در ادامه بحث وحید جلیلی با اشاره به نکته ای در مورد بحث شخصیت پردازی گفت : جنگ ما یک تیپ دارد و یک شخصیت و این که تیپ جنگ ما مثل بقیه جنگهای دنیاست که توپ و تانک و کشته و خون دارد که در جنگهای ویتنام و ژاپن وآمریکا و هر جایی وجود دارد اما سوالی که اینجا است وظیفه هنر چیست ؟ کارش تیپ سازی است یا شخصیت سازی ؟
یک جریانی به اسم اینکه می خواهندنگاه هنری داشته باشیم در حقیقت بر ضد خودشان عمل می کنند.یعنی می گویند یک جنگی که این همه تشخص دارد و اینقدر ممتاز در جنگهای معاصر جهان است آن را تبدیل به یک تیپ می کنند.تمام ویژگیهای شخصیتی جنگ ایران و عراق را تبدیل کردند به یک داستانهایی که دقیقا اسمهایشان را می توان حذف کرد و به جای عباس و حسن و حسین و ... اسامی دیگری چون جک و اسمیت و .. را گذاشت.
روایت فتح ازویژگی های ممتازی که دارد این است که در این بحث شخصیت پردازی که شما[مسعود فراستی] راجع به تک تک اشخاص ممتاز مستند روایت فتح گفتید که وجود دارد؛ می توان در گفت که خود جنگ ما به کل یک شخصیتی دارد که در روایت فتح این بازتاب پیدا کرده و هنر روایت فتح این بوده که شخصیت پردازی [جنگ] کرده است و جنگ ما را در حد تیپیک جنگهای دنیا قرار نداده است.
آوینی روایتگر یک انقطاع تاریخی
دکتر ابراهیم فیاض که تازه به جمع اضافه شده است در پاسخ به این سوال که مستند روایت فتح و نوع نگاهش به جنگ و ویژگیهای آن چگونه بوده است از میانه بحث وارد می شود و دکتر فیاض به این گونه پاسخ می دهد که :
کلا جنگ انقطاع تاریخی بوجود می آورد مثلا در جنگ جهانی دوم باعث شد که مدرنیسم تبدیل به مدرنیته شود و به اصطلاح مدرنیسم ساختار پیدا کند ویا جنگ ایران و روس باعث ایجاد انقلاب مشروطه شد و ایران را دچار تحولات خاص خود کرد .ظاهرا جنگ ایران و عراق باعث یک انقطاع تاریخی شد که انحطاط ما با آن ساختار از بین برود و تحول ایجاد کند .
دکتر ابراهیم فیاض با اشاره به خاطراتی که در مورد آشنایی خود با روایت فتح از همان دوره جنگ اظهار داشت ادامه می دهد : کاری که مرحوم آوینی در روایت فتح انجام داد این بود که جنگی که انقطاع تاریخی برای ما ایجاد می کرد و ما را از انحطاط به سوی عزت به پیش می برد و جنگی که بعد از دویست سال عقب نشینی های مداوم و تجزیه طلبی در دورن، ما را به جایی می برد که کل اقوام ایرانی و مذاهب مختلف و حتی ارمنی ها را با یکدیگر همراه کند و جنگی که انسجام اجتماعی بالایی را ایجاد کرد و در اینجا بود که مرحوم آوینی باید این را روایت می کرد که البته خیلی هم سخت بود . آوینی با همان نریشنهایش یک واقعیت بزرگ تاریخی را بازسازی کرد، هرچند کاری ابتدایی بود ولی مهم این است [که آوینی و اثرش باقی] ماند.
روایت فتح بازتولید داخل یک زمان از یک واقعه ای بود [جنگ ایران و عراق] که یک انقطاع تاریخی در آن ایجاد می کرد و همین انقطاع تاریخی هنوز ما را با خود می برد. ایران با دفاع مقدس یک انقطاع تاریخی پیدا کرده بود که از این انقطاع به سوی پیشرفت و یک خود آگاهی ملی و یک خود آگاهی تمدنی می رسید که اولین روایتگرش شهید آوینی با روایت فتح بود.
تفاوتهای سینمای امروز آن با مستند روایت فتح
مسعود فراستی در ادامه از حاضران میزگرد می خواهد که آیا این کسانی که در سینما نزدیک به سید مرتضی هستند همین [روش کار سید مرتضی آوینی] را ادامه می دهند یا نه؟ و آیا فیلمهای مثل دیده بان و مهاجر مستقل از فیلمساز این کار را ادامه می دهند یا نه؟
نادر طالب زاده درادامه میزگرد با گریز از سوالی که مطرح شد به بحثی که در مورد فرم و محتوا و تکنیک [مسعود فراستی] باز گشت و این گونه بحث را ادامه داد که :
مطالبی هست در مورد فرم و محتوای و تکنیک که از تجربه های خود من و نقشی که آقا مرتضی داشت در این زمینه را باید بگویم این درست است که شخصی که می خواهد فیلم بسازد باید مسلط به فن باشد و اینکه فیلمساز باید از لحاظ تکنیک و درک زیبا شناسی و کار با ابزار فیلمسازی در اوج باشد اما ...
من یک تجربه داشتم با آقای آوینی که باید بگویم و اینکه من با اینکه آقای آوینی را از سالهای 63 و 64 همدیگر را می شناختیم اما با ایشان در زمان جنگ فیلم نساختم تا بعد از اینکه جنگ تمام شد خیلی دوست داشتم با آوینی فیلمی را بسازم.
من درساخت مجموعه ده قسمتی [خنجر وشقایق] که به جنگ بوسنی و هرزگوین بود در منطقه بالکان می پرداخت و به آنجا رفتیم و فیلمبرداری کردیم و برگشتیم و تدوینش کردیم و متنی هم برایش نوشتیم. البته از اول سفر تا انتهای سفر برنامه ریزی وتدبیر با آقای آوینی بود و بعد تدوین با کمک آقای فارسی هم انجام شد و با توجه به آن چیزی که در این سفر دیده بود متنی را حدود سیصد دقیقه و برای ده قسمت نوشتیم و بعد از اینکه متن ویرایش شد و اطلاعات تاریخی جنگ بوسنی هم به آن اضافه شد اینجا بود که گویی به جایی رسیدیم که نمی توانستیم چیزی بگوییم و اتفاقا می خواستم به همین نکته برسم که تازه ما به جایی رسیدیم که کم آورده بودیم و اینجا بود که باید این کار با قلم مرتضی تمام میشد. و این توفیق را داشتیم که نزدیک یک سال این پروژه را با ایشان بودیم و روی کاغذی که بنا بود متنی باشد که برای این مجموعه کار بشود هر جا که کم می آوردیم می نوشتیم "آقا مرتضی بیا" . و این بارها در تمام صفحات این متن ادامه داشت و مادام تکرار شد و صفحه به صفحه "آقا مرتضی بیا" را نوشته بودیم.
و من یادم هست که ایشان شبها تا صبح این متنها را می نوشت و روز بعد با خوشحالی و شادمانی می آمد می گفت: عالی شد خیلی عالی شد. و این نشان می دهد که گویی این متن ها از جایی برایش می آید و این از آقا مرتضی که همیشه حرفی برای گفتن داشت و حرفهایش همیشه نو بود بعید نبود.
این همکاری با آقا مرتضی تجربه خیلی زیبایی برای من بود و یادم هست که آقا مرتضی در موقع خواندن آن متنی که خودش نوشته بود بعضی جاها ایشان سه یا چهار بار آن را تکرار می کرد و گریه می کرد تا جایی که ما ضبط را متوقف می کردیم و بعد از اینکه گریه ها تمام می شد دوباره ضبط را شروع می کردیم. و این نشان می داد که متن [ی که نوشته خودش بود] از جای دیگری غیر از خودش آمده بود .
تمام این صحبتهایم برای این بودکه بگویم آقا مرتضی یک چیزی داشت که توانسته بود کارهایی که ایشان تولید می کنند را تبدیل به یک تجربه بی بدیلی بکند.
نادر طالب زاده با رجوع به ابتدای صحبتهای خود در مورد تکنیک و فرم اینگونه ادامه می دهد که : اگرچه من معتقد م به اینکه اگر کسی می خواهد کاری را تولید می کند باید تکنیک را بداند اما وقتی شما فیلم آقا مرتضی را می بینید فکر نمی کنید به تکنیک که این لنز چیست و این تدوین و برش و ریتم در چیست و در آثار آوینی چیزی را که می بینید این است که آخرش یک حقیقتی هست که تو را با خودش همراه می کند و رمز جاودانه بودن آثارش هم این چیزی است که مخلصانه در هر زمانی دریافت می کنید.
در اینجا بهروز افخمی با ورود به بحث اینگونه ادامه می دهد :
من ترجیح می دهم که هر دواصطلاح فرم و محتوا را کنار بگذارم و فکر می کنم بدون این دو اصطلاح هم می شود در مورد نحوه فیلمسازی سید مرتضی صحبت کرد و باز توجه به همان چیزی که خودش کوشش می کرد که ما متوجه بشویم یعنی حواسمان باشد که اگر بتوانیم از دام سوبژکتیویته یعنی خود بنیادی خلاص بشویم. که البته این کار سختی است و خودش هم [شهید آوینی] همیشه تاکید می کرد که رسیدن به بطن بحثهایی که می کنیم خیلی مقدمه چینی لازم دارد .اما اگر به هر حال در این چارچوب قرار بگیریم که هدف این باشد که به عنوان یک فیلمساز از خود بنیادی خلاص بشویم و [برای رسیدن به این امر] مقدماتی میخواهد که باطل کردن یک سری پیش فرضهای را لازم دارد (پیش فرضهایی که در دنیایی ما بدیهی به حساب می آید.) واگر قادر باشید که این پیش فرضها را باطل کنید ، وارد عالمی می شوید که واقعی تر است و از همنین جاست که دیگر به این اصطلاحات از قبیل فرم و محتوا اصلا احتیاجی ندارید.
فرض سید مرتضی بر این بود که همه ی عالم زنده است و فقط این نیست که آدمها زنده باشند بلکه کل عالم بیرون از ما زنده است و می تواند با ما ارتباطی برقرار کند که موجود زنده با ما برقرار می کند به شرطی که گوش شنوا داشته باشیم وآمادگی داشته باشیم برای اتفاقاتی که پیش می آید و این که معنای اتفاقات چیست و ما را به کجا هدایت می کند.
وضعیت فیلمساز امروز
بهروز افخمی در اینجای بحث با اشاره به وضعیت فیلم ساز امروز ادامه میدهد که : وقتی ما این برداشت [فرض زنده دانستن عالم] را می گذاریم در مقابل وضع فیلم ساز امروزی که نه تنها عالم را زنده فرض نمی کند بلکه آدمهایی که با آنها کار می کند را زنده فرض نمی کند. مثلا وقتی با بازیگر کار می کند او را همانند یک آچار و پیچ گوشتی فرض می کند که باید با او به هدفهای از پیش تعریف شده خودش برسد.
اتفاقا دعوایی که در زمان سید مرتضی نیز برقرار بود و این تقابل که در سوالاتی که شهید آوینی در دانشگاه هنر نیز مطرح کرده بود [همین است] هم دعوای بین فیلمسازان خود بنیاد و روشنفکران خود بنیاد که می خواهند دنیا را بتابانند و در چار چوب دل به خواهی خودشان قرار بدهند این دعوا هنوز هم همچنان بر قرار است و به شدتی که همان روزها بود.
نکته این است دو جور زندگی داریم و حتی دو جور مسلمانی داریم یکی از آن عالم را زنده فرض می کند آدمهای بیرون از خود شخص را زنده فرض می کند و آماده ارتباطات و شناخت آن چیزی است که بیرون از خود فرد وجود دارد. ولی یکی دیگری نیز وجود دارد خود بنیادی به صورت عمیق و اینکه اصلا عالم واقعی را برای بیرون از خودش فرض نمی کند و شروع به کار کردن وفیلم ساختن می کند.
آن کسی که دنیا رازنده فرض بکند خود فیلم را زنده فرض می کند واین جاست که دیگر به اصطلاحاتی چون فرم و محتوا نیازی نیست . این نوع فیلم سازی یک نوع چشم انداز دیگری نسبت به دنیا است که در چارچوب بحثهای عادت شده نمی گنجد . پس در رسیدن به ساخت فیلمی چون مستند های روایت فتح کافی است خود را تحمیل نکنیم و دل به خواهی سعی نکنیم فیلمی بسازیم و گوش کنیم و نگاه بکنیم آن نقشه ای که برای شما در عالم واقع می شود خیلی پر هیجان تر از چیزی باشد که از پیش کشیدیم و بچه های روایت فتح هم تحت تاثیر روحیه ای که می گفت این کار من نیست و می شود که خودش این را کشف کند و البته این بیشتر نتیجه نفس سیدمرتضی بود زیرا که این بچه ها بعد از سید مرتضی گویی فاصله گرفتند از چیزی که درموقع ساختن آن مستندها بودند.
در بخشهای بعدی دکتر ابراهیم فیاض بحث را برای پایان بندی به این صورت ادامه می دهد: دربحثهای روش شناسی شهید آوینی هم در روایت قصه مهم است امانکته ی دیگر این است که واقعیتی که حضور دارد خود جنگ است و اینکه چگونه باید روایت اش کرد همیشه باید یک فاصله تاریخی برای یک واقعه وجود داشته باشد تا بشود روایتش کرد . و حال همانطور که شما بزرگواران فرمودید بدون ادبیات شهودی نمی شد این جنگ را روایت کرد چون به واقع جنگ [دفاع مقدس] یک چیز جدیدی بود که نمی شد با ادبیات مارکسیستی ترسیم اش کرد ویا با ادبیات قبل از انقلاب نمی شد این واقعیت [هشت سال دفاع مقدس] را ترسیم کرد. زیرا خود ما هم که درمیدان نبرد حضور داشتیم در شناخت جنگ شکه بودیم و حتی در محورهای مختلف چون جبهه غرب وجبهه جنوب فرهنگ خاص خودش را داشت. حالا کسی بخواهد این جنگ را[با این پیچیدگی ها] ترسیم کند چه فشاری به او وارد می شود. اینکه شهید آوینی باید نوشته ها و نریشن و روایتی که دارد می گوید باید شهودی باشد و نمی تواند از ادبیات ماقبلی استفاده کند به خاطر این است که جنگ هم خودش انقطاع است و این انقطاع تاریخی روایتش هم انقطاعی می شود و اینجاست که خلاقیت آوینی دیده می شود. یعنی این که یک انقطاعی را در ادبیات ایجاد می کند.
دکتر ابراهیم فیاض با اظهار اینکه جنگ یک واقعه تمدن ساز معرفی می کند دلیل می آورد که : جنگ، ادبیات خاص خودش را ایجاد می کند و بعد از این ادبیات، فلسفه خاص خودش را بوجود می آورد و از فلسفه هم به تمدن می رسیم و آوینی اولین کاری که باید بکند روایت یک واقعیت تمام است.
کتاب آهنگران کتابی خوب برای انتقال حس حضور در جبهه
دکتر فیاض در ادامه ضمن اشاره با کم کاری های که در روایت وقایع جنگ و انتقال حسی که در ترسیم واقعیت جنگ وجود دارد از کتاب آقای آهنگران تقدیر کرده و اظهار داشت که : کتاب آقای آهنگران تنها کتابی است که توانست حس سوسنگرد و هویزه و جبهه جنوب را به من منتقل کند به دلیل اینکه خودم هم در آنجا حضور داشتم و خواهش می کنم دوستان کتابهای آقای آهنگران را بخوانند.و آقای آهنگران در این کتاب یک ادبیات تمام را از جبهه ترسیم کرده است.
دکتر فیاض در ادامه به اهمیت کار شهید آوینی و ترسیم جبهه و جنگ ادامه می دهد : اینجاست که آوینی نریشنهای که بر روی مستند قرار میدهد هم برش به آن می زند بدون اینکه واقعیت را تقلیل بدهد و اینکه در جبهه ها نریشنهایی که در روایت فتح گفته می شد را به طنز می گرفتند و خود این نشان دهنده این بود که واقعیتهایی که ایشان ترسیم کرده بود با داخل جبهه ارتباط برقرار می کرد و جبهه هم این واقعیت های که در این مستند روایت می شد نیز پسندیده بود.
نقد فیلم داستانی دفاع مقدس بعد از روایت فتح
دکتر ابرهیم فیاض در زمینه ادبیات داستانی دفاع مقدس نیز گریز زده و می افزاید: بعد از اینکه آوینی سیستم روایتی و مستند سازی او بوجود می آید سینمای داستانی ای ظهور می کند مثل فیلم "دیده بان" حاتمی کیا که سعی می کند داستانی همان روایتها می باشد.
دکتر فیاض با اشاره به این که ممکن است در روایت های داستانی به دلیل اینکه تحریری [غالبی] که در روایت کل جنگ بروز پیدا کند اضافه می کند : همین شکل گرفتن یک نوع تحریر برای جنگ باعث می شود که خود به خود این تحریر باعث تکرار بشود و همین تکرار، بی معنایی ایجاد می کند و اینجاست که ما کم کم به سینمای اجتماعی جنگ می رسیم . و نمونه های تند روی هایی که [با سینمای اجتماعی] نسبت به جنگ در سینمای داستانی دیده می شود مثل حاتمی کیا است که در فیلم "به نام پدر" نیز دیده می شود. این تحریری که آقای آوینی در روایت فتح داشت و آقای حاتمی کیا دنبال کرد این باعث شد که در "ازکرخه تا راین" دچار رئالیسم جنگ و واقعیت گرایی می شود و بازتولیدی انجام دهد و در همین جاست که آوینی با حاتمی کیا زاویه پیدا می کند.
دکتر فیاض با اشاره به این مشکلی که درمقابل روایت جنگ با پرداختن به سینمای اجتماعی که نقادی را نیز به همراه دارد است از فیلم "مزرعه پدری" مرحوم ملا قلی پور یاد می کند و ادامه می دهد که : بنده بعد از ساخت فیلم مزرعه پدری به مرحوم ملاقلی پور گفتم که شما وحاتمی کیا هر دو یک مسیر را طی می کنید که نوعی تحریر گرایی دیگر است و به هر حال جنگ مشکلات خاص خودش را هم دارد [که شما در فیلمهای تان فقط مشکلات جنگ را نشان می دهید] .
پس به نظر من ما باید به جایی برسیم که به جای تاریخ اجتماعی جنگ بتوانیم تاریخ فرهنگی جنگ را ترسیم کنیم چون این تاریخ فرهنگی است که خود جنگ را ترسیم می کند. همین کاری که آقای آهنگران در روایت جنگ می کند.
البته در مورد شهید آوینی خودش هم می دانست که چه کار سختی دارد انجام می دهد و تلاش داشت که خودش را هم بازتولید کند و این بازتولید نه تنها عملی بود بلکه برای ایده ها و تئوری های که پشت کارش هست نیز بازتولید می کرد. آوینی توانایی خود بیانی را داشت و به صورت سیستماتیک ، تئوریک، فلسفی با سینما و روشنفکران دینی درگیر می شد.
حال اینجاست که باید دید که چگونه می شود آوینی را بازتولید امروزی اش کرد . این آدم خلاقی که هم می تواند تولید کند و در درجه دوم خودش و روش و تئوری اش را تولید کند و [چنین فردی] برای نسلی که جنگ را ندیده کتابهایش ماخذ میشود . می توان بر روی کتابهای شهید آوینی رساله نوشت و بحث کرد. که البته به خاطر این که دانشگاه های ما شانیت بومی شدن را پیدا نکرده است نمی تواند آثار آوینی را بفهمد.
اما ما نتوانستیم خود آوینی و [آثارش] را بحث کنیم و هم نقد کنیم تا نسل آینده آوینی با بهتر بشناسد. مثلا از نمونه نقدهایی که بر آوینی وارد است اشکالی که وی به سینما وارد کرده است نگاه تحریر گرایانه ی فن آوریک به سینما داشته وهمین نگاه فن آوریک است که از [تکنیک] به اسب چموش یاد می کند درصورتی که اگر به صورت یک نگاه هنری به آن ببینیم دیگر تکنیک را اسب چموش نمی دانیم.
در اینجا ودر پایان این میزگرد مسعود فراستی می گوید: به نظر من بحث تازه باز شد و اینکه بحث جنگ و نوع نگاه مرتضی اساسا از دونوع سینمایی که مرتضی [در بحث تکنیک در سینما] یاد می کند در جایی بین دوفیلم ترمیناتور 2 و فیلمهای مستند مقایسه ای میکند مرتضی به این اشاره دارد که من این را[ترمیناتور] دوست دارم ولی این یکی [فیلم های مستند] به عنوان مساله من است.و معلوم است که مرتضی اهل فیلم ساختن حرفه ای نیست و فیلم داستانی نمی سازد چون مساله اش تقرب به واقعیت است. به نظر من و خیلی از مباحث همچون واقعیت، امروزی کردن مرتضی [آثارشهید آوینی] ، بحث سینمای اجتماعی، از مواردی هستند که بعد از بیست سال بالاخره باید وارد این گونه مباحث بشویم .