک خطی رو دنبال میکنه و سعی میکنه که با همون شیوه کند و پیچیده به شخصیتها نفوذ کنه و سرانجام چیزی رو که قبلا هم میشه حدس زد رو برای انتهای داستان در نظر بگیره(نمونه اش شهادت دختر مقتول هست)فیلم شاهدی تحت تعغییب بیلی وایلدر یکی از نمونه های سر تر و پر محتواتر از این داستان هست به نظر بنده.البته این نظر شخصی بنده هست و نطر جناب فراستی و دوستان هم قابل اعتنا و اتکا و قابل تامل!شاید فرصتی باشه که دوباره ببینم البته با نظر دوستان...ولی بعید میدونم که حالا حالا ها نظرم تعغییر کنه.باز هم از راهنمایی دوستان ممونم و استقبال میکنم.شاید کمکی به بنده باشه برای تعمق بیشتر.
نمیدونم چجوری میشه فیلم Anatomy of a Murder رو به زور دید!
فیلم خیلی خوبیه.
صحنه های دادگاه، واقعا صحنه های گرم و سرزنده ای هستند، مثل بقیه ی فیلم.
ترجمه حداد عادل؟
سید جواد:
نخواندهام ولی بعید میدانم به پای گرمارودی یا حتی خرمشاهی برسد.
سلام.بهترین ترجمه قرآن رو لطفا معرفی کنید. مچکرم
سید جواد:
سلام.
به ترتیب:
موسوی گرمارودی
خرمشاهی
انصاریان
گرمارودی با فاصله از بقیه بهتر است.
سلام
در جواب دوست عزیز علی-ر
نمره جناب فراستی به Anatomy of a Murder 1959 یک و نیم بود قبلا الان نمیدونم.
............................................
موندم چرا فیلم رو به زور دیدین. البته سیدجواد که ندیدن ولی به نظرم فیلم خوبیه. اگه بخوام نمره بدم 2 یا دو و نیم بهش میدم. من تقریبا دو یا سه سال قبل دیدمش. البته برای بار دوم. نقد نویسی بلد نیستم ولی اگه بخوام بنویسم از یک فیلم خوب مینویسم. از فیلمی که هر چی جلو میره میخکوب کننده تر میشه. از یه فیلم قصه گو و سراسر تعلیق و شوخ و سرزنده. با بازیهای درخشان و اندازه. شخصیت ساز. شخصیت هایی که میشه باهاشون تا آخر ارتباط برقرار کرد. دوربین درست و میزانسنش. کارگردانی خیلی خوب و کاردرست. به صحنه های دادگاه نگاه کنید.
به نظرم جزو بهترین فیلمهای دادگاهی تاریخ سینماست و میشه گذاشتش کنار فیلمهای دادگاهی ماندگار و درخشانی مثل قضاوت در نورنبرگ - شاهدی برای تعقیب - پرونده پارادین و...
به دوستداران سینما توصیه میکنم حتما تمام آثار اتو پرمینجر کاگردان بزرگ و قدرتمند رو ببینین و مرور کنید.
دوست عزیز علی-ر
آقای فراستی به فیلم anatomy of a murder یک و نیم ستاره دادن و مطمئنم که یک جایی هم از فیلم خیلی تعریف کردن(فکر کنم یکی از نقد های برنامه هفت بود)
اینم لینک اون 1.5 ستاره:
http://farasati.blogsky.com/1393/07/03/post-42/%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-4-%D9%85%D9%87%D8%B1-1393-
سلام مجدد سید عزیز:
ممنون.فیلم تشریح قتل رو به زور دیدم ولی نظرم صفر هستش.west worlهم فقط به زور و خواهش سفارش یکی از دوستانم تا ده دقیقه اپیزود 3دیدم که دلش رو نشکونم.چون نظر من همون پنجاه دقیقه اپیزود اول بود.جالبه!بعداز تیراندازی (اپیزود 3)میزبانها میمیرند ولی میهمانها نباید بمیرند!!!به نظرم هیچ تفاوتی بین حس و برابری بشر وجود نداره!هر انسانی در هر صورت خشمگین خواهد شد.انسان چه واقعی باشه و یا چه مصنوعی،در وسط میدان جنگ،باقلوا تعارف نمیکنند و اگر هم نباید بمیرند خارج از درک راز خلقت هست که به هیچ وجه قابل ثبات نیست.داستان کلا یک معادله پیچیده بی پایه و اساس ذهن نویسنده هست که مثل آثار سینمایی میخواد به مخاطب بخورونه!البته شاید با کمی مخلوط واقعیات و تخیل(فیلم تلقین)بتونه نظر بعضی ها رو جلب کنه ولی کلا ریشه west worldاز بن بی مایه و مخدوش هست و فقط در تلاش چالش ذهن و قلسفه بشر هست که این هم کلا از درک هستی و واقعیات،به دور هست و هیچ نشانه ای برای حداقل حس و تفکر و تعمق مخاطب به وجود نمیاره.
نوشته ام نظری بود که به اون دوست منتقل کردم و خواستم به اینجا هم منتقل کنم.
طاعات و عباداتت خودت و دوستان،قبول درگاه حق باشه.
سید جواد:
ممنون.
جوابت به نظر جواد که میگفت کوه نمیخواد بکنی عالی بود سید :خنده

نظر استاد راجع به تسخیر شدگان یا جن زدگان داستایفسکی چیه؟و اینکه کدوم اسم مناسب تره؟
سید جواد:
نظر ایشان را نمیدانم، اما دربارهی ترجمهی نام اثر باید عرض کنم که نام روسی کتاب Bésy است به معنای «اهرمینان». از این اثر سه ترجمهی انگلیسی به نامهای Demons (اهریمنان)، Devils (شیاطین) و Possessed (که در یک کلمه، «تسخیر شده» معنا میدهد اما معنای دقیقترش «به تصرف درآمده» است). با این توضیحات، عنوان «اهریمنان» یا با اغماض «شیاطین» بهترین عناوین هستند و در رتبهی بعدی نیز «تسخیرشده» را هرچند خیلی نچسب است، میتوان پذیرفت ولی «جنزدگان» لااقل به لحاظ لغوی خیلی دور و نپذیرفتنی است.
سید جان سلام:
خواستم نظر خودت و استاد رو درباره فیلم تشریح یک قتل(Anatomy of a Murder 1959)بپرسم.و هم اینکه قبلا گفته بودی در شرف دیدن سریال west worldهستی.نظرت درباره سریال چطور هست.ممنون
سید جواد:
آناتومی را من ندیدهامو نظر جناب فراستی هم یا صفر بود یا نیم. البته مطمئن نیستم.
west world را هم بیشتر از یک اپیزود دوام نیاوردم. خیلی بد بود.
سید کوه که نمیخاد بکنید یه فیلم معرفی کن یک هفته فرصت بده کاربران ببینند نظر دهند بعد شما جمع بندی کن مقداری اموزش بده کار سختی نیست
سید جواد:
بله، کار سختی نیست . . . گفتنش.
سید شما برنامه اینترنتی برا ی نقد سینمای روز ایران و جهان ترتیب بدهید تا همه ی کشور از نقدهای استاد استفاده کنند واقعا دلمون تنگ شده برای نقدهای استاد
سید عزیز و سایر دوستان سلام:
در پاسخ به کمل عزیز و سایر دوستان
نزدیک به یک دهه هست که صنعت سریال و تلوزیون به پدیده گسترده ای رسیده،بخصوص در کشور ما که سرایتش در این چند سال اخیر ه حد پیشرفت چشمگیری رسیده است.اتفاقا خیلی خوب تونسته از سینمای کم بنیه امروزه فاصله خوبی بگیره!مشابه همین موارد رو میشه همین امروزه در شبکه نمایش خانگی و سریال شهرزاد و (همین اواخر)عاشقانه(بخاطر استقبال بیش از حد مخاطب)در کشورمون یافت.
اتفاقا بنده هم با نظر سید عزیز با سریالهایی نظیر آمریکاییها،خانه پوشالی،مردگان متحرک،24هم عقیده هستم که از بهترینهای سریالها هستند.اما با توجه به گسترش همین پدیده سرگرمی،افراد زیادی سعی میکنند از این عنصر سرگرمی بهره زیادی رو ببرند و سعی میکنند که بیشتر سریال ببینند و سرگرم بشند.اتفاقا همین دلیل خوبی برای جستجو و کنکاش در بین مخاطبان و صنعت سریال هست.نمیتونیم بگیم که همه سریالها بد هستند و یا همه سریالها خوب هستند!ولی با توجه به علاقمندیهای خیلی از افراد و از جمله بنده،فکر میکنم که امروزه فقط مرور دوباره فیلمهای کلاسیک و سریالهای (به روز شده)خیلی بهتر از فیلمهای یکبار مصرف امروزی هستند.متر و معیار جناب فراستی و سید عزیز هم بر مبنای سیر انتقادی و کارشناسی استواره و همین متر و معیار ها هم بهترین و بدترین آثار رو از هم تفکیک میکنند.اما به دوستان پیشنهاد میکنم که فقط به نتیجه نظر اساتید خیلی متکی نباشند و خودشون هم اگر علاقمند تجربه هستند میتونند آثار رو ببینند و نتیجه خودشون رو هم مد نظر داشته باشند.با مثال سریالهاییکه در بالا قید کردم میتونم بعد از اونها سریالهایی رو حداقل قابل یکبار تجربه بدونم.سریالهایی نظر فارگو،مدمن،سوپرانوز....اتفاقا برکینگ بد رو بنده خیلی اثر بدی میدونستم و با دو سه بار نصفه دیدن ها،بعد از سه چهار سال به زور شروع کردم و نتیجه باور نکردنی رو الان،نسبت به نظر قبلی دارم. به نظر بنده،سریال برکینگ بد به خاطر سیر روایت بسیار کندی که داره،جزو دسته آثار کاملا مثبت استاد نیست و متر استاد همون یک بار و در همون برحه زمانی و مقاطع خاص سریال هست و این نظر رو کاملا قبول دارم که داستان باید در همان پنج دقیقه و یا وهله اول باید خودش را نشان دهد و بنده هم از همینالگو همچنان پیروی میکنم ولی واقعا همین داستان برکینگ بد اونقدر برام مسئله و پیچیده شد که سعی میکردم مرور کنم و دلایل قانع کننده ای رو بین مخالفان و موافقان بسیار سریال پیدا کنم.برکینگ بد سریالی خاص هست با الگوی یک ضد قهرمان(برخلاف الگوی قهرمان)و چالشی بین انتخاب شخصیت داستان در نزد مخاطب مابین قهرمان و یا ضد قهرمان!شخصیت های دیگر سریال اتفاقا بعد از پایان سریال و ظهور سریال بهتره با ساول تماس بگیرید(در ادامه روند خالق سریال)نمود بیشتری پیدا میکنند و با شناخت کمی دوری که با شخصیت های مکمل سریال داشتیم،بعد ها به شخصیت ها نزدیک میشویم.(حداقل استناد به نظر منتقدین موافق هر دو مجموع سریال)بنده یک فصل مجموعه رو دیدم و نظرم کاملا منفی هست ولی با مرور دو سه فصل اول سریال برکینگ بد بالاخره تونستم به زور نتیجه خیلی خوبی رو بگیرم و لذتی کمتر از آمریکاییها و خانه پوشالی!
پیشنهاد میکنم که دوستان،فقط به مرجع منتقدین بسنده نکنند و خودشون هم اگر علاقمند هستند،آثار رو مرور کنند و نتیجه خودشون رو هم منتقل کنند!اما معتقدم که برکینگ بد و فارگو حتی با همه بدی ها و ضعفهایی که دارند،خیلی بالاتر از آثار سینمایی امروزی هستند.
سید جان ببخشی که زیاده گویی کردم و نظرم رو صریح گفتم.خیلی وقت بود که نظری ننوشته بودم.
سید جواد:
سلام.
لطف کردی.
سلام.
در پاسخ به دوست عزیز_مجید_:
قبل از انتخابات سال 1388 در یکی از روزنامه ها منتشر شد؛
سلام. مطلب چه زمانی نوشته شده بود؟
سید جواد:
سلام.
الآن یادم نیست.