مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مناظره: فراستی - گلمکانی

در هفت این هفته (5 شهریور 95) روی آنتن خواهد رفت

مناظره‌:

مسعود فراستی و هوشنگ گلمکانی


http://media.mehrnews.com/d/2016/08/25/4/2185275.jpg

نظرات 19 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 19 شهریور 1395 ساعت 17:25

آدم صادقی هست این فراستی. خودشه نقش بازی نمی کنه و قدرتش در سواد زیادش از سینما هست.

محسن چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 03:58

شما همه ی کامنتها رو نشون می دید؟اگه مثلا بخواییم که نشون داده نشه امکانش هست؟

سید جواد:
بله، همه‌ی کامنت‌ها نمایش داده می‌شوند. اگر تمایل به انتشار کامنتی ندارید، می‌توانید در انتهای همان کامنت ذکر بفرمایید.

یاشار نیازی سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 02:39

سلام . به شخصه هوشنگ گلمکانی را اصلا منتقد قابلی نمیدانم که لازم باشد برایش وقت گذاشت

علی-ر دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 17:51

نمیدونم چرا کامنتهایی رو که در مخالفت با جناب فراستی میبینم،مکررا از واژه حماقت استفاده میکنند!همانگونه که بقول فرمایش استاد:سینما ناخواسته بعضی از فیلمسازها را لو میدهد...بنظرم تبادل دیالوک و گفتمان هم ناخودآگاه فرد مخاطب را لو میدهد و مجبور است با چند آیپی (ازجمله فیلترشکن های متعدد)و گاه از آی پی های متفرقه به اسم چند نفر به این وبلاگ سری بزند و تکرار جمله حماقت را در ادبیات نوشتاریش دید!
راستی سید جان:اگر اجازه بدی بحث مفصلی از منظر خودم و موضوعاتی در تقابل دیدگاه خودم و برداشت استاد از جریان روشنفکری را میخواستم توضیح بدم.آیا در همین پست میتونم توضیحات مفصل تری از منظر سینمای دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و کلاسیک رو بنویسم؟یا بخشی در همین وبلاگ به نقد بچه ها وجود دارد.

سید جواد:
ترجیح می‌دهم و پیشنهاد می‌کنم که در قالب کامنت مطرح بفرمایید.

مرتضی دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 07:29

اخه تو از کجا میدونی فیلمساز محبوب من کیه که از فرهادی نام میبری یا از کجا میدونی من از هیچکاک کورسووا بدم میاد؟دوما مگه من گفتم حق نداری طرفدار فراستی باشی به هر حال شعور هرکس طرفداراش و مریداش مشخص میکنه شما راحت باش.

مرتضی دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 07:26

اقای دانش و غیره فراستی با اون وقاحتش را در حدی نمی دانند که رودررویش بنشینند فهمیدنش سخته؟
راستش این وبلاگ را با محل زندگیت اشتباه نگیر پس محل جفتک انداختن نیست شما اگر جای دیگری بزرگ شدی تقصیر ما چیست برادر؟
از این حماقت بیرون بیا که نتیجه اش چابلوسی برای فرد ابلهی است که شعورش در حد اندازه دیوث و استمناست شاید این کلمات برای تو عادی باشه ولی جایی که من بزرگ شدم این ها توهینه.

علی-ر یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 19:47

باز دوباره این نوچه های استاددانش واساتید غیره و ذالک پیدا شده اند!
ای عزیز این دل...ای جان این بنده کم مقدار خدا:
اگر شما هم بازی با کلمات را بلدید،حتما به صحنه بیایید و این دست هم شما،خودی نشان بدهید استاد مرتضی گرامی!...خب استادفراستی خودش مخالف سیساستهای سینماگران و انحصار دولت است ولی در همین برنامه دولتی هم جرات به باد انتقاد گرفتن همین سیاست ها را دارد.ولی آیا استاد طالبی نژاد و استاد دانش،جرات آمدن پشت تریبون دولتی و انتقاد از سیاست انحصاری را دارند؟و یا سیاست آنها هم مثل سیاست خنثی شده محافظه کارانه استاد گلمکانی هست و جرات قدم گذاشتن بر میدان استاد فراستی را ندارند؟...من آفرین میگویم به استاد گلمکانی که حماسه حضورش را رقم زد و تاسف میخورم برای استاد دانش و استاد طالبی نژاد که هنوز بیرون گود نشستند و متاسفانه تیغه گرز و تبر در دست نادانانی چون شما،با به تمثیل کشاندن نام آنها،اینجا را محملی برای جفتک انداختن و جلز ولز کردنهایتان پیدا کرده اید و با انتقادهایی که در حد و شان تنها یک نام برای کامنت نیست،قدوم مبارکتان را بر صحنه این وبلاگ،منور کرده اید!
استاد را دوست دارم،چرا که منش و رفتارش را پسندیده و مورد الگوی خود قرار داده ام...چشمتان کور!که امروز استاد فراستی هست و بس...و اگر خدای ناکرده او هم نباشد،پیروان مکتب علم و عملش،آنقدر ها هستند ولی نه به اندازه نادانان و جاهلان تاریخ و ادبیات.
اتفاقا این رکن صحیح ادبیات و رفتار در مقابل همین رفتار های شماست که شاخه های کوچکی از ریشه بزرگ و فاسد استمنا و دیاثت است.
من در هپروت نیستم و در یلامت کامل عقلانی و جسمانی و در نهایت شعور کامل و موهبت علم و دانشی که خدا بهم عطا کرده،همانقدر از کوروساوا و بیلی وایلدر لذت میبرم که شما از اصغر فرهادی و پاراجانف!به همان اندازه از تارکوفسکی و آنتونیونی متنفرم که شما از هیچکاک و جان فورد متنفرید.و به همان اندازه که تفاوت جیمز کامرون و نولان را میفهمم که شما نتفاوت این دو را نمییفهمید!و همان اندازه میفهمم تفاوت استاد فراستی را با همه این دانش ها و پوریاها و کافه سینمایی ها و غیره و ذالک ها را.

علی یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 16:00

خطاب به دوست گرامی : علی-ر

با کلمات بازی نکنید دوست عزیز..آقای فراستی که در راس یک تشکیلات سیاسی کمونیستی قرار داشتند، و در بطن فضای سیاسی دهه پنجاه ایران، آیا اصلا از آرا طرف مقابل اطلاع نداشتند؟ حرف آقای خمینی را نمی دانستند؟ صرفا هنگامی که زندانی شدند با پرتوهای اسلام آشنا شدند؟ نمی دانستند در کنار چه کسانی دارند مبارزه می کنند؟ همین جناب فراستی در مصاحبه شان ادعا می کند که چنان مارکس را می شناسد که کمتر کسی مانند او می توانست با مذهبی ها مناظره کند! بعد انقلاب به ایران می آید. اقدام به مبارزه علیه جمهوری اسلامی می کند. دستیگر می شود. یعنی ایشان نمی دانسته ولایت فقیه چیست؟ اگر نمی دانسته برای چه با آن مخالفت کرده؟
دوست عزیزم
بحث بر سر این است که ایشان وقتی در شرایطی قرار گرفته که ادامه استمرار بر یک عقیده ای برایش خطرناک بوده رنگ عوض کرده و علاوه بر تواب بودن، در کنار بازجو قرار میگیرد و تبدیل می شود به کسی که زندانیان را غربال می کند که اعدام بشوند یا نه ( بنابر خاطرات تعداد زیادی از زندانیان چپ دهه شصت در مورد توابین)

مرتضی یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 11:25

اقای علی ر از این حماقت بیرون بیا کارت شده چابلوسی از فراستی نادان بی عرضه ترین کوته فکر ترین بیشتر لایق تو و امثال توست که ان قدر عقل ندارین و از فراستی و ادبیاتش دفاع می کنین نمی دونم شاید به کلماتی مثل دیوث احساس نزدیکی می کنین .

مرتضی یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 11:18

اقای علی ر لطفا با کلمات بازی نکن.
فراستی که همیشه از انحصار دولتی ناراضیست حالا خودش در هر برنامه هفت حضور دارد و تازگی هم برنامه برای نوجوونا تدارک دیده
فراستی انقدر بی ادب و وقیح است که در برنامه زنده از دیوث استمنا استفاده میکنه به خاطر همین منتقدانی مثل اقای طالبی نزاد دانش در شان خودشون نمی بینند که روبروی فراستی بنشینند
تو با زیاده گویی علیه کافه سینما گلمکانی و حتی کسیکه از فراستی انتقاد میکنه (( مگه همین اقای علی حرف بدی زد؟ از کلمه ای به نام استمنا استفاده کرد که فراستی در برنامه زنده انرا به کار برده )) و استاد خطاب کردن فراستی در عالم هپروتی خود سیر می کنی موفق باشی

علی-ر شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 19:30

خطاب به دوست عزیز:علی محترم
نه تصویر ذهنی خود را،بلکه تجسم واقعی ذهن تشویش و روح و قالب تهی خود را بادستمال رنگارنگی به دستت که از اینطرف و آنطرف کوچه و خیابان پرسه و فریاد میزدی و فرار را برقرار ترجیح میدادی را با انسانی که تا پای جانش بر عقیده اش استوار بود و تا صف جوخه اعدام هم جلوتر رفت و مردانه پای اراده و ایدئولوژی خودش(حالا چه آن زمان مارکسیست و چه این زمان مذهبی یا هیچکدام)را با همدیگر مقایسه کن!...دهه شصت و قبل از آن پنجاه و قبل تر از آن چهل و سی و خیلی ها را داشت...که آخرین شاهکار این مرز و بوم،آوینی ها و همت ها و متوسلانی ها بودند.از فداییان و نواب و از ملی ها و مصدق ها و فاطمی ها و شریعتی ها و توده و مارکسیست و غیره بگیر و تاریخ را ورق بزن تا شاید اندکی پی به مردانی که برای خواست ایدئولوژی ها و امیال جناحیشان چه راست و چه چپ و چه پایین و چه بالا،تا پای جان ایستادند و حتی در مقابل گلوله و آتش ایستادند..خائنین اعدام شدند...عاقلین به راه راست هدایت شدند و جاهلین راه به هیچ نبردند و اما...اما...عاشقین هم در راه وطن شهید شدند و یکی از همین عاشقین هم سید اهل قلم شهید آوینی بود.پس شهید آوینی عاشق وطن بود و مطمئنا میدانست که مسعود فراستی از چه قماشیست نه؟!پس آوینی که سید اهل قلم بود،فراستی را خواست،چرا که بیش از او وطنش را میخواست...پس ما عاشقان قلم و موطنمان هم فراستی را میخواهیم...
و اما شما دوست عزیز:آیا شما نجیب ترین و پاک ترین و معصوم ترین انسان در کره زمین هستی؟..آیا تا بحال خطایی یا اشتباهی در زندگی مرتکب نشدی؟...خیر!مسلما خیر.آیا تو همانی نبودی که دستمال رنگی بر دست ایستادی و پای اعتقادت فریاد زدی و حالا از مقابل جوخه اعدام فر بستی و حالا آمده ای که به مانند الگوی یک قهرمان،اعدامی نجات یافته ای را متهم کنی؟!مطمئنا هم تو آن اعدامی با شهامت هم نیستی!...نیستی و نخواهی بود و حتی جرات تصور ذهنی اش را هم نخواهی داشت...مسعود فراستی بر قله ارکان سینمای این وطن ایستاده است و هر چه دلش بخواهد میگوید،چرا که هم شهامتش را دارد و هم زهره ایستادن در مقابل جوخه اعدام را چشیده است و با شهامت دو باره بر خواستن وخواندن کتابهای مذهبی و تاریخی و ارتقائ جهانشناسی و زیبا شناسی را داراست ...مردی بر فراز قله سینمای ایران!
اما شما بی عرضه ترین و بی شهامت ترین کوته فکر ترین و ترسو ترین و پرمدعی ترین نسل تاریخ کشور و ملت ایران هستید...بدون چهره و بدون رنگ و بدون صدا،از پشت فضای مجازی می ایستید و به انسانها تهمت میزنید.

سهیل شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 03:06

خیلی مناظره ی لوس و یخی بود . آقای گلمکانی فقط نگاه میکرد.

Arka شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 02:42

سلام.

عالی بود. به خصوص بخش دوم مناظره که فراستی اصل مجله رو به عنوان مدرک نشون داد! دمش گرم.

بیشترین عامل محبوبیت فراستی جدای از سوادش، صداقت و صراحتشه.

برعکسِ سایت پاپاراتزی های بی هویت که بزرگترین افتخارشان معرفی مُد لباسه و غرق در توهم جدال نظم قدیم و جدیدند (جدای از دانستن معنایش!).
از راه چاپلوسی و روابط عمومی شدن شبکه های مستهجنی مثل GEM ارتزاق می کنند و دروغ و توهین روی مخاطبشان استفراغ می کنند...

به هر حال مثل همیشه لذت بردم :)

...........................................

کتاب برگمان (جلد دوم از سری کتاب های کارگردانان همیشه) را از کجا تهیه کنم؟ در هیچ کتاب فروشی پیدا نمیشود :((

سید جواد:
سلام.
کتاب برگمان خیلی وقت است که چاپ تمام است. پیدایش نمی کنید. باید منتظر چاپ بعدی اش باشید که البته زمانش نامعلوم است.

سید علی شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 02:08

هم اسمِ محترم؛ کسی مجبورت نکرده که "به پای سخن چنین کسی" بشینی...

یاشار جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 21:52

خیلی خیلی بد شد که میز گرد هفته قبل با حضور نقیبی و فهیم ادامه پیدا نکرد. در صورتی که این هفته من آماده شده بودم میزگرد قبلی ادامه پیدا کنه..

علی جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 18:19

" کاشکی میتوانستم تصویر ذهنی خودم را که از پشت چشم بند حرکات این تواب را که شعبه ۲۰۹ زندان اوین در زمانیکه برای بازجو نوکری میکرد را برای آنها بفرستم. مسعود فراستی را بازجویی به نام روح اله به اتاق بازجویی آورده بود تا شاید بتواند رسم و رسوم بریدگی از مارکسیسم را به چند نفر از ما زندانیان را که به عنوان مارکسیست های سر موضع قزل حصار به زیر بازجویی مجدد کشیده شده بودیم بیاموزد. مسعود فراستی خود را سخنگوی حزب بزرگ مائوئیستی معرفی کرد که به محض دستگیری به رد ایدئولوژی سر تا پا ننگین کمونیستی رسیده و از اینرو با برادر بازجو در تکمیل پرونده های اطلاعاتی همکاری میکند. "

چگونه می توان به پای سخن چنین کسی نشست؟ اصلا یک اعدامی چپ، از زیر اجرای حکم در برود می دانید معنی اش چیست؟ معنی اش فروختن انسان های دیگر، معنی اش عقب نشینی علیه تمام عقاید خود است. چند زندانی چپ را میشناسید، که اکنون بعد گذشت ده ها سال، حتی بتوانند یک شغل معمولی داشته باشند؟ زندگی بی دغدغه داشته باشند؟

واقعا متاسفم برای تواب دهه شصت..

حسین پارسایی جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 16:21

مناظره ی استاد و همشهریمون..
چه شود...؟!!

ناشناس جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 11:22

مناظره در مورد چی؟

سید جواد:
"نقد" به طور کلی و "مجله فیلم" به طور خاص.

علی-ر جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 00:08

با توجه به شناختی کم از عقبه شخصی و لجاجت و سماجتهای (که غالباغیر سینمایی هست)آقای گلمکانی دارم...و همینطور شناخت تقریبا زیادی از استاد فراستی، فکر کنم مناظره جذابی باشه بین ایشون و استاد فراستی...احتمالا یا آخر کار دعواست،یا مساوی و در نهایت مصالحه که این آخری رو بعید میدونم!هیچ کدوم کوتاه بیا و عقب نشین نخواهند بود!جناب بهروز خان این وسط چیکاره باشند!!!!معلوم نیست!...وقت مقرر نتیجه مشخص خواهد شد!
من این مناظره رو یکی از بزرکترین نبردهای استاد قلمداد میکنم.یک نبرد تن به تن واقعی...یکطرف استاد فراستی کوبنده و یکدنده و بی رحم و باسواد ما...واز یک طرف استاد گلمکانی عصبانی و کوتاه نیا و آبدیده و البته هم با سواد بورژواهای نسل سوخته و مدعی (مجله فیلم)سینمای ما!
منتظر سوت آغاز جنگ جهانی هر دو استاد هستم....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد