مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

سخنان خسو دهقان درباره مسعود فراستی

روزنامه ابتکار در بخشی از مقاله ای با عنوان «نقد، منتقد، عامل اخلال؟» چنین نوشت:

خسرو دهقان منتقد قدیمی سینمای ایران در گفت وگویی کوتاه با ابتکار توجه نکردن به نقدهای فراستی را بهترین راه حل می داند. او در این زمینه بیان کرد :مسلما اتفاق های اخیر به هیچ وجه خوب نیست. این وظیفه نقد نیست که کار را به مجلس بکشاند و جلوی فیلمی را بگیرد. دهقان که سابقه سالها آشنایی با فراستی را دارد گفت :من درباره حرفهای فراستی نظر خاصی ندارم. به هر حال از قدیم گفته اند که چاه کن همیشه در قعر چاه است. درباره گفته ها و رفتار او بسیار گیجم. او همیشه شعار بدنامی بهتر از گمنامی است را سر لوحه کارش قرار داده است. فراستی کنار آقای افخمی می نشیند و راه خودش را می رود. من نه هفت را می بینم و نه علاقه ای به این کار دارم. منتقد با سابقه سینمای ایران افزود :این رفتارها به خاطر تیتر یک شدن است. بچه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی آبنباتش را به مبل می مالد تا جلب توجه کند. بهترین راهکار توجه نکردن است. به نظرم جبهه مقابل هم با واکنش های افراطی شان این سمت ماجرا را محق تر می کنند. یادمان باشد که زلزله هر چقدر هم مهیب باشد، چند ثانیه بیشتر طول نمی کشد. پس نباید دید و شنید و همسایه پرخاشگر را به حال خود واگذاشت.

نظرات 1 + ارسال نظر
......... پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 14:50

کثیریان نوشت.یک
وقتی بی اخلاقی سکه رایج بازار می شود و تهمت و غیبت و بدگویی و حسادت و آدم‌فروشی و توهین و خبرچینی و بدخواهی و تجاوز به حریم خصوصی و ناسزا و بخل و کینه و دروغ، دیگر قبحی ندارد نباید هیچ توقعی از هیچکس داشت و از هیچ اتفاق ویرانگری در حوزه اخلاق شگفت زده شد.
آن روز که کیف می کنیم از آنکه یکی با تهمتی ناروا یکی دیگر را نواخت که ما دوستش نداشتیم و دلمان خنک می‌شود از این که یکی زیرآب یکی دیگر را زد که دوستش نداشتیم، باید به لحظه‌ای نزدیک فکر کنیم که خودمان قربانی این فضای متعفن و ویران خواهیم بود.
در روزگاری که جای فضایل و رذایل جا‌به‌جا شده و معنای کلمات به‌کلی تغییر کرده، عملا همان‌ها که اخلاق و انسانیت را زیر سم‌هایشان گرفته‌اند، می‌تازند و جولان می‌دهند.

دو:
چرا باید تعجب کنیم که فلان منتقد رفته مجلس، حرف‌هایی علیه سینما و داوران جشنواره فجر زده و سعی کرده یک فیلم مشخص را هم به ورطه توقیف بکشاند؟ چرا شگفت زده می شویم؟ مگر او تاکنون تصویری جز این از خود نشان داده بود؟ توقع داشتیم برود و از سینمای ایران حمایت کند؟ همو که هر هفته با تبر به جان سینما می‌افتد و بعضی‌ها دلشان خنک می‌شود از تخریب کسانی که دوستشان ندارند!؟
چرا شگفت زده می شویم از اینکه نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس محترم فلان شخص را برای گرفتن اطلاعات درباره سینما فراخوانده‌اند؟ واقعا توقع داشتیم چه کسی را فرابخوانند؟ مگر آن بندگان خدا چه تصویری از خود ارائه داده بودند که حالا خلافش رفتار کرده باشند؟
همیشه یادمان می رود که هرجا بدگویی اتفاق می افتد یکی دارد می‌گوید و یکی با رضایت می‌شنود، هرجا رشوه‌خواری اتفاق می‌افتد یکی رشوه‌ می‌دهد و یکی هم دارد می‌گیرد. هرجا برنامه تلویزیونی مخربی تولید و پخش می‌شود، یکی دارد تولید می‌کند و یکی دارد با رضایت پخش می‌کند. یادمان می‌رود هرجا آدم‌فروشی اتفاق می‌افتد، یکی دارد می‌فروشد و یکی دارد می‌خرد! اتفاقا آنکه می‌خرد و پخش می‌کند و می‌گیرد و ‌می‌شنود سهم بیشتری در رواج بی‌اخلاقی دارد.

سه:
یکی دیگر از آن‌سوی آب برداشته برای تخریب آن منتقد هرچه از دهانش درآمده درباره او نوشته. فارغ از راست و دروغ حرف‌ها، به حریم زندگی خصوصی او وارد شده و با استفاده از اطلاعاتی که شاید دارد، تلاش کرده منتقد را به خاک بیندازد(و چقدر این موقعیت آشناست!). اینکه توانسته یا نه به کنار. یعنی خودش نفهمیده که پیش از آن اخلاق را لگدمال کرده و باز قبل از آن خودش را؟
آنکه می‌گویند آدم فروخته هم ‌نفهمیده که اول اخلاق و انسانیت را به ثمن بخس فروخته و باز پیش از آن خودش را.
او که فلان فیلم را در طراز نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند و به‌خیال خودش فیلم و فیلمساز را به دردسر می اندازد، آیا لحظه‌ای به طراز انسانیت خودش فکر کرده است؟

چهار:
خدا نیامرزد کسی را که تمام تلاشش را کرد تا دروغ و تهمت و توهین و تجاوز به حریم شخصی و سایر رذایل را نهادینه کند و قبحش را بریزد. حالا نه تنها این رذایل دیگر قبیح نیست که فضیلت به حساب می‌آید.

پنج:
تا جایی که فهم من قد می‌دهد، وظیفه کمیسیون فرهنگی مجلس رسیدگی به اوضاع کلان فرهنگ است و حمایت از فرهنگ به پشتوانه قانون. توقع می‌رود وقتی فرهنگ مورد هجوم قرار می‌گیرد، کمیسیون فرهنگی وارد میدان شود و جلوی اقدامات غیرقانونی را بگیرد. وقتی کنسرت‌هایی که از دولت جمهوری اسلامی مجوز دارند به‌طور غیرقانونی تعطیل می‌شوند، کمیسیون فرهنگی به پشتوانه مرّ قانون اساسی باید به نفع فرهنگ وارد میدان شود. وقتی فیلم‌های مجوزدار از پرده پائین می‌آیند یا به بهانه‌های واهی اساسا رنگ پرده را نمی‌بینند، کمیسیون فرهنگی در دفاع از حقوق ملت باید به میدان بیاید. وقتی فلان نهاد از اکران فیلم‌هایی که مجوز رسمی و قانونی دارند، سرباز می‌زند، کمیسیون فرهنگی باید از قدرت قانونی‌اش به نفع سینما استفاده کند. وقتی بودجه کوچک فرهنگ، هرسال کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود، کمیسیون فرهنگی باید فریادش دربیاید. نه اینکه خودش هم دربرابر فرهنگ بایستد و در این زمانه مظلومیت هنر و فرهنگ، خودش هم ضربه‌ای نثار پیکر آن کند. نه اینکه بخواهد با ادعای عجیب نظارت مستقیم بر فیلم‌ها- که طبعا جزو شرح وظایفش نیست- بر زخم عمیق سینما و فرهنگ نمک بپاشد.
البته اینها توقع زیادی است از این بزرگواران که هرگز برآورده نمی‌شود ولی یادآوری اش بد نیست. بهتر است خودمان هم یادمان نرود برای چه رای می‌دهیم و به چه کسانی. که البته همیشه یادمان می‌رود. همیشه به کسانی رای می‌دهیم که تبلیغاتشان را با حضور در جمع اهل هنر و عکس گرفتن کنار آن‌ها سامان می‌دهند و وارد مجلس که شدند، سر از کمیسیون‌های اقتصادی و سیاسی درمی‌آورند. ما هم که فراموشکاریم، هربار یادمان می‌رود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد