مسعود فراستی: خوب، بد، زشت
در پاسخ به نوشته حسین معززینیا
حسین عزیز!
نامهات را خواندم و سپاس از اینکه چنین نگاه بیطرفانه و دلسوزانهای داری. بخشی از نامهات درست، بخشی از آن غلط و بخشی از آن نامربوط است.
خوب: مثالهای متعددی آوردهای که من نباید در این مجادله وارد زندگی خصوصی مسعود میشدم. این گفته تو را کاملا قبول دارم. من مطلب را منتشر کردم و چند ساعتی پس از آن به این نتیجه رسیدم که این برخورد من با زندگی خصوصی مسعود درست نبوده، آن را اصلاح کردم و تمام آنچه را که به زندگی خصوصی مسعود مربوط بود بیرون آوردم. در اینترنت هم جستجو کردم و دیدم فقط یک منبع مطلب را بازنشر کرده بود، به آن منبع هم اطلاع دادم که مطلب را اصلاح کند و آنها هم چنین کردند، خودم هم مطلب تلگرام و اینستاگرام را بدون آن بخشها منتشر کردم. کار من نادرست است و بابت آن اول از خوانندگانم و بعدا از مسعود عذر میخواهم.
بد: نوشتهای «آدم عاقل وقتی خودش هفتاد بار در زندگیاش تغییر مسیر میدهد و کارهای متناقض میکند و حرفهای متناقض میزند، بهتر است به تناقض و بالا پایین زندگی دیگران گیر ندهد. وقتی خودش بارها بازداشت میشود و قولهایی میدهد و آزاد میشود بهتر است به تواب شدن دیگران و تعهداتشان بعد از آزادی بند نکند...» این گفتههای تو از اساس نادرست است. مشکل مسعود فراستی این نیست که چرا در زندگیاش تغییر مسیر داده، یا رفتارش متناقض بوده، یا تواب بوده، یا در روزنامه دولتی ستون نویسی کرده. هیچ کس با این رفتارها مشکل ندارد. هرکس هم داشته باشد، من مشکل ندارم. تواب شدن در زندان ایران طبیعی است. مشکل تواب شدن نیست، آدم فروشی است. تواب کسی است که اعتقاداتش و خودش را انکار میکند تا زنده بماند. این حق شخص است، اما آدم فروشی این است که تو نه خودت، بلکه دیگران را نابود میکنی تا زنده بمانی و موقعیت پیدا کنی. مسعود فراستی با ذکر مثال و نکات مشخصی که در نوشتهام گفتم آدمهایی را که من نام بردم لو داد و کار آنها را تعطیل کرد. به زندانش و اینکه در زندان چه افرادی را لو داد کاری ندارم، چون حضور نداشتم و شاهد نبودم. آنچه شاهد بودم نوشتم. من مثل دهها زندانی روزنامهنگار و نه زندانی متهم به فعالیت در گروه مسلح نظامی، زندان رفتم، بیرون آمدم، گفتم غلط کردم و دو هفته بعد نوشتن مطالبم را به روال سابق انجام دادم. گفتم غلط کردم، چون میدانستم بعد از یک ماه کارم را ادامه میدهم و دادم. تمام دوره ندامت من و اغلب زندانیان روزنامه نگار دو ماه هم طول نکشید. نشانهاش هم همین که دوباره زندان رفتم و بطور صریحی برای بار سوم وقتی بازجوی پرونده پورزند از من خواست اطلاعات بدهم و دوستان خودم را لو بدهم، چون میدانستم طاقت زندان را ندارم، از ایران بیرون آمدم. برای اینکه نمیخواستم آدم فروشی کنم. موضوع من هیچ نسبتی با مسعود که شش سال زندان رفت و سی سال است که دارد آدم فروشی میکند شبیه نیست. مسعود همین الآن هم دقیقا در جایی مینشیند که میداند موقعیت و قدرت میگیرد و اصغر فرهادی را میفروشد، این یکی را که خودت میدانی. قبلا هم کیارستمی و رخشان بنیاعتماد و مخملباف و مهرجویی را فروخت. نفروخت؟ مسعود ادا و ادعاست، همان که همیشه علیه دیگران بکار میبرد. اتفاقا آدم باسوادی است، اتفاقا خیلی حرفهایش درست است. شکی ندارم، ولی عیب آنهایی را که قرار است برایشان پرونده سیاسی ساخته شود، مثل اصغرفرهادی را که کارگردان بزرگی است میبیند و عیب آشغالهای ده نمکی را نمیبیند. این آدم فروشی تئوریک و منتقدانه و آکادمیک است. الحمدالله در هر دو رشته توانایی کافی دارد، هم شخصا آدم فروخته و هم در ابعاد ملی و تئوریک و راهبردی این کاره است.
زشت: بخش مهمی از حرفهایت نامربوط است. آنجا که نوشتهای: « الان میخواهی مرا متهم کنی مزدورم و جیرهخوارم و دارم از فراستی دفاع میکنم؟» حسین عزیز! یا مرا فراموش کردی یا نوشتههای مرا برخلاف من که کارهای تو را میخوانم نخواندهای. من خودم بعد از سیزده سال اقامت در فرنگ متهم به مزدوری و جیرهخواریام، چون اهل اپوزیسیون بازی نبودم و نیستم. تو را هم خوب میشناسم. در همه عمرم از خزعبلاتی مثل مزدور و خائن که پسمانده چپهایی مثل فراستی که اتهام نثار مخالفانشان میکنند نکردهام و نمیکنم. و مطمئنم که تو هم در این نوشته جز اینکه سفارشی به رفتار اخلاقی برای رفیق سابقت بکنی، نداری.
پایان: ممنون از نوشتهات. امیدوارم موفق باشی.
سید جواد یوسف بیک (مدیر وبلاگ): من کاری به زندان و آدم فروشی و مسائل خصوصی بین آقایان ندارم. فقط چند نکته را درباره رویکرد آقای فراستی نسبت به سینمای ایران و فیلمسازانش- که اشاراتی در متن آقای نبوی به آنها شده بود- یادآوری می کنم:
1) آقای فراستی از «اخراجی ها 1» دفاع کردند و دفاعشان خصوصاً ناظر به یک پلان خوب در فیلم بود. از «اخراجی ها 2» خوشش شان نیامد؛ در مقابل «اخراجی ها 3» شدیداً موضع مخالف گرفتند تا جایی که شخص آقای ده نمکی در برنامه زنده به داد و فریاد بر علیه فراستی برآمد. آقای فراستی در مصاحبه با مجله 24، به سردبیری آقای معززی نیا- که آقای نبوی نوشته هاشان را دنبال می کنند (؟)- درباره فیلم «رسوایی» آقای ده نمکی صفت "آشغال" را استفاده کردند (دقیقاً همان لفظی که آقای نبوی از آن استفاده می کنند و معتقد هستند که فراستی قائل به آن نیست). آقای ده نمکی پس از آن دو فیلم دیگر ساخت: «معراجی ها» و «رسوایی 2». آقای فراستی هم در همان مجله 24 اعلام کرد که این فیلمساز دیگر آن قدر بی ارزش است که من حتی حاضر نیستم فیلمهایش را ببینم.
2) جنجال ها بر سر موضع گیری فراستی درباره فیلمهای آقای اصغر فرهادی اساساً از نقد فیلم «جدایی نادر از سیمین» آغاز شد. این فیلم نخستین جایزه خود را از دست داوران جشنواره فیلم فجر- که شخصی چون ابوالقاسم طالبی هم در میان آنها بود و بعداً تمام قد از فیلم دفاع کرد- گرفت. رئیس سازمان سینمایی وقت هم به اسکار این فیلم آن قدر افتخار کرد که اصلاً مدّعی شد که دریافت این جایزه به دلیل رای زنی های ایشان بوده است. دو فیلم بعدی این فیلمساز نیز توسط همین نظام به اسکار معرّفی شد. اینها، همه دلایلی بر این است که این نظام در پی پرونده سازی سیاسی برای این فیلمساز بوده است؟ آن وقت مخالفت های فراستی در مقابل حمایت های نظام از آقای فرهادی معنای آدم فروشی و هم سویی با نظام دارد؟
3) در پاسخ به یکی از کامنت های همین وبلاگ سؤالی را مطرح کردم که مناسب می بینم در اینجا بار دیگر تکرارش کنم:
چگونه است که فردی "خودفروخته" و "راپورت چی" چون فراستی که "بازوی امنیتی" نظام است، به فیلمهای مهمی که علناً و در سطح وسیعی مورد تأیید نظام هستند؛ از جمله «محمد رسول الله» (مجیدی)، «ملک سلیمان» (بحرانی)، «یوسف پیامبر» (سلحشور)، «آخرین روزهای زمستان» (مهدویان)، «ایستاده در غبار» (مهدویان)، «پایان نامه» (کلاه داری)، «ماه گرفتگی» (اطیابی)- که این دو تای آخری فیلمهایی بر ضدّ جنبش سبز هستند- و . . . به شدّت انتقاد می کند؟ فراستی حتی فیلمی چون «شیار 143» را که مورد تمجید مستقیم شخص رهبری در جلسه ای با عوامل سازنده آن است، شدیداً مورد انتقاد قرار می دهد و در جلسه نقدی در اهواز رسماً و عموماً اعلام می کند که «هرکس از این فیلم دفاع می کند، اشتباه می کند.» (و نیز یادمان نرود که پیش از آن نیز فراستی با حضور در بیت رهبری به بیان صریح انتقادات خود رو در رو با رهبری این نظام پرداخته بود). به علاوه، همین مسعود فراستی از فیلمهایی که به زعم نظام مردود به شمار می آیند چون «گشت ارشاد» (سهیلی)، «من مادر هستم» (جیرانی)، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» (حجازی) و . . . به شدّت دفاع می کند.
در این میان، البته به فیلمهایی نیز بر می خوریم که درباره آنها نظرات فراستی با نظرات طرفداران نظام هم سو است (البته با این تفاوت که اغلب آنها مفهوم زده و محتوا پرست هستند ولی فراستی از دیدگاه فرم به اثر نگاه می کند). حال اگر این مواضع اجماع و آن مواضع اختلاف- که بسیار جدّی و اساسی هستند- را در کنار هم قرار دهیم، نتیجه می شود یک فرد "سرسپرده" یا یک منتقد کاملاً مستقل؟
از آقای نبوی که اینجا نبوده اند و از نزدیک در جریان خیلی از اتفاقات ریز و درشت نیستند، می شود انتظار داشت که خیلی چیزها را ندانند و بر مبنای همان ندانسته ها نظر بدهند، اما برای افرادی که در متن اوضاع حضور داشته اند، شایسته نیست که اتفاقات اخیر- که هنوز یک دهه هم از آنها نگذشته است- را به دست فراموشی بسپارند و سوار بر موجِ جوّ احساسی لحظه ها، عجولانه نظر بدهند و ناقص و ناقض دست به تحلیل بزنند.
فکر و قلب ما دو هدیه و موهب ارزشمند الهی است. به همین راحتی آنها را آماج امواج گوناگون، گذرا و میرا نکنیم.
سلام مخاطب این وبلاگ عزیز
این دوستان ارزش بحث ندارند.مرسی
باز هم قضاوتِ بی جا
الان مثلا شما از کجا فهمیدید من دو وَرَق کتاب نخوانده ام و دو عدد فیلم درست و درمان ندیده ام!
واقعا از کجا فهمیدید؟
امان از قضاوت بی جا... امان...
چون بنده قبلا طی کامنت هایم حرف هایم را زده ام، و دلایلم را گفته ام، طبیعی است که دیگر حرفی ندارم...
موفق باشـید
سلام خورشیدی جان
عرض کردم که با مشتی جماعت لوده لبخند به لب طرفیم که تازه باید مفهوم تریبون رو بهشون بفهمانیم و داد بزنیم هر چه شما گفتید را ما هم گفتیم.مشکلتون الان دقیقا کجاست؟
کسانی که دو ورق کتاب نمیخوانند و دو عدد فیلم درست و درمون ندیدند و می آیند سنگ دیگران را به سینه میزنند و نهایتا با یک مغلطه و یک شکلک رفع زحمت میکنن.
:-))
از این که سطح آگاهی و قدرتِ استدلال تان را در این چند وقت آشکار نمودید، سپاسگذارم.
موفق باشـید
اقای سید علی:خب خدارو شکر مشخص شد که حرفی برای گفتن ندارید؛چرا که حرفتان را عوض کردید و دیگر صحبت از تریبون ثابت و .... نمیکنید.من همینجا این شکست بزرگ رو به شما تبریک میگم .چرا که این حرفها از ذهنی پالایش شده بر میآید که دارد به شکست خود اعتراف میکند.افرین! یک قدم رو به جلو آمدید و فقط به نوشته های آقای دانش تکیه کردید.این برای شما خوبه.
کینه ای عمیق نسبت به فراستی دارند...
:-))
عزیزم وقتی بنا را گذاشتی بر نفهمیدن، من کاری نمی توانم بکنم...
یک بار دیگر، با خونسردی -و نه عصبانیت- و به دور از تعصبِّ بی جا، کامنت های بنده را بخوان، و همچنین کامنت های خودت را...
من برای شما ارزش قائل می شوم و چند بار کامنت تان را می خوانم، قطعا انتظار ندارم شما هم این کار را بکنی، یک بار کافی است...
فکر کنم شما حتی یک بار هم کامنتم را نمی خوانید؛ شما گفتید من جناب دانش را می پرستم
:-))
می بینید این نشانه ی افراط در عصبانیت و نتیجه ی این است که حرفِ چندانی برای گفتن ندارید؛ به جز همان حرفِ مضحکی که می زنید: که طرف باید حتما داد بزند و روی آنتن زنده بگوید که "فلان"، رئیسِ کوچک، اگر مهرزاد دانش شجاعت نداشت، مطالبی به این تندی و صراحت نمی نوشت و جواب مطلبی که ده نمکی در وبلاگش نوشت را نمی داد، آن هم با آن منطق و به دور از عصبانیت.
این بخشی از کامنت بنده است که یا شما آن را نخوانده اید یا با عصبانیت خوانده اید و در نتیجه طبق معمول نفهمیده اید و بعد به این نتیجه رسیده اید که من فلانی را می پرستم:
**مگر آقای دانش (یا هر فرد محترم و معتبر دیگری که واجد عیب و نقص هم میباشند) دیوانه اند که در هر تاریخی و در هر مکانی و در هر جلسه ای با موضوع مشخصش، راجع به چیزی که دلخواه شماست و با لحن و وُلوم صدایی که شما می پسندید حرف بزند؟**
نوشته ام "(... هر فرد محترم و معتبر دیگری که واجد عیب و نقص هم میباشند)"
اگر مثل همیشه عصبانی نباشی و به جای احساس (که خیلی هم چیز خوبی است اما به موقعش) عقلت را به کار بیندازی می فهمی که این حرف نشانگر این است که من کسانی را که محترم، معتبر و با سواد می دانم، آن ها را همزمان دارای عیب و نقص نیز می دانم. (از جمله همین فَراستی) دقت کن: "واجد عیب و نقص هم میباشند"
حالا من جناب دانش را می پرستم؟
و آن دوست محترم و عصبانی دیگرمان، ندانسته از این که من چه می گویم و چه ته سلیقه ای در سینما دارم، و نکند اصلا همین آدم (من) فراستی را نیز دوست دارد، می گوید نسبت به فراستی کینه دارند! امان از قضاوت بی جا!
در نتیجه وقتی می خواهید با کسی بحث کنید، اول حرفِ طرف مقابلتان را کامل و درست بشنوید؛ تا وقتی جواب می دهید، معلوم نشود که جوابتان هیچ ربطی به حرف طرف مقابل ندارد و در نتیجه: ضایع نشوید و در نتیجه: تلاش نکنید که گندتان را جمع نمیائید.
سلام جناب خورشیدی:این دوستان اگر شما لینک فیلم های لال مونی گرفتن اساتیدشان را هم بگذارید باز با لودگی و استدلال های پوچ و مغالطه آمیز برخورد میکنند.اینها نه تنها متعصبند،بلکه کینه ای عمیق به مسعود فراستی دارند و برای همین است که نمیبینند که مسعود فراستی همین حرفهای آقای دانش را صدها بار بیشتر گفته است و گاه گاهی نوشته.
جناب سید علی:متاسفانه شما باز هم متعصبانه برخورد میکنید.سخن از کلام و بحث شفاهی و منتقد ثابت میکنید اما باز هم ما را به نوشتار آقای دانش ارجاع میدهید.خودتون هم میدانید که حرفی برای گفتن ندارید و از سر تعصب این سخنان را میگویید.
وقتی در شبکه مستند بحث آقای ده نمکی مطرح شد جناب دانش شما که میپرستیدش،لال مونی گرفتند و سخنی نگفتند.بس است دیگر. آبروی خودتان رو نبرید.جهالت کافییست. اگر سندی دارید که ایشان شفاهی حرفی زدند بیان کنید و اگر نه باز هم واویلا.
جناب خورشیدی:
:-))
این واکنش من است بعد از خواندن کامنت تان و دلایل کیلویی ای که آورده اید.
نه عزیزم، اتفاقا من متعصّب نیستم.
دقت کنید، من لفظ "منتقد ثابت" را به کار بردم.
مگر آقای دانش (یا هر فرد محترم و معتبر دیگری که واجد عیب و نقص هم میباشند) دیوانه اند که در هر تاریخی و در هر مکانی و در هر جلسه ای با موضوع مشخصش، راجع به چیزی که دلخواه شماست و با لحن و وُلوم صدایی که شما می پسندید حرف بزند؟
فکر می کنم هر آدم منطقی و واقع بینی (که تعصّب بی جا به کسی ندارد) این حرف ها را قبول کند.
من مسئول ندیدن یا بد دیدن شما نیستم.
این لینک های مطالب ایشان است:
- نقد فیلم اخراجی ها 2
http://mehrzaddanesh.persianblog.ir/post/66/
نگارنده همان سان که روندهای متظاهرانه توخالی در برخی آثار مثلاً روشنفکرانه بر نمیتابد، از لودگیهای تهوع آور اخراجیها هم بیزار است.
- واکنش مهرزاد دانش به مطلب پرت و توهین آمیز ده نمکی راجع به مطلبش
http://mehrzaddanesh.persianblog.ir/post/211/
- عرفان ارتجاعی (درباره رسوایی ده نمکی)
http://mehrzaddanesh.persianblog.ir/post/294/
نگاه دهنمکی نهتنها به سینما و درام مرتجعانه است، که حتی به دین و عرفان هم سطحی مینگرد. گرتهبرداری از چهار تا جملهی مشهور بزرگان دین و عرفان و گذاشتنش در دهان شخصیت اصلی و دکلمهی چند بیت از دیوان حافظ، فیلمی را عارفانه نمیکند.
- کارکرد ابتذال (درباره فیلم معراجی ها)
http://mehrzaddanesh.persianblog.ir/post/401/
معراجیها فیلمی مبتذل است؛ همچون فیلمهای قبلی ده نمکی.
موفق باشـید
جناب سید علی:
مشکل از همون تعصبه.شما زیاد از حد متعصبید و به احتمال زیاد بی اطلاع یا کم اطلاع
ایشان _آقای دانش _ آن زمان که به هفت آمد حرفی از این ماجرا نمیزندد (طی 4)جلسه.زمانی که به شبکه 4 هم دعوت شدند حرفی نزدند.6 جلسه
زمانی که به برنامه شبکه مستند هم دعوت شدند حرفی نزدند.بیش از ده شب
زمانی که در سمینار نقد معراجی ها هم دعوت شدند حضور پیدا نکردند.
برادر اینها رو میدونستید؟اگر میدونستید که واویلا. اگر نمیدانستید هم باز واویلا. شما تعصب رو کنار بذار دقیق سخن بگو عزیز.
در پاسخ به دوست عزیز _خورشیدی_
تعریفتان از تریبون چیست؟
مگر مثلا آقای دانش منتقد ثابت برنامه های تلویزیونی است؟
تریبون نویسنده ها و منتقد ها نوشته هایشان در روزنامه ها و مجلّه ها و اینترنت است دیگر...
اتفاقا این شما هستید که باید کمی عمیق تر و واقع بینانه تر ببینین دوست گرامی. به دور از هر تعصّب بی جا.
شما که نمی توانید انتظار داشته باشید همه ی آدم ها مثل هم فکر کنند و سلیقه شان یکی باشد.
مهم نیست آدم ها چه ادّعایی میکنند، مهم این است که برای ادّعایشان چه دلیلی دارند.
سلام سید
اگر دقت کنید تمام افرادی که در حال تاختن به مسعود فراستی هستند، از جاح موسوم به اصلاح طلب می باشند.
این افراد خود را روشنفکر و مصلح جامعه می دانند و شعارشان زنده باد مخالف من است.
اما دریغ از گوش دادن به دو کلمه حرف حساب!!
مدام شانتاژ می کنند، تهمت می زنند و گستاخی می کنند.
تنها راه مقابله با این جماعت هم برخورد مثل خودشان است:
با لبخند وارد شوید و با فریاد، هوچی گری و هتاکی کارهایتان را پیش ببرید و دوباره با لبخند خارج شوید!!
در پاسخ به دوست عزیز _سید علی_
من خودم قبول دارم که ایشون یعنی آقای دانش نوشتن و قبلا وبلاگ ایشون رو دنبال میکردم،اما نکته مهم اینجاست که ایشون وقتی تریبون داشته اند یک کلام راجع به این چیزهایی که نوشته اند حرف نزدند.ولی آقای فراستی برای عیان ساختن مخالفتش با آثار دهنمکی ها و حاتمی کیا ها و از آن طرف فرهادی و مهرجویی ها، حرفشان را با صدای بلند زدند.ولی آقای دانش این جرات رو داشتن؟ یکم عمیق تر و واقع بیان تر ببینین دوست گرامی.یک منتقد دیگر هم این جرات رو عیان کرد که آقای غلامعباس فاضلی بود که جلوی آقای ده نمکی در اون ایام ایستاد.منظورم مخالفتشون معراجی ها و مخالفتش با جدایی نادر از سیمینه
در ضمن با آقا مجید در مورد اعصاب خیلی موافقم.
سلام و درود و خسته نباشید به مدیر وبلاگ عزیز
ببخشید سید حان ولی احساس می کنم همان یک خط حرفی که استاد از تلویزیون در توضیح آدم فروشی زد ، به اندازه ای درست و اندازه و دقیق بود که نیازی به این همه دفاعیات و یادآوری گذشته و حال استاد از سوی دوستان نداشت ، چون کسی که فراموش کرده یا بهتر ، خود را به فراموشی زده با این حرف ها آگاه نمی شود ، و به نظرم اگر کسی فقط هفت زمان جشنواره و فیلمهایش را دیده باشد و اصلا نداند فراستی کیست و از کجا آمده و چه نقدهایی نوشته ، به درست بودن شخصیت و نقد های ایشان پی می برد و کسی که دنبال حقیقت است انقدر گذشته و حال و دو کلمه خوب و بد و آشغال و نامه این و آن را بررسی نمی کند یا برود جدیدترین پاسخ تند محسن باقری به حمید فرخ نژاد(تا کی میشود با پوپولیست پشت موبایل قایم شد؟ چرا به هفت نیامدی؟) را بخواند، که البته زمانی که این آخری میخواندم جگرم حال آمد ولی وقتی تمام شد حس بدی داشتم و از خودم بدم آمد که چرا باید دوست ما آقای باقری ...کوچک تر.... از خود را جنین بزند که در شان ایشان نبود ، کسی که دنبال حقیقت باشد فیلمی که استاد نقد کرده را می بیند و نقد را می خواند که بهترین راه برای رسیدن به حق و حقیقت و آدم فروش نبودن استاد عزیز است. ببخشید سید حان که زیاد حرف زدم.
دوستان
برید به وبلاگ مهرزاد دانش و ببینید چیزهایی را که راجع به آفای ده نمکی نوشتند. ندونسته حرف نزنید لطفا. مطالبش راجع به انصار حزب الله و شلوغ بازی هایشان و ... وجود دارد عزیزان.
در ضمن
تشکر از مدیر محترم وبلاگ بابت حوصله کردن و وقت گذاشتنشون در این چند وقت...
خسته نباشید (خداقوّت)
سید جواد:
متشکر.
تعصب و جهل :
لابد شما معتقدیم آقای دانش بودند که جلوی انصار حزب الله ایستادند ،ها؟
ایشون بودند که از گشت 1 دفاع کردند؟
ایشون بودند که با ده نمکی درگیری لفظی داشتن؟ خجالت هم خوب چیزیه. تعصب و جهل را خدا نصیب کسی نکند.
سلام آقا سید
ببخشید،در مورد زمان بندی و اولین انتشار نقدهای منفی حق با شما بود. جهل و تعصب یا همان تعصب و جهل در مورد زمان بندی اینکه چه کسی ابتدا نقدهای منفی را بر این فیلمها نوشته اشتباه کرده اند.
تایم ها نشان میده که اولین بار آقای فراستی مطالب را به چاپ رساندند و بعد دیگران و اولین درگیری لفظی با آقای ده نمکی به استناد سند های سایت ها مال آقای فراستی بوده.
به یاد ندارم آقای دانش از این جرات ها داشته باشند.
سید جواد:
سلام.
درست می فرمایید، اما اشتباه بنده که جناب «تعصب = جهل» به درست به آن اشاره کردند، این بود که نوشته بودم تا کنون نقد منفی دیگری منتشر نشده است.
تعصب جهل گرامی.عزیزم،دلبندم.تو رو خدا بیا و بگو جشنواره امسال بی نقض بود.اصلا فراستی رو ولش کن.بیا با هم راجع به این موضوع گپ بزنیم.حاضری؟
تعصب و جهل بذار کنار دلبندم.بیا عزیزم
"یعنی اگر فردا افراد سیاسی یا قدرت سیاسی، به نام «وطن»، دستور به آتش کشیدن سینماها و تعطیلی دائمی و ابدی «سینما» در ایران را دادند، مسعود فراستی نفر اول صفی خواهد بود که سینماها را به آتش می کشاند؟ آن زمان موضع شما چیست؟!"
دوست عزیز چرا جوک میگی؟ چجوری از جمله ی انتخاب بین وطن و سینما این نتیجه رو گرفتی؟ واقعن خیلی ذهن خلاق و تعطیلی داری. احسنت بر این نبوغت.
منتقدین دیگه زحمت کشیدن واسه فیلم بسیار ضعیف مجیدی نقد منفی نوشتن. این دوستان اگر مرد بودن برای فیلم فروشنده نقد منفی مینوشتن. همین آقای دانش یک صفحه از فروشنده تعریف کرده و دو خط هم ایراد گرفته!! یه متن داده بیرون و کسانی ک از فیلمنامه فروشنده گاف گرفتن رو مسخره کرده. همه ایرادهای فیلم رو توجیه کرده. فراستی مثل رفقای تو نبوده ک بر حسب سلیقه ی سیاسیش فیلم ها رو نقد کنه.
جهل و تعصبت رو بزار کنار رفیق. جهل = تعصب!!!
نمی خواهم انگ حکومتی و جیره خوار بودن را به فراستی بزنم اما دفاعیات شما را هم قبول ندارم. باید دید که فراستی از چه موضعی فیلم ها را نقد میکند نه اینکه فیلم را به خوب و بد بودن تقلیل داد.
خط فکری و خطوط قرمز فراستی را با نگاه سرسری هم میتوان شناخت. اینکه از دولت و رئیس جمهور و وزیر انتقاد می کند ولی از نهاد هایی که زیرنظر دولت نیستند و روی آن ها حساسیت های بیشتری وجود دارد هیچ صحبتی نمیکند. حتی به مراسمشان دعوت میشود و آن زبان تند و تیز، نرم و لطیف میشود. گاهی هم تملق میگویند. سخن از مصالح ملی میگوید و پشتش قایم میشود. افرادی مانند ابراهیم نبوی را خائن و وطن فروش مینامد.
وقتی از زندان و تواب شدنش میگوید بازجویش را انسانی گل(!) خطاب میکند که با او قرآن و معارف کار میکند. میگوید خواندم و تغییر عقیده دادم. یادم می آید یک روز گفته بود که در نوجوانی اش نقد کوتاهی بر فیلمی نوشته بود و اگر امروز هم آن نقد را بخوانیم میبینیم که نظراتش آن وقت ها هم همان بوده که امروز هست. احتمالا تواب شدن تنها تغییر زندگی آقای فراستی بوده است. آن هم مایه اش حکم اعدام بوده و یک بازجوی گل. راستی نظر ایشان درباره ی سرنوشت هم حزبی های سابق که تغییر عقیده نداده بودند چیست؟
نمیخواهم بگویم که فراستی آدم فروش و دروغگوست اما گاهی اینچنین در مقابل گروهی ایستادن و در مقابل جبهه ای دیگر سکوت کردن به معنی پشتیبانی و همراهی کردن با آن هاست. اگر این هم نباشد خدشه دار کردن آن حریتی است که ایشان همواره ادعای آن را دارند.
سید جواد:
پاسخی که ذیل پست حاضر نوشته ام، تماماً پاسخ شماست. دیگر حرفی ندارم. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
((از جمله «محمد رسول الله» (مجیدی)، «ملک سلیمان» (بحرانی)، «یوسف پیامبر» (سلحشور)- که هیچ کس جز فراستی جرأت نقد کردن این سه فیلم را نداشت و هنوز که هنوز است تنها مطالب در مخالفت با این فیلمها از قلم مسعود فراستی تراویده است)) !!!
سید اولاد پیغمبر
تو رو خدا یه ذره یواشتر! اصلاً پیاده شو با هم بریم!
عزیز من
مسعود فراستی تنها نقد منفی علیه فیلم «محمد (ص)» مجید مجیدی رو نوشته؟! اونوقت نقد منفی مهرزاد دانش بر «محمد (ص)» که حتی قبل از نقد مسعود فراستی انتشار یافته بود، لابد مجازی بوده دیگه؟! در مورد «یوسف پیامبر» و «ملک سلیمان» هم فقط یه رجوع کنید به نشریات تخصصی اون زمان. اصلاً نقدی که منفی نباشد، پیدا می کنید؟! کی گفته فقط آقای فراستی جرأت مخالفت با این فیلم ها رو داشته؟! یا در مورد «پایان نامه» و «ماه گرفتگی». الله اکبر! همین مورد آخری رو فقط کافیه که رجوع کنید به روزنوشت های منتقدان مختلف از جشنواره و ببینید چه نقدهایی که علیه «ماه گرفتگی» نوشته نشده. فقط آقای فراستی بوده؟!
در کامنت قبلی که اصرار داشتید کمیسیون فرهنگی مجلس که حتی یک عضو دارای سبقه ی مشخص فرهنگی در آن نیست را داور اختلافات سینمایی معرفی کنید و حضور مسعود فراستی را آنجا توجیه کنید. اشکالی ندارد. اما من خائفم پس فردا اگر آقای فراستی به وزارت اطلاعات رفت هم شما همین حرف را بزنید! آقای فراستی می گوید من اگر قرار بر انتخاب باشد، میان سینما و وطنم، وطنم را انتخاب می کنم. معنی این حرف چیست؟ یعنی اگر فردا افراد سیاسی یا قدرت سیاسی، به نام «وطن»، دستور به آتش کشیدن سینماها و تعطیلی دائمی و ابدی «سینما» در ایران را دادند، مسعود فراستی نفر اول صفی خواهد بود که سینماها را به آتش می کشاند؟ آن زمان موضع شما چیست؟!
یا همین الان، به علن ادعا می کنید که مسعود فراستی تنها منتقدی است که علیه فیلم های طرفدار نظام نقد منفی نوشته!
من بخدا خائفم! بخدا می ترسم که با این میزان تعصب نسبت به ایشان، پس فردا کار به این تعابیر برسد :
فراستی تنها منتقد تاریخ سینمای ایران است!
فراستی تنها منتقد تاریخ سینمای جهان است!
فراستی آفتاب تابان روی زمین است!
فراستی آسمان خدا را می شکافد!
فراستی یکه شمشیر خداست!
فراستی...
سید جواد:
در مورد تذکری که فرمودید، حق با شماست. اشتباه و عجله از من بود. حتماً اصلاح خواهم کرد.
اما یک توضیح:
اینکه من بین سینما و وطن، وطن را انتخاب می کنم، معنی اش این نیست که هر کاری «به اسم» وطن اتفاق افتاد من پشتیابنش هستم. بحث را این قدر مبتذل نکنید.
نیاز به خائف بودن نیست. ما اگر اشتباهی داشته باشیم- که داریم- با یک تذکر منطقی می پذیریم و دیگر نیازی به افراط در تیکه انداختن و شلوغ بازی نیست. هنوز در لحن تان عصبانیت و حرص آشکار است. آرام باشید تا بتوانیم با هم صحبت کنیم. عصبیت و عصبانیت است که شما را به افراط انداخته و به اعتقاد بنده، جاهل آن کسی است که در افراط یا تفریط قرار دارد. بنده هم اگر در هنگام نوشتن آن متن به مستندات رجوع نکرده و عجولانه چیزی نوشتم که افراطی بوده، قطعاً بنده هم در آن لحظه دچار جهل شده و از شما سپاس گذارم که با تذکر خویش این جهل را به آگاهی بدل کردید. شما هم آرامش خود را حفظ کنید تا مصداق آنچه بدان انتقاد دارید نشوید.
ضمناً حضور مسعود فراستی نیازی به توجیه ندارد. هر عقل سلیمی با اندک فهمی توضیحات منطقی ارائه شده را می پذیرد و بدیهی بودن ماجرا را در می یابد. اگر فردا روزی فراستی به وزارت اطلاعات رفت نیز باید همین گونه اوضاع را تحلیل کرد و اگر آنجا نیز شواهد و قرائن و منطق و عقل حکم می کرد که کارشان درست است، می پذیریم و اگرنه بنده خودم اول نفری خواهم بود که مخالفت می کنم مثل ماجرای حرف زشتی که ایشان در برنامه کافه میکس زدند و بنده بلافاصله موضع مخالف خود را همراه با تحلیل عقلانی اعلام کردم.
راستی اگر مایل نیستید نام خود را اعلام کنید، لااقل به جای نام تان ننویسید «تعصب- جهل» چون در این صورت یعنی شما تعصب و جهل هستید. اگر این اعتراف، آگاهانه است که هیچ. اما اگر حواس تان نبوده، لطفاً فکری کنید.
شما اعصابتون از پولاد ساخته شده! این توضیحاتی ک شما در جواب ابراهیم نبوی نوشتین رو 1000 بار خود آقای فراستی و بقیه گفتن ولی این جماعت خودشونو ب نشنیدن زدن. مطمئنا هرچقدر هم جواب بدین بی فایدس. این جماعت ک با فیلم فروشنده ارضا میشه هیچ اصولی برای خودش نداره، حمایت و مخالفتشون از آدما و فیلما همش سیاسیه.
پاراگراف آخرتون دقیق و بجا بود. یه خری اونور دنیا داره برای ما فرهنگ تجویز میکنه. عزیز اول پاشو بیا اینجا بعد نظر بده.