درباره دیپلماسی فعال (حق داشتن، سود جستن، اندازه نگه داشتن)
سرانجام پس از مدت ها فقر دیپلماتیک و دوری از دیپلماسی جدی - ملی و جهانی-
سریع اما آرام به سوی شکل گیری یک دیپلماسی فعال مدرن نه سنتی گام برداشته
ایم. دیپلماسی ظریف حدنگه دارنده یی که ظاهری متین و آرام دارد با باطنی
تعرضی و محق: دیپلماسی که در آن هم استراتژی معنا دارد و هم تاکتیک.
دیپلماسی ای که نه مازوخیستی است نه سادیستی و نه اتوپیایی.
در گذشته از آنجا که استراتژی دیپلماتیک نداشتیم و تاکتیک، با توهم خود را
دلداری می دادیم. لاجرم در زمین استراتژی دیگران بازی می کردیم. چه آنجا که
پرخاش می کردیم و چه جایی که مظلوم نمایی.
دیپلماسی منفعل، بازی باخت- برد است. باخت ما و برد دیگران. یا در بهترین
حالت بازی باخت- باخت. اما دیپلماسی فعال میدان بازی برد- برد است. در این
دیپلماسی که هم ملی است و هم جهانی، حق با ماست. اما حق داشتن به تنهایی
کافی نیست. سود جستن از حق اساسی است در این روند سود جستن، اندازه نگه
داشتن تعیین کننده است. اگر اندازه نگه نداریم سود به زیان بدل می شود و حق
به ناحق می رسد.
طبیعی و ناگزیر است که در این مسیر، نیروهای مخالف و بازدارنده موجودند و گاه فعال: از هر دو سوی میز.
نه عقل نه واقعیت باور نمی کنند و نمی پذیرند که آن طرف میز همه علیه ما
متحدند. ابدا چنین نیست. جبهه غرب اساسا متحد نیست. ذاتا هم نمی تواند
باشد. اتحادش موقتی است و شکننده، عرضی است و نه جوهری. اشتباهات ما- چه
استراتژیک چه تاکتیکی- آنها را متحد می کند و یکپارچه می نماید. باید با
برنامه یی دقیق و تاکتیک های متناسب در صفوف شان تزلزل ایجاد کرد و انشقاق.
گام به گام دوستان و دشمنان را تشخیص داد و از هم تفکیک شان کرد و یارگیری
جدید نمود. دوستان را افزون تر و دشمنان را کوچک تر ساخت. اکثر دشمنان را
به دوستان- هر چند موقتی- بدل کرده و دشمن اصلی را مشخص کرد و منفرد.
واقعیت زندگی در همین یکی دو ماهه نشان می دهد که وقتی ما درست عمل می کنیم
و تعرض، و می خواهیم از حق مان سود بجوییم و اندازه هم نگه می داریم، آنها
به هم می ریزند و اختلافاتشان علنی می شود. حتی ناچار می شوند برخلاف
دیروز در میدان ما بازی کنند. نگاه کنید به پیشنهادات ایران در اجلاس سویس.
هم نقشه راه متعلق به ما است هم زمان بندی آن. دشمنان اصلی، میدان را از
دست داده اند. هم میدان از آن ما است هم بازی. قطعا اسراییل، جناح وحشی جنگ
طلب در امریکا و برخی سران کشورهای عربی در حال باختند و آغاز پایان تعرض.
دیگر میدان و بازی از آن آنها نیست. پیروزی دیپلماتیک ما که همچنان دشوار
است، منافع آنها را سخت به خطر انداخته. آنها تنها در شرایط بحران سازی و
جنگ است که می توانند زندگی کنند. در شرایط صلح و امنیت جای چندانی برایشان
باقی نمی ماند. مشکلات آنها به رغم ظاهر قوی و پز دموکراتیک حقوق بشری و
قدرت جهانی سرمایه ، به مراتب از ما جدی تر است و بیشتر.
برخی افراد و نیروهای داخلی ما اگر همچنان این وضعیت را درک نکنند، همصدا
با دشمنان خارجی ما به سِکت های ضدملی و ضد مردمی تبدیل شده و از میدان
بازی طرد می شوند. افراد و برخی نیروهای ضد دموکراتیک متعلق- و بازمانده-
دیروز به رغم شعارها و نقاب های رادیکال، کاریکاتور مضحک دیروزند و جایی در
این میدان- نرمش قهرمانانه- ندارند و اگر خود را بازسازی نکنند و منافع
ملی را درنیابند پایگاه های ناچیز مردمی شان بیشتر از دست می رود و اعتماد
به نفس شان نیز. نباید زیاد جدی شان گرفت. پنیک کردن امروزی و عوام فریبی
شان از سر ضعف است نه قدرت. تخریب شان در ارگانیزم - در بدن - بیشتر به
دندان دردی حاد شبیه است که معالجه ساده یی دارد تا کمردردی مزمن و
زمینگیرکننده. از همین رو هیچ ضعفی هرچند ناچیز و فیزیکی جایز نیست.
برخی افراد و نیروهای به ظاهر آزادیخواه اما تندرو نیز که یک شبه به دنبال
حل مسائل بسیارند و ایجاد مدینه فاضله، دست شان خالی است و به جای دفاع از
منافع ملی به دفاع از خود و سکت بی تاریخ شان مشغول. اما کشتی به راه خودش
می رود چه خوب که دریابیم و از آن باز نمانیم.
برای ادامه کاری این دیپلماسی فعال که دیگر خوشبختانه متکی به نفت نیست،
باید منفذهای رانت خواری اقتصادی و رانت خواری فرهنگی نیز بسته شود و فرهنگ
نفتی جای خود را به فرهنگ کار و تولید بسپارد. فرهنگ ملی مماس با مردم، با
دورنمای شکوفایی ثروت های مادی و معنوی.
بحث فرهنگ بماند برای وقت دیگر.