مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

دست‌نوشته

صفحه‌ی نخست چرک‌نویسِ نقد "فروشنده"


به قلم مسعود فراستی


http://s9.picofile.com/file/8269089584/2016929230013.jpg


جهت مشاهده‌ی عکس در اندازه واقعی، بر روی آن کلیک کنید.

نظرات 13 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 12:04

سلام
مرسی از توضیحاتتون اقا جواد
پس با تمام این تفاسیر میشه گفت در موارد خاص اینجوری،مثل فروشنده نقد بر این فیلم بی ارزش هم جایز است درسته؟ولی سایر فیلمهای بی مخاطب و بی جایزه که توجهی به انها نمیشه نیازی به نقد نداره.درسته؟

سید جواد:
سلام.
بله، درست است. فیلم اگر مهم باشد، باید درباره‌ی آن صحبت کرد؛ حتی اگر بی‌ارزش باشد.

saeed پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 02:07

من هر چی گشتم چیزی تو اینجا و وبلاگ شما پیدا نکردم. در کل نظر شما و استاد درباره بازی منفیه یا مثبت؟

سید جواد:
در کل منفی است.

محسن پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 01:53

سلام
اگر فیلم بی ارزش هستش ،پس چرا استاد نقد نوشتن؟
مگه برا فیلم های بی ارزش نگفته بودن که نقد نمینویسن؟

سید جواد:
سلام.
وقتی یک فیلم بی‌ارزش این چنین سر و صدایی می‌کند و با فریب‌کاری بدعتی غلط می‌نهد، منتقد وظیفه دارد این بی‌ارزشی را توضیح دهد و علتش را نیز. همچنین هیاهویی را که برای فیلم ایجاد شده- و ربطی به خود فیلم ندارد و خارج از آن است- به شکلی منطقی و تئوریک تحلیل کنند. در این نقد هم آنجاهایی که منتقد از فیلم سخن می‌گوید، از آنجاکه فیلم را بی‌مایه و بی‌ارزش و غیر قابل بحثِ جدی می‌پندارد، آن را دست می‌اندازد و لحن طنز- که با ذات نقد هماهنگ است- و شوخی به خود می‌گیرد تا این‌چنین، می‌تواند هم با فیلم در سطح خودش (یعنی همان شوخی) مواجه شده باشد، و هم مضحک بودن جوایز و تقدیرهای این فیلم را با مخاطب درمیان بگذارد. اما وقتی به فیلمساز و اظهار نظرهایش می‌رسد، کمی جدی تر می‌شود و این نظرات را بررسی می‌کند و غلط بودن‌شان را توضیح می‌دهد. از همین رهگذر است که مباحثی تئوریک را با جدیت و ایجاز تمام مطرح می‌کند و در این میان، فروش بالا و اقبال تماشاگر و توجه کشورهای خارجی را نیز از دیدگاه خود تحلیل می‌کند. با این اوصاف، هم تکنیکال صحبت می‌کند، هم فرمی و هم تئوریک. طوری هم سخن می‌گوید که مخاطبش عامه‌ی مردم باشند. به دقت تحلیل سکانس می‌کند و در این تحلیل نکاتی حسی برای مخاطب عام ارائه می‌دهد و نکاتی فنی برای مخاطب خاص. کلیت نقد هم رو به جلو دارد و هشدار دهنده است. دغدغه‌ی ملی دارد و نگران فیلمسازِ جهانی شده.
بنابراین، ممکن است یک فیلم بی‌ارزش باشد، اما به دلایلی فراوان حائز اهمیت شده باشد. منتقد وظیفه دارد به این "اهمیت" توجه کند و با فرم سخن گفتنش بی‌ارزش بودن فیلم را تبیین نماید.

نیما چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 13:17

سید جان نظر استاد نسبت به آثار سیدنی لومت و برایان دی پالما چیست ؟

سید جواد:
12 مرد خشمگین: 0
بعد از ظهر سگی: 0.5
شبکه: 0
نظرشان درباره دی پلما هم تا جایی که یادم هست، نه خیلی مثبت بود و نه به غایت منفی. مطمئن نیستم، ولی فکر می‌کنم چنین بود. دوستانی که اطلاع دقیق‌تر دارند، حتماً کمک خواهند کرد.

علیرضا درویش دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 15:19

کجایید؟

سید جواد:
هستم. کم و بیش.

کمیل یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 19:07 http://cinematic-writing.blogsky.com

عجبا و شگفتا از طرح های جدید وبلاگ که نوید طرح های نو دیگر را می دهد.ان شا الله.
دست مریزاد بر استاد و جواد نازنین

سید علی یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 18:04

سلام خدمت همگی
یه نقد درجه یک خوندم
http://cinemacinema.ir/news/%d9%86%d9%82%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d8%a7%d8%b5%d8%ba%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%a7%d8%af%db%8c-%da%86%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b2%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b2/
از دستش ندید دوستان

saeed یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 10:51

نظر شما و استاد درباره بازی کامپیوتری چیه؟ شما اهل بازی هستی.آیا روزی میاد که بازی ها اونقدر پیشرفت کنند که کاملا جای سینما رو بگیرند. مخاطب های آینده حتما فکر می کنند که چرا باید زحمت بکشیم بریم سینما قصه ای رو ببینیم که یک نفر دیگر روایت می کنه. با بازی خودمان کنترل شخصیت رو در اختیار داریم و خودمان به قصه جهت میدیم.

سید جواد:
هم بنده و هم ایشان قبلاً مفصلاً در این زمینه صحبت کرده‌ایم. شاید اگر بعداً فرصتی دست داد، بنده مشروح تر پاسخ‌تان را عرض کنم، اما اجمالاً عرض می‌شود که به نظرم پاسخ پرسش‌تان منفی است.

شهریار شنبه 10 مهر 1395 ساعت 13:36

با مطالعه نقد استاد بر فیلم فروشنده امیدوار شدم که ایشان دوباره به همین صورت، همچون روزهای نچندان دور، در زمینه نقد کتبی هم فعالیت کنند. تیز و منطقی. سپاس

علیرضا جمعه 9 مهر 1395 ساعت 23:10

انتظارم کاغذ کاهی بود.

ستار جمعه 9 مهر 1395 ساعت 16:55

یه ذره دیگه که بگذره احتمالاً کار میکشه به اینکه عکس میذارید درباره گوش خاراندن استاد، چای نوشیدن استاد، حرکت انگشت استاد، دیاثت گفتن استاد و...

سید جواد:
اولاً انتشار دست‌نوشته‌ی افراد مشهور امری طبیعی است. ثانیاً این دست‌نوشته به درخواست یکی از کاربران در اینجا درج شد. کاش متلک‌تان را نگاه می‌داشتید برای وقتی مناسب‌تر.

علی-ر جمعه 9 مهر 1395 ساعت 02:22

سید عزیز و دوستان محترم سلام
ساعاتی پیش،به پیشنهاد یکی از دوستانم اپیزود اول سریال (Designated survivor)رو دیدم که پخش آن دقیقا مقارن بود با زمان معرفی فیلم فروشنده به آکادمی اسکار!بعد از سریال موفق 24، کیفر ساترلند اینبار در سریالی بازی کرده که نقشش وزیر مسکن و شهرسازی هستش و حملات تروریستی و بمب گذاری به واشنگتن صورت میگیره و رییس جمهور و همه اعضای کابینه کشته میشند و جک باور(با این توضیح راحت ترم)ما اینبار جان سالم به در میبره و طبق یک قانون من درآوردی،میشه رئیس جمهور ایالات متحده!بلافاصله کاشف بعمل میاد که دقایقی پیش،ایرانی ها ده ناوگانشون رو از بندر عباس به طرف تنگه هرمز فرستاند و میخواهند که تنگه هرمز رو ببندند![[عجیبه!سرمایه گذار فیلم فروشنده ما،دختر پادشاه قطره!]]در همین حین،وزیر دفاع و پنتاگون(چطوری اونم جان سالم بدر برده!)به مستر پرزیدنت میگه که شواهد و قرائن نشون میدند که حمله تروریستی،کار ایرانی ها بوده و بستن تنگه هرمز هم تاکتیک بعدی ایرانی هاست!...جناب رئیس جمهور،دستور میده که تمامی موشکهای اتمی در ناوگان دریایی در خلیج فارس،بسمت ایران آماده باشند!و دستور میده تا سفیر ایران[[نماینده منافع داشتیم ولی سفارتی اونجا نداریم که!]]رو احضار کنند.جک باور ما و جناب پرزیدنت ایالات متحده هم روی مبل اش تکیه میده و (یک پاکستانی)سفیر ایرانی هم وارد اتاق میشه و همچنان که مستر پرزیدنت لم داده و تکون هم نمیخوره،آنچنان سفیر ما ایرانی ها تا نوک کفش پاش،دولا میشه و کم مونده که کفش مستر پرزیدنت رو ببوسه![[ننگ بر وطن فروشان شبه روشنفکر ما!ای داد!ای داد!]]جناب مستر پرزیدنت و یا همون جک باور عزیز [[چنان حرف میزنه که انگار با نوکر پدرش"دونالد ساترلند"حرف میزنه]]سه ساعت به حکومت ایران دستور عقب نشینی رو صادر میکنه!و لنگی روی لنگش،با اشاره دستش نماینده ایران رو مرخص میکنه!
متاسفانه و یا خوشبختانه همین جا اپیزود اول سریال تموم شد و هرچه خواستم با خودم کلنجار برم،نتونستم تحمل کنم...مخصوصا چک آبدار جناب اسفنیاری عزیز رو![[حتما جناب اسفنیاری هم بعد از بیعت با حکام امریکایی،ماموریت یافته که بعنوان یک نفوذی در قابل یک ارزشی به وطنش برگرده و از وطن فروشی این جماعت جاهل(فرهادی دوست)دفاع کنه!
محرز شد...سناریو،محرز شد که دختر پادشاه قطر،دستور رو از "هاروی وانستاین"گرفت و سفارش ساخت فروشنده رو به فرهادی داد و و بعد از علامت ناز شصت کنی های دگرباش،وطن فروشانمون هم فیلم رو به آکادمی اسکار فرستادند و سیاستمداران و اعضای سنا هم دستور بازار گرمی رو به مایکل بارکر وتیم برنارد"بازاریاب و مدیر سونی" میدهند و از حماقت و سادگی رو شنفکران ایرانی چنان خوشحالند که در پوست خود نمیگنجند و حالا هم در راه اجرای نقشه های بعدی هستند...دوستان واقعا فکر نمیکنید که حالا سیاستمداران امریکایی در باره ایران چه فکر میکنند؟پیش خود میگویند :ایران و ایران...این بود ایران؟!
ای کاش شهید آوینی در این لحظه زنده بود و میدید!ای کاش فریاد غیرت شهید آینی،لرزه براندام این جماعت کوته فکر می انداخت و دستها و قلم هایشان را میلرزاند تا سند وطن فروشی رو نتوند امضاء کنند!
ای کاش،مسعود فراستی تنها و بی مرتضی نمی ماند!
ای کاش که وطنمون هم بی مرتضی نمی ماند!
خدارا شکر که اگر وطنمون روشنفکر باسواد نداره،حداقل سرباز با شرف و با غیرت هم زیاد داره!
ننگ بر وطن فروش!...ننگ بر وطن فروش!...شرمشان باد از اینهمه جهل و بی خردی آشکار.
دوستان:ببخشید که اینبار شاید احساسم بر زبان و نوشته ام غلبه کرد...هر طوری که هست سعی کنید فریاد این اعتراض رو بلند تر و رساتر،تا سقف آسمون وطن برسونید و گوش وطن فروشان رو کر کنید و دست حماقت این جماعت جاهل رو برای همیشه رو کنید.

مجید پنج‌شنبه 8 مهر 1395 ساعت 23:47

از اینکه درخواستمو انجام دادین و دست نوشته ی آقای فراستی رو گذاشتین ممنونم. فارغ از خط جالب آقای فراستی حساسیت و کلنجار رفتنشون با لغات و جمله ها قابل توجهه.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد