مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

امشب ( 95/7/2) در هفت

نقد مفصل فیلم فروشنده

با حضور

شهاب اسفندیاری - مسعود فراستی


http://s9.picofile.com/file/8268373776/14336_orig_Copy.jpghttp://up.cooldownload.ir/view/1766834/Download-The-Saleman.jpghttp://s8.picofile.com/file/8268373934/107293.jpg

نظرات 31 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 مهر 1395 ساعت 23:18

والا فهمیدن این موضوع که شما همیشه سعی در بیسواد نشان دادن مخالفان فراستی در این وبلاگ داشتید کار سختی نیست و کافی هست کاربران کامنتهای مطالب همین وبلاگ رو بخونن. یادمه یکبار توی یکی از پاسخ هایتان به مخالفان گفتید همانطور که گالیله را زمان خودش درک نکردند و او را متهم کردند , پس برای فراستی هم همین مطلب صدق می کند . در پاسخ به شخصی دیگه گفتید که همانطور که اینشتین پاسخ کسی که از او مطلبی رو پرسید نداد , فراستی هم پاسخ مطالب کسایی که ملاقاتشون میکنن رو ( و چه توجیه خوب -و البته در اصل خنده داری- برای ماله کشیدنه "ندانستن" ) . و مثل اینکه اون مثال ها مزه شون زیر زبونتون رفته و تازگی ها نیوتن و ابن سینا رو برای تمثیل وضعیت خودت بکار میبری !
فراستی اگه مدرکش فلسفهست حتی تو رشته خودش هم بی سواده , یبار یکی از بچه ها دستش رو کرد

سید جواد:
هرچه بیشتر سخن می‌گویید، متأسفانه بیشتر مشخص می‌شود که بی‌دقت و سطحی‌نگر هستید و نمی‌خوانید، آنچه را که می‌خوانید. آن زمان که با نام، کامنت می‌گذاشتید، معقول‌تر به نظر می‌رسیدید.
این قدر کلام‌تان سطحی و تکراری است که ترجیح می‌دهم سکوت کنم چراکه تمام پاسخ را در کامنت قبلی عرض کرده‌ام و شما هم نسبت به آن کامنت حتی نیم قدمی جلو نیامده‌اید. حتی منابعی را هم که خدمت‌تان معرفی کردم، نگاه نکردید؛ نگاهی هرچند سرسری.
خوشبختانه کاربران این وبلاگ آن‌قدر فهیم و باشعور هستند که خودشان مطلب را دریافت کنند. شما هم با "یکی از بچه‌هایتان" سرخوش باشید که دست فراستی را رو کرده‌اید.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 مهر 1395 ساعت 21:52

با مسعود موافقم . سید چرا اینقدر سعی داری هر کی که مخالف فراستی هست رو بی سواد جلوه بدی تو این وبلاگ ؟
مرد حسابی یکی ندونه فکر میکنه خودت آکسفورد درس خوندی . اونوقت فراستی که اصلا از مدرکش و اینکه چه ارتباطی با سینما داره رشتش بی خبریم و نمیدونیم مال چه دانشگاهی بوده رو جواده جان بر کف میاد مدام اسمش در کنار نیوتن و اینتشتین قرار میده . روزگار خنده داری شده

سید جواد:
اولاً مخالفت شما مستدل اگر باشد، محترم است و البته قابل بحث.

ثانیاً چه "سعی"‌ای از بنده در بی‎سواد جلوه دادن مخالفان دیده‌اید؟ نبودید وقتی با ایشان به بحث و گفتگو می‌پرداختیم؟ آن کسی که شما از کامنت او صحبت می‌کنید از قضا سعی در بی‌سواد جلوه دادن بنده- آن هم نه جناب فراستی- داشت.

ثالثاً قبلاً درباره‌ی درس و آکسفورد و این بحث‌های کم‌ارزش صحبت شده است. احتمالاً خوب خبر دارید.

رابعاً این مسأله که درباره‌ی شخصی چالش می‌کنید، اما اذعان به بی‌خبری درباره‌اش می‌کنید، خیلی زشت است. حالا ما دوستانه می‌گوییم و می‌گذریم ولی حواس‌تان باشد! جای دیگر ممکن است برخورد خوبی در مقابل این رفتار جاهلانه با شما نداشته باشند. زشت‌تر اما آن است که نمی‌دانید هم بیوگرافی جناب فراستی در مجموعه کتاب نقدشان، "لذت نقد"، و کتابهایی دیگر موجود است و هم اتوبیوگرافی ایشان در سایت‌ها؛ از جمله وب‌سایت رسمی‌شان و حتی همین وبلاگ، موجود است و در آن مفصلاً از مدرک و محل تحصیل و زمان تحصیل ایشان صحبت شده است. برنامه‌های تلویزیونی که جناب فراستی و سطح تحصیلاتشان در آنها معرفی شده است که بماند. این، نشان می‌دهد که شما نه آثار ایشان را مطالعه کرده‌اید و نه حتی برای اینکه ادعای خودتان خنده‌دار نشود، زحمت نیم‌نگاهی به همین وبلاگ را هم به خود نداده‌اید.شما حتی نظرات مخالفان جناب فراستی را - که جملگی به سواد و سابقه‌ی سینمایی ایشان اعتراف دارند- نیز ندیده، نشنیده و نخوانده‌اید. وقتی شما برای ادعا و حرف خود کمترین ارزش را قائل نیستید، ما چرا باید باشیم؟

خامساً جالب است که یک‌ بار سخن گفتن از نیوتون و اینشتن، در فرهنگ لغات و سطح دانش حضرت‌عالی، "مدام" به شمار می‌آید. تازه حواس‌تان نیست و نمی‌دانید که آن جایی که بنده نام این دو دانشمند را ذکر کردم، اصلاً موضوع بحث جناب فراستی نبود. حالا چطور شما توانسته‌اید نام فراستی را در کنار نام نیویتون و اینشتن بیابید، نمی‌دانم. واقعاً خوانده‌اید آنچه را که خوانده‌اید؟

سادساً روزگار از زمانی خنده‌دار شد که افرادی که حتی در نوشتن چند خط کامنت کوتاه- که دیدگاه خودشان است و قاعدتاً باید برایش ارزش قائل باشند- لکنت دارند و جمله‌بندی بلد نیستند، ادعای تحلیل و "مخالفت" می‌کنند.

یاشار نیازی دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت 06:08

همه صحبتهای ایشون یک طرف صحبتی که در مورد سیلی که شهاب حسینی به پیرمرد زد و اینکه مخاطب در اون لحظه چه حسی دارد یک طرف !
انقدر دست شان برای دفاع خالی است که رسما به هذیان گویی افتاده اند طرفداران استاد فرهادی جیره خوار پادشاه قطر !

آرمین یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 10:39

متاسفانه اینقدر افرادی که مقابل آقای فراستی قرار میگیرند ضعیف و متزلزل در گفت و گو هستند که خیلی وقت است بحث ها و نقد های هفت دیدنی از کار در نمیاد.
امیدوارم کمی بحث ها چالش برانگیز تر شود که البته به خاطر فیلم های آبکی این روز های سینمای ایران نیز هست.

[ بدون نام ] یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 08:14

سلام.
پاشو سید..پاشو....
خواب نمونی ....
امیدم به خدا و بعدش به شماست برای این فایل..

علی-ر یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 02:15

برادر مجید عزیز
عرض کردم که جناب اسفندیاری بیشتر سعی میکردند که از حاشیه ها برای دفاع خودشون سنگر بسازند و فقط بخاطر روابط سیاسی که همون نشات گرفته از بار ارزشی که فکر میکنند به دوششون هست سعی کردند که با دو سه مثال کوچکی از جمله چک خوردن و کت و شلوار،بیش از حد در متن نقد قرار نگیرند و با تعریف و تمجیدها و با توسل به وازه هی نظام و فرهنگ،سعی داشتند تا از کنار حاشیه ها، انتقاد جناب فراستی رو کنترل کنند.شک نکنید که شهاب اسفندیاری یک فرد با ارزشی هست و یا سعی میکنه که ارزشی بودن خودش رو به اثبات برسونه!ول مهمترین سوالی که برای من پیش اومده این هست که اگر جناب اسفندیاری فردی با ارزشی هست،پس در مقام مدافع روشنفکری را نظر میده و دفاع میکنه؟اتمالا باید اتاق فکری از طرف روشنفکرها جریان داشته و همین اتاق فکر از شهاب اسفندیاری خواسته که در دفاع از این اثر در مقابل جناب فراستی و جناب افخمی بایسته!مابقی بث های دیگه هم فکر میکنم که بی نتیجه است.مهم چرای حضور جناب اسفندیاری در دفاع از این اثر و از طرف دیگر هم اهمیت میزگرد بیشتر از خود اثر بود.کما اینکه جناب اسفندیاری بیشتر ثابت کرد که یک سخنگو بود تا یک منتقد در مقابل میز نقد هفت!
سید عزیز و بزرگوار:
من کرش رو مثال آوردم ولی الان به کلیت منظور شما پی بردم و متوجه اهمیت مطلبی رو که شرح دادید،شدم.ممنون بخاطر توضیحات مفیدتون.

علی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 23:47

سید جان نقد تصویری فروشنده ( برنامه جمعه ) بزودی قرار می گیره ؟

سید جواد:
حتماً.

علی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 23:35

دوست عزیز "مسعود"
فخر فروشی برای نام دانشگاه یا پایین آوردن شخصیت دیگری برای آن، اصلا وجهه خوبی ندارد و خودتان را تخریب می کنید
شما هدفت از زندگی این بوده که فلان دانشگاه قبول شوی و بعد بیایی جاهایی مثل اینجا پزش را بدهی ؟!

مرتضی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 23:14

با عرض سلام
میخواستم بدونم داوود مسلمی که در اولین برنامه میز نقد حضور داشت چرا در برنامه های دیگر حضور ندارند ؟

سید جواد:
سلام.
خودشان تمایلی به حضور دوباره ندارند.

حسین پارسایی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 23:12

سلام.
جناب اسفندیاری سواد سیاسی بالایی هم ندارند ولی جایش اینجا نیست;
در پاسخ به دوست عزیز_مجید_ :
میتوانید فایل صوتی یا تصویری "مناظره جناب فراستی با جناب اسفندیاری" و از همین وبلاگ دریافت کنید;با عنوان
" فرم, مضمون , محتوا "..
همچنین این دو بزرگوار ,مناظره ای در شبکه ی چهار داشتند که عنوان برنامه ش رو فراموش کردم.بحث رسید به سینمای کیارستمی , منافع ملی ,آوینی و کتاب هیچکاک همیشه استاد و..;
دیدین این برنامه رو سید آقا؟

سید جواد:
سلام.
آن برنامه در شبکه چهار در ایام جشنواره پخش می‌شد و نامش "ققنوس" بود، با اجرای سید محمد حسینی. جناب فراستی در سه جلسه از آن برنامه حضور داشتند که یکی از آنها به نقد نظریات شهید آوینی اختصاص داشت و میهمان دیگر برنامه نیز جناب اسفندیاری بودند (به عنوان نماینده‌ی نسلی که آوینی را با کتابها و آثارش شناخته‌اند و نه از نزدیک).

مجید شنبه 3 مهر 1395 ساعت 19:57

اخوی "علی-ر" علیک سلام
من صحبتم سر همین ارزشی بودن آقای اسفندیاریه. من ایشون رو نمیشناختم و از حرفایی ک زدن باید میفهمیدم ارزشی هستن. درسته؟؟ چیزی ک من دیدم یک آدم ساده لوح بود ک هر کسی میتونه سرش کلاه بزاره. فرهادی، بنی اعتماد، ده نمکی و ... شاید با تنها فیلمی ک مشکل داشتن فیلم نماینده انگلیس در اسکار خارجی زبان بود!! اونم بدون اینکه فیلمو دیده باشن. ایشون روشن فکر زده بودن. واژه ی ارزشی هم واسه خودش تعریف و هویت داره. چ منفی چ مثبت. ایشون ارزشی نبودن. اگر ارزشی بودن حتمن میگفتن ک فیلم طرفدار پیرمردس ولی یه جمله ی بسیار خنده دار گفتن ک بیننده از چکی ک پیرمرده میخوره خوشال میشه اونم بخاطر خیانت ب همسرش! این جمله فراتر از جوک بود.
فارغ از بحث ارزشی و غیر ارزشی، ایشون نشون دادن ک هرگز نباید فیلمی رو نقد کنن. چسبیدن ب مضمون و موضوع فیلم. خیلیم راحت سرشون کلاه میره. از نظر من ایشون ی ذره هم سواد سینمایی ندارن. شما گفتی سواد سیاسی دارن. اینم در حد حرفه و باید ببینم تا باور کنم یا حداقل بخونم تا باور کنم.

علی-ر شنبه 3 مهر 1395 ساعت 17:44

آقای مجید:سلام
مطمئنا آقای اسفندیاری سواد سیاسی بالایی هم دارند و از کجا معلوم که با چه قیمت و سفارش همین اتاق فکر موافقان فرهادی،اقدام به مناظره کردند.بی شک اسفندیاری بهترین گزینه برای دفاع از فرهادی بود ولی بازهم نتونست از داخل محتوای فیلم (بقول سید عزیز،خیلی مانده تا فیلم بشه)دفاع کنه و فقط و فقط،بی جهت و بیراهه و بداهه،سعی میکرد که فقط فروشنده رو توجیه کنه.بیخود نیست که استادفراستی معتقدند که با روشنفکرها میشه مکالمه کرد و تا هرچقدر که بشه،بحث کرد ولی با ارزشی ها نمیشه و هرچه میخواهی استدلال بیان کنی،پای سخن اول می ایستند و فقط تکرار و انکار میکنند.شاید جناب فراستی نخواست بیشتر از این ادامه بده و احساس میکنم که جناب افخمی هم نیش خودش رو در جای مناسب فرو کرد.از این غافل نشیم که فروشنده فیلمی شبه روشنفکره و مدافع این فیلم یک بلده کاره ارزشیه!و در جایی که یک ارزشی بخواد از یک اثر به قول خودشان روشنفکری دفاع کنه،استاد فراستی باید تا صبح،چک و چونه بزنه و جناب اسفندیاری هم برای چندمین بار داستان جوراب و کت و شلوار رو هی بخواد پشت سرهم تکرار کنه.مثل این میمونه که یک مهندس معماری رو بیارید و پشت ویترین یک لباسفروشی قرار بدید و از مشتری بخواهید که چک و چونه بزنه.بحث با اسفندیاری از همون ابتدا بی فایده بود.چه از این بهتر میخواهید که یک ارزشی ،مدافع فروشنده شده بود و فقط یک ریز با قصه کت و شلوار رو جوراب ،سعی میکرد که از اصل قضیه قسر در بره!اهمیت خود نقش میزگرد دیشب،خیلی بیشتر از نقد و انتقاد بود.

علی-ر شنبه 3 مهر 1395 ساعت 17:17

سید جان:
امیدوارم از شوخی دیشبم دلخورنشی!گرچه میدونم که گذشتت و مرامت ،زمین نا آسمون بیشتر از سواد تحصیلاتیت هست.اما میخوام بدونی که تا چه حد از تعریف جوهری که گفتی رو تجربه کردم.مثال فیلم چقدر دره من سرسبز بود جان فورد که صحنه ای،پدر بهمراه اعضای خانواده پای میز شام نشسته اند.و اگر خیلی جلوتر بیام،فیلم کرش و اون لحظه ایکه پلیس بد و لجن برای نجات زن سیاهپوستی که آزارش داده بود،میخواد سعی و تلاش کنه و زن سیاهپوست ممانعت میکنه...اون لحظه تصویر هر دوشون واقعا زیباست و بخصوص لحظه ایکه دخترک،با شنل نامرئیش در آغوش پدر میپره تا از اصابت گلوله جلوگیری کنه!درست گفتم و یا درس رو از استاد،درست گرفتم؟!

سید جواد:
مگر شما چه فرمودید که بنده باید ببخشم، رفیق؟
عرض می‌شود که به نظرم در کلام شما، صحنه‌ی کلیدی، صحنه‌ی اوج، صحنه‌ی مهم، یا صحنه‌ی اصلی با صحنه‌ی جوهری کمی خلط شده‌اند. چنان‌که در کلام جناب فراستی و رابین وود مطالعه کردید، رسیدن به صحنه‌ی جوهری یک فیلم به این آسانی‌ها نیست. باید "آنقدر یک فیلم خوب دیده، شود تا تمام خوبی‌هایش بریزد." پس اولاً آن فیلم، باید ارزش بارها دیدن را داشته باشد و بین فیلمهای خوب در سطح بالایی قرار داشته باشد- شک دارم که Crash با وجود خوب بودن در چنین سطحی باشد-. ثانیاً فیلم باید بارها و بارها دیده شود و تازه وقتی به این نقطه برسیم، شاید- اگر مسعود فراستی باشیم و یا ابر و باد و مه و خورشید و فلک به ما یاری کنند- بتوانیم جوهر فیلم را تشخیص دهیم.

علی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 15:07

سلام سید جواد
جناب فراستی یجایی توی نقد دیشبشون گفتن 'شخصیت پاره پاره است ، فرهادی خودش را به کاراکتر ها سنجاق می کند'
اما از این نمونه ها به نظرم فیلمهای خیلی زیادی در سینمای دنیا وجود داره که کارگردان حرفای - عمدتا روشنفکرانه- خودش رو تو دهن کاراکترهاش میذاره که البته اون حرفا به اون کاراکترا نمیان. البته مخاطب عام که جناب فراستی اغلب مواقع از موضع اونا فیلم رو بررسی میکنه ،تجربه نشون داده که اتفاقا ارتباط خوبی رو با این دست فیلمها برقرار میکنه. برای مثال فیلمهای before sunset و before sunrise . فیلمایی هستن که خیلی هم تحویل گرفته شدن و توی جداول امتیازدهی مردم امتیازای بالایی کسب کردن . بشخصه تجربه خودم از اون لحظه ای که شهاب حسینی توی همین فیلم فروشنده میگه کاش همه این ساختمونا رو خراب کرد و از نو ساخت این نبود که حرف کارگردان تو دهن کاراکتر چپونده شده! بلکه اون جمله چون حرف دل خودم بود از قبل، اتفاقا باعث شد بهتر با اون کاراکتر ارتباط برقرار کنم . اگرچه بنظر خودم، فروشنده در کل یه فیلم متوسطه، البته با بازی خیلی خوب شهاب حسینی)
در مورد مساله ' چه ' های فیلم هم همینگونه ست ، باقی موندن سوال تو ذهن بیننده چیز عجیبی تو سینمای امروز نیست . خیلی از فیلمهای کارگردانای مطرح سینمای امروز لازم میشه که از کارگردان بعدا سوالایی در مورد نقاط مبهم فیلمش پرسیده شه.ولی متاسفانه جناب فراستی بجای اینکه فرهادی رو در کنار اسامی مشهور سینمای جهان نقد کنن ، سعی در کوچک کردن او داشتن، درحالی که آثارش از نظر فرم و منطق در رده هموناست ، میدونم که جناب فراستی اونها رو هم مخالفه باشون ، اما بد نبود تو برنامه تلویزیونی که خیلی از مخاطبا که پیگیر ایشان نیستن هم بهش اشاره میکرد .

محمد شنبه 3 مهر 1395 ساعت 10:12

سلام سید جان.
اون جایی که گفتی منظور از ارزشیون، "مذهبیون محتوا زده" هست، فکر کنم اگر بگیم "مذهبیون مضمون زده" دقیق تر باشه.
ارادتمند

سید جواد:
بله، "مضمون‌زده" دقیق تر است. بنده از نگاه غلط خودشان عرض کردم. ممنونم از دقت‌تان.

مجید شنبه 3 مهر 1395 ساعت 08:24

متاسفانه باز هم نقد فروشنده در برنامه 7 راضیم نکرد. آقای اسفندیاری قبل از صحبت درباره فروشنده خوب صحبت کرد. ولی ب فیلم ک رسید وارد بحث های ایدئولوژی و موضوع فیلم شد و نتونست از داخل خود فیلم از فیلم دفاع کنه. نفهمیدم کجای این آدم ارزشی بود؟ حرفاش بیشتر شبیه سخنگوی دولت تدبیر بود. متاسفانه منتقد بسیار ضعیفی بودن و فقط از مفهوم فیلم دفاع کردن. اونجایی ک گفت عماد بخاطر زنه پیرمرده بهش چک میزنه انقدر خنده دار بود ک من واقعن خندیدم. متاسفانه این آدما هرکجا هم ک درس بخونن زود گول میخورن.
آقای فراستی هم دوباره وقت نامناسبی در اختیارش بود و خیلی جاها ک میخاس حرف بزنه اسفندیاری میپرید وسط حرفش.
حالا تنها امیدمون ب نقد 5000 کلمه ایه آقای فراستیه. تنها فرصت برای لذت بردن از نقد یک فیلم بسیار ضعیف. لدتی ک آقای اسفندیاری با دانش ناچیزشون از ما دریغ کردن.

علی شنبه 3 مهر 1395 ساعت 02:57

مسعود فراستی هرچه که هست برای خود متمایز است. هرچند بنا به دلایل و استدلال های متعددی معتقدم که فراستی راه دیالوگ را می بندد، ولی شما به شخصه با توجه به اینکه تمام نوشته تان را هم خوانده ام، در نهایت چیزی فراتر از " شاگرد فراستی" نیستید و تقلید از ایشان چه در لحن، چه در جمله بندی، چه در انتخاب افعال، و چه در نوع حکم دادن ها و استدلال هایتان واضح و مشخص است.
یک بار دیگر هم بهتان گفته بودم رفیق. معضل مقلدان فراستی جدی است. خودت باش.. و این خود بودن از دل مطالعات و دیدن ها و تجربه کردن های جدی می آید. و گذر زمان..اینکه شما یا هر کس دیگری که دغدغه نوشتن دارد و الان تحت تاثیر فراستی است، بتواند از او عبور کند و به عنوان یک " فرد" مستقل نظرش را بگوید لازمه اش بلوغی است که بنده نه در شما و نه در هیچ کدام از شاگردان آقای فراستی ندیده ام.

---

در ضمن نقد فروشنده آقای فراستی، نقد درست و خوبی بود. متاسفانه آقای اسفندیاری کاملا در مدیومی خارج از سینما بحث می کرد. یا در مورد واکنش های سیاسی فیلم سخنرانی می کرد و یا بحث های محتوایی. سخنی سینمایی از ایشان نشنیدم.

سید جواد:
نظرتان محترم اما اشتباه است. تقلید با تأثیر فرق دارد و فهم این فرق، دقتی می‌خواهد که ظاهراً در شما دیده نمی‌شود. بسیاری از مطالب و نقدهای بنده مربوط به قبل از آشنایی من با فردی به نام فراستی است. البته ادعای عجیبی ندارم و خودم را چنان که فرمودید شاگرد ایشان می‌دانم- با افتخار- اما مقلد ایشان، خیر. زمان کوتاهی بودم، اما به سرعت و با کمک خودشان خلاص شدم و همان وقت‌ها هم یک مقاله درباره مزایا و مضرات و خطرات تقلید نوشتم.

علی-ر شنبه 3 مهر 1395 ساعت 01:57

سید جان:ببخشی!امشب جناب اسفندیاری خواستند ثابت کنند که مثلا فروشنده،جوهر داره!
حالا نمیشه من و شما فکر کنیم که مثلا داره؟خیلی از گره های جناب قطبی زاده بنده خدا رو هم میتونیم با این اعتراف باز کنیم!...مثلا بگیم جوهر داره ولی خشکه و هنوز کیمیاگران نتونستند اکثیر مرطوب کننده اش رو کشف کنند؟!
خسته نباشی و خدا قوت.

مسعود شنبه 3 مهر 1395 ساعت 01:54

این افرادی که اسم بردید هیچکدوم اقدامی برای دانشگاه نکردند و همینه از مسیر دانشگاه رد نشدن؛ انسانهای استثنایی که مقایش با فردی مثل شما مضحکه، از بین میلیون ها نفر شایدی تنها بتوان یک الی دو نفر رو پیدا کرد. شما تصمیم به دانشگاه رفتن گرفتید و مسیر دانشگاه رو انتخاب کردید، اما در سطح پایین ترینش قبول شدید، درسته؟ مسیری انتخاب کردید، با بقیه مسابقه دادید و جزو آخرین نفرها شدید، درسته یا نه؟ ادیسون و اینشتین رو به کارهایی کردند و خروجی ملموس داشته می شناسند، و نه مثل شما به توهمات و فرضیات سواد ناملمویشان؛ همه اینها چیزی فیزیکی خلق کرده اند یا نظریه ای علمی و قابل دفاع. متاسفم که در این بین اسم استیو جابز رو آوردید یکی از پوشالی هایی که دنیای سرمایه داری به درستی رشدش داد در راستای منافع کشورشون ... این درسته که سواد به خروجی و نتایج کار فرد (محقق) بستگی داره ... به کتاب ها، مقالاتش و ... که در تمام این ها هم از شما چیزی ندیدم.

سید جواد:
استدلال‌تان مخدوش است. دارید به جای ارائه‌ی استدلال، با مثال بنده مناقشه می‌کنید. خیر، آنچه درباره‌ی مسابقه و غیره می‌فرمایید، صحیح نیست و بیان علت صحیح نبودنش را هم در اینجا صحیح نمی‌دانم، اما به فرض که در مقطعی از تحصیلات دانشگاهی اصلاً نفر آخر بوده‌ام . اما آنچه اکنون پیرامونش کار می‌کنم و درباره‌اش نظر می‌دهم ربطی به آن رشته‌ها ندارد. البته استحضار دارید که بنده در همان دانشگاه‌هایی که از نظر شما رده بالا محسوب می‌شوند، مدرس بوده و هستم. قبلاً هم عرض کردم که این هم حتی برایم افتخار نیست. اینکه شما مطلبی، نقدی، مقاله‌ای، نظریه‌ای و کتابی از بنده ندیده‌اید، مشکل خودتان است. چشم‌تان را باز کنید و ببینید. بنده نیازی به اثبات خودم برای شما یا هر کس دیگر ندارم. من حرفم را می‌زنم، نقدم را می‌کنم، درسم را می‌دهم، مطالبم را می‌نویسم. برچسب هایی هم که این و آن بر من می‌زنند اصلاً برایم مهم نیست. آنان که سالم می‌اندیشند و از روی هوا حرف نمی‌زنند، بدون حاشیه، وارد متن می‌شوند و درباره نظریاتم با من بحث می‌کنند. حال چه در موضع مخالف و یا موافق. اما آنان که ناتوان‌اند- حتی در نوشتن صحیح یک کامنت ساده- به در گنجه و دیزی ایرادمی‌گیرند و به زمین و زمان چنگ می‌زنند تا بلکه بدون وارد شدن و مواجه شدن با متن، از طریق حاشیه طرف مقابل را ضربه کنند. من هم می‌نشینم و نگاه می‌کنم و می‌خندم.
==================================================
دوستان عزیز و کاربران محترم وبلاگ، عمیقاً از حضورتان عذرخواهی می‌کنم بابت این بحث شخصی و البته خاله زنکی در وبلاگی که مربوط به جناب فراستی است، نه بنده‌ی حقیر. ان شاء الله این، آخرین مورد است و بنده دیگر جواب دوستانی که خیلی صاحب دغدغه نیستند و به دنبال حواشی مربوط به شخص بنده هستند را نخواهم داد و به همین مکالمه هم در همین‌جا خاتمه می‌دهم.
امیدوارم که عذرخواهی بنده را بپذیرید. سپاس‌گزارم.

علی-ر شنبه 3 مهر 1395 ساعت 01:48

سید جان ببخشی!فکر کنم که اشتباه متوجه شدی و یا من منظورم رو نتونستم برسونم.منظورم از جوهر فروشنده مثال ضدجوهر و یا تمثیل منفی جوهر یک فیلم بود.در واقع:جوهر فروشنده این بود که یک فیلم ضد مردمی و ضد جامعه ایرانی به راحتی بتونه به اسکار راه پیداکنه و جوهر خودش رو به امثال مایکل بارکر و هاروی وانستاین نشون بده!!!
گرچه به شما،جوهر واژه کیمیا و بارزشی هست!

سید جواد:
خب، پس به نظرم استفاده از این واژه اشتباه است.

علی-ر شنبه 3 مهر 1395 ساعت 01:17

سید جان:
فکر کنم مثال جوهر فیلم خوبی رو که از استاد در کامنت پایین نوشته بودید رو استاد فراستی به مثابه استدلالات خودش از فروشنده رو امشب در برنامه هفت تثبیت کرد و یک جمله گفت:فروشنده اسکار خواهد گرفت!
جوهر فیلم فروشنده،تم خیانت و بی ثباتی اخلاقی ملت ایران هست،حالا که اینبار این طیف راه یافته امسال به آکادمی اسکار رو هم، رو شنفکرها و متحصلین رشته تئاتر این مرز و بوم تشکیل میدند!خیلی جالبه!!!
ایکاش ذره ای غیرت داشتیم و با همون ایستاده در غبار،بازنده قبل از بازی بودیم تا اینکه شرف و ناموسمون رو به راحتی به معرض فروش امثال هاروی وانستاین بگذاریم!

سید جواد:
"فروشنده" و "جوهر"؟! شوخی است، رفیق.
اثری که هنوز فیلم نشده، چطور می‌تواند جوهر داشته باشد؟
سطح بحث راجع به "فروشنده" خیلی پایین‌تر از این حرف‌هاست.

مسعود شنبه 3 مهر 1395 ساعت 01:05

ببخشید یه سوال؟ برای کسی که تو سطح پایینترین دانشگاه های ایرانی، یعنی پیام نور، تحصیل کرده؛ متهم کردن بقیه به بیسوادی یک مقدار از عقده هاش نمیاد؟ به نظرم رزومتون رو بذارید تو پیجتون بقیه ببینن تحصیلاتتون چیه و ... راستش کسی که تو رشته خودش تو پایینترین سطح قرار داره، بهتره درباره بقیه حوزه ها خیلی نظر نده آقای یوسف بیک ... احتمالا براتون سوال پیش بیاد حالا تو خودت کجا درس خوندی؟ فوق شریف و الان دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه تهران ...

سید جواد:
من در سطح لیسانس، در دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد درس خوانده‌ام. زبان و ادبیات انگلیسی و مهندسی سخت‌افزار. در سطح فوق لیسانس هم در رشته زبان‌شناسی رتبه 7 سراسری و رتبه 1 دانشگاه آزاد شدم ولی به دلایلی شخصی نرفتم. شعور و سواد را هم به تحصیلات مربوط نمی‌دانم. شما اگر می‌دانید، از سطحی‌نگری‌تان است. با این نگاه باید از نیوتون و اینشتن گرفته تا استیو جابز- که در سخنرانی‌اش برای دانشجویان به نداشتن تحصیلات دانشگاهی‌اش افتخار می‌کرد و با تعداد اختراعاتش رکورد اختراعات جهان که پیش از او متعلق به ادیسون بود را شکسته- را بی‌سواد بدانید.
لطفاً کمی بزرگ شوید! مدارک دانشگاهی به درد درِ کوزه می‌خورند و بس. خوب است بگویید که همان رزومه‌ای که از آن صحبت می‌کنید را کجا دیده‌اید. حتماً می‌دانید که بنده با همین وضعیت، مدرس کجا بوده‌ام. اما همان هم برایم افتخار نیست.
اندکی- فقط اندکی- تفکر کنید. دوست من، سواد- یا عقده‌دار بودن- را با بیان و استدلال و اندیشه‌ی یک فرد می‌سنجند، نه با نام دانشگاهش. نگذارید با این نوع نگاه‌تان مضحکه‌ی دیگران شوید.
راستی ابوریحان و خیام و بوعلی سینا و شیخ بهایی و غیاث الدین جمشید و . . . در کدام مقطع و کدام دانشگاه درس خوانده‌اند؟ فوق شریف یا دکتری اقتصاد دانشگاه تهران؟

مجید شنبه 3 مهر 1395 ساعت 00:50

مطمئنین آقای اسفندیاری ارزشی بود؟
ایشون ک روشن فکر زده بود
بدون شک بدترین طرفدار فیلم فروشنده بود

حسین جمعه 2 مهر 1395 ساعت 22:21

سلام....لطفا ساعته کاری کافه را هم بفرمایید....من 3دفعه اومدم بسته بوده....اون بنگاهه بغلم میگفت معلوم نیست کی میام....صبح ها که تعطیله کلا بعدازظهر ها روزایی که جلسه نیست ساعت کاری از چه ساعتی هست؟؟ممنون میشم جواب بدید.

سید جواد:
سلام.
کافه هر روز از 12 ظهر تا 12 شب به راه است. گاهی هم قبل از 12 ظهر باز می‌شود که معمولاً به دلیل کلاس پیانو است. البته بعد از ظهرهایی که در کافه کلاس فیلم برگزار می‌شود، کرکره در طول کلاس پایین است و کسی امکان ورود ندارد.

علی جمعه 2 مهر 1395 ساعت 20:26

"از طیف روشنفکران هم با تعداد زیادی صحبت شد که هیچ‌کدام قبول نکردند به برنامه بیایند و از نظرات طیف خود دفاع کنند. یک نفر هم که حضورش قطعی شده بود، در لحظات آخر جا زد. شما بودی چه می‌کردی؟"

ربطی به ترسو بودن ندارد. همین دوستان نقدهای خودشان را در رسانه های خودشان می نویسند و می توان با آن ها وارد دیالوگ شد. اما بحث اصلی این است که در بین افراد جدی سینمایی، برنامه هفت و شخص بهروز افخمی را کسی به رسمیت نمی شناسد. و به همین دلیل در آن حضور پیدا نمی کنند. مثلا کسی مثل مجید اسلامی که منتقد درجه یکی است و مخالف فروشنده، بدون شک هیچوقت در برنامه ای مانند هفت شرکت نخواهد کرد.

سید جواد:
اینها همه ادا و اطوار است. منتقد اگر به فکر مخاطب باشد، از هر تریبونی که حرفش شنونده باشد، صحبت می‌کند و حتی اگر عرضه داشته باشد، تریبون را به نفع خود مصادره می‌کند و خود را به تریبون تحمیل می‌سازد. مشکل اینجاست که بعضی‌ها فقط یک عده از مخاطبین را مخاب می‌دانند و برای اکثریت مخاطب ارزش قائل نیستند. برنامه هفت نیست که از طرف این آقایان به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ اینان با این رفتارشان مردم را به رسمیت نمی‌شناسند و این، یعنی ترس.

علی-ر جمعه 2 مهر 1395 ساعت 19:58

سید عزیز و سایر دوستان سلام:
در اینکه اینبار،فرهادی گند زده،شکی نیست!اشتباه نکرده و از خط خارج شده و چنین و چنان هم نمیتونه به اندازه،واژه گند،توجیهی برای شبه روشنفکرها و فرهادی پرست ها باشه.قبلترها هم گفتم که اونقدر فرهادی رو بزرگ کردند که به اندازه لازم،نتونسته ظرفیت رو تحمل کنه و حالا منفجر شده و گند و کثافت از این اثرش داره مثل ترکش به هر طرف و هر سو پرتاب میشه و موافقان فرهادی هرچه در این مدت کوتاه سعی کردند،نتونستند با هیچ چفت و بست و دوخت و دوزی،این بالن و یا بهتر این بادکنک ترکیده رو جمع و جور کنند و حتی خود استاد معظم امیر خان قادری هم نتونست عقب نشینی کنه و با به تمثیل و تمجید کشیدن درباره الی و جدایی هم که نتونست بغیر از عدم توانایی پیشرفت،در سنگر فرهادی دوستان بایسته،بلکه چند قدم باصطلاح کوچیک هم مجبور شد که عقب نشینی کنه!اتفاقا به نظر من نه تنها که روشنفکر ها این بار(قابل پیش بینی بود)جلو نیومند و با این کار نقطه ضعفشون رو نشون دادند بلکه چه بهتر که ارزشی ها که نقطه مقابل و تند روشنفکرها هستند هم در دفاع از شبه متقابل خودشون ظاهر بشند که تیغ جناب فراستی برنده تر و کوبیده تر بر فرق این جماعت پر مدعا،فرود بیاد!برنامه قبلی هم که جناب قطبی زاده تا حدودی با قلقک کوچیکش،همینطوری یه خراش کاری به اثر وارد کرد.این بار،هیچ بهانه و هیچ توجیهی مثل جدایی و الی و گذشته ،نمیتونه دود و خاکستر بشه و وسط و لابلای نقد جناب فراستی ،غنچه بشه و وسط گندابی که فرهادی با فروشنده راه انداخته،گربه رقصونی کنه.مسعود فراستی قبل تر ها هم در مثال فیلم جدایی و آرگو،ثابت کرده بود که همیشه حق داره و حق باهاشه و فاتح بی چون و چرای انتقاد از فرهادی هست و به هر دلیل روشنفکرها سعی میکردند که با نسبت دادن بهانه های دیگه،یه جوری از دستش قسر دربرند..باصطلاح!!! ولی اینبار،گرز و میدان و تاخت و تاز و معرکه در دستان و در لحن فراستی هست.امشب باید هرچی داره رو کنه که رقیبی تو میدان نیست که بخواد براش کری بخونه!اگر بهروز جان بگذاره!!!

حسین پارسایی جمعه 2 مهر 1395 ساعت 19:22

سلام;
منظورتان از طیف "ارزشیون" دقیقا چیست؟

سید جواد:
سلام.
به طور اجمال: مذهبی‌های محتوازده‌.
به طور مفصل اما توضیح زیاد لازم دارد. مثل این است که من بپرسم منظورتان از "روشنفکر" دقیقاً چیست.

علی-ر جمعه 2 مهر 1395 ساعت 17:03

احتمال میدم که موقعیت جناب اسفندیاری در جبهه مخالف باشه.مطمئنم که بهروز خان،مثل ابتداهای برنامه ریسک نمیکنه در میز دیگری در گوشه دیگر بشینه و منتظر حملات طرفین به همدیگه باشه!ولی امیدوارم که در اداره میزگرد هم به هیچ عنوان ریسک نکنه و خودش رو وارد چالش موضوع نکنه که در غیر این صورت،مثل پرتاب نارنجکی میمونه بسمت عقب و پشت سنگر و شاید وسط سنگر خویش!در واقع جناب بهروز خان باید سعی کنه که امشب لحنش رو مدارا کنه و کمتر حرف بزنه تا موضوع میز گرد،مابین دو طرف،شرح و تفصیل بشه.به شخصه خیلی دوست داشتم که اینبار حسین معززی نیا،رو در روی استاد قرار میگرفت!

مجید جمعه 2 مهر 1395 ساعت 17:02

امیدوارم فرصت کافی ب نقد بدن. کاش آقای محسنین میومدن. آقای اسفندیاری منتقد سینما هستن؟

سید جواد:
آقای اسفندیاری اگر منتقد هم نباشند، مدّعی سینما هستند. دکترای سینما از آمریکا دارند و پایان نامه‌شان درباره‌ی کیارستمی و سینمای ملی است. خلاصه "با سواد" ترین آدم سینمایی طیف "ارزشی" به حساب می‌آیند.

رضا جمعه 2 مهر 1395 ساعت 16:42

سلام سید جان
کامیار محسنین کجاست ؟
منتقد موافق کجاست؟
آقای اسفندیاری که اصلا منتقد نیست.
این شیوه نقد کردن آنهم با اجرای افتضاح بهروز افخمی نه تنها تاثیری نداره بلکه به ضرر و برعلیه خود استاد تمام میشود.
از استاد انتظار میره هوشمندانه تر عمل کنند حالا هرچه استاد مستدل هم صحبت کنند برگ برنده دست اصغر فرهادی و روشنفکران است چرا؟ چون منتقد موافق روشنفکر وجود ندارد - منتقد مقابل استاد فردی ارزشی است - مجری اعلام موضع کرده و به شدت بر علیه فیلم است در حالی که آقای جیرانی با اینکه معمولا موافق فیلمها بود ولی دخالت نمیکرد و میز نقد را فقط هدایت و کارگردانی میکرد.

سید جواد:
سلام.
جناب اسفندیاری که موافق فیلم هستند. از طیف روشنفکران هم با تعداد زیادی صحبت شد که هیچ‌کدام قبول نکردند به برنامه بیایند و از نظرات طیف خود دفاع کنند. یک نفر هم که حضورش قطعی شده بود، در لحظات آخر جا زد. شما بودی چه می‌کردی؟ چون طرف مقابلت ترسو است، شما هم از بیان نظراتت سر باز می‌زدی؟ حرف حقت را نمی‌گفتی که مبادا ترسویان درباره‌ات شانتاژ کنند؟ مگر تا به حال کم کرده‌اند؟
گذشته از اینها، فراموش نکنیم که پرداختن به مرض "ارزشیون" هیچ کم اهمیت‌تر از مقابله با روشنفکران نیست!

حسین پارسایی جمعه 2 مهر 1395 ساعت 15:05

فیلم و ندیدم هنوز,,
جناب اسفندیاری و قبول ندارم.اینکاره نیست;

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد