مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

تذکره در احوالات شیخ مخالف (طنز به قلم سید جلال سیادت)

اشاره: این مطلب در آبان ماه ۱۳۹۲ در روزنامه ی هفت صبح منتشر شده است.

آن ناقد باسواد،آن همیشه استاد،آن دوستدار فورد و هیچکاک،آن سینمای کلاسیک را سینه چاک،آن منتقد اسبق هفت،آن چکش زنِ مباحثِ سخت،آن مخالف سرسخت،آن که کرد جیرانی را بدبخت،آن پنبه زنِ بی بدیل،آن اهل قال و قیل،آن عاشق متر و فرم،آن حمله کننده به جرم،آن ناقد روشنفکری،آن ناقل هر ذکری،آن ملامت گرِ دوربین روی دست،آن رسیده به سنِ شصت،آن قاتل تارکوفسکی،آن دشمنِ هر اُفسکی،آن نقدکننده ی سریع،آن صانع کلمات بدیع،آن دارنده دانش و ذکاوت،آن با فراست،آن جان برکف برگمان،آن براندازخانمان،آن انتلکتوئل در جوانی،آن عاشقِ فیلم روانی... شیخنا و مولانا مسعودخان فراستی کثرالله نقاط گردالوی بی ارزش در جدول ارزشگذاری فیلم ها.

در ابتدای احوال او آورده اند چون دیده به جهان گشاد شب اندر روز گریه سر داد و زبان در کام نگرفت و فرمود:«من مخالفم.» نقل است هربامداد از دنده چپ خیز برداشتی و به غزا از سرای بیرون شدی و شمشیر به زهری کشنده آغشته نمودی و در پیِ اصغرخان فرهادی«از رژیستورهای متقدم و نسبتاً نسبی گرا» همی دویدی و سایه اش بر پرده هستی تحمل ننمودی. وی را این اصطلاحات در کام است: مقوا،ماقبل نقد، پرت و پلا،شلخته،در نیومده،مساله داره،رئیس،برادرِ رئیس،اساساً،مزخرف و کلماتی منشوری که در چاپ نیاید.استاد را فیلمفارسی و فیلم روسی خوش نیاید و دایره های سیاه به فیلم ها بسیار هبه نمودی.آورده اند متری جادویی به دست دارد که همانا اسمش فرم باشد و تمام ابداعات را با آن سانت زدی.

شیخ را افاضاتی است در سنوات قدیم من باب هجمه به جریانِ انتلکتوئل و سینمای عارفانه و در این کارزار تارکوفسکی و دیگر اُفسکی های بلادِ روس را از لب تیغ گذراندی و رژیستورهای بلاد غرب را علم کردی و عرصه بر ناقدانِ اُفسکی دوست جملگی سخت نمودی.نقل است در دوران چل چلی «هامون» را در بوته نقد به آتش کشیدی و آن راهیاهویی کاذب پنداشتی و «مادر» را کارت پستالی خوش رنگ و لعاب لقب عنایت فرمودی و «مسافران» را فروشنده مضامین فولکلور و دارای فرم زدگی دانستی .استاد را هجمه از این دست بسیار است و آخرین مرتبه که در حلقه مریدان و سالکان به مظالم نشست، در باب مزخرف بودن «همشهری کین» افاضاتی چند عرضه داشت.کثرالله نظراتی این چنین.

«فراست» را درسینماتوغراف خصم بسیار باشد و گویند حکم تیرش را میرزا مسعودکیمیایی از بزرگان گذرِ دَردار صادرنمودی و مهدور الدم است از جانب بزرگ فیلسوف جهانِ هولوگراف، آشیخ داریوش مهرجویی.نقل است روزی یکی از شیوخ سینمای بدنه، فریدون خان جیرانی«کثرالله اطلاعات وتاریخچه» که رخت مجری گری به تن نموده بودی بر سر شیخ ما گول مالیدی و او را به رباط جام جم بردی وبه اتفاق در کار زدن پنبه رفتی و کار بر اهل سینما سخت گرفتی و در نقد چکش همی زدی.از کرامات شیخنا مسعود این بود که فیلم«شرط اول» را آگراند نمودی و در بوق و کرنا کردی و بر ملاجِ اسکارِ فرهادی کوبیدی و در تقبیح سوتی های «ملک سلیمان» سکوت همی پیشه کردی و «یه حبه قند» را تحویل هیچ نگرفتی و برای سلامت جان مضر دانستی وصنایع مهرجویی را نیمچه عرفانی شوخ وشنگ و سطحی دانستی و اقلام کاهانی را ماقبل نقدخواندی و جرم کیمیایی را «...» دانستی و همی فغان برآوردی که فیلمِ بی فرم مانند مردِ بی عیال است و هذا و کذا. استاد سخن را در حلقه ناقدانِ باسواد و رژیستورهای درسِ هیأت خوانده همآورد کم است و جملگی مقابلش تواضع پیشه نمودی و گوی و میدان در اختیارش نهادی و روایت است چندی از رژیستورهای پرقیل و قال بعد از نشستن روبروی شیخ قالب تهی کردی و به دیدار معبودشتافتی و آورده اند در میان اعاظم و سخنوران اهلِ معرفت، فقط مانی خان حقیقی از نوادگان سلسله انتلکتوئلی او را نصفه ونیمه حریف است و به هزار حیلت از دست شیخِ مخالف خوان بجستید و دم به تله ننهاده است.رضی الله عنهم.

در باب دگرگونیِ بساط برنامه «هفت» روایاتی متعدد نقل کرده اند و میان شیوخ اهل طریقت محل اختلاف باشد و همی آورده اند که شیخنا جیرانی در سنه قبل مزاج در تغییر نهاد و بالاخره گره از زبان برداشتی و سینمای دولتی را دراز نمودی و با «کوشکی» ازمقربین درگاه الهی مباحثه نمودی وکار به غزا کشیدی وعاشقان سینه چاکِ سینمای پاستوریزه و سوبسیدی سخت برنجیدی و میادین شهرقرق نمودی و فغان برآمدی و فشارکی همی از «راست» وارد نمودی تا فریدون از رباط جام جم برفتی و شیخنا و مولانا «فراست» یکه و تنها در کارزار بماندی و کار به گبرلو «از ناقدان نه سیخ بسوزه نه کباب»سپردی.

از کرامات گبرلو «کثره الله محافظه کاری» این بود که نقد را مسالمت آمیز و در خوبی و خوشی و خرمی طلب می کردی و بساطش نرم نرمک برچیدی و دیری نپایید که بر «فراست» کارتنگ گرفتی و مجال سخن بدو ندادی و به حاشیه پرداختی. او را مهمانان عالی بسیار بود که جملگی در کار صناعت تله فیلم های آرشیوی یدبیضاء همی دارند.از احوال محمود همی آورده اند که با کلمات و ابداعاتِ فراست حال و حول نکردی و سرانجام به ندای دل پاسخ دادی و خربزه در دهان کردی و پوستش را زیر پای ناقد سخت پسند بنهادی و رفع مزاحمت کردی و خود راحت نمودی. او راجملاتی عالی است: «لنز دوربین تان را سمت ما بگیرید و با فوکوس کشی یک اِستِپ فلو بدهید و با نمایی مَسترشات در ضیافت ما شریک شوید.» یا «لطفاً برای ارسال پیامک هایتان با برنامه هفت تماس تلفنی بگیرید.»

آورده اند چون شیخ رک گو از هفت فارغ شدی سر به بیابان نهادی و تکه یی نان به دندان کشیدی وپاره یی آب بنوشیدی و حمدوثنای خداوند عزوجل بسیار بگفتی و در حلقه سالکان به کار نقد آثار جان فورد اهتمام ورزیدی ومریدان گرد وی حلقه زدی و در باب مخالفت اشعاری سرودی و سماع کردی و موی پریشان نمودی و جامه همی بر دریدی و پف در آتش کردی و دارت بر تمثال فرهادی همی پرتاب نمودی.

اندر احولات استاد در سنه جاری چنین آورده اند که بعد از ریکاوری در بیابان به تمدن شهری بازگشتی وبدعت همی به کار بردی و آنتن شبکه 4 را با «درس های سینما» تزئین کردی و اساتید و حکیمان به کار تدریس و مطربان مهتاب روی را به کار تلمذ گماردی که ماحصل در اقوال عام وخاص ابتر آمده است و کمیت برنامه لنگ زده تا به فرموده شیخ اجل سعدی شیرازی معلوم شود:به عمل کار برآید به سخندانی نیست.

پانوشت: به دلیل اینکه مریدان و سالکان اهل طریقت شب های بسیاری را پای اینترنت و فیس بوک و توئیتر گذرانده اند، لذا به عارضه زخم بستر دچار گشته و به استحضار می رساند تا اطلاع ثانوی ازنعره زدن،جامه دریدن و پراکنده شدن دربیابان خبری نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد