مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

یادداشت اختصاصی پویان عسکری در روزنامه سینما درباره مسعود فراستی

http://app.cinemanewspaper.ir/services/getimage.ashx?name=636091460182350939.jpg


آقای فراستی! پیری هم آدابی دارد

درباره «مسعود فراستی» که تحمل‌اش این روزها کار بسیار سختی است


پویان عسگری: سال گذشته همین موقع‌ها بود که یادداشتی در روزنامه «سینما» نوشتم با عنوان «آقای فراستی! فیلم‌های روز را روی دور تند نبینید». در واکنش به اشتباهات فاحش و غلط‌های خنده‌داری که مسعود فراستی و همراهانش در نقد «میان‌ستاره‌ای» کریستوفر نولان داشتند. الان که بعد از یک سال به آن یادداشت نگاه می‌کنم، در کنار تمام ویژگی‌های مثبت‌اش، یک محدودیت بزرگ دارد. لحن نوشته زیادی محترمانه است. احتمالا آن موقع داشتم به این فکر می‌کردم که باب بحث را باز کنم و فراستی را قلقلک دهم تا چیزی بگوید و امکان مکالمه درباره سینمای معاصر جهان فراهم شود. اما همان‌طور که صرف بیان حقیقت در جای نادرست، معنای کذب محض می‌دهد و شنیده نمی‌شود، مسعود فراستی هم نه تنها در مواجهه‌اش با فیلم‌ها و سینمای جهان تغییری ولو اندک به وجود نیاورد که بیشتر و بیشتر هم شاخ و شانه کشید. خوش خیال بودم و احساس می‌کردم که طرف مقابل منتقد است و به دنبال مکالمه. غافل از آن‌که او بی‌نیاز از مکالمه، تندتر و بی‌منطق‌تر از همیشه‌اش، در حال نفرت پراکنی است. چه در گفتار و چه در نوشتار. فاقد ویژگی‌ها و نشانه‌های منتقدانه در بررسی و نقد یک فیلم. برنامه جمعه گذشته «هفت» که درباره «سینمای اجتماعی» بود و به حرف پیرامون «فروشنده» اصغر فرهادی کشیده شد، اوردوز مسعود فراستی در لق‌گویی و خیالبافی بود. با همراهی فیلمساز عالی دیروز و معلم افتضاح جوجه‌های امروز! و منتقدی که همراهی با اصحاب کهف را رها کرده بود تا با لبخندی ژکوند گونه بر صورت، برایمان درباره منطق کمدی فیلمنامه «فروشنده» صحبت کند! منظورم این نیست که کسی حق ندارد «فروشنده» فرهادی را نقد کند. هر فیلمی را باید نقد کرد و کار منتقد این است که امکانات و محدودیت‌های یک فیلم را دسته‌بندی کند و منظم به خواننده و مخاطب فیلم ارائه دهد. «فروشنده» هم در کنار تمام امکانات شگفت‌انگیزش که آن را در نسبت با سینمای ایران فیلمی خاص و متمایز می‌کند، واجد محدودیت‌هایی است که قابل اشاره است. حتی نوشته مستدل کسی که از «فروشنده» بدش می‌آید هم قابل بحث و جدل انتقادی است. به شرطی که درباره سینما صحبت کند. اما اینکه فکر کنیم مجاز هستیم از هر مزخرفی برای نقد فیلم استفاده کنیم و هر چه به ذهن‌مان می‌رسد بگوییم دیگر اوج حماقت/ شیادی و آدرس غلط دادن به مشتری است. مسعود فراستی سال‌ها است که دارد آدرس غلط به مشتری‌اش می‌دهد. منتقدی با نثر بد (کاریکاتوری از نثر شمیم بهار) و فهمی ناقص و دمده و عقب‌افتاده از سینما. کسی که فکر می‌کند از تاریخ سینما مهمتر است و آدم‌ها در سرتاسر دنیا دست به سینه ایستادهاند تا او نظرش را درباره شاهکارهای تاریخ سینما ابراز کند. منتقدی که سال‌ها است قبل از غوره شدن، مویز شده و تماشاگران سینما که چه عرض کنم، حتی مرغ پخته توی دیگ را هم با اظهارات‌اش به خنده می‌اندازد. کسی که به کرات گفته «همشهری کین» اورسن ولز فیلم بدی است و حتی یک نوشته انتقادی در تایید و اثبات حرف‌اش ندارد. در همین برنامه چند شب پیش با صراحت اعلام کرد که «بانی و کلاید» آرتور پن و «راننده تاکسی» مارتین اسکورسیزی فیلم‌های بدی هستند. اما تابحال یک کلمه هم درباره این ادعای رادیکال چیزی ننوشته است. اصلا چرا راه دور برویم. همین آلفرد هیچکاک که اینقدر فراستی خودش را به او می‌آویزد و حتی برایش کتاب هم درآورده چه سهمی از نوشته‌های انتقادی آقای منتقد را شامل شده است؟ دوباره به سراغ کتاب «هیچکاک همیشه استاد» بروید و نوشته فراستی درباره هیچکاک را با بقیه نوشته‌های انتقادی قیاس کنید. نتیجه خنده‌دار است. انگار یک بچه 15 ساله بعد از دیدن 5 فیلم از هیچکاک این مطلب را نوشته. این تازه درباره فیلمسازی است که منتقد ادعا دارد سینما و جهانش را می‌شناسد! از طرف دیگر در برنامه چند هقته پیش «هفت» و در مواجهه با هوشنگ گلمکانی جوری درباره جریان انتقادی اواخر دهه شصت و تقابل‌اش با مجله فیلم صحبت می‌کرد که تو گویی مسعود فراستی، لوته آیزنر ایران بوده و کلی منتقد و فیلمساز تربیت کرده. بی‌خیال پیرمرد! کجاست آن تاثیر؟ به جای کلی‌گویی و لفاظی و بافتن، با دست نشان‌مان بده میراث‌اش را. مجله «فیلم» با تمام گیر و گرفت‌هایش هنوز منتشر می‌شود و خوانندگان‌اش را دارد. اما جریانی که آنقدر با آب و تاب درباره‌اش صحبت می‌کردی چه نشانه و کارکرد امروزی‌ای پیدا کرده؟ چرا روی هوا حرف می‌زنی؟ خسته نشدی از این میزان توهم و لق حرف زدن؟ حوصله‌ات سر نرفت از اینکه ادای جوان‌ها را درمی‌آوری و ذره‌ای نشاط و چابکی جوانانه در سلیقه و پسند و معیارهای پوسیده‌ات نیست؟ والله که پیر بودن آدابی دارد و کلاس و تشخصی. به پیری منتقدان بزرگ بنگر. نگاه کن که چگونه دیوید تامسون هنوز در پیری، با اشتیاق درباره فیلم‌های جدید می‌نویسد و درباره فیلم‌های قدیمی کتاب درمی‌آورد. به رابین وود نگاه کن که چگونه از پس فرمول‌ها و الگوهای «نگرش انتقادی چپ» به تحلیل و تحسین سینمای تین‌ایجری آمریکا در دهه نود میلادی می‌رسد. یا پالین کیل افسانه‌‌ای که هیچکس در طول تاریخ به گرد پایش هم در طعنه و کنایه بار فیلم‌ها کردن، نرسیده اما تشخیص‌اش او را وادار می‌کند درباره فیلم‌های خوب و شاهکار معاصر هم اظهار نظر کند و نگوید که سینمای چهار دهه اخیر مزخرف است. اما همان‌طور که میخ آهنین در سنگ فرو نمی‌رود، به کله‌ای که غرق در اوهام است و حساسیت‌های دمده‌ای دارد هم نمی‌شود چیزی اضافه کرد. شبیه به تونی مونتانا (آل پاچینو) برآشفته در انتهای «صورت زخمی» برایان دی‌پالما، مسعود فراستی هم سلاح نقد را به دست گرفته و با درشت‌گویی و بی‌منطق فریاد زدن، در حال ضایع کردن خود و جامعه منتقدان است. فراستی مبین انحراف در نقد فیلم فارسی است. یادآور فیلسوف شفاهی گنده‌گوی سال‌ها پیش که هایدگر و عرفان را با هم میکس می‌کرد و «شیک فلسفه» به خورد مخاطب می‌داد. مبین یک روحیه جهان سومی در مزخرف بافتن و قلبمه حرف زدن به منظور مهم جلوه کردن. مسعود فراستی، فردید «نقد فیلم» ایران است. کسی که تظاهر به فهم و دانش می‌کند اما مشت‌اش خالی از هر نوع منش و مشی انتقادی است. منتقد نمونه‌ای یک دوران که با اتمام‌اش، او هم به خاطرات خواهد پیوست. منتقدی «درنیامده» با میراثی نزدیک به صفر برای آیندگان و روحیه‌ای طلبکارانه‌ که هر چند سال یک‌بار در قالب منتقدی دیگر بازتولید خواهد شد. انتخاب و نگرش مسعود فراستی در سال‌های جوانی به اندازه کافی گویای شیوه و جهان‌بینی محدودش است و نیاز نیست که انقدر جوانی‌اش را به رخ ما بکشد. کسی که حتی در جوانی هم راه و رسم جوانی کردن را بلد نبوده، خوب است حداقل در پیری، فکری به حال الزامات و مقتضیات کهنسالی کند. «بازنشستگی» را برای همین وقت‌ها گذاشته‌اند.

 

نظرات 27 + ارسال نظر
سید محسن باقری دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 06:13

سید کجا باید جوابت به این انتقاد رو بخونم ؟ توی پیام ها یکسری رو به توضیحاتت ارجاع دادی هر چی گشتم پیدا نکردم

سید جواد:
چون در کامنت‌های قدیمی‌تر این نظر ثبت شده، یک بار دیگر در اینجا آن را درج می‌کنم:


آقای عسکری از نوشته‌شان مشخصی است که صلاحیت نوشتن درباره‌ی آقای فراستی ندارد. ایشان مطلب "بادکنک" آقای فراستی که درباره‌ی "همشهری کین" است را نخوانده‌اند و می‌گویند که فراستی حتی یک نوشته درباره‌ی این فیلم ندارد و ضمناً یا نمی‌دانند یا فراموش کرده‌اند که همین فریدون جیرانی- که هم‌اکنون صاحب کار آقا پویان است- نقد آقای فراستی به "همشهری کین" را در تلویزیون سانسور کردند (و همچنین نقد ایشان را به دیگر فیلم‌های اورسن ولز).
آقای عسکری مطلب 20 صفحه‌ای آقای فراستی را که درباره‌ی هیچکاک و مجموعه آثار اوست نخوانده‌اند و می‌پرسند که هیچکاک چه سهمی از نوشته‌های آقای فراستی داشته است. معلوم هم نیست به کدام نوشته اشاره می‌کنند وقتی می‌گویند "انگار این نوشته بعد از دیدن 5 فیلم نوشته شده است".
آقای عسکری خبر ندارند که فیلم "راننده تاکسی" را آقای فراستی در کلاس درس‌شان طی چند ساعت موشکافی کردند و بر مبنای همین خبر نداشتن است که ادعا می‌کنند آقای فراستی چیزی درباره این فیلم نگفته‌اند.
عجیب است که آقای عسکری که خود هر هفته در برنامه 35 ریویو‌های شفاهی می‌کند بر فیلم‌های ایرانی و خارجی، انتظار دارند که تمام نظرهای یک منتقد حتماً به صورت کتبی ارائه شده باشد. لطفاً هم‌خودشان از این بعد توجه داشته باشند و هم به دیگران منتقدان گوشزد کنند که تا مطلبی درباره‌ی یک فیلم ننوشته باشند، حق اظهار نظر شفاهی- حتی چند کلمه‌ای- درباره‌ی آن فیلم ندارند؛ خصوصاً اگر فیلمش "بانی و کلاید" باشد.
خنده دار است که آقای عسکری که هم در گفتار لحن کودکانه و دخترانه‌ای دارند و هم در نوشتار غلط‌های ابتدایی (همچون نقطه‌گذاری اشتباه)، از لحن و نگارش کسی که حدوداً اندازه‌ی سن او سابقه‌ی نگارش دارد، ایراد می‌گیرند.
آقای عسکری به دلایل فوق، صلاحیت نظر دادن درباره‌ی آقای فراستی را ندارند. ایشان باید نقد بنویسند و تند هم بنویسند حتی درباه‌ی کسی مثل فراستی. نقد و صراحت نشانه‌ی جسارت و شجاعت است، اما حرّافی کردنِ بدون اطلاع، جهالت است و حماقت.
برای جوانی پر مدعا- که خود در روزنامه کار می‌کند- خیلی بد است که این‌قدر ندانسته درباره‌ی سوژه‌ای سخن بگوید. ندانم‌کاری را گاه در زبان فارسی با اصطلاح "جوانی کردن" بیان می‌کنند، اما باید به آقای عسکری گفت که پسر جان، جوانی کردن هم حدی دارد!

ناشناس جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 20:12

منتقد در نیامده :)

یعنی الان شما خودت یه منتقدی هستی که دراومدی؟
شما خودت فقط کلی گویی کردی. به جای اینکه روی یه فیلم مشخص که آقای فراستی نقد کرده متمرکز بشی و با دلیل و استدلال روی نقد فراستی نقد کنی و نظر ایشون رو رد کنی فقط شخصیت فراستی رو نقد کردی اونم با این عصبانیت.

م.ر احمدی جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 18:05

سراسر مغلطه و توهین و فحش بود این متن
کاملا از روی حرص و خشم و عصبانیت بود
کجا فراستی رو نقد کرده بود ؟ همش فحش بود که
عزیز من آقای عسگری این که نقد نبود آخه
چرا میترسی از نقدهای فراستی ؟ خب اگه فیلمی خوب و گویا باشه که احتیاج به دفاع و فلسفه بافی از طرف فیلمساز رو نداره که
فیلم خودش باید گویا باشه نه اینکه چندین مصاحبه بشه با کارگردان و عوامل فیلم که فیلم رو برای مردم ترجمه کنن
این متن شما هم هیچ ربطی به نقد نداشت
شما که معتقدی فراستی همینجوری نقد میکنه و دلیل نداره پس شما چرا در این متن هیچ انتقادی به ایشون نداشتید ؟ فقط عقده گشایی بود
در آخر ما در این مملکت تحمل حرف تند و تیز رو نداریم ولو اون حرف کاملا درست باشه

محمد مهدی پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 12:57

مشکل دوستانی که این نگاه را نسبت به استاد دارند این است که آثار ایشان را نخوانده اند و پا به پای اندیشه آقای فراستی در آثارشان پیش نیامده اند. تنها یک تصویر 10 دقیقه ای از هفت دارند که آن هم نصفه و نیمه و مخدوش.
اینکه نوینده میگوید فراستی منتقدی درنیامده با میراثی نزدیک به صفر....الخ کمال بی انصافی است. کسی که آلوده به غرض باشد و غیر منصفانه قضاوت کند، در علم و هنر چیزی به دست نخواهد آورد.
***
سپاس از آقا سید جواد عزیز بابت گرم نگه داشتن تنور وبلاگ. خدا قوت.

محمد.ب چهارشنبه 24 شهریور 1395 ساعت 16:55

"کسی که فکر می‌کند از تاریخ سینما مهمتر است و آدم‌ها در سرتاسر دنیا دست به سینه ایستاده‎اند تا او نظرش را درباره شاهکارهای تاریخ سینما ابراز کند"

به یاد ندارم هرگز مسعود فراستی مستقیم یا غیرمستقیم همچین ادعایی کرده باشه.
اتفاقا چیزی که همیشه گفته اینه که: "این نظر منه حتی اگر یکنفر هم تائیدش نکنه و باهاش موافق نباشه"

لوته آیزنر، دیوید تامسون، رابین وود، پالین کیل
اووووه اینهمه اسم ردیف کردن نشون میده آقای عسکری نمی خواد قبول کنه که برای ابراز عقیده نیازی نیست تحت تاثیر اسم های بزرگ بود که در اون حالت انسان(منتقد) دیگه صاحب نظر شخصی نیست و این آفت نقده

مجید چهارشنبه 24 شهریور 1395 ساعت 16:02

ججناب آقای البرز:

نادان ب کسی میگن ک نمیدونه. نادان فحش نیست. آقای عسگری خیلی از حرفاش از روی ندانستن و نادانی بود. من همچنان ب آقای عسگری میگم نادان.

جوایزی ک فروشنده در کن گرفت پشیزی نمیارزه. بنظر من داورانی ک ب فیلمنامه ی فروشنده جایزه دادن باید خودشونو ب روانپزشک نشون بدن. شایدم اونا هم مث آقای عسگری نادان باشن. چقد سوتی داره این فیلمنامه. مرغ پخته توی دیگ هم به فیلمنامه ی فروشنده میخنده.

تمام بازیها در فروشنده بده. ترانه علیدوستی از همه بدتره. شهاب حسینی نقشش هیچ ری اکشنی نداره. حتی وقتی هم چک میزنه ری اکشن نداره. حسابی تخته.

اینکه مردم واسه فروشنده سنگ تموم گذاشتن چیزی از افتضاح بودنه فروشنده کم نمیکنه. 50 کیلو آلبالو و سالوادور هم زیاد فروختن. ب امید روزی ک مردم ما دیگه گول کلاهبردارها رو نخورن. از هر جنس و جناحی ک میخاد باشن.

کمیل سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 11:56 http://cinematic-writing.blogsky.com

عرض سلام و ادب
در روند نقد استاد-خصوصا نقد تلویزیونی-خلل هایی وارد شده است و آن خلل نه کهولت سن نه زوال اندیشه و نه... است بلکه عوامل اخلال؛یکی زمان است و دیگری افراد حاضر؛در اغلب برنامه ها زمان کمی به استاد میرسد و در مقابل از ایشان توقع تحلیل دو ساعته را دارند؛بنابراین در وقت کم-مقصود زیر 5 دقیقه است!-تنها کاری که می توانند بکنند-به قول خودشان-نقد تلگرافی است و این اخلال از هفت جیرانی تا الان بوده است.
عامل دیگر؛افراد حاضر نظیر مجری و مهمان هستند که در صورتی که احساس خطر بکنند به اطوار مختلف،توپ و میدان را از استاد می گیرند.
اگر از مسعود فراستی،تحلیل میخواهند و نه نقد کوتاه تلگرافی،یا به او وقتی دو ساعتی بدهند-چنان که در کلاس هایش چنین است-یا عامل اخلال دیگر-یعنی افراد حاضر-را کنترل نمایند؛مانند برنامه سینماکلاسیک که با اینکه 15 دقیقه بود،ولی از آنجا که عامل اخلال وجود نداشت،ایشان بسیار گویا سخن می گفتند.
در نتیجه عوامل اخلال در کار مسعود فراستی غالبا بیرونی هستند که باعث این برداشت های غلط و تعمیم دهنده نسبت به کل شخصیت ایشان شده است. چنانچه عرصه تماما به خود او واگذار شود-مانند کلاس هایش-خوب می داند چطور برگزار نماید.

مجید دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 23:47

جناب آقای البرز

از اینکه ب من بگی احمق هیچ مشکلی نیست. قطعا ب اختلاف عقیده بیشتر از شما اعتقاد دارم. اما مشکل از فیلمه فروشندست ک هیچ سر و شکلی نداره. تا الانم هیچ منتقد درست و حسابی ازش تعریف نکرده. حتی منتقدینی ک قلمشون بیشتر سیاسیه تا سینمایی هم نمیتونن از فیلم تعریف کنن. فقط یه سری کودک خردسال تو سایت کافه سینما شاید ازش تعریف کنن. کسی ک سرش ب تنش بیارزه و فقط کمی سینما بلد باشه یا حداقل نقدهای سینمایی رو خونده باشه امکان نداره از فروشنده خوشش بیاد.

میشه در مورد اینکه پدرخوانده بهتره یا سرگیجه بحث کرد. میشه در مورد اینکه فروشنده بدتره یا گذشته بحث کرد. اما در مورد بد بودن یا خوب بودنه گذشته نمیشه بحث کرد. انقدر ک فاجعست این فیلم.

علی-ر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 23:19

سید جان
امشب خیلی زحمتت انداختیم.خسته نباشی و خدا قوت،شدیدا

سید جواد:
ممنون. بنده دارم انجام وظیفه می‎کنم.

علی-ر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 23:13

سلام سید جان
ممنون که با درایتت زحمت آبنبات فرستادن منو کم کردی و خیلی خوب جواب رضا رو دادی و با بقول خودش بعد از سوزوندن ما،سرش رو مثل یک بچه خوب پایین انداخت و ازت تشکر کرد و همچنین ممنون بابت تشکرت از رضا.(البته لحنم صادقانه هست نه با کنایه)
حالا دوستان کامنت ها رو یکبار دیگر مرور کنند و ببینند که چه کسی نسبت به مردی پیشکوت،پاش رو از حد و اندازه ها و گلیمش بلند میکنه و استاد رو به باد انتقاد میگیره و رضا هم از راه میرسه و بقول خودش مارو میسوزونه و از سید هم،بابت همصحبتی تشکر میکنه و خداحافظی!
بعضی مواقع، ادبیات و رفتار من،در لحن بیان گفتارم خلاصه میشه و خودم مسئول جمله ایکه گفتم هستم و از این جمله هم اصلا پشیمان نیستم و پس نخواهم گرفت.من امروز بی ادب شدم،باشه!پس همه بدونند و بخونند که نتیجه یک جمله من به کجا انجامید و رضا و سایر مخالفین مسعود فراستی بدونند و یاد بگیرند که همه واقعیت انسانیت و شعور و ادب رودر همین چند کامنت جستجو کرد.من سعی میکنم که به رضا و امثالش، بفهمانم که با این تفرقه افکنی ها و کینه توزی ها نمیتونه پیش خودش فکر کنه که موفق شده و منو چجوری با رفقاش و همسالکان و اساتید تازه جوجه از تخم بیرون اومده اش بسوزونه.امثال رضا و پویان بدونند که ادب مختص به لفاظی رکیکیت نیست و حتی پا از گلیم درازتر کردن و پیشکسوت و استاد رو به باد انتقاد گرفتن هم نوعی از بی ادبی هست.بدونند که نه تنها نقطه ضعف بنده رو پیدا کردند،که حتی قوت بخشیدند!
چطور دیاثت خواندن یک شخص و یا استاد،میتونه بر احساسات شخصی افراد تاثیر بگذاره و جمله دیاثت فرهنگی رو تبدیل به افکار شخصی شون کنندو (جمله رکیکی رو به خودشون نسبت بدونند)نسبت به این جمله واکنش نشون بدند،بی ادبی نیست؟ولی واژه توهین مستقیم به یک شخصی که با بی چشم و رویی و گزافه گویی،در مقام یک منتقد،انتقاد تند وتیز و حتی ادبیاتانه و اظهار نظر سخیفانه کنه،با ادبی هست؟!

رضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:54

ممنون اقای یوسف بیک از وقتی که برای صحبت با من گذاشتین.

سید جواد:
من هم از شما ممنونم.

علی-ر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:37

داش رضا:
واسه پویان جونت و خودت آبنبات چوبی خریدم.آدرست رو بفرست تا برات آبنبات ها رو بفرستم.

رضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:33 http://REZADANAPOR0210@GMAIL.COM

جناب یوسف بیک عزیز من همین الان نوشته شما رو خوندم تا حدی ادب و ارامش رو حفظ کرده بودید ولی چرا واقعا چرا بقیه طرفداران اقای فراستی که کامنت دادند ادب را رعایت نکردند؟
در ضمن اقای یوسف بیک این قسمت از حرفتون ...لحن کودکانه و دخترانه ای دارند...انتقادی از شما دارم
استفاده تحقیرامیزی از دخترونه کردین مگه دخترونه بودن بده

سید جواد:
ممنونم از متانت‌تون.
لحن دخترانه برای مردی که Reviewer و به نوعی گوینده است، مناسب نیست. از این باب عرض کردم، وگرنه خودِ دخترانه بودن در جای خود هیچ مشکلی ندارد و بنده ابداً قصد تحقیر این چنینی را نداشته ام.
ضمناً عرض می‌شود که ضامن طرز سخن گفتن هرکس، خود اوست. ما اگر خیلی هنر کنیم، اولاً باید حواس‌مان به کلام خودمان باشد، ثانیاً به دیگران نیز در مواقع مقتضی تذکر بدهیم. به هر حال، همه باید بدانیم که بی ادبی و بی وزانت سخن گفتن نشان از ضعف دارد و جریان یا شخص مورد حمایت ما را کم‌ارج و خدشه دار می‌کند.

البرز دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:25

اقای مجید من هم خدمت شما دوست احمق عرض کنم (چون شما اقای پویان عسگریو نادان گفتی من هم شما را احمق خطاب می کنم)
این جمله عاقلانست...هرکی از فیلم فرهادی دفاع کنه نقطه سیاهی و...
یعنی به اختلاف عقیده اعتقاد نداری

رضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:13

علی ر
بی ادبی کردی و گفتی به پویان عسگری کره خر همین نشون میده پویان چقدر تو رو سوزونده دیگه این سوزشو با گذاشتن شکلک و یاد کردن از سریال دایی جان ناپلئون و چندین کامنت طولانی نمی تونی پنهان کنی

سید جواد:
متأسفانه در اصل بحث‌تون با شما موافقم، هرچند ممکن است درباره بعضی واژه‌هایی که نوشته‌اید نظرمان فرق کند.
بی ادبی در هیچ حالتی قابل قبول و توجیه نیست. ممنونم که تذکر دادید.

رضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 21:06 http://REZADANAPOR0210@GMAIL.COM

لذت می برم از این نوشته پویان عسگری و کامنت های شما فراستی فن ها خوب پویان عسگری شما ها رو سوزونده و خب راست هم میگه
به هر حال تحمل حرف های پویان عسگری که اتفاقا همشون مستدل و منطقی بودند کار سختیه و دردناکه

سید جواد:
متأسفانه درباره مستدل بودن صحبت‌های آقای عسکری با شما مخالفم. توضیحاتم را هم قبلاً ارائه دادم. اگر تمایل داشتید، مراجعه فرمایید.

عماد دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 20:51

((انتخاب و نگرش مسعود فراستی در سال‌های جوانی به اندازه کافی گویای شیوه و جهان‌بینی محدودش است و نیاز نیست که انقدر جوانی‌اش را به رخ ما بکشد. کسی که حتی در جوانی هم راه و رسم جوانی کردن را بلد نبوده، خوب است ))

اوایل نوشته خنده دار بود ولی این آخراش دیگه گریه داره... هنوز دنبال گذشته افراد و بازی با آبروشون هستیم.... چطور میشه گفت که فراستی هیچکاک رو خوب ندیده؟؟؟ من فقط برام این سواله که چطور یک نفر انقدر اعتماد به نفس داره که همچین حرف بیخودی بزنه؟؟
یاد حرف فریدون جیرانی افتادم که میگفت وقتی کتاب هیچکاک همیشه استاد اومد ما همه شگفت زده شدیم!!

در مورد اثرگذاری هم به نظرم آقای فراستی رو مخاطب عام بسیار تاثیرگذار بوده...متاسفانه تو فضای سیاست زده که همه چیز و همه کس جناح بندی میشه راحت افراد متهم میشن بدون اینکه به خود حرفشون توجه جدی بشه و به همین علت خیلی ها حرف هاشون رو درست متوجه نمیشند... من کلی دوستام هوز فک میکنن فراستی ((به خود تبریزی)) گفته دیاثت داره... انقد حجم اطلاعات روزانه ای که میخونیم بالاست به دقت به حرف ها توجه نمیکنیم...

سید جواد:
متأسفانه درباره‌ی این "انفجار اطلاعات" (به قول شهید آوینی) درست میگی. هجمه‌ی حجم اطلاعات در فضای مجازی، اذهان بسیاری از ما را زباله‌دان اطلاعات کرده. زباله‌دانی که از فرط پر بودن، جایی برای تحلیل و تفکر در آن نیست.

جناب فراستی جمله‌ی دقیق و قابل تأملی دارند: "اینترنت و فضای مجازی، انتقام دموکراسی است از دموکراسی."

علی-ر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 20:18

مجید جان سلام
اتفاقا مغزش ضربدر سه شده ولی عقل و شعور و سنش سر جاش مونده!اینها همونهایی هستند که میاند و کامنت میگذارند!

بزرگمهر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 16:47

یه نوشته پر از عقده و عاری از هر گونه استدلال و منطق . حتی جرئت مناظره ام ندارن این جماعت پر مدعای کم سواد

شاداب دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 15:25

چقد خوب نوشتی واسش سید!

سید جواد:
ممنون.

علی-ر دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 14:35

سلام و عید همگی مبارک.اینم عیدی امروز بچه ها بود که سید عزیز زحمتش رو کشید.انشا...عید غدیرخم،سید یکی بهتر از اینم بهمون عیدی بده!
بنده چهار خط و یک نگاهی سطحی به نوشته
انداختم.متوجه نشدم که[.فروشنده>]یعنی چه!و[اوج حماقت/شیادی]پس [و..یا،..یا؛یاجمله هم]آیا میتوانست در این خط ممیز،کارایی داشته باشد و یا نه؟!.
>بازنشستگی>!پس اینش[<]کو؟!.
یا این[>>>>>]یعنی چی؟!.
یا[>>نقدمیان ستاره ای>>]چرا دوتا؟حتما چون سازنده اش نولان بود،تخم دوزرده کرده شد؟!
من هم بعضی مواقع اینجاکلمات را جابجا و هول هولی مینویسم،ولی از یک منتقد با سواد ،بعیده که نثر نوشتنش در روزنامه ایچنینین باشه!پس تو دیکته ات چند بوده؟!
یا بقول سکانس مهمانی سریال دائی جان ناپلئون که آقا جانه سعید و دائی جان،در باره شابشال خان بحث میکردند که پوری(مرحوم بهمن زرین پور)با لکنت از دائی جان پرسید:عمو جون!ششششششابببشششالخخخان کیه؟...و آقا جان سعید سیگار به دست گفت:پس تو چه لیسانسی گرفتی کره خر!چطور شابشال خان رو نمیشناسی؟!
پس تو چه منتقد و روز نامه نگارسینما هستی کره خر؟!چطور کتاب <<<<هیچکاک همیشه استاد و اسطوره سینمای جان فورد و رویا-پناهگاه برگمان و کارناوال فلینی و حماسه سرای کوروساوا و لذت نقد و.....رو نمیشناسی؟؟؟؟!!!!>>>>

رضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 14:24

جز توهین و تخلیه عقده چیز دیگری در متن ندیدم
کاش نویسنده مدرن و جوان!! متن کمی هم استدلال و منطق در متنش میگنجاند.
البته نویسنده برای بازی در فیلم بعدی فرهادی تلاش زیادی کرد که قابل تحسین است :)

حسین دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 13:46

کل مطلب یه طرف!
قسمت فردید شاهکاره!
عسکری جان! شما احتمالا از فردید که چیزی نخوندی و اگه بخونی هم بعیده چیز دستگیرت بشه... ولی کتابای شاگردای فردید رو اگه بخونی احتمالا یخورده متین تر درباره بزرگترا صحبت میکنی ؛ دکتر داوری و عبدالکریمی اندازه سالهای سن تو کار آکادمیک کردن ، چرا جوونای این نسل اینقد خودبزرگ بین شدن؟

مجید دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 12:46

خدمت این نویسنده ی نادانمون عرض کنم ک:
وظیفه ی منتقد شناساییه محدودیتا نیست. اینکه فرهادی محدودیت داشته برای روایت قصه تقصیر بیننده نیست. اگر نمیتونسته قصه شو درست روایت کنه نباید اینجا فیلم میساخت. میرفت ف انسه مضخرفی مثل گذشته میساخت ک هیچ خط قرمزی رو هم رد نکرده بود. این فیلم ب حدی ضعیفه ک معتقدم هر منتقدی از این خضعبل دفاع کنه نقطه سیاه کارنامشه تا آخر عمر.
متاسفانه ب دلیل مدیریت بسیار بد آقای افخمی صحبتهای اقای فراستی بسیار ناقص موند. اقای فراستی ابتدا قصد داشت از شروع فیلم صحبت کنه و بیاد جلو. نقد این فیلم باید تندتر باشه. چون فیلم از نظر فرم و محتوا مضخرفی بیش نیست. این اقای نویسنده بنظر من کودکیه ک فقط سنش ضربدر سه شده بدون اینکه مغزش رشد کنه.

علیرضا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 12:12

سلام
سراسر توهین بود. بدون هیچ استدلال و منطقی.
سیدجان قبول دارم که انعکاس دادن نظر مخالفین جناب فراستی نیز در وبلاگ ضروری است. اما حداقل کسی که سرش به تنش بیارزد و نوشته اش ارزش انتشار را داشته باشد. حتی یکی ار جملات و توهین ها هم استدلالی پشتش نیست.

احمد کریمی دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 11:46

کامنت عباس رو تکرار میکنم.
مطلب استاد هم در مورد برگمان و هم در مورد هیچکاک عالیه.

عباس دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 09:36

سلام ، خسته نباشید آقا جواد ، خیلی مخلصیم

چقدر اینا سوختن :دی :دی

طرف نقد همشهری کین نخونده ، چرند میگه ....کتاب هیچکاکم نخونده ، البته من خودم اعتقاد دارم استاد از تمام منتقدا مخصوصا منتقدای اروپایی بیشتر میفهمه ، و خود استاد از ترجمه های کتابش جلوتره .

سید جواد:
سلام.
ممنون رفیق.
موافقم باهات.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد