بازخوانی کلامِ
آقای نقد ایران
-1-
اشاره: چندی پیش با یکی از دوستان صحبت میکردیم و او به نکتهی قابل تأمّلی اشاره میکرد. میگفت که بسیاری از سوء برداشتهایی که از سخنان مسعود فراستی اتّفاق میافتد و ما با بخش قابل توجّهی از آن در فضای مجازی و حقیقی مواجه میشویم، ریشه در عدم شناخت این افراد از نظرگاهها و تفکّرات این منتقد دارد. متأسفانه عالم سایبری و جهان تکنولوژیک نیز با دو ارمغانِ شوم خویش؛ یعنی تنبلی و سرعتطلبی، موجب شدهاند که تعداد قابل توجّهی از آدمها نخواهند این زحمت را به خود بدهند که به سراغ سخنان کتبی یا شفاهی این منتقد دیرین بروند و نظرات، اعتراضات و نقدهای خویش را به ایشان از پسِ آگاهی نسبت به دیدگاهها و تئوریهای او اعلام کنند.
آن دوست عزیز پیشنهاد داد که ما در مبارزه با این فضای منفعل، بر فعّالیت خود بیافزاییم و سخنان مکتوب مسعود فراستی را بار دیگر بازنشر دهیم. از قضا خودِ آن دوست گرامی- که دوست ندارد نامش در اینجا برده شود- نیز داوطلب شد تا نقدها، مقالات و ضدیادداشتهای مسعود فراستی را از نو تایپ کند و جهت بازنشر در اختیار اینجانب قرار دهد.
این پروژه از چند ماه پیش کلید خورد و بنده همواره منتظر یک زمان مناسب برای رونمایی از اجرای این طرح بودیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدم که حالا که دیگر قرار نیست مسعود فراستی را در برنامهی «هفت» ببینیم، شاید بد نباشد هر جمعه- یا هر چند جمعه یک بار- این خلاء را با انتشار مجدد یکی از مطالب نسبتاً قدیمی آقای نقد ایران پر کنیم.
در راستای تحقّق هر چه بهتر هدف یاد شده، از دوستانی هم که با سایتها و وبلاگهای دیگر در ارتباط هستند- یا خودشان مدیریت برخی از آنان را به عهده دارند- درخواست کنیم که این مطالب را موازی با ما بازنشر دهند.
اصلاً چرا نقد؟ اصلاً نقد چیست و کیست؟ آیا هنر، رسانه، فرهنگ نیازی به نقد دارد؟ می شود نقد را تخطئه کرد و منتقد را، و تنها به گیشه – و فروش – دلخوش داشت و مخاطب را نیز به پشیزی نگرفت و نازل ترین کالای فرهنگی رسانه ای را به جای سرگرمی – و با عنوان سرگرمی – به ملت غالب کرد و با شعار عوام فریبانه و کاسبکارانه «زنده باد سرگمی» علیه فرهنگ، هنر و اخلاق تیغ کشید.
می شود با شعار خواص فریبانه «زنده باد هنر» علیه سرگمی –و علیه مخاطب- موضع گرفت و کالای فرهنگی – یا هنری – را برای «دل» خود ساخت، اما عرضه اش کرد و از همه طلبکار شد که شما نمی فهمید، این اثر شاهکار است، پیام دارد، «معناگرا» است، فاخر است و ...
به یقین، لحاظ نکردن مخاطب در اثر و بی شعور فرض کردن او، توهینی است که بی جواب نمی ماند. مخاطب، اندیشه – اگر اندیشه ای در کار باشد – صاحب اثر را نمی اندیشد و با دل و مغز خود می اندیشد؛ چه آن هنگام که به جای او، جیبش مراد و مقصد باشد و چه آن زمان که «هنر» و «بیان خویشتن» را برتر از او ببینیم و به زور به او حقنه کنیم. و به جای دیالوگ، مونولوگ تحویل دهیم.
در هر دو صورت، مخاطب پس می زند و اثر – و صاحبش – زمین می خورند.
چه موقع «هنر» مند – چه نویسنده، چه فیلمساز و ... – نقد را برنمی تابد و خود را، و اثرش را بی نیاز از نقد می پندارد؟ چه چیزی او را برآشفته می کند؟ وقتی که نقد، نه ستایش از اثر است و نه رپرتاژ آگهی برای آن، بلکه نقد، چون و چرا کرده، دست رو می کند. نقد یا به هدف زده، یا بیراهه رفته. اگر بیراه می گوید، باکی نیست؛ اثر، حی و حاضر است و از خود دفاع می کند و نیازی به دفاع آتشین صاحبش – تهیه کننده یا کارگردان یا نویسنده – ندارد، مگر اثری ضعیف، ترسو یا مستهجن، که قیم بخواهد، یا صاحبش به آن شک داشته باشد، همچون طفل صغیری که نیاز به بزرگ تر دارد تا راه برود و نیفتد، یا صاحبش پشت فروش- یا پشت «هنر» نمایی- پنهان شود و مخاطب را نبیند.
وقتی صاحب اثر از نقد برآشفته می شود و به منتقد می تازد و آرزوی سربریده او را می کند، یا سعی در پرنده سازی علیه او دارد، بیانگر این است که نقد، محق است و اثر یارای دفاع از خود را ندارد. وقتی نقدی صاحب اثری را وادار به دفاع از خود و حمله به منتقد می کند و تهیه کننده – کارگردان به چنین دامی می افتد، به ناچار خود را لو می دهد. از زبان مخاطب، و منتقد، می گوید و به جای او؛ گیشه را بهانه می کند و خود را.
غافل از آن که فروش در لحظه نشان خوبی اثر نیست.
اما وقتی صاحب اثر از اثرش مطمئن است، از نقد هراسی ندارد، بلکه آن را تحمل می کند یا حتی به استقبال آن می رود، چرا که نقد، تقلب، بی هنری و عفونتی را نشان نمی دهد که صاحب اثر می خواسته پنهان سازد.
نقد دیالوگ است یا برخورد چهره به چهره با اثر. لبه تیز و حساس تجربه احساسی ما را تیزتر می کند و مشاهده و واکنش ما را غنی می سازد.
نقد به ما می آموزد که چطور می توان سرگرم شد و از هنر لذت برد، چرا که هنر، عمدتاً از پس سرگمی می آید، نه از پیش آن.
خبر، 17 خرداد 89
سلام جناب فراستی پرواز همای را هنرمند خوبی می داند ؟
سید جواد:
معتقد هستند که صدا و گاه اجراهای خوبی دارد.
سلام آقا سید
آقا نظرتون راجع به فیلم "رفقای خوب "اسکورسیزی چیه ؟
چون خودش که میگه این فیلمش ادای دین به سینماست
و فیلم هی میخواد با pov هایی که میده و تغییر نریشین همذات پنداری ما رو دائم تغییر بده و به نظرم موفق نیست چون ما رو گیج میکنه
و فیلم به نظرم شکخته ست
اون صحنه ای دونیرو و لیونا توی رستوران نشستن و دوربین تکنینک دالی و زوم هیچکاک رو برای چند ثانیه انجام میده و اصلا معلوم نیست برای چی اینکارو میکنه خود اسکورسیزی یه توجیهی دربارش داره که الان یادم نیست ولی به نظرم خیلی خیلی بی معنیه
میخواستم نظرتون رو بدونم
مرسی
سید جواد:
سلام.
با شما هم نظر هستم.
در پاسخ a-reza:
مجموعه دو جلدی انتشارات سروش رو برای شکسپیر تهیه کنید. ترجمه آشوری همچنان بینظیر است. ترجمه به آذین از هملت بهتر است. خسیس رو هم بنده همین ترجمه جمال زاده رو مطالعه کردم و خبر ندارم ترجمه بهتری هست یا نه.
-----------------
در پاسخ "سلام" :
1- رضا سید حسینی
2- عبد الله توکل
3- مهدی سحابی
4- سروش حبیبی
5- فرزانه طاهری
6- م.ا. به آذین
7- داریوش آشوری
8- علی اصغر حداد
9- صالح حسینی
8- خشایار دیهیمی
9- امیر جلال الدین اعلم
10- لیلی گلستان
11- ناهید کاشی چی
12- حمید رضا آتش بر آب
13- مهری آهی
معمولا الویت با سیزده نفر بالاست . در زمینه شعر برجسته ترین مترجم به نظرم بیژن الهی است به خصوص شعر فرانسه و انگیلیس. در زمینه نمایشنامه هم اولویت با نشر بید گل ،قطره و افراز هست و معمولا بهترین مترجمان حوزه نمایش هم با این سه انتشارات همکاری کرده اند نظیر پری صابری، رضا شیر مرز ، احمد کامیابی مسک و جواد عاطفه.
در مورد آثار کافکا اولویت با علی اصغر حداد است.
در مورد داستایوفسکی هر چی سروش حبیبی ترجمه کرده است بهترین است. بعد از ایشون بقیه رو باید موردی ذکر کنیم. بنده شخصا جنایت و مکافات رستگار رو مطالعه کردم و خیلی راضی بودم و ترجمه مهری آهی رو هم شنیدم که خوب است . تسخیر شدگان خبره زاده متوسط به پایین است و ترجمه سروش حبیبی چیز دیگری است. قمار باز ترجمه سروش حبیبی رو مطالعه کردم ولی ترجمه حمید رضا آتش بر آب هم اصلا نباید بد باشد. بقیه رمانهای بزرگ داستایفسکی تا آنجایی بنده اطلاع دارم تک مترجم هستند و امکان انتخاب برایشان وجود ندارد.
در مورد شکسپیر هم ترجمه های به آذین و آشوری در اولویت هستند و بعد از آنها مجموعه کامل دو جلدی انتشارات سروش ترجمه علاءالدین بازارگادی.
سید جواد:
کدام دوره؟
گفتم،سینمای صامت
سید جواد:
آقای فراستی چندین دورهی سینمای صامت در جاهای مختلف برگزار کردهاند. کدام دوره را شما میفرمایید؟
اینکه فایل صوتی استاد در مورد سینمای صامت به فروش می رسه مورد تایید خودشون هست؟
سید جواد:
کدام دوره؟
با سلام
از سید جواد و سایر دوستان خواهشمندم که مترجمان خوب رو خصوصا در زمینه داستان معرفی کنند و همینطور بهترین ترجمه های آثار شاخص ادبیات مانند آثار شکسپیر، داستایوفسکی، کافکا و...
با سپاس فراوان
سلام
از دوستان گرامی حشمتی فر و آرش تشکر میکنم. - کتاب دیوید بوردول رو جایی نگشتم ببینم گیر میاد یا نه چون از شانسم یکی از دوستان داشت.
...................................
هملت ترجمه مسعود فرزاد - رومئو و ژولیت ترجمه فواد نظیری - مکبث داریوش آشوری - خسیس مولیر ترجمه محمدعلی جمالزاده
نظرتون راجع به این ترجمه ها چیه؟ من با این ترجمه خوندمشون. ترجمه بهتری هم ازشون هست؟
ممنون
سلام سید
چرا مطلب در این زمان روی سایت نرفته است؟
سید جواد:
سلام.
به لحاظ فنی در بخش پنل مدیریتی سایت اشکالی به وجود آمده است که به محض رفع شدن، مطلب درج خواهد شد.
سلام
هم از شما و هم از دوست گران قدری که زحمت تایپ را میکشد متشکریم
خواهش میکنم سلام ما را به استاد برسانید و به ایشان بفرمایید که ما میدانیم فیلم ها خیلی کم مایه و ناچیز شده اند اما میشه برای 4 یا 5 فیلم در سال نقد نوشت.استاد بهتر میدانند که نوشته های فیلمهای مهم این سالها به اندازه نوشته های قبلیشان برای ما مهم است.
در پاسخ a- reza :
کتابهای به درد بخور فیلمنامه نویسی در ایران در حد چند کتاب است. دنبال این کتابهای سید فیلد نروید. اگر میخواهید فیلمنامه نویسی بیاموزید کتابهای زیر رو تهیه کنید که به نظر من بهترین کتابهای حاضر در ایران هستند و منابع دانشجویان ادبیات نمایشی در دانشگاه هنر و دانشگاه تهران هستند(به ترتیب اولویت):
1- تکنیکهای فیلمنامه نویسی چارلی موریتس ، نشر ساقی
2- راه داستان کاترین آن جونر، نشر هرمس
3-آناتومی داستان جان تروبی، نشر آوند دانش
4- داستان رابرت مک کی، نشر هرمس
5 - بیست کهن الگوی پیرنگ و طرز ساخت آنها،رونالد بی.توبیاس نشر ساقی
6- فیلمنامه نویسی ژانر ، استفن دانکن نشر ساقی
کتاب "روایت در فیلم داستانی دیوید بوردول" را قبلا به توصیه خودتون تهیه کردم. باید در متن قبلی اشاره میکردم که یادم رفت. کتاب دیگه ای هم اگه هست لطف کنید معرفی کنید. بازم ممنون
................................................
تکرار مکررات: این قضیه مصاحبه با جناب فراستی ظاهرا شده مثل نقد فلان فیلم توسط بزرگواری.
این گروه تعیین شده که فعلا قرار نیست خبری ازشون بشه. خودتون نمی تونید یه مصاحبه باهاشون انجام بدید. مثل قدیما. یادش بخیر. البته اگه شما و مسعود خان وقت آزاد داشتید.
سلامت باشی
این کتاب که گیر نمیاد سید.
کتاب داستان از رابرت مککی هم خوب است. همینطور عناصر داستان از استفان شارف.
ممنون
در زمینه فیلمنامه کتابی که بعد یک بار خواندن نباید کنار گذاشت و چندبار خواند معرفی میکنید؟
ممنون
سید جواد:
خواهش میکنم.
«روایت در فیلم داستانی»، دیوید بوردول
سلام
کتاب راهنمای فیلمنامه نویس و کتاب چگونه فیلمنامه بنویسیم اثر سید فیلد خوبن؟
ممنون
سید جواد:
سلام.
به قول آقای فراستی، برای یک بار خواندن و کنار گذاشتن خوب هستند.
نظر آقای فراستی و شما دباره ی فیلن I Daniel Blake چیه؟
سید جواد:
بنده ندیدهام. نظر ایشان را هم نمیدانم.
آقای فراستی از نقاشان معاصر ایران کدام را میپسندند؟
سید جواد:
اطلاعی ندارم.
سلام
میخواستم نظر شما و استاد را در مورد فیلم کوهستان بروبک بدانم و اگر هم مقدور است علت خوب یا بد بودن آن را به صورت تلگرافی نیز بیان کنید.
سپاس
سید جواد:
سلام.
بنده فیلم را ندیدهام. از نظر ایشان هم بیاطلاعم.
ممنونم از شما
فکر کنم منظورتان همین نسخه باشد :
http://naahid.com/1389/05/13/%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%ae%db%8c%d8%a7%d9%85/
سید جواد:
بله.
با عرض معذرت سوالی دیگر هم داشتم
اگر مقدور است نظر ایشان در مورد بهترین نسخه (تصحیح) از رباعیات خیام را نیز جویا شوید
محمدعلی فروغی/غلامرضا رشید یاسمی/احمد شاملو/علی دشتی/صادق هدایت/جاوید مقدس صدقیانی/... ؟
زنده باشی سید جان
سید جواد:
با این دقت، به یاد ندارند.
البته اگر اجازه بفرمایید بنده خودم جسارت کنم و نکتهای عرض کنم:
نسخهی هدایت ابداً خوب نیست و پر از اشتباهات فاحش و ابتدایی است.
شاملو هم سابقهی خوبی در تصحیح متون کهن ندارد.
نسخهی فروغی بد نیست، ولی اساساً تصحیح بهاء الدی خرمشاهی از همه قابل اعتمادتر است.
سلام . ممکن است نظر جناب فراستی را درمورد بهترین بازیگران فعلی سینمای ایران و جهان جویا شوید ؟ یا اگر اطلاع دارید آنها را در جواب کامنت بنده بنویسید
ممنون
سید جواد:
در ایران از فرهاد و اصلانی، هنگامه قاضیانی، و ترانه علیدوستی نام بردهاند.
در خارج از ایران هم مورگان فریمن، کوین اسپیسی، راسل کرو، دنزل واشینگتن.
آیا فشار های وزارت ارشاد بر صدا و سیما ، در تعطیلی هفت افخمی تاثیرگذار بوده ؟ آیا اقای فراستی در سری جدید برنامه حضور خواهند داشت ؟ جدی ترین گزیه برای جایگزینی افخمی کیست ؟
سید جواد:
1) خیر.
2) احتمالش تقریباً نزدیک صفر است.
3) خبر ندارم.
ادامه:
4-"خیزید و خز آرید که هنگام خزان است"،
هیچ اندیشیدهاید که در این بافت کوتاه که جمعاً از هشت کلمه تشکیل شده است، چه کیمیاکاری و جادویی نهفته است که بعد از هزاران سال همچنان میدرخشد؟ نه حرف تازهای دارد، نه حکمتی در آن نهفته است، نه استعاره و تشبیهی در آن وجود دارد و شما میتوانید بدیل معنای آن را در دهها صورت مبتذل عرضه کنید که اگر به زبان دیگری ترجمه شود، تمام ترجمهها با اصل یکسان باشد:
1- برخیزید و پارچة حریر بیاورید که پاییز آمده است.
به پا خیزید و بافتة پرنیان بیاورید که هنگام پاییز است.
و دهها معادل معنایی دیگر.
وقتی مصراع منوچهری را بخوانید، همگان در برابر آن محسور میشوند. اینکه مصراع منوچهری یازده قرن است همه جا بر سر زبانهاست،به خاطر این نیست که در فصل پاییز دعوت به آوردن پارچة حریر کرده است. این "فرمی" که منوچهری آفریده است، "عامل این سحر و افسون" است و راز این جاودانگی. وزن زنده و پویای «معفولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیل» و جادوی همخوانی [خ/ ز] در کلمات خیزید/ خز آرید/ و خزان سبب شده است که فرم، یعنی یک صورت هنری ، در کمترین حجم ممکن شکل بگیرد.
5-صورتگرایان چنین اندیشهای را که میگوید ما «محتوا» را در «قالب» میریزیم، از بنیاد رد میکنند. تصور «قالبی» هنری برای یک «محتوای» خام، در نظر آنان، امری است غیرقابل قبول. هر نوع کاربرد بیرونی یا از بیرون هنرسازهها در نظر صورتگرایان امری است بیمعنی. بدینگونه وزن و قافیه و ردیف و موسیقی شعر چیزی نیست که از مقوله «آرایش»های «اثر» تلقّی شود. اینها همه، اجزای داخلی یک نظام ارگانیک در هر اثر هنری به شمار میروند. برگ از لوازم وجودی درخت است نه زینتی و آرایشی که بر آن افزوده باشند.
6-راهب! خُم باده، پیر دیری بودهست پیمانه حریف گرمْ سیری بودهست
این مشت گلی که گشته خشت سر خم میخواره عاقبت به خیری بودهست۲۱
«ماده» این رباعی، در حقیقت تکرار هزار باره «این کوزه چون من عاشق زاری بودهست» خیام به شمار میرود؛۲۲ ولی «فرم» یا صورتی که این شاعر به همان حرف چندین هزاره ساله خیامی داده است، سبب شده است که ما به هنگام خواندن آن، احساس برخورد با اثری هنری میکنیم و اگر اهل و آشنا باشیم، به راستی از آن لذت میبریم؛ چرا؟ زیرا در این مجال اندک شاعر توانسته است مجموعهای از عوامل یا به تعبیر صورتگرایان روس، «هنرسازه»ها را به همکاری در برابر یکدیگر وادارد و به تعبیر صورتگرایان، آنها را فعال کند. یک بار، به دقت همکاری متقابل اجزای این رباعی را موردنظر قرار دهید:
۱) تناسب «راهب» (که تخلص شاعر است) با کلمه «دیر». و تکرار [ر] در طول مصراع٫ ۲) تناسب گرمی حاصل از شراب که در «پیمانه» است، با «حریف گرمْسیر» و تناسب گشتن پیمانه در میان حریفان بزم و تکرار [ر] در طول مصراع٫ ۳) تناسب تکرار [ش] در کلمات «مُشت» و «گشته» و «خشت» و تناسب [خ] در «خشت» و «خُم» و تکرار [ت] در طول مصراع٫ ۴) و تناسب [خ] مجدداً در «میخواره» و «عاقبت به خیر» و تکرار [ر] در طول مصراع و تضاد میخوارگی و عاقبت بهخیری و طنز آن.
صورتگرایان روس بر این باورند که این تناسبها نوعی همکاری به وجود میآورد و «مایگانی» دیرینه و چند هزار ساله این رباعی را بیتردید زنده میکند و این درست است. وزن و قافیه و ردیف و دهها عامل دیگری که در این رباعی وجود دارد، در پرتو این تناسبها زنده و فعال شدهاند. این سادهترین چشمانداز «فرم» در معنی دقیق کلمه است که همان همکاری «هنر سازه»ها با یکدیگر است، در درون یک «متن». با این توضیحات، روشن میشود که حق با صورتگرایان روس است که فرم را حاصل همکاری متقابل اجزای یک متن میدانند و این نظریه ایشان را شما در تمام آثار هنری و ادبی بزرگ جهان میتوانید موردآزمایش قرار دهید.
سلام.
در پاسخ به دوست عزیز-AKRA-:
بخشهایی پراکنده از مقاله ی خواندنی فرم(صورت)چیست؟ - از دکتر شفیعی کدکنی..
1-اوحدالدین کرمانی
زان مینگرم به چشم سر در «صورت«
زیرا که ز «معنی»ست اثر در «صورت«
این عالم «صورت» است و ما در «صُوَر»یم
«معنی» نتوان یافت مگر در «صورت«
2-صورت گرایان روسی معتقدند که یک اثر ادبی یک «فرم محض» است، نه شیء است نه ماده است، فقط و فقط عبارت است از «روابط» میان «مواد». این تعبیری است که اشکلوسکی در ۱۹۲۷ از اثر ادبی کرده است و در کنار او برنشتاین در همان حدود سال ۱۹۲۷ گفته است: اثر ادبی در تمامیت خود دارای چنان کیفیتی است که به هیچ نوع تجزیهای تن در نمیدهد. ما در یک اثر ادبی یا هنری کاری به «عناصر» سازندة آن نداریم. سر و کار ما فقط و فقط با «عوامل» است و نگاه ما خاصةً متمرکز است بر "روابط متقابل این عوامل"..
3-محتوا همان چیزی است که از طریق صورت به وجود میآید. به زبان ساده بگوییم "محتوا دارای وجود مستقلی نیست".هنگامی که صورت از ویژگی خلاق برخوردار شد، محتوا زاده میشود. حتی تعبیر «زاده میشود» هم در اینجا درست نیست؛ زیرا تفکیک محتوای هنری، از صورت حتی در ذهن هم امکان ندارد.
سلام
شاگردان استاد چند نفر هستن در کافه؟
به صورت تخمینی (به نظر خودتون)استاد چقدر هوادار در ایران یا تهران دارن؟
میزان حق التحریه برای یک ضد یادداشت و یک نقد چقدر است؟آیا تفاوتی هم داره ؟مثلا نام نویسنده و ......
متشکر
سید جواد:
سلام.
تعداد هواداران و شاگردان را که نمیدانم.
حق التحریریه هم فارق از نوع نوشته، بر اساس نویسنده و تعداد کلمات، به صورت توافقی تعیین میشود.
نه میخواستم نظر خودتون رو در مورد پاچینو و دنیرو بدونم
نظرر آقای فراستی رو میدونم
سید جواد:
نظر بنده هم همان است.
من سئوالی که توسط یکی از خواننده ها از شما شد و پاسخ شخص شما را عیناً نقل کردم و اینکه با وجود قدمت پنج دهه ای نقد در ایران و وجود یک دوجین اساتید در این زمینه، مسعود فراستی را خودسرانه آقای نقد ایران می خوانید را ناشی از تعصب مطلق شما نسبت به ایشان دانستم. به شخصه گمان می کنم فقط نظر خودم را بیان کردم؛ در عین نقدی بر این عنوان خودخوانده ای که به جناب فراستی الصاق کردید.
اما اینکه شما این وسط بنده را صرفاً به دلیل همین ابراز نظر، «دیکتاتور» می خوانید و نقدم به خودتان را برنمی تابید، با شعار و تابلوی «نقدپذیری» و «نقدمحوری» و «نقدگرایی» تان در تناقض جدی و ماهوی است؛ و اینجاست که در میدان عمل، «دُم خروس» شعار، بیرون می زند!
سید جواد:
اشتباه و بیتوجّهی از بنده بود، هرچند که فرم بیان نظر شما نیز به طور اتفاقی بنده را به سمت این اشتباه سوق داد.
اشتباه اینجا بود که بنده فکر کردم شما همان کسی هستید که آن سؤال را مطرح کرده است، زیرا اولاً داشتید مستقیماً به جواب بنده پاسخ میگفتید و ثانیاً آن شخص پرسشگر نام خود را ننوشته بود و شما نیز در جایگاه نام تنها یک علامت تعجب گذاشته بودید که بنده ندیدم و تصور کردم که همان شخصِ بینام دوباره در پاسخ به بنده، کامنتی گذاشته است. از این رو فکر کردم که یک نفر سؤالی پرسیده اما جواب را خودش دارد می دهد و این کار از نظر بنده دیکتاتوری بود. بنابراین اینکه شما نظری مخالف من داشته باشید ابداً از نظر بنده دیکاتوری نیست ولذا بنده باید همین جا بابت اشتباه پیش آمده که به هر حال از طرف بنده بوده است، از حضورتان عذرخواهی کنم.
اما هنوز بر این باورم که آن کلام شما نه نقد بود و نه پایه و اساس داشت.
اینک هم عرض میکنم که از نظر شخص بنده- همان طور که شما نظر شخصی خودتان را گفتید- تاریخ نقد ما ابداً دارای «دو جین استاد» نیست. به فرض اینکه باشد هم، اطلاق عنوان "آقای نقد" به مسعود فراستی اشکالی ندارد. ما ادعا نکردیم که همگان باید ملتزم به این عنوان باشند و آن را قبول کنند. ما از نظر خودمان این عنوان را برازنده ایشان دانستیم که صرفاً عنوانی غیر رسمی است. فکر نمیکنم که من برای صدا زدنِ شخصی با یک عنوان دلخواه مجبور باشم ابتدا آن عنوان را با کسب اجازه از همگان، ثبت بینالمللی یا ملی کنم و اگر چنین نکنم شایسهی عنوان «خودسر» باشم.
به هر حال باز هم تأکید میکنم که بدیهی است که افرادی مخالف اطلاق این عنوان به مسعود فراستی باشند و ما هم به این مخالفت احترام میگذاریم و انتظار داریم آنان نیز به نظر ما- که جنبهای رسمی و عمومی ندارد- احترام بگذارند.
سلام سید
در مورد فُرم و محتوا یک سری حرف دارم. هر جا اشتباه است بفرمایید (سعی کزدم بیشتر سخنان استاد باشد، هر جا اشتباه است متذکر شوید)
محتوا به خودی خود وجود ندارد.
آنچه ما از آن صحبت می کنیم، فرم است.
وقتی در مورد زیبایی شناسی اثری صحبت می کنیم، از فرم اثر صحبت کرده ایم. وقتی اثری را مورد ستایش قرار می دهیم، از فرم آن تقدیر و تحسین کرده ایم.
نقد بر اساس فرم انجام می گیرد. چرا که محتوا از دل فرم بیرون می آید و به خودی خود وجود خارجی ندارد.
فرم مجموعه ای است که اجزای آن در هماهنگی با یکدیگر کار می کنند. این اجزاء شامل تجربه و دانش (تکنیک) می باشد.
موضوع و مضمون دو امر پیش از فرم هستند که بیانشان بدون فرم، امری مبتذل و شعاری می گردد.
مفهوم و محتوا از پی فرم می آیند و در خارج از فرم، بی شکل و بی رنگ هستند.
سید جواد:
سلام.
کاملاً صحیح فرمودید.
سلام. چند وقت بود میخواستم یه چیزی بگم.
و اون اینکه این همه استاد تاکید دارند که با نقد همه چی جلو میره پس باید اون رو تحمل کنیم و شمشیر نکشیم حتی اگه برامون ناراحت کننده باشه.چون نقد یعنی آزادی.اما نمیدونم چرا شما این رو از ایشون یاد نگرفتین.فقط کافیه پیامی در اینجا دیده بشه که برخلاف نظر شما بشه.اونوقت قطعا باید منتظر پاسخ تند شما باشیم.مثالش هم همین پیام جناب! که من قطعا باهاشون مخالفم.اما این پاسخ از شما بعیده.یه کم سطحتون رو بیارین پایین که آی لول به هم نگا کنیم
ممنون
سید جواد:
سلام.
این خیلی خوب است که شما بنده را قابل میدانید و بیان تذکراتی را بر من روا میدارید. اما لازم است به چند نکته درباره فرمایشتان اشاره کنم.
هر غُر زدن و اعتراض و مخالفتی نامش نقد نیست. این توهین به نقد است که ما هر سخن مخالفی را نقد بدانیم. نقد سخنی است که از سر دانش، آگاهی و با پشوانهی استدلال مطرح میشود. نقد با ادّعای بیاساس تفاوت اساسی دارد. این نکتهی اول.
نکتهی دوم آنکه شمشیر نکشیدن در مقابل نقد، به معنای تخطئه نکردن آن است؛ نه به معنای منفعلانه سکوت کردن. ما علاوه بر چیزی که شما از جناب فراستی نقل فرمودید، از ایشان فراگرفتهایم که «نقد، دیالوگ است و برخورد چهره به چهره». پس همانطور که منتقدِ من- به شرط آنکه سخنش بنابر آنچه گفته شد، نقد باشد- آزادی و حق بیان نظراتش را دارد و من با منتشر کردن نظرات او و سانسسور نکردنشان به این حق احترام میگذارم، همان گونه بنده هم به عنوان طرف دوم این دیالوگ به همان اندازه حق اظهار نظر دارم و باز از جناب فراستی آموختهام که نظرم را باید صریح بیان کنم و از قضا آموزهی دیگر ایشان این بوده است که «نقد، همچون فلفل تند است.»
پس اولاً هرکسی که با بنده مخالفت کرد، لزوماً نمیتوان نام نقد بر مخالفتش گذاشت و همچون نقد با آن برخورد کرد. هر پدیدهای؛ از جمله اظهار و ابراز نظر، خودش تعیین میکند که چگونه باید با آن برخورد کرد. اتفاقاً این مطلب نیز از چیزهایی است که جناب فراستی به ما آموختهاند. ثانیاً این مطلب که، به قول فرمایش شما، هرکسی به بنده نقد وارد کند باید منتظر پاسخ تند بنده باشد، ابداً محلّ اشکال نیست چراکه هم مطابق با تئوری نقد است و هم همان طور که بنده میدانم که اگر نظری بدهم، ممکن است با نقد مواجه شود، شخص نقد کننده نیز باید بداند که او نیز مصون از نقد نیست و باید مسؤولانه پای حرفی که زده بایستد و پاسخ بشنود و از حرف تند- که یکی از مصادیقش نقد است- فرار نکند.
اما مطلب سوم: شما که «چند وقت» منتظر هستید که این حرف را به بنده بزنید، خوب بود که در این چند وقت میدیدید که بنده چگونه با نظرات مخالف اما مستدل به مذاکره مینشینم و مفصلاً به بحث و گفتگو میپردازم به گونهای که در انتها هم بنده و هم شخص مخالف من، هر دو راضی از سر میز بحث کنار میرویم حتی اگر یکدیگر را نیز قانع نکرده باشیم. و باز ای کاش در این چند وقت توجه میکردید که چه تعداد از مخالفتها و نقد ها را تنها شنیدهام و پاسخی نگفتهام و یا بعضاً به یک سپاسگزاری اکتفا کردهام. شما باید در این چند وقت متوجّه میشدید که با اینکه مشی من اینگونه است، اما هرگز زیر بار حرف بیحساب نمیروم و روش برخوردم با کسی که نامحترمانه، سخن بیاساس را جایگزین نقد میکند همچون خودش است. بنده سکوت در برابر سخن سست و بیپایه را انفعال و خیانت به فرهنگ میدانم، نه آی لول نگاه کردن. پس من نه برای خود سطحی بالا قائلم و نه برای مخالفم سطحی پایین، اما همان طور که به مخالفم حق ابراز نظر میدهم، این حق را بر اساس انسانیت و اصول نقد برای خود نیز قائلم که اگر کسی حرفی زده است، باید منتظر باشد که حرفی هم بشنود.
باز هم از حضورتان ممنونم.
آقا نظرتون راجع به پاچینو و دنیرو چیه ؟
و کدوم بازیشون رو بهتر میدونی و بیشتر دوست داری ؟
سید جواد:
جناب فراستی نظرشان نسبت به هیچکدام مثبت نیست.
سلام.
کنش بسیار خوبی ست.
ممنون از فردی که زحمت تایپ کردن و کشیده و ممنون از شما؛
درضمن سیدجان,
بنده نظر شما درمورد سانسور رو "حالا " دیگر پسندیدم.
(قبلا کمی اختلاف نظر داشتیم)
همه چیز مجاز است,از نقد و حتی تخریب نباید گریخت اما منتشر کردنِ یک سری مطالب به نظرِ بنده هرگز پسندیده نیست؛ چه چیز؟
توهین و فحش به خانواده ی یک انسان و شکستن حریم شخصی و خانوادگی یک انسان..
آنچه که قبلا اختلاف نظر داشتیم همین مورد بود,
وگرنه بنده مخالف سانسور نظرات مخالف_حتی تند_آن هستم,
چرا که افرادِ منطقیِ مخالف ,هیچگاه دور از ادب رفتار نمیکنند و اگر نظر مخالفی دارند, نقد را با فحاشی یکسان نمیدانند, پس باید نظرِ این افرادِ مخالف منتشر شود.(چرا که این افراد احتمالا در فضای واقعی هم نباید از بیان مخالفت خود اِبایی داشته باشند),
اما با افرادِ بزدلِ بی شعوری که با توجه به شرایطِ کارکردی فضای مجازی ,عربده کشی میکنند و به فرد و خانواده اش توهین و فحاشی میکنند باید به گونه ای دیگر رفتار کرد,باید از موضعِ بالا برخورد کرد؛این افراد را باید اینگونه عقب راند.
نباید گذاشت که ضوابط مجازی بر ما احاطه پیدا کند؛
هر دو میدونیم که این بی شعورهای فحاش تنها در این فضا اینگونه اند,
وگرنه جرأت لات بازی در فضای واقعی را که ندارند؛
ارادت
سید جواد:
سلام.
سپاسگزارم.
سلام
چرا به آقای فراستی،آقای نقد ایران میگویید؟
پاسخ:
سید جواد:
سلام.
چون عنوان زیبا و برازندهای است.
----------------------------------------------------
نخیر! چون در مواجهه با ایشان، غرق در تعصبید! ولله خیلی تکبر می طلبد! خیلی!
سید جواد:
اگر قرار بود سؤال را مطرح کنید و خودتان نیز دیکتاتورمآبانه پاسخش را بگویید، دیگر چرا پرسیدید؟ از همان اول همگان را به کیش خود میپنداشتید؛ حرفهای بی اساستان را میگفتید و میرفتید، دیگر. ما هم میخواندیم و بیاعتنا رد میشدیم. همان کاری الآن میکنیم.
جناب یوسف بیگ با اجازتون من به لیست شما لویی فردینان سلین، کنزابورو اوئه، گوته و شاتو بریان رو هم اضافه میکنم.
سید جواد:
لطف میکنید.
و البته:
غلامحسین ساعدی
بهرام بیضایی
میخاییل بولگلکف
چارلز بوکوفسکی
جیمز جویس
ریچارد باخ
ایتالو کالوینو
کورت ونهگوت
الکساندر دوما
مکسول اندرسون
آرتور میلر
تنسی ویلیامز
اوژن یونسکو
ساموئل بکت
ژان ژنه
برتولد برشت
سیمون دوبوآر
آنا گاوالدا
آلن دوباتن
سید جواد:
بجز چند مورد با بقیه موافقم.
ببخشید بی ربط مینویسم.
میشه یک لیست کامل از نویسندگان مورد اعتنا رو برای من بنویسید که من توی این کتابخونه ها بیوفتم دنبال آثارشون و بخونم تا کمی بهم اضافه بشه.بنده صفر مطلق.
ممنون میشم.
یک لیست کامل
سید جواد:
در لحظه این موارد به ذهنم رسید. دوستان دیگر ان شاء الله موارد جا افتاده را اضافه خواهند کرد.
به ترتیب حروف الفبا:
1. اُ هنری
2. ادگار آلن پو
3. ارنست همینگوی
4. استاندال
5. استیون کینگ
6. اسکار وایلد
7. امیل زولا
8. اونوره دو بالزاک
9. آنتوان چخوف
10. آنتوان دو سنت اگزوپری
11. آندره ژید
12. برام استوکر
13. پل استر
14. توماس مان
15. جان اشتاین بک
16. جوزف کنراد
17. جیمز جویس
18. جین آستین
19. چارلز دیکنز
20. دی ایچ لارنس
21. دی جی سلینجر
22. رابرت لوییس استیونسن
23. ژول ورن
24. شرلی جکسون
25. فرانتس کافکا
26. فیودور داستایوفسکی
27. کارلوس فوئنتس
28. الکساندر پوشکین
29. گابریل گارسیا مارکز
30. گراهام گرین
31. گوستاو فلوبر
32. گی دو موپوسان
33. لئو تولستوی
34. مارسل پروست
35. مارک تواین
36. ماکسیم گورکی
37. میخائیل شولوخوف
38. ناتانائیل هاثورن
39. نیکلای گوگول
40. ویرجینیا وولف
41. ویکتور هوگو
42. ویلیام شکسپیر
43. ویلیام فاکنر
44. هرمان ملویل
45. هرمان هسه
سلام.سید جان شما چرا با سانسور مخالفی؟
این رویکرد شما ریشه توی همین نقد داره؟ یعنی اساسا نقد به هر شکلش رو آزاد میگذاری؟
سید جواد:
سلام.
هر کاری البته اسمش نقد نیست ولی هرکس آزاد است که هر طور میخواهد حرف بزند و وظیفهی ما دست در گوش فرو بردن نیست؛ ما اجازه میدهیم واقعیتها دیده شود و از این طریق کُنه و شخصیت اشخاص برملا گردد. در واقع به جای ترس و گریز، مادامی که انسانیت زیر سؤال نرود، جسارت و ستیز را بر میگزینیم.
دمتون گرم, عالیه
اقا سید، این مطلب رو در سایت آقای فراستی قرار بدین لطفا.
سید جواد:
به روی چشم. مطلب، تحویل مسؤول سایت شده است و تا چندی دیگر بر روی سایت قرار خواهد گرفت.
پاراگراف آخر یعنی نقد با احساس سرو کار داره و فیلم با حس؟
سید جواد:
منظور این است که فیلم با حس سروکار دارد و نقد از طریق تحلیل حس، تجربههای حسی ما را غنی میکند.از نظر بنده و بر اساس تئوری شخصی اینجانب درباره مقولهی حس و احساس، در اینجا آقای فراستی واژهی "احساس" را به اشتباه به جای "حس" استفاده کردهاند.
خوبه ولی امیدوارم آقای فراستی مطالب جدید بنویسن.
همین فیلم ماجرای نیمروز درسته که فیلم بدیه ولی قابل نقده. امیدوارم آقای فراستی بین خودشون و مخاطباشون فاصله نندازن، حالا به هر وسیله ای که شده.
سلام.کدام دوست سید؟
اسمشو قراره نگی؟
این پروژه چند قسمت داره؟
سید جواد:
سلام.
چند قسمتش را نمیدانم. هر چند قسمت که بتوانیم.
هم درباره طرح و هم آن دوست عزیز در خودِ متن توضیح دادهام.
درود بر شرفت،آقا سید عزیز.
سید جواد:
و البته درود بر شرف دوست عزیزمان که زحمت این کار از ایده تا اجرا بر دوش خودش است و بنده با اینکه فقط منتشر کنندهی زحمات ایشان هستم، کارم ویترینی است و به چشم میآید.
نقد ای استاد رو مکتوب کردین؟
سید جواد:
نقدها که مکتوب بوده و طی سالیان گذشته منتشر شدهاند. ما دوباره آنها را در فضای مجازی بازنشر میکنیم.
سلام
چرا به آقای فراستی،آقای نقد ایران میگویید؟
سید جواد:
سلام.
چون عنوان زیبا و برازندهای است.