یکی دو شب پیش داشتم با آقای فراستی دربارهی نقد آخرشان گپ میزدم. آنچه در زیر میخوانید نقل به مضمون بخشی از این گپ و گفت است.
پرسیدم: "مگه قرار نبود نقد لانتوری در روزنامه چاپ بشه؟ پس چی شد؟"
گفتند: "چاپ نکردند دیگه!"
ــ به نشریهی دیگهای نمیخواستید بدید؟
ــ نه، جاهای دیگه هم ممکنه بازی در بیارن. من منتظر اینها نمیمونم. تو همین وبلاگ منتشرش کن. تو سایت هم بگو بذارن. چند تا خبرگزاری هم پای کار هستن. تو همین سایتها منتشر بشه کافیه.
ــ راستی گفتیدسایتها، یادم افتادم. این روزها از گوشه و کنار همین سایتها کم نیستند افرادی که دربارهتون حرف میزنند؛ عموماً هم منفی. خبر دارید؟
از ته دل خندیدند و گفتند: "آره، توی این شلوغی کارهای من، خوندن و شنیدن این حرفها اوقات فراغتی مُفرّحیه. برای خنده خیلی خوبه."
ــ جواب هم که طبق معمول نمیدید، نه؟
ــ نه بابا. در حد جواب نیستند. به فکر جواب بودن، اصلاً شوخیه. فقط برای اینکه جنسشون جور باشه و با خیال راحت حرص بخورن، خوبه که یه بار دیگه اعلام کنی که از نظر من "راشومون"، "آگراندیسمان" و "ملکالموت" خیلی فیلمهای بدی هستند و در ضمن، نولان و ایناریتو هم کارگردان نیستند.
ــ البته این چیزها را که قبلاً هم گفته بودید. برای کاربران وبلاگ تازگی نداره.
ــ آره، ولی ظاهراً دوستانی که علیه من حرف میزنن هیچی از من نمیخونن. این را برای اونها گفتم وگرنه بچههای وبلاگ که به روز و پیگیرند.
ــ الآن به ذهنم زد که همین مکالمهمون را در وبلاگ منتشر کنم. خوبه؟
در حالی که باز هم میخندیدند، گفتند: "آره. به نظرم کار خوبیه."
" آنچه من میگویم، حتماً نظر شخصی من است "
نظر شخصی شما نیست. چیزی که شما میگویید تکرار طوطیوار سخنان فراستی است
سید جواد:
این هم نظر شخصی شماست و البته تا وقتی که بنده استدلال شخصیام را ارائه نداده باشم، نظرتان قابل پذیرش است.
سلام.
در پاسخ به دوست عزیزم_علیرضا درویش_ :
بنده جنابِ فراستی رو در "نقد سینمایی", استاد میدونم ولی خودم رو شاگرد ایشون نمیدونم ,چرا که شاگرد باید به استاد بیاد.جناب یوسف بیک را شاید بتوان شاگردِ ایشون دونست ولی بنده نه فیزیکی شاگرد ایشون بودم و نه حقیقتا سوادم در اندازه ی شاگردانِ ایشونه..بگذریم.....
از شهید آوینی یاد گرفتم که به مشهورات زمانه فکر کنم.
همگی بارها و بارها این اصطلاحات رو شنیدیم.
جهان اول ,جهان دوم,"جهان سوم"..
خاور دور,"خاور میانه",خاور نزدیک و..
خیلی ها تأمل نکرده این اصطلاحات رو قبول کردند و ازش استفاده میکنند.
در مدیومِ سینما,,ادبیات و.. هم خیلی ها رو به قول جناب فراستی بیش از حد تحویل گرفتن و واسشون سوت و هورا کشیدن و تبدیلشون کردند به "مشهورات" هنری..
باید بت مشهوراتِ غیرمعقول را شکست ,جناب فراستی در نقد سینمایی سالها این مسیر رو طی کردند و در حد خودشون اثر گذاشتند.مگر تارکوفسکی و آنتونیونی ,,مشهورات مسلم نبودند که نباید به بد بودن آثارشون حتی فکر کرد!!
بگذریم.....
مگر "کاسه توالت " از "مارسل دوشان" رو در پایان قرن بیستم ,,تاثیرگذارترین اثر هنری مدرن ننامیدند؟
"یا مگر قلعه ی حیوانات" جورج اورول رو خیلی ها اثر ناب ادبی خطاب نکردند,,حقیقتا لغتِ "ناب ادبی" به قد و قامتِ اورولِ سیاست زده ی صرف , می آید؟؟
یا برویم سراغِ نویسنده ای مشهورتر در ترازِ "لئو تولستوی"..
بنده قبل از خواندن عمومِ آثارشون ,ایشون رو نویسنده ای بسیار بزرگ میدونستم.بالاتر از دیکنز,داستایوفسکی و..;اما پس از خواندن چهار پنج اثر ازشون فهمیدم که کلاهِ مشهورات زدگی رو باید از سرم بردارم.
اگر درون متنی آثار تولستوی رو بخونیم و به نقد بشینیم ,,چه چیزی دستِ ما را می گیرد؟
(با تاثیرات تولستویِ غیر نویسنده ی رمان کاری ندارم)
عموِم آثارِ تولستوی ,,به وضوح اخلاق زده اند..
به مخاطب ,درس میدهند!..مخاطب را پامنبری فرض میکند.
تولستوی در ادبیات که دیگر از بونوئل در سینما کوچکتر نیست.
اثر بد , بد است دیگر.اثرِ خوب و احیانا آثارِ خوب ,,هنرمندِ واقعی را هنرمند میکند.پارتی بازی که نیست.ربطی به نوبل و کن و .. هم ندارد..
یا علی..
سلام سید عزیز.
راستش شما با گفتن کلمهٔ ”قطعا” و اینکه فیلم کلا پرت و بی ربط به سینماست طرف مقابل را دلزده میکنید. آن هم در مورد فیلمی که سالها توسط منتقدین معتبری ستایش شده و چندین سکانس بی نظیر دارد؛ از جمله پایان عجیب و نیشدارش (با یک کات هم به آنارشیست هایی که در تظاهر هستند و هم به مذهبیون داخل کلیسا طعنه میزند).
قطعا نظر مثبت یا منفیات در مورد هر فیلم مهمی، سلیقه شخصی شماست و حتما باید به این نکته اشاره کنی.
با وجود احترامی که برای آقای فراستی عزیز قائلم اما معتقدم که ایشان در این زمینه ما شاگردان را بد تربیت کرده است.
ما کی باشیم که به آثار مهم اساتید سینما چون بونوئل ایراد بگیریم؟!
سید جواد:
مگر اساتید بزرگ سینما معصوماند؟ ما اگر نظری داریم که بر مبنای استلال است، برای چه باید به خاطر نام طرف مقابل از آن نظر پا پس بکشیم و چون طرف پادشاه است، نگوییم که لباس ندارد و عریان به خیابان آمده؟ اگر استدلالی نداریم، خیلی بیجا میکنیم که نظر بدهیم، اما وقتی استدلال هست، قطعیت هست و البته راه به چالش کشیدن استدلال نیز باز هم استدلال است. اگر به چنین فضایی دست بیابیم، آن وقت از هیچ بزرگی، حتی هیچکاک و فراستی و . . . بتسازی نمیکنیم و در کمال تمدن و فرهنگ به بحث و گفتگو خواهیم پرداخت. کسی که با یک واژهی درست "قطعاً" دلزده شود و عقب بکشد، معلوم است که نه نظری دارد، نه دفاعش قابل دفاع است و نه هنوز فرهنگ لازم برای نقد و تمدن کافی برای گفتگو را دارد.
آنچه من میگویم، حتماً نظر شخصی من است و این را همواره اعلام میکنم، اما دفاع یا مقابلهام با یک اثر در مرحلهی نخست ارتباطی با سلیقه (بمثابه پسند) من ندارد. ممکن است اثری خوب باشد، اما علایق و پسند من به سمت آن کشش نداشته باشد. من در مرحلهی نخستینِ نقد هرگز از چنین اثری بد نمیگویم. بنابراین وقتی با چیزی مقابله میکنم نیز فارق از پسند و سلیقهی خود اظهار نظر میکنم. البته این، سطح است؛ اگر بخواهیم عمیقتر شویم، در مییابیم که سلیقه صرفاً به معنای پسند و علاقهمندی نیست. هم فرهنگ، هم سواد، هم زندگی، هم استاد و هم خیلی چیزهای دیگر عناصر سازندهی سلیقه هستند.
اگر نخواهیم "اساتید" سینما را نقد کنیم، پس چه کنیم؟ جبراً در مقابلشان تسلیم باشیم و منفعلانه برایشان هورا بکشیم؟ این که کمال خودباختگی است! نقد نکردن بزرگان تاریخ هنر، هم خیانت به آنهاست، هم به مخاطب، هم به خودمان و هم به هنر و تاریخش.
در پاسخ به دوست عزیز_امید_:
از آلتمن فیلم مش را دوست دارند و آن را کمدی,جنگی نزدیک به خوبی میدونند.( 1.5 ستاره )
به سیدنی لومت چندان علاقه مند نیستند ,به دوازده مرد خشمگین , 0 ستاره داده اند.بعدازظهر سگی رو به گمونم 0.5 ستاره دادند.
به دیوانه ای از قفس پرید فورمن هم به گمونم 0 ستاره دادند,
آمادئوس رو هم احتمالا 0 ستاره خرجش کنند.
از برادران کوئن تنها یک فیلم رو میپسندند.(ای برادر کجایی _به گمونم 1.5 ستاره داده اند)
لورنس عربستان , پل رودخانه کوای و دکتر ژیواگو(دیوید لین) رو هم به گمونم 0 ستاره داده اند.
از پولانسکی ,فیلمِ مرگ دوشیزه رو نزدیک به خوب میدونند,
پیانیست و محله ی چینی ها رو فیلم بدی میدونند..
سید جواد:
البته این اواخر که فیلم "مش" را در کلاس تحلیل کردند، نظرشان خیلی منفی تر شده بود. شاید حداکثر و با ارفاق در حد 0.5
دوست عزیز علی:
در این که صفری و صدی وجود نداره،من قبل ترها هم شنیده بودم و کمی هم باور دارم.ولی آن چیزی رو که بیشتر باور دارم این هست که جناب فراستی هم به اون اصول پایبند هستند و اون این هست که یک فیلم از نقطه شروع تا انتها باید معلوم بشه که چه مسیری رو طی میکنه و به چهشکل بیان میشه،یعنی بر فرض استدلالات خودم صفری وجد نداره و صدی هم وجود نداره ولی نمیتونیم فرض بر این بگیریم که از یک و دو وسه بالاتر بیام و از نود و هفت و هشت نتونیم عبور کنیم.فقط یک دلیل میتونه معادله و نسبیت و قواعد این فرضیات رو به هم بزنه و اون اگر شما به اثر و منطقتون باور نداشته باشید یعنی اینکه نمیشه!و اگر باور داشته باشید،یعنی میشه!بستگی به میزان اهمیت شما داره و اینکه برای رسیدن به نود نود و یک،حد اکثر تلاشتون رو مضاعف کنید و در این صورت چرا باید صد باشه؟حتی میتونه نتیجه اش صد و بیست و سی باشه!و اگر برای فرار از نتیجه معکوس بخواهید از سه و چهار به پایین تنزل نکنید باید حتی نیم ها رو هم در نظرتون داشته باشید،چرا که ممکنه از یک ونیم به یک و حتی به نیم هم تنزل کنه و اون نیم آخری هست که در بعضی آثار هم به کمک فیلمساز یا هر کسی بیاد و با یک نیم کوچیک میتونه بر موفقیت سرنوشتش تاثیر بگذاره و یا حتی نابود بشه!دقیقا به مثامدر چینش یک اثر تاثیر بگذاره.نیم ها را در قالب یک اثر سینمایی هست که از نما و پلان و سکانس و پرده و نویسنده و کارگردان و بازیگر و دکوپاژ فیلمبرداری و موسیقی و همه عوامل اگر هم تقسیم به نیم کنیم میبینیم که حتی بیشتر از دویست یا سیصد عامل میتونه از یک فیلمنامه ضعیف و خفیف ،یک شاهکار بسازه و بالعکس میتونه از یک فیلمساز کاربلد و پخته،یک فاجعه بسازه..مثالش هم چیمینو بود که با فتح بهشت اش چند تهیه کننده و دو کمپانی فیلمسازی رو ورشکست کرد.پس نتیجه میگیریم که صفر و یا صدی وجود نداره ولی فاجعه و شاهکار هم ثابت شده که وجود داره!پس در واقع اگر موفقیت و شکست ثابت شده باشه،دلیلی داشته که از یک و دو تنزل نکنه و موفقیت از نود و هفت و هشت هم فراتر بره!یکی از همین فاکتورهای مهم هم همون نیم هستش که توضیح دادم.چطور باید در قالب یک اثر چینش کرد.صد ها و صفر ها هم نظریات و بهانه هایی هستند برای تمکین نتایج و موفقیت ها و شکست ها.پس نتیجتا آقای فراستی باور دارند که هیچ و و در نیومده یعنی صفر و شاهکاری مثل سرگیجه یعنی چهار ستاره ممکن و حتی یک نیمچه ستاره ای بالاتر(یعنی سرگیجه چیزی حدود صدو پونزده یا بیست!)در تکمیل صحبت آقای پارسایی عزیز بگم که اتفاقا ویردینیا و ملک الموت که خیلی وقته دوباره ندیدم برام قابل تحمل تر دیگر آثار بونوءل هستند و ملک الموت رو با ید حتما دوباره ببینم![سید جان:فکر کنم که اشکال از سرعت پایین اینترنت من هستش و از بعدازظهر هم قطع بود]
علی جان عزیز ببخشید که تا حدودی با غلط املایی بیشتر از این نتونستم بخاطر قطع سیستمم بنویسم!
مسئله اصلی صد ها و یا صفر ها نیست قوائد و اصول سینما مهم هست و به نظر بنده هم (با اشاره به نوشته های متن بالا)در سینما صفر و صد هم حتما وجود داره...یعنی یا بده و یا ضعیفه و خوب و یا عالی و حتی شاهکاری همچون سرگیجه!
سید جواد:
ان شاء الله که زودتر مشکل اینترنتتان رفع شود.
بنده در این مواردی که عرض کردم چیزی نیافتم.
سید جواد:
من الآن یادم نیست که دربارهی هر مورد دقیقاً در کجا صحبت شده است، اما از آنجا که خودم مجری این مصاحبات بودهام میدانم که سخنانی درباره این موارد وجود دارد. حالا اشکال از نوع جستجوی شماست یا چیز دیگری، نمیدانم.
خواهش میکنم. ممنون از اعلام موضع تان.
البته که فیلم بدی هست... :)
سلام.
در پاسخ به دوست عزیز_علیرضا درویش_ :
ملک الموت رو ندیدم,, ولی با پنج فیلمی که از بونوئل دیدم , بتی که عده ای چندین دهه از بونوئل ساخته بودن ,,نیست و نابود شد.
ویریدینا هم فیلم اخلاق زده ای ست;تاریخ مصرف دار بوده و امروز ......
البته معتقدم ویریدینا از چهار فیلم دیگر بهتر است؛
" نظرتان محترم است، اما قطعاً اشتباه میکنید. "ملکالموت" از لحظهی نخست، پلان به پلانش اشکال دارد و هیچ ربطی به سینما ندارد."
نمی دانم این قطعا را از کجا می آورید؟ این هم از آوردهای آقای فراستی به فضای نقد ایران است. در علوم انسانی و هنر هیچ قطعیتی وجود ندارد. هیچ چیز صفر و صدی نیست. حتی قواعدی که از آن ها به عنوان قواعد سینما یاد می کنیم هم قطعیتی ندارند. در طی سال ها و بر اساس مطالعه فیلم ها دستور العمل هایی نوشته شده که باز قطعی نیستند. این قضیه هم ربطی به اظهار نظر لحظه ای و اینکه استدلالش بماند برای بعد ندارد. حتی اگر پس از کلی استدلال هم کار به حکم دادن برسد بد است و مبتذل!
مثلا شما می توانید بگویید فلان فیلم خط فرضی را در دکوپاز رعایت نکرده پس غلط است؟ یا باید ببینید این رعایت نکردن خط فرضی در راستای فرم فیلم است یا یک خطا از سر نابلدی..
به هر حال فضای نقد فیلم، فضای حکم دادن نیست رفیق
و اینکه چه چیزی سینما است و چه چیزی هنر را هنوز در عالم تفکر بر سرش اجماع ندارند. آنوقت شما چگونه بعد از چند سال فیلم دیدن و شرکت در کلاس های آقای فراستی به این راحتی فهمیده اید چه چیزی سینماست و چه چیزی نیست؟ نهایتا می توانید بگویید ملک الموت بر اساس سلیقه و معیارهای شما و بر اساس این استدلالات فیلم خوبی نیست.
بنده هم می توانیم این استدلال ها را بخوانم، قبول کنم و یا مخالفت کنم و دیالوگی شکل بگیرد..
سید جواد:
از نظر بنده، این نسبی گرایی مفرط و انفعال بیش از اندازه است که مبتذل است. اینکه بر سر چیزی اجماع وجود ندارد، مانع از آن نمیشود که بنده نظر خودم را دربارهی آن ابراز نکنم. من اگر به قطعیت نظر خودم نرسیده باشم و به درست بودن آن اطمینان نداشته باشم که اصلاً صاحب آن نظر نیستم. سینما و هنر یک مدیوم ولنگار نیست که هرکسی برای خودش معیاری داشته باشد و بر اساس آن قضاوت کند. یک متردر هنر وجود دارد و آن زندگی است، خطکش ما هم فقط فرم است و حس. اینکه بقیه عرضهی به قطعیت رسیدن ندارند، مشکل خودشان است. سخنی که بر بنیان تئوری اثبات شود، دیگر اثبات شده است و سخن اثبات شدهای که از پس استدلال بیاید، نامش حکم است. اینکه برهان و استدلال داشته باشیم، اما از دادن حکم خودداری کنیم، با هیچ منطقی قابل توضیح نیست و بیشتر خنده دار است و به شوخی شبیه.
کاش از فیلمسازای دیگه هم میپرسیدین.همش نولان و ایناریتو.آخر سر نفهمیدیم نظرشون راجع به پل توماس اندرسون چیه یا فیلمای انتقامی کره-سینمای فعلی ژاپن-گای ریچی,چان ووک پارک-دیوید لین-برادران کوءن-میلوش فورمن-آلتمن-پولانسکی-سیدنی لومت-اسپایک لی-وس اندرسون-سینمای کمیک بوکی...دیگه چیزی یادم نمیاد.
خلاصه یک سخن جدید
سید جواد:
اولاً بنده نپرسیدم؛ خودشان فرمودند.
ثانیاً اظهار نظر درباره اغلب کسانی که نام بردید، سخنی جدید نیست؛ اگر در مصاحبههای ایشان با کاربران وبلاگ جستجو کنید، نظرات ایشان را خواهید یافت.
شما که به کافه سر می زنید به استاد بگویید که حتما برای فروشنده نقد بنویسند.
سید جواد:
دارند مینویسند.
ممنون از اعلام موضع ارزشمند تون.
سپاسگزارم.
من فیلم ملک الموت بونوئل رو خیلی دوست دارم و در موردش با فراستی، شما، و تمامی مخالفان مخالفم.
در پاسخ به شهاب: اون تهیه کننده فیلم ویریدیانا رو پس از چند مرتبه دیدن در جشنواره کن و... فهمیده بود؛ چه برسه به این فیلم.
سید جواد:
نظرتان محترم است، اما قطعاً اشتباه میکنید. "ملکالموت" از لحظهی نخست، پلان به پلانش اشکال دارد و بیش از هفت-هشت دقیقه قابل تحمل نیست و هیچ ربطی به سینما ندارد. البته این ادعاها، استدلال میخواهد که مجالش اینجا نیست. فقط خواستم که چون شما اعلام موضع کرده باشم.
ممنون از حضورتان.
منظورم همون هنر شیر و قهوست،با خامه شیر روی قهوه...
میخواستم ببینم استاد بلده؟میزنن چیزی؟هیچ اطلاعی ندارن؟شما ک کافشون میرین؟
سید جواد:
عرض کردم که همه انواع قهوه را میزنند، بنابراین علی القاعده اطلاع دارند. بله، بنده هم به کافه ایشون میرم.
یبار یه قهوه تو کافه فراستی خوردم -13هزار- تا سه روز سرگیجه داشتم . خلاصه به خیر گذشت . دوستان مواظب باشید
تقریبا سال 93 پرسیدم نظر استاد در مورد فیلمای cloud atlas و ماتریکس و کینگ کونگ 2005 چیه
و...اینا که ملت گوش میدن
از همین وبلاگ ولی خب نتیجه نرسیدم؟
ادمین شما نمی تونی حدس بزنی
جدا از این به نظرم نولان کارگردان نیست یک کارگردان عام پسنده مثل خواننده های زید بازی و تتلو
3 گانه ی بتمن اکشنش صفره
فیلمای جکی جان اکشنش بهتره
در اولین جلسه نمایش فیلم "ملک الموت" تهیه کننده بعد از تماشای فیلم سرش را به من نزدیک کرد و گفت:
دون لوئیس معرکه بود! اما من هیچ چیز از فیلم نفهمیدم!
-"لوئیس بونوئل"
پ.ن : در تایید حرف استاد
سیدجان سلام
نمیدونم چند روزی هست که وقتی به اینجا سر میزنم،بخاطر سرعت اینترنتم هست و یا دلیلش چیه که صفحه با تاخیر بالا میاد و بعد از نوشتن کامنت هام با تاخیر چند ثانیه روبرو میشم!حتی همین کامنت رو هم الان به زحمت نوشتم.
ممنون
یه نکته فقط،
اقای فراستی گفتن تو کافشون باریستا ندارن دیگه و اینکه خودشون و خانومشون پشت بار وایمستن،
ینی لاته ارت رو هم خودشون میزنن و اصلا کلا نظرشون راجع به لاته ارت چیه؟؟؟
ببخشید دیگه میدونم جاش نبود
سید جواد:
نظرشان را نمیدانم، ولی بله. همهی قهوهها را خودشون میزنن.
نمیدونم چرا اکثر سوالات دوستان در باره نولان و یا ایناریتو هست!چرا کسی از راشومون کوروساوا و ملک الموت بونوئل و آگراندیسمان آنتونیونی نمیپرسه که این آخری واقعا به تفکرات فرهادی یجورهایی نزدیکتره!.شاید اکثریت این دوستان از سینمای گذشته خبر ندارند و یا سن وسالشان ،فرصت دیدن این آثار را به آنها نداده است که بتوانند آثار دیگر قرن بیستم را ببینند تا متوجه بشند که نولان هم مثل برتولوچی سه چهار دهه پیش،بیشتر یک تکنیکال است تا یک هنرمند!فیلم ممنتو و یا پرستیژ رو مقایسه کنید با فیلم دنباله رو(confermist 1971)برناردو برتولوچی!ویا همین فیلم متاخری از ایناریتو رو که یکی از دوستانم،شباهت هاش رو با آثار بصری تارکوفسکی،که از همین کافه سینما هم استخراج کرده بود رو ببینید!امثال بوردول و سایر منتقدین امروزی سعی میکنند برای نجات سینمایشان و اهمیت امروزیشان،نسبت به آثار قوی کلاسیک و ماندگار سینما،راه فرار از شکست رو ترجیح بدند.واقعا اگر دوربین ها و همه دستگاههای تکنولوژی امروز سینما رو از امثال نولان و ایناریتو بگیرید و اونها رو به سفر زمان چهل پنجاه سال پیش بفرستید،با دیدن همین آثار بیشتر از نمره دو یا سه آی ام دی بی رو هم نمیتونند کسب کنند.فیلمهای اول ایناریتو واقعا با تحل تر از امروزی هاش هست.عشق سگی واقعا یه سر و گردن از همه آثار ایناریتو بالاتره.امثال پوریا برای سینمای امروز و فردا دارند تلاش میکنند ولی فراستی برای دیروز و تاریخ سینما تلاش میکنه و بقول مثالی که تاریخ آینه عبرته و تاریخ بزرگترین معلم انسانهاست!خیلی ها گریفیث رو یکی از بهترین و آموزنده ترین فیلمسازهای تاریخ میدونند...چرا که متاسفانه خود گریفیث چندان توفیقی با فیلمهاش کسب نکرد و لی در آینده فیلسازهای مختلفی درسهای بزرگی رو از گریفیث آموختند.نولان بغیر از تکنیک در فیلمنامه نویسی (یک دستی زدن در انتهای فیلم)که مثالش رو در نوشته بالا زدم،هیچ چیزی به سینما و فردای سینما نمی آموزه.بعد از داوینچی و میکل آنژ و بهتربگم ونسان ونگوک و پیکاسو،نقاشان زیادی به دنیا اومدند و رفتند ولی آیا در حال حاضر نقاشی رو در قرن حاضرمون میتونیم بشناسیم کا آثارشون گرون تر از آثار پیکاسو یا ونگوک باشه؟شاید نوها و نتیجه های ما بعد از سالها بتونند امثال ایناریتو و نولان رو بشناسند ولی مسعود فراستی آثار امروز سینما رو مقایسه میکنه با آثار گریفیث ها و مورنائو و هافستروم و به بعد حتی...ما امروزه،قیصر و وزنها و کندوها رو میبینیم و لذت میبریم از سینمای گذشته مون...ولی واقعا باور داری که فرزند تو فیلم فروشنده و گذشته فرهادی رو ببینه و لذت ببره ؟!!!
خارج از این بحثمون باور کنید که درمیشیان برای جایزه و جشنواره و شیر و خرس و نخل میخواد تلاش کنه.باور کنید که امروزه فرهادی فیلمساز جشواره ای شده و واقعا داره برای اونطرف مرزی ها و خارجی ها و بهتر اجنبی ها فیلم میسازه!تهیه کننده این دو فیلم آخرش هم مزید بر این ادعاست.چرا واقعا فکر میکنید که فرهادی بخاطر و برای ما ایرانی ها فیلم میسازه؟...فرهادی متاکدا و مسلما برای بیگانه ها فیلم میسازه تا جایزه های بین المللی بگیره و خودش رو برای اونوری ها لوس میکنه(دقیقا کاری که مخملباف کرد و موفق نشد)تا اگه یه وقت اینجا خواست چراغ قرمز رد کنه و تذکر بگیره،بار و بندیلش رو جمع کنه و بره اونور و بهونه و جایگاهش برای بیگانه ها قابل توجیه باشه!باور کنید که فرهادی رو بیشتر از اونچه که لیاقتش رو داره باد میکنید و گنده اش جلوه میدید!.مخبالباف رو هم امثال من بودیم که سالها پیش بادش کردیم و حالا دیگه پشت سرش رو نگاه هم نمیکنه و اصلا نتونسته جایگاهی اونور بدست بیاره تا خودی نشون بده.یا شاید مثالیکه در کامنت دیگه ای زدم:شما باورتون شده و یا بخود باوراتتون میدید و میخواید باور کنید که فرهادی فیلمساز بزرگیه،چرا که دلتون میخواد و به دلتون میخورونند و به حلقتون وارد میکنن که فرهادی فیلمساز بزرگیه.
سلام،
فقط خواستم بگم، هر کی این وبلاگو میگردونه دمش گرم، واقعا ما استفاده میکنیم. تا امکاناتی مثل این فضا هست، نیازی به نشریات وابسته و ترسو حس نمی شه.
اقا سید سلام.
توی یک جمعی نشسته بودم که همه مخالف استاد بودن....بعدش طرف وسط حرفاش گفت مهران مدیری باید اعدام بشه!!
پرسیدم اخه چرا؟
گفت چون با اومدنش به هفت مشروعیت داد!!!!!
قابل توجه دوستانی که دم از ازادی بیان و دموکراسی میزنن.
اقا سید دیگه نزدیک بود یه دم از پشتم در بیاد!
سلام
سیدجان تو که گپ و گفتگو می کنی یه کم از سوال های ما رو هه بپرس بشه مصاحبه دیگه
سید جواد:
سلام.
کل گپ و گفتمون شاید 15 دقیقه بیشتر نشد. فرصت مفصل اگه باشه، سؤالهای مفصل میشه پرسید.
ای جاااان
خسته نباشید
توصیه می کنم برای نمونه نقد اقای امیرپوریا رو درباره 21 گرم وسه گانه ایناریتو بخونید که چقدر استدلال های فراوانی داره
متاسفانه این حرف های اقای فراستی رو درک نمی کنم دیوید تامسون با چه احترامی از ممنتو نولان یاد میکنه یا دیوید بورودل نویسنده کتاب هنر فیلم (Film art) درباره تلقین نولان چه صحبت هایی کرده و او را گریفیث قرن 21 میدونه البته نولان یه مثال بود و...
بزرگ ترین مشکل اقای فراستی لحن نوشته یا صحبتاشون نیست همین صفت نسبت دادن های پیاپی به فیلم ها و افراده که فرم نداره در نیامده و ...
تشکر سیدجان..
سعی کنید هر روز برید کافه !!و برامون خلاصه شدش و منتشر کنید.
فک کنم روزنامه های زیادی باشن ک مطلب اقای فراستی رو چاپ میکردن. شاید ایشون دوست داشتن در چند روزنامه ی معدود مث شرق چاپ بشه. ولی چیزی ک مشخصه این ادمایی ک ادعای آزادی بیان دارن اصلن اینجوریم نیست. خودشونو وصل کردن ب آدمایی مث فرهادی و درمیشیان و میخان ب هر قیمتی راضی نگهشون دارن حتی اگه فیلم مضخرف بسازن. حتی منتقدین جدی سینما هم فعلن درباره فیلم مضخرف فروشنده نظر ندادن تا فروشش نخابه.
امیدوارم نقد فروشنده تو روزنامه چاپ بشه.