مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

نقد الیسا سایمن (Alissa Simon) به فیلم "محمد رسول الله"

اشاره: این مطلب قرار بود به همراه مصاحبه مسعود فراستی، در مجله "مهرنامه" منتشر شود. اما از آنجایی که این اتفاق روی نداد، جناب فراستی فرمودند که آن را از طریق این وبلاگ منتشر کنیم.


http://www.filmfestivals.com/files/images/Alice_Simon.jpg

الیسا سایمن (Alissa Simon) - نویسنده Variety -

ترجمه: سید جواد یوسف بیک

 

حماسه تاریخیِ ملال آور مجیدی،  

زندگی مردی را پی می گیرد که پیامبر شد.

مجید مجیدی، نخستین نامزد ایرانی اسکارِ بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان (برای "بچه های آسمان" در سال 1997)، گران ترین فیلم کشورش را به یک حماسه‌ی تاریخی ملال آور، کند و بیش از حد طولانی تحت عنوان "محمد رسول الله" اختصاص داده است. اثری که در حدود 40 میلیون دلار هزینه برداشته است و سعی می کند نام های بزرگ پشت صحنه اش؛ از جمله ویتوریو استورارو (فیلمبردار) و اِی. آر. رحمان (آهنگساز) را به رخ بکشد و با قرار دادن آنها در کنار گروه هنری ایرانی، تکنسین های خارجی را به مبارزه دعوت کند. ساخت این فیلم 171 دقیقه ای که نخستین قسمت از یک سه گانه به شمار می رود، هفت سال به طول انجامیده است. زمانی که اصلاً ارزشش را نداشت چراکه نتیجه نهایی بیشتر به فیلم های مذهبی هالیوودی در دهه 1950 شبیه است تا مثلاً به فیلم اخیر دارن آرونوفسکی، "نوح"، یا حتی فیلم های پیشین خودِ مجیدی.

"محمد رسول الله" در 27 آگوست، آغازگر افتتاحیه‌ی جشنواره بین المللی مونترئال بود. همان جایی که قبلاً مجیدی از آمریکایی ها برای "بچه های آسمان"، "رنگ خدا" و "باران" جایزه‌ی ویژه دریافت کرده بود. فیلم همزمان با پخش خارجی، در 57 سالن ایرانی نیز اکران شد که احتمالاً تعداد سالن های نمایش دهنده‌ی آن در روزهای آتی به 140 (تقریباً نیمی از 320 سالن نمایش سینما در جمهوری اسلامی) خواهد رسید.

هم به دلیل محدودیتِ دامنه‌ی روایی فیلم (زندگی محمد از بدو تولد تا 12 سالگی) و هم به علت ممنوعیت های مذهبی در به تصویر کشیدن چهره‌ی پیامبر، مجیدی تلاش می کند که هرجا ممکن است با صحنه های اکشن (جنگ های افسانه ای، تعقیب و گریز در بازار، گردش زائران به گرد کعبه، نبردهای تن به تن، کاروان های شتر سوار، اسبانی که چهارنعل بیابان را می پیمایند) فیلم را سرحال آورد، اما اکشن ابداً کار او نیست. این صحنه های کلیشه ای وقتی با جلوه های ویژه‌ی کارشده اما مبتذل و فریبکارانه فیلم ترکیب می شوند، فقط می توانند تکرار کننده‌ی تجربه های سینمای دست دوم غربی باشند.

اشکال دیگر فیلم، لااقل در مواجهه با مخاطبین خارجی، این است که آن دسته از افرادی که از تاریخ اسلام- و از پیشینه‌ی مردی که مسلمانان او را آخرین پیامبر خدا بر روی زمین می دانند- آگاه نیستند، سردرگم می شوند. با توجه به اشتیاق روزافزون مردم دنیا برای شناخت اسلام و احتمال کاندید شدن این فیلم برای جایزه‌ی اسکار، سازندگان فیلم باید هزینه ای را متحمل شوند و کارت های کوچکی تهیه کنند که حاوی اطلاعات مفید تاریخی برای مشاهده‌ی این فیلم باشد تا تماشاگران غیر مسلمان نیز از پیشینه های تاریخی داستان و ارتباط میان شخصیت ها اطلاع پیدا کنند و نیز متوجه شوند که چه نوع رابطه ای بین بنی هاشم و قریش موجود بوده و در آن زمان چه کسی چه می پرستیده و چه کسی بر کجا حکومت می کرده است. در حال حاضر، تنها محصول اصلی فیلم این است که اسلام، یهودیت و مسیحیت دارای ارزش ها و ریشه های مشترکی هستند.

مجیدی، عرف اسلامی را در نشان ندادن چهره‌ی محمد رعایت می کند و این شخصیت را عموماً از پشت به تصویر می کشد. او در مصاحبه‌ی مطبوعاتی عنوان می کند که به همراه فیلمبردار پروژه، استورارو، به این نتیجه رسیده اند که از استیدی کم (Steadicam) برای نشان دادن نقطه نظر (POV) پیامبر استفاده کنند. اما از آنجایی که بخش اصلی فیلم مربوط به زمانی است که هنوز محمد به پیامبری نرسیده است، ما اجازه داریم که صدای بازیگران 6، 8 و 12 سالگی او (به ترتیب: علیرضا جلیلی، حسین جلالی و امیر حیدری) را بشنویم. این در حالی است که در بخش های ابتدایی و انتهایی فیلم- که 50 سال بعد را به تصویر می کشند- باید سخنان پیامبر را از دهان عموی او، ابوطالب (مهدی پاکدل) بشنویم.

تولد محمد در سال 570، پس از حمله‌ی ناکام ابرهه (آرش فلاحت پیشه)، فرمانده ای وحشی و ثروتمند از اهالی حبشه، به شهر مکه اتفاق می افتد. در این بخش از داستان، نخستین صحنه های ممزوج با جلوه های ویژه‌ی گران قیمت اما خنده آور فیلم را شاهد هستیم: گردبادی از پرندگان کامپیوتری که با سنگ هایی نوک تیز مهاجمین را سرکوب می کنند.

پدربزرگ محمد، عبدالمطلب (با بازی اغراق آمیز و بیش از حد ملودراماتیک علیرضا شجاع نوری- کسی که با  فعالیتش در سازمان سینمایی فارابی از نخستین معماران سینمای ایران پس از انقلاب به شمار می رود) ریش سفید قبیله بنی هاشم (زیرمجموعه ای از طایفه قریش) است. او که یکتاپرستی تزلزل ناپذیر است، کلیدداری کعبه، مکانی زیارتی- عبادتی، را نیز به عهده دارد.

آمنه (مینا ساداتیِ سرخوش و همیشه خندان) محمد را به دنیا می آورد و اجرای تصویری دست مالی شده و نیز شمایل نگاری بصری مبتذل از این ماجرا ما را به یاد صحنه هایی می اندازد که از تولد مسیح دیده ایم (نورهای درخشان و آسمانی پر از ستاره های چشمک زن) با این تفاوت که در اینجا آخور و اصطبلی دیده نمی شود. اما به دنیا آمدن محمد بارقه هایی از نارضایتی را نیز در قبیله‌ی بنی هاشم پدید می آورد. عموی جاهل محمد، ابولهب (محمد اصغری) و همسر حسود او، جمیله (رعنا آزادی ور) اجازه نمی دهند که کنیزشان طفل نورسیده را دایگی کند.

رئیس پارسای قبیله، عبدالمطلب که در می یابد طفل به دنیا آمده کودکی است خاص، او را روانه صحرا می کند تا تحت مراقبت های پدرخوانده و مادرخوانده ای بادیه نشین، حمزه (حمیدرضا تاج دولت) و حلیمه (ساره بیات) قرار گیرد. با ورود کودک، طبیعتِ لم یزرع منطقه به مرغزاری آباد بدل می شود. از سویی، بزرگان قوم یهود نیز در پی مشاهده‌ی نشانه های تولد محمد، بر آن می شوند تا محل اقامت او را بیابند. همزمان- البته با تأخیر در روایت- یک کشیش مسیحی نیز نشانه هایی عیسوی در محمد شناسایی می کند.

با توجه به اینکه یک نوزاد خیلی نمی تواند کارهای خارق العاده انجام دهد، داستان فیلم از زمانی جان می گیرد که محمد شش ساله (که همواره از فرط نور، برق می زند) بت های کافران را می شکند و حلیمه را که در بستر مرگ افتاده است شفا می دهد. شایعه‌ی نیروی ویژه‌ی او فراگیر می شود و همه در پی دزدیدن او بر می آیند و این، بهانه ای می شود برای به تصویر کشیدن یک سری نبردهای تن به تن و تکراری. حمزه سوار بر اسب، به سرعت صحرایی خوش منظره را می پیماید و محمد را بار دیگر به آمنه می رساند، اما آمنه در  سفری که به همراه کودک خویش می رود، در می گذرد. از آن پس، عبدالمطلب به عنوان سرپرست و معلم از محمد مراقبت می کند و آنگاه که در بستر مرگ می افتد، وی را به ابوطالب می سپارد.

محمد با آنکه جوان است، به عنوان یک تاجر در کنار ابوطالب فعالیت می کند و به سفرهای متعددی می رود و در این دوران، خویش را به عنوان شخصی امین و پرهیزگار به دیگران می شناساند. وی همچنین همدردی مسلّم خویش با قشر ضعیف و مظلوم را به تثبیت می رساند. نهایت این دلسوزی وقتی به نمایش گذاشته می شود که محمد به همراه کاروان شتر سوار ابوطالب به شهری فقیر نشین در کنار دریا می رسد. او نه تنها جان بیچارگانی که به عنوان قربانی تعیین شده اند را نجات می دهد، بلکه آشکارا موجی عظیم را که در بر دارنده‌ی هزاران ماهی است به سوی ساحل و ساحل نشینان گرسنه فرا می خواند.

علی رغم آثار اولیه مجیدی که با خلوصی روحانی برآمده از عشقی عاری از نفس پرستی در ارتباط بود و از این رهگذر قادر بود حس و حالی مذهبی تولید کند، "محمد رسول الله" خشک، بی روح، نچسب و سرهم بندی شده است و سوژه‌ی وزینش به جای آنکه آن را به تعالی برساند، برایش دست و پا گیر و مشکل آفرین شده است. مقوایی بودن شخصیت ها و عاری بودن ایشان از هرگونه روح و عاطفه نیز مزید بر علت است و در این میان، بازیگران نیز نمی توانند کمکی کنند چراکه یا اغراق آمیز بازی می کنند و یا در شرایط بحرانی، علیل و مفلوک می نمایند.

هرچند که استاد استورارو توانسته است با بهره گیری از Univisium (1:2) –که محصول خود اوست- نماهای زیبایی از دشت و صحرا به تصویر بکشد، اما فیلم شدیداً از فقدان سینما اسکوپ (CinemaScope) رنج می برد. به علاوه، نه فیلمبرداری استورارو و نه موسیقی خاورمیانه ایِ قلابی رحمان عضوی منطقی و ارگانیک برای این فیلم به شمار نمی روند و به نظر می رسد که حضور آنان بیشتر برای پز دادن است و جنبه تبلیغاتی دارد. بدترین بخش تکنیکی این اثر نیز تدوین کش دار و گیج کننده آن است که گویی در زدودن فهم طبیعی و منطقی مخاطب از شخصیت ها و روابطشان تعمد داشته است.

نظرات 17 + ارسال نظر
loghman جمعه 13 آذر 1394 ساعت 20:25

سلام
فقط می خواستم بپرسم که عبارات داخل پرانتز را مترجم اضافه کرده؟
با تشکر از ترجمه خوبتون

سید جواد:
سلام.
خیر. بنده، به عنوان مترجم، اگر بخواهم چیزی به متن اضافه کنم، طبق عرف مرسوم نگارش، آن را در میان کروشه قرار می دهم. بنابراین تمام پرانتز ها در متن حاضر، متعلق به شخص نویسنده است.
متشکر از حضور شما.

علی-ر جمعه 22 آبان 1394 ساعت 20:52

با عرض سلام خدمت دوست خوبم آقا شاهین و همینطور سید عزیز:
نمیخوام که بیش از حد این پست به حاشیه ای تبدیل بشه و موضوع نولان یا شاید فیلمسازهای دیگه از حوصله بعضی ها سر بره،ولی سعی میکنم بقول استاد فراستی با کمی دیالوگ ،مبحثی که دوستمون آقا شاهین بهش اشاره کرد رو با منطق خودم کنکاش کنم.
همه اینها نتیجتا برخواسته جمله ای معروف هست که:هنر در سینما یعنی عینیت را به ذهن بخشیدن.
همونطور که گفتید تعغیب فیلمی تجربی و همینطور به خاطر ایده بکر فیلمساز،بعنوان اثری بعنوان معرفی فیلمساز با ایده بکرش و ابداع اولین تجربه اش میتونه فقط بعنوان استارتی خوب از اولین تجربه این فیلمساز تلقی بشه و نا بیشتر.(که در ادامه مسیر فیلمسازیش حتی میتونست بیشتر از همین تعغییب هم بره ولی با همون کلایمکثی که در آخر فیلم تعغییب بهش اشاره شد،مسیر بعدی ها رو در پیش گرفت و حتی الان هم نتونسته به اندازه همین تعغییب،لا اقل من رو با ممنتو راضی کنه)
و اما ممنتو!کشش و ادراک منه مخاطب،فقط به همون اندازه مقطعی که بهش اشاره کردید،میتونه نسبت به رضایت از این اثر باشه...(نه بعنوان اثر فاخر و ارزشمند)و اون هم فقط از بعد تکنیک هست که تونسته در نزد شما محبوب باشه!ولی از لحاظ هنر (که الزامی از بزرگترین دستاوردهای سینماست)نمیتونه منه مخاطب رو ارضا بکنه و فقط در همون مقطع دوساعتش میتونه من رو راضی نگه داره و نه بیشتر.در حالیکه فیلمهایی،دوساعته هستند که شاید در طول سالیان زندگیمون،ما رو خوشحال و راضی نگه میدارند و حتی ما رو در طوالی زندگیمون به خودشون مشغول کنند...و اما موضوع فلسفه که بدیع تر ازاین نقد ها و حتی مباحث سینماست که در طول تاریخ سینما و دقیقا از اواخر دهه پنجاه باب بوده و چه بسی فیلمسازهایی بودند که در طول این سالها به دنبال در هم آمیختن این دو مبحث(فلسفه وسینما)بودند و بقولی میخواستند که دغدغه فکری و عقیده تون شون رو با همین مبحث ابراز کنند و شاید تا حدی تونسنه باشند که نظر شما و من رو تا حدودی جلب کنندولی تاریخ نشون داده که عامه مردم،هنوزم که هنوزه،نتونستند به اندازه سایر هنر های دیگه باهاش ارتباط برقرار کنند(به مثال موسیقی که هر لحظه و در هر زمان میتونه میلیون ها نفر رو بسمت خودش جذب کنه)
برمیگردیم به بحثمون
مثل اینکه شما دوست عزیز،بحث تکنیک و هنر رو در سینما،یا اشتباه متوجه شدید و یامیخواهید که تکنیک رو به زعم درک خودتون از همین مبحث فلسفه ،با هنر رو تلفیق کنید که این دو (تکنیک و هنر)کلا بحثی نابجا و اشتباه هست.هر فلسفه ای رو نمیشه حتی با تکیه بر تکنیک و حتی همه ابزار سینما در ذهنیت مخاطب جا داد و از طریق ذهن به اعماق ااحساسات و عقاید مخاطب راه داد...
من روایت معکوس رو به تمسخر نگرفتم،بلکه در آمیختن تکنیک با هنر رو درباره این اثر غیرممکن دونستم...چه بسی که نه با ظرافت و تکنیک معکوس...حتی هنوز هم فیلمهایی در جهان هستند که با همون کلیشه ها و موضوعات و تم قدیمی و کلاسیک به ساخت آثارشون مبادرت میکنند...ولی نگاه کنید که این سینمای کلاسیک هست که فاتح همیشکی و حتی ازلی و ابدی سینماست که نه با روایت معکوس که حتی با لحن و روایت عادی اش هم بقول شما،بحث غیر قابل بازگشت بودن(اشاره شما به ممنتو)رو میتونه بهش اشاره بکنه ...دقیقا به مثال همین بحث فیلم قاضی در برنامه هفت امشب(اشاره شما به غیر قابل بازگشت بودن در فیلم ممنتو)
بقول شما اگرشخصیت های نولان خودشون رو نقص نمیکنند...ولی من میگم نه تنها شخصیت های قاضی هم ، اگر بخواهند هم شخصیتشون نقص نخواهد شد،بلکه از جایگاه غرورشون هم نمیتونند عقب نشینی کنند...ولی واقعیاتشون رو به راحتی قادرند که به ما آشکار کنند...شاید روایت قاضی از لحاظ تکنیکی و روایت معکوس نباشه،ولی به راحتی میتونه بگه که بازگشت به دوران کودکی(اشاره آپارات به تصویر کودکی در فیلم)و حتی دوران خوش گذشته امکان پذیر نیست...دیروز دیروز است وامروز رو باید از دیروزها درس بگیریم...مهم نیست که گذشته چه بوده است ولی امروز مهم است و فرداها و فرداهایی که نه تنها با روایت معکوس بلکه با ابراز احسات و غرور و عواطف پدر و فرزندی که سالهاست باهم قهر هستند هم میشود امروز تنهایی رو به فردای باهم بودن بدل کرد!این همون معجزه هنرسینماست که در تقابل تکنیک فیلمساز محبوبتون(نولان)بهش اشاره میکنم.
و حتی فلسفه در سینما یعنی یک جمله:نقطه اول و آخر سینما یعنی فیلمی مثل قاضی!!! همه دوساعت و نیم فیلم قاضی فلسفه هست...همون فلسفه ایکه با زبانی روان و شاد میتونه پیامش رو برسونه...اون هم در قالب هنر و در امتداد مسیر حرکت سینما....
ودر نهایت به یک جمله معروف اساتید هنر سینما میرسیم که هنر سینما یعنی عینیت را به ذهنیت تبدیل کردن و متصرف کردن روح مخاطب..همه اینها حتی بخشهایی از ویژگیهای آثار مفاخر سینماست که حتی نولان هم هیچکدوم از فاکتورهای هنر سینما رو(علیرغم تکنیک اش)نداره.
واقعا شوخیه که بخواهیم آثار نولان رو در مجموع شاهکار که نه!نیمه شاهکارهم نه!ربع شاهکار که حتی یک درصد از شاهکار بدونیم!واقعا شوخیه. واقعا شوخیه که فیلمسازی مثل نولان...بت عظیمی از سنبل سینمای جهان بسازیم!!!
امد.ارم تا حدودی تونسته باشم که منظورم رو رسونده باشم و به آقا شاهین پیشنهاد میکنم که بحثهای بچه های همین وبلاگ رو که در وبلاگهاشون بیشتر و بهتر از من مینویسند رو مطالعه کنند تا شاید ایشون بیشتر از من در ادراک مفهوم و نقد دوستان قرار بگیرند.

شاهین جمعه 22 آبان 1394 ساعت 04:12

سلام مجدد .. همونطور که انتظار داشتم با یکی از محو شدگان در مکتب اساتید برنامه هفت اینجا طرف شدم! در پاسختون باید بگم که چشم! اگرچه آثار نولان به یکی دو نکته ای که شما خواستین محدود نمیشه اما سعی میکنم تا جایی که حضور ذهن دارم از این موارد بازگو کنم
از نخستین کارهای نولان ، اثر "تعقیب" هستش ، فیلمی مستقل و خارج از سیستم هالیوود ؛ نولانی که امروز در جو ضدسینمای‌جلوه‌ویژه‌دار ی که بین ایرانی ها باب شده ، سینماش رو بی اهمیت و الکی جلوه میدن(!!) 18 سال پیش تنها با هزینه ای حدود 6 میلیون تومن خودمون، ولی صرفا بخاطر داشتن "ایده" ، اینطور فیلم جالبی رو ساخت

راجع به حرفتون درمورد فیلم «ممنتو» همونطور که گفتم شما شدیدا تحت تأثیر اساتید وطنی و لحن و طرز نگرش اونها قرار دارین؛ جالب اینجاست که خلاقیت و هنر فیلمساز برای نمایش مقطعی از زندگی فردی که حافظه کوتاه مدتش رو از دست داده بصورت روایت معکوس ، در ایران به ابزاری برای کوبیدن فیلم تبدیل شده!! تفکر جهان چندمی میشه به این بگیم؟؟ با این صحبت دوستمون دقیقا یاد حرفای منتقد برنامه هفت افتادم که میخواست مثلا نشون بده فیلم بین سیاره ای وهمه مسائل مطرح شده داخلش، واسه شخص ایشون هیچی نبودن(!!) و ایشون خیلی راحت و شیک اومدن داستان فیلم رو اینطوری گفتن "خلبان سر از ناسا درآورد و گفتن چه خوب شد اومدی ، فردا پرواز داشتیم" . حال خودمونیم این خوددانشمندنمایی پشت تلویزیون منتقدامون از چی نشأت میگیره ؟ چرا برای اینکه خودمون رو عالِم نشون بدیم بیاییم فیلمی که درمورد مسائل فلسفی وعلمی هست رو اینطوری روایت کنیم؟ گدشته از اینها مگه لزومی داره توی ژانر علمی -خیالی داستان فیلم بصورت مستند پیش بره ؟!بله اگر ما مشغول دیدن یک فیلم زندگی نامه ای بودیم این ایراد وارد بود.. اما انگار منتقد عزیز ما فقط همین یه تیکه از فیلم که خلبان میره ناسا رو فهمیده بودن ، چون جاهای دیگه تنها حرفی که در مورد فیلم میزدن "حاوی مباحث پیچیده" بود :)
خب برگردیم به صحبت جناب علی-ر ؛ دوست عزیز گاهی اوقات لازمه برای بهتر حق مطلب رو ادا کردن یک موضوع توی فیلم ، روایت فیلم بصورت معکوس به نمایش دربیاد
مسائلی مثل مورد یک عمل شر قرار گرفتن ، روایتی کوتاه از زندگی شخصی که حافظه کوتاه مدتش رو از دست داده ، این قبیل موارد بعد از دیدن فیلم، بهتر واقعیت امر رو میشه درک کرد اگه روایت فیلم معکوس باشه و بعبارتی اینجا سینما به کمک مخاطب میاد که از واقعیات محیط پیرامونش به سادگی نگذره.. شما که روایت معکوس رو به مسخره میگیرید باید مغز رو به کار بندازین و جنبه ها و دلایل به کار گرفته شدن این روش رو سعی کنید پیدا کنید ؛ نه اینکه فکر کنید کارگردان از سر شوخ طبعی یا شاید (مانند منتقدین وطنی) خوددانشمندنمایی اومده روایت فیلم رو معکوس کرده
برای درک بهترتون فیلم بازگشت ناپذیر رو مثال میزنم ، اگر روایت فیلم خطی بود ، برخوردمون با فیلم مثل بقیه فیلم ها بود که آخر کار جنایتی رخ داد، و هیچی به هیچی راحت از کنار فیلم میگذریم ، اما روایت معکوس فیلم به ما این کمک رو کرد که مسئله ی مورد بحثِ این فیلم رو جدی بگیریم و واقعا بفهمیم که خیلی چیزها قابل برگشت نیستن. و مهم تر اینکه شاهد یه فیلم با کلیشه های مرسوم سینما نباشیم
فیلم های نولان شخصیت هاش خودشون رو نقض نمیکنن ، چرا که برمبنای الفبای خاصی تعریف شدن از ابتدا و بر همون اساس پیش میرن ؛ برای مثال ژوکر رو به یاد بیارین ، خیلی از صحبت های شوالیه تاریک که درواقع نقل قول هایی از نیچه بودن ،این یعنی اینکه کارگردان بر اساس یک تفکر معین کاراکترش رو ساخته ، ژانر فیلم که خیالی هست یا جلوه ویژه دار بودنِ اون نباید باعث بشه که منِ ایرانی -که توی گوشم کردن جلوه ویژه دار معادل است با سطحی بودن- فریب بخورم و از کنار این اثر راحت عبور کنم
طرف وقتی فیلم میسازه ماه ها مشغول بحث با روانشناس هاس ، موقع ساختن فیلمی مثل بین ستاره ای تعدادی دانشمند مطرح فیزیک روی فیلم نظارت داشتن!
بین ستاره ای اصل کلامش این داستان ساده نبود که پدر دختر رو میبینه و فلان که منتقد ما بیاد بگه صحنه پایانی فیلم نتونست اشک من رو دربیاره و کارگردان خواسته یه جوری ببنده فیلم رو!! این داستان پدر و دختر فقط مثل یه موتور بود که فیلم رو پیش ببره ؛ بحث اصلی فیلم مباحثی مثل امکان سفر در زمان ، چالش هایی که ممکنه پیشرفت علم بوجود بیاره ، درک ما از دنیای پیرامون و مباحثی از این دست بود که بارها و بارها باید روی اون فکر کنیم
این فیلم "فکر" رو میطلبه ، منتقد ما انگار سعی در بکار انداختن فکر و درمیون گذاشتن مسائلِ فیلم با خودش نداشته و فقط دنبال یه "احساس" رفته ، نتیجه ش میشه صحبت های 12 دقیقه ای و خنده داری که فقط سعی در علامه دهر نشون دادن خودشون داشتن چرا که با یک اثر بزرگ طرف بودن و سواد صحبت درمورد مسائل مطرح شده فیلم رو نداشتن؛ به همین خاطر چی راحت تر از اینکه درمورد کارگردان فیلم چند حرف کلیشه ای بزنیم و به برنامه‌مون هم بخاطر اسماً نقد (!) یک اثر مطرح سینمایی، شخصیتی داده باشیم
واقعیتش دوست عزیز (علی-ر) خیلی بیشتر ازینها میشه ارزش های آثار نولان رو اینجا گفت ، اما به قول دیوید لینچ این کار خطرناکیه که فیلم های خوب رو با کلمات توصیف کنیم ، مگر اینکه شاعر بزرگی باشیم

ممنون از حوصله تون
موفق باشی

میلاد سعادتی پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 02:36

اقا سید سلام
با یکی از دوستان -سید محسن باقرى- در مورد تعلیق صحبت میکردیم., گفت که شما تو وبلاگتون در نورد تعلیق مطلبی نوشتید, رفتم وبلاگتون اما چون حجم مطالب زیاد بود نتونستم پیدا کنم اگه میشه لطف کنید و لینک یا ادرس دقیق مطلب رو به من بدید ممنون میشم

سید جواد:
سلام.
http://sky-criticism.blogsky.com/1392/05/22/post-48/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%85%D8%A8

علی-ر چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 17:12

آقای شاهین سلام و همینطور سید عزیز:
خواهشا اگر امکانش باشه،آقا شاهین لطف کنند سه تا نکته...نه دوتا نکته مثبت رو با ذکر مستدلاتی کوتاه از آثار مفاخراتیه استاد نولان،برامون تشریح کنند تا شاید ما با راهنمایی آقا شاهین بتونیم درک درستی رو که تا الان نتونسیم از شاخصه های این فیلمساز دغدغه مند صاحب سبک بیشتر آشنا باشیم...حال اینکه در ستون کامنتشون،حداقل به ذکر نکته ای کوتاه از آثار فیلمساز اشاره نکردند و فقط در جهت توجیه استدلال خودشون از ترور شخصیتی فیلمساز محبوبشون دفاع کردند...درک من از مفاهیم فیلمسازی نولان بدین شکل است.
1-آیا یک فیلم رو از آخر به اول(ممنتو)تعریف کردن،کجاش جنبه روانشناسانه داره؟(مگر حدامکان بیخوابی)
2-آیا با ساخت فیلمهاییکه مثلا در دقیقه صد و دهم،یکمرتبه با برگی برنده مانند رو کردن و در دودقیقه پایانی فیلم،نهیب به مخاطب فیلم زدن،همین استناد به کاربلدی کارگردان هست؟(آیا در طول صد و خورده ای دقیقه فیلم،ما نباید از سکانس به سکانس فیلم درس بگیریم تا الگوی پایانی فیلم بتونه دغدغه های فکریه ما رو بخودش مشغول کنه؟
3-،واقعا شوخیه (تکیه کلام استاد)که سفر بین ستاره ای و بتمن ها رو در کنار آثاری مثل ادیسه فضایی و ترمیناتور،جزو آثار با ارزشی درکنیم!نه؟

مهسا چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 05:44

سلام. وقت کردید راجع به شرق بهشت از استاد بپرسید. ۰/۵ کمه واقعاً.

شاهین چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 04:04

سلام خدمت شما . واقعیتش برنامه هفت این هفته رو دیدم تصمیم گرفتم بیام اینجا در مورد یه مسأله حرفم رو به شما بگم (چون دسترسی برای صحبت با عوامل این برنامه برای من مقدور نیست)
صحبت من راجع به بخش آخر برنامه ، مثلا نقد فیلم خارجی بود که البته بهتره بگیم نقد شخص کارگردان!!!
اساتید حاضر در برنامه طوری درمورد نولان صحبت میکردن که انگار با یک کار نابلد و فیلمساز آبکی طرف هستیم
یکی از اساتید(!) اینطور تشریح میکردن که "کارگردان همیشه یه دست آویز برای ساخت فیلماش داشته که مسئله خیر و شر بوده ولی اینجا دیگه اون رو هم نداره" !! یکی نیست بگه مرد مؤمن مگه فیلمساز رو مجبور کردن که فیلم بسازه ؟ طرف دغدغه های فکری داره ، همه فیلماش جنبه روانشناسانه دارن ، توی دنیای هالیوودی که پر شده از فیلمای چرت میاد کارای تأمل برانگیز و فکرشده میسازه ؛ حالا انصافه که بیاییم ارزش کاراش رو با گفتن جملات سطحی پایین بیاریم ؟
واقعا این شد نقد فیلم بحث برانگیزی مثل بین ستاره ای؟؟
آقایون خودشون توی پیچ و تاب فیلم مونده بودن و خیلی از مسائلش درک نکرده بودن و فقط میگفتن فیلم بیانگر مباحث پیچیده ست ..اونوقت بسم الله بیا نقدش کنیم!

سید عزیز من که فقط یاد شما افتادم که شاید بتونید کامنتها رو به گوش دست اندر کارای این برنامه از جمله آقای فراستی برسونید .. خلاصه حرفم این بود که اگر قراره برنامه های بعدی هم مثل این در عرض 12 دقیقه یه اثر مهم رو (البته شخص کارگردانش رو) با کلمات ترور کنن ،همون بهتر که این بخش از برنامه حذف بشه
بخوایم کلی تر و حرفه ای تر هم به قضیه نگاه کنیم واقعا این قسمت از برنامه با بقیه قسمت هاش همخوانی نداره ؛ نه زمانی که بهش اختصاص داده شده نه صحبتهایی که توش گفته میشه .. تصور کنید برنامه ای که مختص بحث در مورد سینمای لِول پایین ایران هست یه دفعه آخر کار سینمای خارج رو هم قاطی اون کنه !
مثل این می مونه برنامه نود بعد از صحبتهای زیاد درمورد فوتبال سطح پایین ایران آخر برنامه ش بیاد در مورد لیگ قهرمانان اروپا حرف بزنه ! اصلا توی ذوق می زنه اینکار

حسین پارسائی دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 23:16

سلام.
قطعا بیگانگان در ترن در کارنامه ی هیچکاک،فیلم خوب و مهمی ست،تماتیک هیچکاکی پررنگی هم دارد..
تغییر نظر استاد هیچ مشکلی ندارد،
همچنان معتقدم که اگر استاد فیلم "جانی گیتار" را امروز مجددا ببیند،به این فیلم 3 ستاره نمیدهند.حتی به نظرم، 2 ستاره برای فیلم قاضی(2014)،کمی برای این اثر، زیادی ست.گرچه اصلا فیلم بدی نیست و غنیمتی ست در بیابان این سالها..

علیرضا درویش دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 22:26

سلام.
سید عزیز بنده قصد دارم فیلم سایه یک شک را مجددا ببینم و نقدی بر آن بنویسم.
اگر مطلب را به ایمیلتان بفرستم، آن را به استاد نشان می دهید؟..

سید جواد:
سلام.
بله.

Arash دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 21:44

سید جان تعداد سینماهاى فعال حال حاضر در ایران ١٨٨ تاست نه ٣٢٠. آمار ایشون صحیح نیست.

چشم.

میلاد سعادتی دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 15:06

سلام
اقا سید به نظرتون این اختلاف نظرهاى استاد در عرض مدت کوتاهی -ابتدا دادن نمره چهار, بعد تعریف در حد عالی از فیلم در شبکه نمایش و دادن نمره سه و بعد هم تنزلش به یه فیلم متوسط خوب- چطورى قابل حله؟
به این صورت مخاطب گیج میشه, همونطور که الان هم میبینید بنده یه چیزى از فرمایشات استاد در ذهنمه, اقاى حسین پارسایی نظر استاد رو در مورد سایه یک شک بهتر از بیگانگان در قطار میدونه و. شما هم اخرین نظر ایشون رو اینطور ارائه میدید. چرا تو این مدت یک ساله نظرشون اینقدر تغییر میکنه.
من کار نکردن یه فیلم تو مدت طولانی چند ساله رو درک مینم اما تو این مدت کوتاه ادم گیج میشه
ممنون از توجه شما و پاسخگویی صبورانه شما

سید جواد:
سلام.
ضبط برنامه مربوط به فیلم "سایه یک شک" آنقدر دقیقه نودی تصویب شد که جناب فراستی فرصت دیدن دوباره فیلم را قبل از صحبت ها نداشتند و لذا با پیشینه ذهنی چندین سال قبل خود درباره این فیلم صحبت کردند. این البته ایراد محسوب می شود اما تقصیر، کاملاً متوجه شبکه نمایش و عدم برنامه ریزی صحیح آنها است. نکته دیگر آنکه ایشان هنوز هم به نکات مثبتی که در آن برنامه فرمودند معتقد هستند و تغییر نظرشان متوجه برخی نقاط ضعفی است که جدیداً در فیلم یافته اند و وقتی آنها را در کنار نکات مثبت مذکور قرار می دهند، معدل کلی فیلم را پایین تر از پیش می بینند.
به هر روی اگر ما توانسته باشیم از جناب فراستی تحلیل یاد بگیریم، دیگر خیلی در بند ریز نمرات ایشان به فیلم ها نخواهیم بود و در عوض خواهیم توانست با معیار هایی که از ایشان آموخته ایم، خود به بحث و ابراز نظر درباره فیلم بپردازیم. این قدرت تحلیل همچنین به ما اجازه خواهد داد تا تغییر نظرات جناب فراستی را نیز مورد تحلیل قرار دهیم تا اگر روزی با ایشان مواجه شدیم، درباره آن به گفتگو بپردازیم.

حسین پارسائی دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 14:21

سلام.
متشکرم که تصحیح کردید..
در بخش سینما کلاسیک،هر دو فیلم-سایه یک شک و بیگانگان در ترن-،سه ستاره نمایش داده شدند..
سه ستاره هم یعنی خیلی خوب..نیاز به اصلاح ندارد؟

سید جواد:
سلام.
خیر. در بخش سینما کلاسیک، نظر آن زمان جناب فراستی را ثبت کرده ایم. آنچه عرض شد مربوط به ماه ها بعد از سینما کلاسیک است.

saeed دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 10:46

ممنون آقا جواد یکی از بهترین ترجمه هایی بود که خوندم.
چطوری زبانو شروع کردی؟ چطوری به این سطح رسیدی؟

سید جواد:
از اوایل دبستان تا اواخر دبیرستان به طور مستمر و مداوم کلاس زبان رفتم و در کنارش تا می توانستم داستان انگلیسی خواندم.

ایمان دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 01:04

سلام و تشکر از شما اقا سید عزیز بابت زحمت زیادی که میکشید...
اقا سید شده در حد تلگرافی از استاد بپرسید نظر کلیشون در مورد نظرات و عقاید اقای مصطفی ملکیان چیه؟

شرمنده ام که با توجه به اینکه فرمودین سوالات مصاحبه وار فعلا نپرسید بازم سوالمو تکرار کردم....

سید جواد:
سلام.
چشم. ولی قول نمی دهم که زود پاسخ خود را بگیرید.

حسین پارسائی یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 23:22

سلام..
در پاسخ به دوست عزیز-میلاد سعادتی-:
تا جایی که بنده مطلعم ،نمره استاد به این دو فیلم این است و قطعا سایه یک شک را از بیگانگان در ترن،فیلم بهتری میدانند ..
سایه یک شک - 4
بیگانگان در ترن - 3

سید جواد:
سلام.
تصحیح می کنم: از نظر جناب فراستی "بیگانگان در قطار" فیلم بهتری است. آخرین باری(ماه ها بعد از سینما کلاسیک) که "سایه یک شک" را برای کلاس تحلیل دیدند خیلی نظرشان از فیلم برگشت و اعلام کردند که به نظرشان هم اکنون فیلم متوسط رو به خوبی است و دیگر یک فیلم عالی نیست. اما همچنان معتقد هستند که "بیگانگان در قطار" خیلی فیلم خوبی است.

میلاد سعادتی یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 13:43

سلام اقا سید جواد
استاد تو بخش ستاره هایی که به فیلم ها میدادن, به فیلمهاى سایه یک شک و بیگانگان در قطار ف ز کنم چهار ستاره داده بودن. اما تو بخش سینما کلاسیک که الان تو وبلاگ هست هر دوتا سه ستاره درج شده
کدوم درسته؟
سوال دوم اینکه تو منوى وبلاگ جدول ستاره ها بود که قبلا استاد داده بودن چرا الان نیست؟

سید جواد:
سلام.
1. ستاره هایی که در بخش سینما کلاسیک وجود دارند، جدیدتر و بنابراین صحیح تر هستند.
2. این حذف به دستور جناب فراستی اتفاق افتاده است.

ناشناس شنبه 16 آبان 1394 ساعت 22:06

خیلی خوب بود و بسیار استفاده کردیم.
اگر ممکن است است اسم نویسنده (الیسا سایمن) را به انگلیسی قرار دهید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد