میگویند برای فهم دنیای یک اثر سینمایی نیاز به نقد و منتقد سینمایی
است، ولی وقتی مخاطب در فهم دنیای خود منتقد و نقدهایش درمیماند، ابهام
مضاعفی به وجود میآید که ره به ترکستان دارد و بماند که آتش تند و کور
نقدهایش تر و خشک را هم میسوزاند.
به گزارش فرارو،
مسعود فراستی معتقد است فیلمهای ایرانی در حد و اندازهای نیستند که با
یک بار دیدن نتوان همه آن چیزی که قرار است در نقد باشد را گفت. او خودش
میگوید خیلی اوقات 10 دقیقه از یک فیلم گذشته و آن را میبیند ولی هیچ چیز
مهمی از فیلم را از دست نداده است.
روی همین حساب وقتی ماهنامه
سینمایی 24 در شماره آخرش از شماری منتقد سینمایی دعوت کرد تا در جدول
ارزشگذاری فیلمهای فصل شرکت کرده و از رتبه عالی تا بیارزش به ارزیابی
این فیلمها بپردازند نظرات مسعود فراستی قابل پیشبینی باشد.
فراستی
همچون شبان کوری که تمام گله را با یک چوب میراند، از خجالت تمام
فیلمها درآمده و به شکلی عادلانه برای تمامی آنها نمرهی سیاه بیارزش
لحاظ کرده است، به این معنا که فیلم تحسین شدهی صدر جدول، «جدایی نادر از
سیمین» را با فیلمهای انتهای جدول از قبیل«فوتبالیها»، «پایانامه»،
«اخراجیها» و...در یک ردیف قرار داده است.
مسعود فراستی یک منتقد
دوآتشه است که نقد سینمایی را کاری در حد و اندازههای ساخت فیلم به حساب
میآورد و چه بسا بیشتر، کمتر فیلمی هست که از گزند آتش توپخانهی او در
امان مانده باشد، بیشتر از آن که صراحت لهجهاش او را به یک پدیدهی
تلویزیونی بدل کرده باشد او مدیون نظرات بعید و تند و تیز خود است.
شاید
یکی از جاذبههای برنامه تلویزیونی «هفت» خود فراستی باشد، منتقد پایه
ثابت این برنامه که با خونسردی تحسین برانگیزی دست به جنجال میزند، او
خیلی ساده و مختصر در حد گفتن « ...درنیومده»، به نقد سینمایی، حال و هوای
عامیانه میبخشد، خودش گفته است: «سعی کردهام در نقدهایم هم موضع مخاطب
عمومی سینمای ایران باشم.»
به نظر میرسد فراستی با همین داعیهی
دفاع از حقوق مخاطب، شمشیر نقدش را از رو میبندد تا حقیقتا به یک فیلم
حمله کند تا فیلم بد را رسوا کند.
خود فراستی در سایتش در گوشهای
از یادداشت بلندی با عنوان «نقد، منتقد، عامل اخلال» آورده است: «منتقد
راستین، اهل مماشات و مرعوب شدن، همزیستی خنثی یا مرگبار نیست. کار منتقد
از جمله این است که مستقل از جوّ غالب بر فضای جمعی، هیاهوها و تحسینها،
جوایز و فروش، در جستوجو و کشف باشد و نگذارد سر خودش و تماشاگر کلاه
برود و بدلی را به جای اصلی بگیرد. فیلم بد، از هر که میخواهد باشد، حقش
«رسوا شدن» است.»
فراستی در گفتگویی با سینمای ما گفته است: «قطعا
من با فیلم بد مخالفت میکنم و به هیچ عنوان شوخی هم ندارم. فیلم بد از قبل
خودش را تخریب کرده و من وظیفه دارم این تخریب را کامل کنم. وقتی فیلمی بد
ساخته شده و توهین به شعور و سلیقه و زیبایی شناسی مخاطب است چرا من باید
به آن لبخند بزنم؟ باید به شدت فیلمهای مستهجن تخریب شوند تا شاید کمتر
شاهد ساخته شدن این گونه فیلمها در سینما باشیم.»
خرق عادتهای
فراستی محدود به ارزشگذاری یکپارچه و یکدستش از تمام فیلمهای فصل
نمیشود، او به طور کلی با خیلی از فیلمها مشکل دارد و همین ویژگی منحصر
به فردش ثابت میکند که او انگار قرار نیست مثل مثلا منتقد جریانسازی چون
«آندره بازن» موج نویی به راه اندازد. روی این حساب به نظر میرسد قصد کرده
یکتنه به جنگ خود سینما برود.
محسن : منتقد خوب و منتقدی که آنقدر فیلم دیده میتواند با یک قاب و یک سکانس فضای فیلم رو بسنجه و خوبی و بدی فیلم رو تشخیص بده . استاد همیشه گفته است که میتوان با ۱۰ دقیقه از تماشای فیلم فضا فکری فیلمساز رو تشخیص داد . این فکر فقط شامل سینمای ایران میشود نه هالیوود و ... .
از نظر استاد فیلم خوب و ضعیف وجود داره و با همین دید ستاره به فیلمها داده میشه . اگر یک ستاره به فیلم شرط اول به خاطر دکوپاژهای تلویزیونی و پایان بد فیلم و ... و به خاطر مفهوم شرط اول یک ستاره داده است .
بقیه نوشته هم که خوبی استاد بود . فقط میمونه یک نکته که مطمئنا استاد موج نویی در نقد به وجود آوزده و دید تیزی به مخاطبان داده که فیلمها رو سردستی نبینند و برای سکانس به سکانسش تفکر کنند و خوبی و بدی فیلم را از همین سکانس ها و دید فیلمساز به جامعه اش بسنجند . اگر آندره بازن که خود مخالف گوی شدید در مورد فیلمهای زمان خودش بود و همه را نقد میکرد در مورد نقدها و زندیگنامه اش کمی تحقیق کنید خواهید دید که او حتی زمان خودش که حتی هیچکاک فیلمساز معتبر بزرگی بود از دم تیغ نقدهای خود میگذراند و به خاطر همین نقدهایش مورد شماتت قرار میگرفت . مقایسه آندره بازن با مسعود فراستی خیلی درسته .