رفتار آلاحمدی جان اشتاینبک در «خوشههای خشم»/ مادر فیلم جان فورد ایرانی است
نشست بررسی اقتباسی سینمایی رمان «خوشههای خشم» با حضور مسعود فراستی همراه با نمایش فیلم در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.
استاد در ابتدای این نشست که با تاخیر هم آغاز شد به دلیل اینکه فرصتی مجدد برایش فراهم نشد تا رمان را تا پایان بار دیگر مرور کند از حاضران درخواست کرد مختصری درباره کتاب توضیح داده و نظرات خود را ابراز کنند.
وی سپس به کتاب اشاره و گفت: کتاب جان اشتاینبک یکی از کتابهای مهم تاریخ امریکا است و در این اثر میتوان به خوبی دوران بحران اقتصادی را مشاهده کرد.
وی اضافه کرد: این کتاب روایتکننده اوایل قرن بیست است و بازگو میکند که ابزار مدرن با کار کارگر، تراکتور که علیالقاعده عامل پیشرفت است، رابطه تیره و تار دارد. در این اثر جان اشتاینبک، آلاحمدی رفتار میکند. فاصلهگیری در فیلم در کتاب دیده نمیشود، زیرا آغاز دنیای صنعتی به مدرن و مبارزه با تراکتور تفکر غلطی بود. این یعنی زنده باد کار روی زمین و روابط ناشی از این کار، مرگ بر سرمایهداری است؛ این حسی است که با بستن کتاب به انسان دست میدهد.
استاد ادامه داد: در شیوه نگارش کتاب هم نویسنده به خوبی فضا را ترسیم کرده و افراد را به درستی و مناسب معرفی میکند، توصیفی که در کتاب از شخصیت «تام» میشود، به گونهای است که حتی شیارها و پینههای دست او نیز توصیف میشوند و شخصیتپردازی علمی است؛ اما فیلم، فیلم خوشههای خشم بر خانواده استوار است، اما کتاب اینگونه نیست، خانواده در حال فروپاشی، حاصل بحران و بیکاری اقتصادی است.
وی تاکید کرد: جان فورد در این فیلم خانواده را به خوبی ترسیم میکند و نقش افراد را به درستی برمیگزیند، خشم در چهرهها وجود داشته و مشاهده می شود و این باعث میشود او از جان اشتاینبک پیشتر باشد.
فراستی متذکر شد، نکته مهم اینکه انتخاب بازیگران در فیلم فورد، جلوتر از شخصیتپردازی جان اشتاینبک در کتاب است خصوصاً شخصیت مادر، به جرأت میگویم در کل تاریخ سینما، مادری به خوبی این فیلم پیدا نکردم. این مادر کاملاً ایرانی است، او را میفهمیم، اما در فیلمهای ایرانی مادر را نمیفهمیم.
وی در ادامه، ضمن اشاره به اینکه فورد، اجزای شخصیت را به حدی درست درمیآورد که مخاطب مادر را لمس میکند و شخصیت او را خاص میبیند، گفت: مادر علی حاتمی که خود و طرفدارانش اذعان دارند مادر عام است و ادای دین به آن است ولی من میگویم که اصلاً مادر آن را نمیفهمم و ادای دین به همه مادران را درنمییابم، بنده تنها مادر خاص را میفهمم؛ در هنر به خصوص سینما هر چه خاصتر بیافرینی به عام نزدیکتر میشویم. وقتی از عام حرکت میکنید هیچ خاصی نمیتوانید بیافرینید.
بهترین مادر سینما را جانفورد در «خوشههای خشم» میسازد، زیرا در این خانواده مادر اصیل بوده، رهبری میکند و اشک و آهی درنمیآورد. فورد تمام وجه انسانی قضیه را مینگرد. در این فیلم تک تک اعضای خانواده برای ما ملموس شده و میتوانیم با آنها همزاد پنداری کنیم و در تجربه آنها شریک شویم.
وی به کامیون در این فیلم اشاره و گفت: جان اشتاینبک در کتاب «خوشههای خشم» به درستی روی جزئیات، چراغ کامیون و... میایستد، اما باز هم کامیونی که فورد در فیلم ترسیم و نمایش میدهد، بهتر است. این اشکال ادبیات است، نمادهای درستی که از کامیون میگیرد، کامیون را مبدل به موجودی انسانی میکند و اگر کامیون از «خوشههای خشم» حذف شود نیمی از آن برداشته شده است که همه و همه را فورد میسازد.
استاد اذعان کرد: «خوشههای خشم» جان فورد یکی از عمیقترین فیلمها درباره خانواده است و دقیقاً همه آنچه ما به آن احتیاج داریم و هنوز هم وارد جاده آن نشدهایم، در فیلم وجود دارد. البته هم کتاب و هم فیلم تلخ هستند، تلخی کتاب مخاطب را پس از مطالعه تا مدتها همراه خود دارد، اما فیلم فورد تلخی فعال دارد ولی از قدرت زندگی انسان را نمیاندازد.
استاد در پایان خاطرنشان کرد: انتقاد ادبیات از سینما بیشتر است تا راه و تخیل ما را تشدید کند و اجازه میدهد به این حرکت، اما سینما این گونه نیست.
«خوشههای خشم» نام کتابی از نویسندهٔ آمریکایی جان اشتاین بک است. این رمان در محکومیت بیعدالتی و روایت سفر طولانی یک خانواده تنگدست آمریکایی است که به امید زندگی بهتر از ایالت اوکلاهما به کالیفرنیا مهاجرت میکنند اما اوضاع آنگونه که آنها پیشبینی میکنند پیش نمیرود. اتفاقات این رمان در دهه سی میلادی و در سال های پس از بحران اقتصادی بزرگ آمریکا روی میدهد.
جان اشتاین بک این رمان را در سال 1939 منتشر کرد و برای نگارش این رمان برنده جایزه پولیتزر شد. این رمان هم اکنون جزو چهل اثر کلاسیک سدهٔ بیستم بهشمار میآید. مجله تایم نیز این رمان را در فهرست صد رمان برتر انگیسی زبان از سال 1923 تا سال 2005 جای دادهاست.
«جان فورد» در سال 1940 فیلمی با همین نام با هنرپیشگی هنری فوندا بر اساس داستان این کتاب ساختهاست.
این کتاب در ایران توسط شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی به فارسی ترجمه شده است.
مختصری درباره نویسنده
«جان اشتاینبک» در سال 1902 در کالیفرنیا به دنیا آمد. پدرش خزانهدار و مادرش آموزگار بود. پس از تحصیل علوم در دانشگاه استانفورد، در سال 1925 بیآنکه دانشنامهای دریافت کرده باشد دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت. در این شهر خبرنگاری کرد و پس از دو سال به کالیفرنی برگشت. مدتی به عنوان کارگر ساده، متصدی داروخانه، میوهچین و... به کار پرداخت و به همین سبب با مشکلات برزگران و کارگران آشنا شد. پس از آن پاسبانی خانهای را پذیرفت و در این زمان وقت کافی برای خواندن و نوشتن پیدا کرد.
زمانی که جهان بهسرعت به سمت مدرنیسم پیش میرفت و ادوات جدید کشاورزی جایگزین بیل و گاوآهن میشد، او در اندیشهی غم و درد و رنج آنان بود. نخستین اثرش فنجان زرین را در سال 1929 نوشت. نگاه انساندوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهرهی رنجکشیدهی خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون موشها و آدمها و خوشههای خشم شد. خوشههای خشم او در سال 1939 منتشر شد و جایزهی پولیتزر را از آن خود کرد.
اشتاینبک به سبب خلق این آثارش جایزهی نوبل سال 1962 را برد. از نوشتههای دیگر او به چراگاههای آسمان، به خدایی ناشناس، تورتیلافلت، دره دراز، ماه پنهانست، دهکدهی ازیادرفته، کره اسب کهر، شرق بهشت، مروارید و پنجشنبهی شیرین میتوان اشاره کرد.
و اما...
داستان از آغاز دورهی جدیدی از تغییر و تحول اقتصادی و به تعبیری از دورهی ماشینیسم در قارهی امریکا شروع میشود. زمانی که پای صنعت و توسعهی اقتصادی و به تبع آن نوعی دگرگونی در زندگی مردم و بالاخص برزگران و پیشهوران بوجود میآید و به نحوی حالت گذاری میشود بین سنت و توسعه، خشم خوشههای بارور شده شکل میگیرد. کشاورزانی که تنها با بیل و کلنگ و گاوآهن آشنایند و با آن خو گرفتهاند، حال با آمدن تراکتور به مزارعشان ـ که به سبب قرضهایی که از بانک گرفتهاند به مرور زمان گرو بانک شده ـ دچار تحول در نحوهی زندگی و آوارگی از سرزمینشان میشوند تا مگر رویاهای دراز و شیرینی که برگههای تبلیغاتی گسترده در سرزمینشان برایشان به ارمغان آورده در سرزمینی دیگر حقیقت بخشند. آنها نمیدانند که اگر ماشین و صنعت ماشینیسم در دست یک نفر باشد چه وسیلهی نیرومند و خطرناکی است. آنها ناهماهنگیهای صنعت رشد یافته را نمیشناسند. تقابل صنعت و سنت و...
محسن : صحبتهای استاد در مورد مادر ایرانی فیلمهای ایرانی که مادر نیستند به نظرم بسیار درست است .