مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

چهره‌ی سال: مسعود فراستی

اشاره: ماه‌نامه‌ی فرهنگ و هنر «نقش‌آفرینان» در شماره‌ی 83 خود، مسعود فراستی را به عنوان چهره‌ی سال 1395 معرّفی کرد. در زیر، بخشی از سرمقاله‌ی این شماره را که در ارتباط با مسعود فراستی است، مطالعه می‌کنید.


http://s8.picofile.com/file/8291599492/magazin.jpg


چهره‌ی سال: مسعود فراستی؛

آن که گفت نه! 

مسعود فراستی منتقدی [است] که اگرچه سال‌هاست برای اهل سینما آشناست، اما با آغاز به کار برنامه‌ی «هفت» به چشم مخاطب عام هم آمد و نقدهای کوبنده‌اش سر و صدای زیادی به راه انداخت. آن هم در دورانی که اکثر قریب به اتّفاق منتقدین واقعی، عافیت‌طلبی پیشه کرده و به دلیل برخی روابط و دوستی‌ها، عدم ظرفیت پذیرش نقد در جامعه‌ی سینمایی، ترس از ایجاد حواشی غیر حرفه‌ای برای‌شان از سوی دیگران و . . . نقد نمی‌نویسند. در چنین زمانه‌ای، مسعود فراستی که وابستگی‌ای از سر دوستی، گروهی، جناحی، مالی، عاطفی ندارد و خودش را مستقل نگه داشته، سر بر آورده و تنها در میان جمع، مشغول به نقد جدّی سینما و فیلم‌هاست. حتّی اگر فیلمی درباره‌ی پیامبر بوده و گویی جنبه‌های فرادستی پیدا کرده باشد، یا فیلمی پرفروش‌ترین فیلم سال شده و جوایزی برده و فدائیانی داشته باشد!

او در این سال‌ها رفته‌رفته به بِرَند نقد سینما بدل شده و صراحت بیانش نیز مزید بر علت شده تا چه در میان مخاطب عامّ و چه در میان اهل سینما و نقد، طرفداران و همچنین مخاطبین پرتعدادی داشته باشد. دوست و دشمن به باسوادی‌اش اذعان دارند و کسی او را به بی‌دانشی متّهم نمی‌کند، اما اظهار نظرهای بی‌تعارفش به مذاق بعضی‌ها خوش نمی‌آید و همین هم مستمسکی می‌شود برای موضع گرفتن علیه برخی نظرات و البته بعضاً شخصیت و سوابقش! اینکه او فیلم را نقد می‌کند ولی در پاسخ، سوابقش به رخ کشیده می‌شود یا به پشت پرده‌های بی‌اساس مالی‌اش اشاره می‌شود، یا نوشته‌ها و نقل‌قول‌هایی هتّاکانه خطاب به برخی سینماگران در فضای مجازی از قول او جعل می‌شود (تخریب شخصیّت به قصد حذف)، افزون بر بی‌اخلاقی محض و بس ناجوانمردانه بودن هوا، به خوبی نشان‌گر ناتوانی برچسب‌زنندگان از پاسخ‌گویی منطقی به نقدهای اوست.

فراستی تسلط کم‌نظیری به نقد و زبان سینما، و در کنارش هنر، فلسفه، اقتصاد، سیاست و جامعه‌شناسی دارد. لذا در مواجهه با بیان الکن، بَزَک‌های بی‌ربط یا عوام‌گول‌زنکِ یک فیلم، رو دست نمی‌خورد؛ سرش کلاه نمی‌رود؛ به این راحتی‌ها قانع نمی‌شود. حتی وقتی همه از ترس غلاف می‌کنند، او سر نترس دارد و می‌گوید نه.

اهل واقعی نقد سینما، خوشحالند که نقد به خانه‌های مردم وارد شده و نقش تأثیرگذاری در نگاه بخش بیشتری از جامعه، به فیلم و سینما بازی می‌کند. حالا سری که به سینما می‌زنی، نگاه‌ها جستجوگرتر و ذهن‌ها پرسشگرتر شد‌ه‌اند. این، اتّفاق مبارکی است که با «هفت»؛ خاصّه نقدهای مسعود فراستی به جامعه منتقل شده است. او نقد را زنده کرده و به کُرسی نقد اعتبار داده است. البته صاحب اعتبار شدن همین کرسی نیز باعث شده (افزون بر مواردی که در ضدیّت با نقدهای مسعود فراستی شمرده شد) برخی بدشان نیاید این صندلی را از زیر پای او بکشند و خودشان آن را تصاحب کنند. اما مگر در دوره‌ای که او در «هفت» نبود و این همه منتقد آمدند و فیلم‌ها را نقد کردند، چه شد؟ کدام نقدِ «هفت» بدون فراستی کار کرد؟ باید پذیرفت که او حالا در شمایل یک منتقد سینما، به عنوان یک «ستاره» نیز «چهره» شده است.

مرثیه‌ی نقد آنجاست که تسلّط و آگاهی کامل داشتن به موضوع نقد، مستقل بودن، جسارت داشتن، مرعوب نشدن و . . . ویژگی‌هایی است که هر منتقد باید داشته باشد، اما در این زمانه چنان نایاب شده که همین شاخص‌ها در تعریف و تمجید از شخصیّتی همچون مسعود فراستی به کار می‌رود. این در حالی است که اصلاً منتقد باید چنین باشد!

نظرات 44 + ارسال نظر
k چهارشنبه 14 تیر 1396 ساعت 21:12

سلام.
یکی از انتقادی که به نقدهای استاد میگیرند این است که ایشان عقاید فیلمساز را (با خواندن مصاحبه هایش) در مقابل فیلمش قرار میدهد و در صورت تناقض آن را دروغین میخواند و از اینجا کوبیدن فیلم و دلایل رد فیلم شکل میگیرد و تندی آن شدت می یابد و امور فرامتنی به فیلم تحمیل میشود.
پاسخ به این انتقاد چیست؟

سید جواد:
سلام.
اشکال این روش چیست؟ اگر فقط همین است که می‌گویند «امور فرامتنی به فیلم تحمیل می‌شوند.» که غلط است چون در این روش امور فرامتنی به فیلم تحمیل نمی‌شوند؛ فیلم جداگانه تحلیل می‌شود و آن دسته از سخنان فیلمساز که با تحلیلِ از فیلم در تناقض باشند، بررسی می‌شوند.

sina دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 ساعت 01:06

درود بر شما و وبلاگ جذابتون . میخواستم نظر شما و استاد رو درباره ی دیوید لین مخصوصا معروف ترین اثرش یعنی لورنس عربستان بدونم . بنده به هیچ وجه لورنس رو نپسندیدم و معتقدم فیلمساز در حال داستان پردازی حول و حوش آدمیه که مخاطب تا آخرین لحظه هم درکی از شخصیتش نداره . داستان پردازی ضعیفی هم هست چون بیشتر یک نوع خودنمایی تکنیکاله . به شدت هم توخالی . از بس که هیچ و پوچه میشه هر چیزی رو از بیرون بهش الصاق کرد . عده ای میگن لورنس روشنفکر دلخسته اس , عده ای هم میگن همجنسگراس , عده ای هم میگن آرمانگرایی هستش که به پوچی رسیده و ..... . جالب اینجاست که هیچکدوم از این موارد در لورنس و کلیت فیلم به عینیت نمیرسه و هیچ مصداقی هم نیست که این حرفها رو ثابت کنه . با توجه به شخصیت پردازی نشدن لورنس , مرگش هم بی اثر و گنگه . نظر شما چیه ؟

سید جواد:
امتیاز جناب فراستی هم به این فیلم «صفر» است.

هادی یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 ساعت 17:01

منظورم لینک های تلگرام و اینستاگرام که در صفحه اصلی وبلاگ گذاشتید

سید جواد:
من که به شخصه امتحان می‎کنم، مشکلی نداره.

هادی پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1396 ساعت 19:10

سلام دوباره آقا سید
متاسفانه لینک ها مشکل دارن، شما خودتون امتحان کردید؟

سید جواد:
سلام.
منظورتون کدام لینک‌هاست؟

هادی یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 ساعت 18:42

سلام بر سید جواد
میشه لطفا لینک یا آی درست اینستاگرام و تلگرام استاد رو بگذارید چون به از اعلام مبنی بر صحت نداشتن، ما هم بلاک کردیم. ممنون

سید جواد:
سلام.
در صفحه‌ی اصلی وبلاگ، بخش سرآغاز، لینک‌ها موجود است.

حمید شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 15:57

سلام.
از سید جواد و حسین پارسایی به خاطر راهنمایی‌ها و پاسخشون صمیمانه تشکر می‌کنم.

وحید جمعه 1 اردیبهشت 1396 ساعت 11:48

سلام . نظر جناب فراستی در مورد خیام نیشابوری و هنرش چیست ؟ خود شما چقدر به او علاقه دارید ؟

سید جواد:
سلام.
بجز ستودنی کلّی، به خاطر ندارم که ایشان اظهار نظری درباره خیام کرده باشند.
بنده نیز هیچ‌گاه اخیراً به صورت سیستماتیک به سراغ خیام نرفته‌ام، اما بر اساس آنچه از او در ذهن دارم نظرم تا اطلاع ثانوی این است که خیام در کنار شیخ بهایی از مرتفع‌ترین قلّه‌های ایران در تجمیع علم و هنر در یک پیکره- همچون داوینچی- است.

حسین پارسایی جمعه 1 اردیبهشت 1396 ساعت 00:19

سلام.
در پاسخ به دوست عزیز-حمید- :
مارشال مک لوهان در کتاب "برای درک رسانه ها " می نویسد : ( رسانه ، همان پیام است )
مک لوهان معتقد است که جوامع ، بیشتر در اثر ماهیت وسایل ارتباط جمعی شکل گرفته اند تا در نتیجه محتوای ارتباط.. به عقیده وی ، وسیله نه تنها از محتوای پیام خود جدا نیست ، بلکه به مراتب مهم تر از خود پیام نیز هست و بر آن تأثیر چشمگیر دارد. او محتوای رسانه را مانند تکه گوشتی می داند که سارق با خود دارد؛ تا نگهبان ذهن را منحرف کند.
اگر این بحث برایتان جالب است میتوانید به مقاله ی خواندنی شهیدآوینی مراجعه کنید(اگر اشتباه نکنم مقاله ی تاملاتی ذر ماهیت سینما)..
اندکی از این مقاله :
چه بخواهیم و چه نخواهیم ، در تمدن امروز ، روش و ابزار خود "اصالت| دارند و "سینما" نیز از این حکم کلی خارج نیست.
لذا سینما را نباید چون ظرفی تصور کرد که میتواند هر مظروفی را بپذیرد.
در واقع نگاه شهیدآوینی به رسانه ،نگاهی ماهیت شناسانه است و....

سیدجان، استاد مقاله دکتر کدکنی رو خوندند؟
به نظرم بد نیست که بخشی جدید را به وبلاگ اضافه کنیم..
(ان شاا.. که شروعش از این مقاله باشد..)

سید جواد:
1) اطلاع ندارم که مطالعه کرده‌اند یا خیر.
2) منظورتان را از «بخشی جدید را به وبلاگ اضافه کنیم» متوجه نشدم.

مهران پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 17:27

نظر جناب فراستی درباره سکوت چیست؟

سید جواد:
بسیار منفی.

علی یزدی چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت 14:44

سلام سید استاد در جشنواره سما بودند؟

سید جواد:
سلام.
تا جایی که بنده می‌دانم، خیر. البته چند روزی از ایشان بی‌خبر بودم. احتمال اینکه بنده خبر نداشته باشم، هست.

ناشناس سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 16:58

سلام
مرسی بابت جواب اما:
سید جان وقتی مثلا من از شما انتقاد میکنم که( مثلا) لباستان نامرتب است،دارم از شما هم تقاضا میکنم ایراد من را بگویید؟ من متوجه این نشدم.
یعنی این نوعی تقاضا محسوب میشه و نامش انتقاد است؟

سید جواد:
سلام.
خیر. وقتی شما به بنده می‌گویید که لباسم نامرتب است، دارید وضعیت پوشش مرا نقد می‌کنید و در اینجا انتقادی در میان نیست.

مجید سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 15:05

سلام. میخاستم بدونم چرا آقای فراستی تو برنامه هفت از دوربین "ماجرای نیمروز" تعریف کرد؟ دوربین خیلی رو مخم بود و خیلیم بد بود. اونهمه نماهای کلوز که دوربین رو میبرد تو چشم بازیگرا دیوونم کرده بود. از پشت کرکره هم فیلم میگرفت و همیشه یه آت آشغالی وسط کادر تو صورت بازیگرا بود که معلوم نبود چیه. ب همه این ها لرزش های دوربین در نماهای داخلی رو اضافه کن. و از همه مهمتر دوربینی که به دهه 60 رفته ولی از ترس خودش نمیتونه 2 تا خیابون در بیاره تا یوقت سوتی نده. واقعا آقای فراستی که انقدر روی دوربین حساس هستن چنین نماهایی رو درست میدونن؟

سید جواد:
سلام.
البته از کلیّتش دفاع کردند و خودشان نیز انتقادات زیادی به دوربین این فیلم دارند. ان شاء الله دلایلشان را مکتوب خواهند کرد.

حمید سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 13:16

سلام سید جواد.
شما فرمودید که: «سینما رسانه است، اما از آن نوع رسانه‌هایی است که خود وجودشان پیام است نه اینکه پیامی مجزّا داشته باشند.» اگر امکان دارد این که چگونه خود وجود سینما پیام است،توضیحی بدهید.
و حال به فرض که من بیرون از فیلم این نماد‌ها را بشناسم، آیا تحت تأثیرشان قرار می‌گیرم یا همچنان اگر این آثار به فرم تبدیل نشوند، تأثیری ندارند؟
با تشکر.

سید جواد:
سلام.
خودِ سینما تولید حس می‌کند و این حس است که به شما می‌رسد، پس سینما رسانندگی دارد و رسانه است، اما چیزی بجز خودش را انتقال نمی‌دهد. یعنی ابزاری برای انتقال نیست؛ خودش چیزی است که قرار است منتقل شود.
اگر آن نمادها را از خارج بشناسید، تأثیرش را هم از خارج می‌گیرید و نه از فیلم. فیلم تنها زمانی می‌تواند اثر بگذارد که در درون خودش چیزی را خلق کرده باشد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 10:14

سلام
طبق توضیحاتتان می توان گفت که محتوا همان فرم است ؟

سید جواد:
سلام.
دقیقاً.

کمیل سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 02:44

سلام.نظر هردوتون در مورد فیلم جدید مل گیبسون .ممنون

سید جواد:
سلام.
اگر منظرتون از "هر دوتون"، بنده و جناب فراستی هستیم، باید عرض کنم که ایشان فیلم را به لحاظ اجرای جنگ موفق می‌دانند و بنده نیز نظر مبسوطم را در وبلاگ شخصی‌ام منتشر کرده‌ام.

ناشناس دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 18:54

سلام عرض شد
1:سید جان،تفاوت نقد و انتقاد در چیست؟
2:اصولا استاد به جوان ها اعتقاد دارند و معتقدند که جوان های این کشور به درد هنر و فرهنگ میخورن؟منظورم میزان امیدواری ایشون به جوانان در هر حوزه هنر و فرهنگ است.

سید جواد:
سلام.
1) انتقاد بر خلاف نقد، دو سویه است. یعنی وقتی من از شما انتقاد می‌کنم، هم دارم شما را نقد می‌کنم و هم در عین حال از شما می‌خواهم که بنده را نقد کنید. نقدِ طرفینی می‎‌شود انتقاد.

2) اساساً به جوان‌ها امید بیشتری دارند.

حمید دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 14:32

سلام سید جواد.
بعضی کسان مانند حسن عباسی و .... فیلم‌ها و سریال‌ها را نه از نقطه نظر انتقال حسی و هنری که به مثابه‌ی رسانه‌هایی می بینند که به منظور حقنه کردن افکار فیلمسازی که خط فکری خاصی مثلا صهیونیستی یا غیره دارد، به وجود آمده‌اند. به نظر شما چقدر این طرز فکر صحیح است؟‌ آیا سینما رسانه است؟‌ به نظر می‌رسد در برخی فیلم‌ها و سریال‌های جدیدتر از ۲۰۰۰ به بعد این طرز برخورد لااقل تا حدی در برخی از آثار دیده ‌می‌شود. به نظر شما با فرض وجود چنین رویکردی، این آثار موفق می‌شود به هدف خود که رخنه کردن در ناخودآگاه مخاطب است، دست یابد؟‌ چقدر این آثار ‌می‌تواند جدی باشد؟
با تشکر.

سید جواد:
سلام.
سینما رسانه است، اما از آن نوع رسانه‌هایی است که خود وجودشان پیام است نه اینکه پیامی مجزّا داشته باشند.
نظریات افرادی چون دکتر عباسی و سازندگان آثار مذکور، از آنجاکه بر پایه‌ی نماد و نشانه شکل گرفته است، به کل در مدیوم سینما مردود بوده و بی‌اثر هستند. کسی که از مثلاً نمادهای فراماسونری یا صهیونیستی هیچ اطلاعی ندارد، به فرض آنکه نمادی در ذهن او حک شود، چه کاری می‌تواند با او بکند؟ غیر از این است که آن کسی (مثلاً جناب عباسی) که این نمادها را معرفی می‌کند و به مخاطب می‌شناساند، خدمت بیشتری به فراماسون‌ها و صهیونیست‌ها می‌کند تا آن سازنده‌ی ناشی و نابلدی که از سینما هیچ نمی‌فهمد؟

مخاطب دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 00:46

برهه نه برحه

سید جواد:
متشکرم.
اصلاح شد.

محسن یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 20:28

سلام
کتاب رویا پناهگاه در بازار موجوده؟

سید جواد:
سلام.
این کتاب خیلی وقت است که چاپ و توزیعش تمام شده. دیگر پیدا نمی‌شود. ان شاء الله آقای فراستی در صدد این هستند که به زودی این کتاب را تجدید چاپ کنند.

یک احمدی نژادی یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 19:34

مطمئن باشید با آمدن احمدی نژاد ،روحانی بدبخت میشه.و همه کسایی که به روحانی در دوره قبل رای دادن بیچاره میشن.استاد شما هم به روحانی خیانتکار وطن فروش بیگانه پرست رای داد.
تف بر شما خیانتکاران.

عشاق نقد یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 19:05

نقد نوشتاری مسعود فراستی بر ماجرای نیمروز. نقدی دارم بر اثر سخیف،نحیف،بلاتکلیف،تحریف،خفیف و کثیفِ ماجرای نیمروز.
خوب همان طور که از قبل انتظار داشتم،فیلمی است بد و حتی ماقبل بد،اصلا ماقبل کس شر به معنای واقعی کلمه.فیلم یک نَرکده به تمام معناست.فیلمساز زن ستیزِ ما تک تک زن ها را از ابتدا تا انتها می زند کُس پَر می کند.خوب مردکِ دیلاقِ عنتر،تماشاگر به چه امیدی تا انتها در سالن سینما بماند؟
فیلم هیچ گونه پیش زمینه ای درباره چگونگی به وجود آمدن منافقین و نقش آنها در انقلاب ارائه نمی دهدو انگار این گروهک از ماتحت فیلمساز،به صورت یهویی درآمده، درحالی که فیلم اصلا درنیامده.
در صحنه ای از فیلم،وسط زندانِ کمیته، دو نفر مادیون یکدیگر را به آغوش می کشند و بعد یهو می ترکند و مخاطب زهرهِ تَرَک می شود.
کُس میخ، شاید همه مثل من پوشک نبسته باشند.می زنی به گُه میکشی سالن سینما را.
یک دافِ شاسی بلند در سینما کنار من بود که از ترس خودش را انداخت روی گرسیوز.
تنها کاربرد مثبت فیلمت همین بود ولاغیر. درضمن آن ضعیفه چطور نارنجک را کرد بین پاهایش و از در زندان رد شد؟ نهایتا یک ترقّه سیگاری بود، که آن هم مشقی بود.
برداشتی یک عده نابازیگرِعشقِ کلاشینکف جمع کردی دور خودت، بهشان گفتی همین طور کیری کیری شلیک کنید.آره؟
محض رضای خدا هیچ کدام هم تیر کاری نمی خورند،به درک واصل شوند بچه سوسول های عشق تفنگ بازی.
یک ماجرای عاشقانه نصف و نیمه و درنیامده را هم گذاشتی وسط داستان که هرچه بیشتر برینی به فیلم.دریغ از یک صحنه مجالقه انگیز.لیندا جان را گذاشتی توی گونی،خوب گرسیوز چجوری شق کند؟
به شخصه فقط برای دیدن لینداجان رفته بودم سینما، بعد کل حضورش در فیلم دو سکانس است که دریکی راه می رود و در دیگری به لقاءالله پیوسته.
خوب مردک برای این دو سکانس که گوهر خیراندیش هم کافی بود، خدابیامرز حمیده خیرابادی هم اگر زنده بود برای این دو سکانس کفایت می کرد.
مهدی پاکدلِ کروکودیلِ کون نشور را چرا آوردی در فیلم؟ مرتیکه قدر نشناس.حیف آن ضعیفه که به تو پا داد و چراغِ خانه تاریکت شد پفیوز.من چنین کیسی گیر بیاورم تا آخر عمر کولش میکنم.
جواد عزتی هم بهتر است برود همان کسکلک بازی های طنزش را انجام بدهد.لازم نیست شرلوک هولمز شود.
در کل تمام فیلم از پشت صحنه تا جلو صحنه بدند و ماقبل بد.

محسن یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 18:49

سلام
سید جان ایشالله مشکل تلگرام و اینستا گرام استاد حل شد؟
الان میتونیم با خیال راحت به آن اعتماد کنیم؟
منظورم مشکل اون دو تا دوست عزیز هستش.

سید جواد:
سلام.
مشکل آن دوستان عزیز به خودشان مربوط است. اعتراضاتی که پیش آمده بود بابت اشتباهاتی بود که بنده، جناب فراستی و آن دو دوست گرامی در برهه‌ای خاص مرتکب، و سوء تفاهم‌هایی را موجب شده بودیم- که شاید زمانی درباره‌اش بنویسم-. گذشته از آن اشتباهات جزئی، کانال و اینستاگرامی که به نام جناب فراستی است، گرچه مورد پسند ایشان نیست، اما مورد تأییدشان است. شما هم می‌توانید به این صفحات به عنوان کانالهایی که تحت نظارت مستقیم جناب فراستی نیستند- همان‌گونه که ادمین محترمش نیز اعلام کرده است-، اما از نظر ایشان مردود نمی‌باشند اعتماد داشته باشید و مطمئن باشید اگر مطلبی غیر موثق منتشر کنند حتماً از طریق همین وبلاگ اعلام خواهد شد.

سید محمد یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 00:44

سلام
کسی هست کتاب رویا پناهگاه داشته باشه؟و بخواد بفروشش؟
من کل ایران گشتم
اما این کتاب پیدا نکردم
تهران.مشهد.اهواز.قم
شاید۱۰۰تا کتاب فروشی بیشتر رفتم

سید جواد:
سلام.
این کتاب خیلی وقت است که چاپ و توزیعش تمام شده. دیگر پیدا نمی‌شود. ان شاء الله آقای فراستی در صدد این هستند که به زودی این کتاب را تجدید چاپ کنند.

آربی یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 00:14

درود
فرق مضمون، تم، مفهوم و محتوا چیه؟

سید جواد:
درود بر شما.
محتوا (Content): آنچه که به لحاظ حسی بخش های مختلف یک اثر هنری – فیلم – حاوی آن می باشد و به عبارت دیگر همان هدف غاییِ حسی صاحب اثر – فیلمساز – از هر بخش اثر هنری – فیلم – است.
مضمون (Context): آنچه که در ضمن یک اثر هنری – فیلم – بیان می شود و در واقع همان شرایط یا وسایلی است که محتوا به کمک آنها بیان می گردد.
مفهوم (understanding): آنچه که از یک اثر هنری – فیلم – فهمیده می شود و می توان از آن با عنوان "برداشت" نیز یاد کرد.
تم (): آنچه که به صورت تکرار شونده در خلال یک اثر هنری- فیلم- رخ می‌نماید.

چنانچه ملاحظه می‌فرمایید، تعاریف فوق گرچه موجز و آکادمیک هستند ولی دردی را دوا نمی‌کنند. معانی اصلی این مفاهیم باید طی بحثی مفصل و از پس تحلیل هایی عینی استخراج شود.

یوسف شنبه 26 فروردین 1396 ساعت 18:14

سلام
سید جواد
اگر روزی به هر دلیلی نتونی وب رو اداره کنی ،وب رو به کی واگذار میکنی؟ (منهای مدیر قبلی)
گزینه ای داری؟

سید جواد:
سلام.
در حال حاضر، خیر.

. شنبه 26 فروردین 1396 ساعت 13:36

علی اصغر پورمحمدی مدیر شبکه سه در گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس اعلام کرد که بهروز افخمی اواخر سال گذشته از برنامه هفت خداحافظی کرده است.

وی درباره انتخاب جایگزین این مجری نیز عنوان داشت: در حال حاضر افراد بسیاری هستند که برای سپردن برنامه به آنها اعلام آمادگی کرده اند ولی ما ترجیح میدهیم بهترین انتخاب را داشته باشیم و در حال رایزنی هستیم.

حشمتی فر شنبه 26 فروردین 1396 ساعت 03:34

با سلام.

میخواستم بپرسم که شما نمیدانید چرا جناب فراستی در فیلمهای فریتز لانگ you live only once رو از M بهتر میدانند؟ به شخصه هر وقت M رو میبینم و یادم می افتد که این فیلم 1931 ساخته شده و بعد از 85 سال همچنان جذاب است و میشود کلی از آن یاد گرفت میزان نبوغ فریتز لانگ برایم آشکار میشود و اینکه باز هم همچین کسی مانند فورد خود را هنرمند نمیداند و حتی در مصاحبه ای یکسال قبل از مرگش میکند یا مصاحبه بسیار جذابش با گدار مدام روی این نکته تاکید میکند.

سید جواد:
سلام.
خیر، اطلاعی ندارم.

ناشناس جمعه 25 فروردین 1396 ساعت 17:13

سلام
سیدجان شما اطلاع دارید که جناب فراستی از این یه یعد در هفت حضور خواهند داشت یا خیر؟ چون گویا اینطور که معلومه آقای افخمی رو کنار گذشتند!

سید جواد:
کسی آقای افخمی را کنار نگذاشته است. قراردادِ برنامه «هفت» به کارگردانی آقای افخمی تا پایان سال 95 بوده است. اینک که زمان تمدید این قرارداد رسیده است، آقای افخمی ممکن است برای ساخت فیلم سینمایی‌شان بخواهند موقّتاً- یا دائماً (این را بنده نمی‌دانم)- از سمت خود در برنامه «هفت» کناره‌گیری کنند. آقای فراستی هم از روز اول اعلام کرده بود که تا وقتی بهروز افخمی باشد، من هم هستم. بنابراین اگر آقای افخمی تصمیم بر نبودن بگیرند، به احتمال زیاد جناب فراستی نیز دیگر در تیم سازنده حضور نخواهند داشت.

حشمتی فر جمعه 25 فروردین 1396 ساعت 15:45

جناب یوسف بیگ این جریان تیم جدید برنامه هفت چیه که کنال تلگرام برنامه هفت اعلام کرده؟ آقای افخمی و فراستی دیگر حضور نخواهند داشت؟

سید جواد:
آقای افخمی ممکن است برای ساخت فیلم سینمایی‌شان بخواهند موقّتاً- یا دائماً (این را بنده نمی‌دانم)- از سمت خود در برنامه «هفت» کناره‌گیری کنند. آقای فراستی هم از روز اول اعلام کرده بود که تا وقتی بهروز افخمی باشد، من هم هستم. بنابراین اگر آقای افخمی تصمیم بر نبودن بگیرند، به احتمال زیاد جناب فراستی نیز دیگر در تیم سازنده حضور نخواهند داشت.

یحیی جمعه 25 فروردین 1396 ساعت 07:47

سلام
می خواستم نظر آقای فراستی و شما رو درباره فیلم "مونیخ" بدونم!

سید جواد:
سلام.
از نظر بنده فیلم بدی است. نظر جناب فراستی را نمی‌دانم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 فروردین 1396 ساعت 23:19

سلام
سید جواد به نظر جناب فراستی و شما ، بازی کوین کاستنر در فیلم یک دنیای بی نقص چگونه است ؟

سید جواد:
سلام.
من که فیلم را ندیده‌ام. از نظر ایشان هم در حال حاضر اطلاعی ندارم.

دوست پنج‌شنبه 24 فروردین 1396 ساعت 23:09

سلام سید.
در ادامه سؤالم: درونیات و علت وضعیتش را نمی فهمم از کجای این سکانس می توان دریافت.اگر زحمتی نیست توضیح مختصری بفرمایید.تشکر.

سید جواد:
سلام.
حرکت دوربین از لب پنجره آغاز می‌شود و به گونه‌ای است که گویی کسی در کنار پنجره ایستاده و در حال تماشای بیرون است. البته کسی که مثل یک کودک چشمش در پایین‌ترین نقطه‌ی قاب پنجره قرار دارد چون دوربین آنجاست. نما تا لب پنجره ادامه دارد و بعد کات می‌شود به زیر پنجره و از آنجا (کنج حیاط) یک حرکت سیّال‌گونه و دورانی آغاز می‌شود. وقتی دوربین به پنجره باز می‌گردد، ما شخصی که لب پنجره در حال نگاه کردن (دید زدن) بوده است را در یک اینسرت تأکیدی (نما بسیار بزرگ است و روی آن مکث می‌شود) مشاهده می‌کنیم: جفریز.جفریزی که چون نشسته است، دوربین POV او را از پایینِ قاب پنجره نشان‌مان داده بود. اما جفریز هم خواب است، هم پشتش به پنجره است. پس در واقع آن که هم‌اکنون در جایگاه دید زنی قرار دارد و در حال دید زدن بیرون است، چشم جفریز نیست؛ پسِ کلّه‌ی اوست. یعنی آنچه ما دیدیم، چیزی بود که در پس ذهن جفریز در حال گذر کردن بود. حرکت سیّال‌گونه و سرک‌کش دوربین نیز منطق سوبژکتیو بودن را تأیید می‌کنند. پس ما با شخصی طرف هستیم که به واسطه‌ی شغلش که عکاسی است، ذهنی (درونی) سرک‌کش و دید بزن دارد. این خصوصیت را بعداً به هنگام بیداری جفریز نیز به کرّات مشاهده می‌کنیم و اصلاً اساس درام همین ویژگی اوست اما هیچکاک پیش از آنکه این خصلت شخصیّتی را که جفریز در طول روزش خودآگاهانه انجام می‌دهد، به ما ارائه کند، ابتدا ناخودآگاه او را به وسیله‌ی یک دوربین سوبژکتیو شخصیّت پردازی می‌کند.

مجتبی پنج‌شنبه 24 فروردین 1396 ساعت 17:44

آقا سید هیچکاک توی مصاحبه با تروفو چندین جا از اینکه توی فیلم خرابکاری اون بمب رو منفجر میکنه و پسرک باهاش کشته میشه به عنوان بزرگترین اشتباهش یاد میکنه که حس تعلیق رو نباید اینجوری تخلیه میکردم و...
میخواستم ببینم خودت چی حس میکنی و بنظرت این به فیلم آسیب رسونده ؟
من خودم همچنان فیلم رو خیلی دوست دارم
ممنون

سید جواد:
من هم این فیلم را خیلی دوست دارم ولی قطعاً کشتن آن بچه اشتباه بزرگ فیلم است چون فارق از اینکه به جهان‌ هیچکاکی نمی‌خورد، تعلیق را ابتر رها می‌کند و لذتش را پایمال می‌سازد.

دوست پنج‌شنبه 24 فروردین 1396 ساعت 14:27

سلام سید.
توی فیلم هایی مثل پنجره پشتی، توی سکانس اولش یک فضاسازی دارد که دمای بالای هوا، سر و صدای زمینه، یک سری پلان هایی از افراد که دارند کارهای عادی انجام می دهند و جیمز استوارت که مثل این که خوابه و عرق کرده. می خواستم کارکرد این جور سکانس ها را بدانم. خوب من واقعا با این سکانس حس کردم فضا آشناست و حس سکانس را گرفتم ولی کارکرد کلی این سکانس در کل اثر منظورم هست. بعد این تکه خیلی شبیه به توصیفی بود که در رمان ها از صحنه ها می شد. آیا این شباهت درسته؟

سید جواد:
سلام.
در اون سکانس هم فضاسازی میشه، هم شخصیت‌پردازی و ما، هم بیرون شخصیت را می‌شناسیم، هم درونیاتش را، هم شغلش را، هم علّت وضعیتش را، هم معشوقه‌اش را. فضا و محیطی که کل داستان قرار است در آن اتفاق بیافتد را نیز می‌شناسیم و حس آن را درک می‌کنیم. خب، شما اگر فضا و ماجرا و شخصیت را از یک اثر بگیری چه چیزی می‌ماند؟ هیچ. همه‌ی این عناصر نیز در آن سکانس نخست دارند راه می‌افتند، پس یکی از کلیدی ترین سکانس های این فیلم، همان سکانس اول است و در جهت کلیّت اثر.
چنانچه توضیح داده شد، در طی این سکانس فقط صحنه و محیط نیست که شناسانده می‌شود. پس اگرچه شبیه توصیف رمان‌ها از محیط است اما کاری فراتر دارد انجام می‌دهد.

مجتبی پنج‌شنبه 24 فروردین 1396 ساعت 12:27

و بیگانگان در قطار رو چطور میبینی ؟

سید جواد:
خیلی خوبه.

مجتبی چهارشنبه 23 فروردین 1396 ساعت 21:19

سید جان یه سوال سخت
کدوم فیلم هیچکاک رو بیشتر از همه " دوست داری " ؟
و چرا ؟

سید جواد:
طناب، روانی، مرد عوضی، پنجره پشتی، و سرگیجه همواره برایم در صدر بوده و تفاوت چشمگیری نداشته‌اند. اما شاید اگر مجبور به انتخاب باشم، با اینکه سرگیجه شاهکاری است که از جهاتی نسبت به تمام آثار هیچکاک، همه‌ی فیلمهای تاریخ سینما و حتی کلّ آثار هنری در طول تاریخ جلوتر است، من امروز با اندکی اختلاف، پنجره پشتی را انتخاب می‌کنم زیرا هم ماهیتاً نسبت به سایرین سینماتر است، هم عنصر سرگرمی و احترامش نسبت به مخاطب عام در اوج است و البته در یک کلام: هر بار لذّت متفاوتی از دیدنش می‌برم.

حشمتی فر چهارشنبه 23 فروردین 1396 ساعت 15:52

سلام. یه سوالی داشتم که صرفا از روی کنجکاوی میپرسم: تو برنامه جیوگی اوایلش در یک کلیپ گفته شد آقای فراستی سر کلاس لویی آلتوسر مارکسیست شهیر فرانسوی نشسته است.
میخواستم بدانم ایشان از شاگردان آلتوسر بوده اند در آن زمان یا مثلا به عنوان مهمان سر کلاسهایش بودند؟

سید جواد:
سلام.
راستش من نمی‌دانم، ولی اگر یادم باشد می‌پرسم از ایشان و خدمت‌تان عرض می‌کنم.

Arash سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 14:01

عکس مناسب روى جلد نیست. آقاى فراستى ترسناک افتادن. عکس روى جلد مجله همشهرى جوان مناسب بود.

سید جواد:
این عکس کمی خشن است ولی عکس مجله همشهری جوان هم دیگر از آن طرف بام افتاده بود.

دوست سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 12:26

توضیحاتتان خوب بود و به قول شما محل اختلاف من و شما همینجاست و در همین توضیحات قرار گرفته است.ضمن آنکه مطلقا این مسائلی که عرض کردم مد نظر من نیست و در یک جمله میگم:"زندگی شخصی هر کس به خودش مربوط است تا جایی که به دیگران صدمه نزند"
استاد نمونه بارز این جمله است و تا به حال هرگز به کسی سر سوزنی آسیب نزدند و همه چیز به خودشون مربوط است.
اما ای کاش با نشر آن مطالب آن هم در همان موقع ،انفعال و ترس را کنار میگذارید - البته از نظر من انفعال و ترس- و با جرات مطلب را منتشر میساختید.

سید جواد:
متشکرم که متمدنانه وارد گفتگویی بی‌پرده شدید. از این طریق، هم بنده با صراحت دلایل و توضیحاتم را عرض کردم و هم شما صادقانه نظرتان را فرمودید. حالا دیگر این مخاطب فهیم است که با بررسی دقیق هر دو سخن، آگاهی‌اش را با آنچه صحیح‌ می‌یابد، تنظیم می‌کند.
پاینده، پوینده و پیروز باشید.

دوست سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 10:13

سلام
در مورد مطلب اول باید بگم که اتفاقا شعار دادین و گفتین که ما هیچوقت بازتاب ها را در مورد استاد سانسور نمیکنیم.گزینه دوم و سوم شما ایراد دارد به این دلیل که اصلا حرف من رو متوجه نشدید.حرف من این نیست که شما اعلام موضع کنید درباره زندگی خصوصی افراد،بلکه مطالب منفی و مثبت درباره استاد رو منتشر کنید و مثل کافه سینما نباشید که فقط مطالب منفی درباره استاد را منتشر میکند و مثبت ها را کنار میگذارد.و شما الان برعکسش عمل میکنید.3 مطلب رسمی از سینما سینما و کافه سینما و دو روزنامه درباره اون عکس منتشر شد ولی شما حتی مطلب را هم منتشر نکردین.دقت کنید که من نمیگم تجسس کنید و پاسخگو باشید.نه!من میگم مطالب رو چه مثبت و چه منفی منعکس کنید.معلومه من هم نوشته های اون مطلب رو خلاف ادب و فرهنگ میدونم ولی وقتی مدعی این هستم که سانسور نمیکنم ،خب نباید بکنم.در باره مطلب چهارم و پنجم هم من با شما هم نظرم ،فقط در مطلب پنجم شما اصلا منظور من رو نفهمیدید چرا که من حرفم این بود مطالب چه منفی و علیه استاد باشد و چه مثبت باید منتشر بشه.
اگر هم خواستید میتوانم لینک آن مطالب رو در اختیارتون بذارم تا ثابت کنم که دروغ نمیگم و این مطالب غیر از عکس مذکور، در مورد استاد بوده ولی ما منعکس نکردیم بحث تجسس چیز دیگریست.
در یک کلمه معتقدم نباید هر چیز که به نفعمان است را منتشر کنیم هر چیز که به ضررمان است را سانسور کنیم.باز هم عرض میکنم که من با شما سر تجسس نکردن هم موضع ام اما سانسور نمیکنم و سانسور بحث دیگریست.

سید جواد:
همچنان معتقد هستم که ما هیچگاه شعار ندادیم. گفته‌ایم که مسائل مربوط به جناب فراستی را منتشر می‌کنیم و بارها مطالب ضدّ ایشان را نیز منتشر کرده‌ایم. پس ما چنانچه شما می‌گویید برعکس کافه سینما عمل نکرده‌ایم. اما در عین حال در مقابل فضای مجازی و حقیقی منفعل نیستیم و وا نمی‌دهیم. به این معنی که که اگر کسی به حوزه‎ای درباره‌ی ایشان ورود کرد که انسانیت اجازه‌ی ورود به آن را نمی‌دهد، ما خود را ملتزم نمی‌دانیم که بازنشرش دهیم. این ربطی به له یا علیه ما بودن ندارد. چه بسا اگر بخواهیم، می‌توانیم علاوه بر بازنشر مطالب- که مد نظر شماست- تحلیلی هم ارائه دهیم تا شائبه‌ها و شبهه‌ها برطرف شود و این موضوع نهایتاً به نفع ما و جناب فراستی تمام شود. اما اساساً حتّی نگاه کردن به مطالب منتشر شده‌ی این چنینی (خلاف موازین انسانی) را جایز نمی‌دانیم، چه برسد به بازنشر آنها. ما این اصول خود را- که البته می‌تواند محل اختلاف ما و شما باشد- عملاً با منتشر نکردن آن مطالب نشان دادیم. از نظر ما صرف بازنشر مطالب مورد اشاره نیز مصداق تجسس است.

ناشناس سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 07:36

بسیار به جا بود این مقاله. فراستی واقعا علمی داره حرف می زنه و فیلم ها رو نقد می کنه، اونم بدون تعارف ولی طرف های مقابل به جای اینکه از این نکته های مهم استفاده کنه و سعی کنن بهتر بشن بدتر لج کردن. واقعا تو این دوره زمونه کی عیب آدم با صراحت و شفاف می گه؟ این بهترین کمک به سینما اگه بتونه عیب های واقعی خودشو پیدا کنه و اونها رو برطرف کنه می تونه پیش بره. تنها یه آدم دلسوز و مهربان واقعی هست که عیب راحت می گه. آدم مهربان و دلسوز و مودب اون آدمی نیست که فقط با کلمات بازی کنه و یه سری تعریف و تمجید کنه که همه خوششون بیاد بلکه اونی هست که از سر سواد، خیرخواهی می خواد عیب ها رو رو کنه تا بعد بر طرف بشن و در کل به پیشرفت فیلم ها کمک کنه.

True Detective سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 00:43

لذت بردم که میان حجم عظیمی از کژفهمی و نفهمی و توهین بالاخره یکی حرف حق زد . تبریک

دوست سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 00:06

برای اولین بار است که میبینم آقای یوسف بیک از مکانیزم سانسور یا خودسانسوری یا عدم نمایش واقعیت و بازتاب استفاده میکنن.
من خودم مخالف مطرح کردن مسائل خصوصیه یک زندگی هستم.ان هم زندگی کسی که خیلی معروف نیست ،برعکس بازیگران.اما این به دور از اصالت و شعاره که مدیر محترم مسائل خصوصی استاد رو تا آنجایی که به نفع استاد است منتشر کنه و آنجا هایی که به ضررشان است را منتشر نکنه.و این خودش با شعار جناب مدیر وبلاگ در تضاده.

سید جواد:
اولاً بنده هیچ‌گاه شعاری نداده‌ام. ثانیاً ما مسائل خصوصی جناب فراستی را هرگز نشر نداده‌ایم و قائل به این نیستیم که بخشی از این مسائل خصوصی-مثبت یا منفی- قابل نشر است و بخشی دیگر خیر. ثالثاً ما انسان‌هابه دلیل آنکه انسان هستیم و احیاناً معتقد به اخلاق و دارای فرهنگ و تمدن، اساساً اجازه‌ی ورود به برخی وادی‌ها را نداریم. بنابراین وارد نشدن در این حوزه‌ها نامش سانسور نیست؛ ایستادن بر روی اصول انسانی است. رابعاً پیش از این علل مفصل‌تر وارد نشدن به این تجسسات را توضیح داده‌ام و اینک بر خلاف حضرت‌عالی نیازی به نبش قبر نمی‌بینم و هنوز تأمل در همان مسائل را ضروری می‌دانم. خامساً اینکه واقعاً نفهمیدم چگونه می‌توانید خودتان مخالف عملی باشید ولی در عین حال، اجتناب شخص دیگری را از آن عمل قبیح، «به دور از اصالت» بدانید.

محمدرضا احمدی دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 12:25

خیلی خوب و درست گفته
سید جان یه سوال
برنامه کلاسهای نقد استاد آیا در کانال تلگرام هم اعلام میشه ؟

سید جواد:
به احتمال زیاد بله، ولی به هر حال در اینجا حتماً اعلام می‌شود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد