مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

ضد یادداشت های جشنواره ای: "ابد و یک روز"

اشاره: این مطلب در  روزنامه شرق ، شماره 2515 به تاریخ 18/11/94، صفحه 14 (هنر) منتشر شده است.

سگدونی

«ابد و یک روز» پرغوغاترین فیلم امسال است و فریب کارترین شان. در پس ظاهر پرطمطراق و غلط انداز رئالیستی – ناتورالیستی اش، باطن سیاه و مسموم فیلمفارسی لانه دارد.

    دوربین روی دست پرتکان و ریتم تند فیلم برای دیدن نیست؛ توهم آن است و برای کورشدن. فیلم خاک به چشم مان می پاشد تا درست نبینیم و با وراجی ها و متلک های بی امانش مانع شنیدن می شود.
    اعتیاد، فلاکت و تباهی، آدم فروشی و خانه فروشی گویا سرنوشت محتوم این خانه – سگدونی – است.
    جمله پسر بزرگ و رئیس خانه (معادی) شعار و پیام اصلی فیلم است: «هرکس از این خانه نرود سگ است. هرکس برود و برگردد از سگ کمتر است». آیا «خانه» استعاره وطن نیست و اهالی اش، مردم وطن؟ شرم بر این نگاه.
    خانه، صاحب – پدر- ندارد. مادر مریض است و سربار. پسر بزرگ اما کیست؟ مردی سابقا معتاد، ظاهرا دلسوز خانه و خانواده، که سر بزنگاه برادر معتادش را لو می دهد و خواهر مظلوم و ستم کش اش – تنها آدم مثبت فیلم – را به بیگانه می فروشد تا مغازه ساندویچی بزند. چه نگاه کثیف و شوونیستی – ضدافغانی – دارد فیلم. نگاه به طبقه فرودست نیز از همین نوع است. فرودستان، محکوم به فروشند.
    بیست دقیقه اول فیلم پر از جزئیات بیهوده است به بهانه تمیزکاری خانه و بعد اتاق برادر معتاد (محسن) شاهد ته سیگارهای لای درزهای دیوارها، بند زیرپوش بیرون زده، وسایل شیشه کشی و تکه های مواد مخدر و پول های مچاله شده هستیم؛ و ریختن سرآسیمه مواد به چاه توالت و پرتاب یک بسته از آن به پشت بام خانه همسایه و دردگرفتن ادایی دستِ پرتاب کننده (معادی). چرا این بسته را در چاه توالت نمی ریزد؟ سرنوشت این بسته بعد از یافتن برادر کوچک در پشت بام همسایه سرانجام چه می شود؟ این جز بازی رقت آمیز نمایشی نیست؟ مثل خیلی دیگر از لحظات فیلم.
    فیلم حول محور محسن معتاد (نوید محمدزاده) می گردد و همه چیز درام در خدمت آن است. قهرمان- ضدقهرمان - محسن، با جنگ و دعوا و شروشور در همه جای فیلم ناگهان ظاهر می شود. آن همه سروصدا و شلوغ کاری، قلدربازی و شاخ وشونه کشی مرتضی در مقابل او و برگشتن به خانه اش چقدر لوس و نمایشی است. همه اش به تسلیم و سکوت می انجامد. دعواهای شان نیز ربطی به برگشتن او ندارد. اکت های بازیگر این نقش در نیمه اول فیلم مصنوعی و باسمه ای است و بعد در نیمه دوم بسیار ادایی می شود. قطعا معادی بهتر است؛ اما به نقش نمی خورد. شمال شهری ای که ادای جنوب شهری درمی آورد. علت انتخاب اش برای معروفیتش در جشنواره های خارجی نیست؟ شهناز کیست با آن پسر عشق لات و هیولاوارش؟ چه ربطی به فیلم دارد؟ صحنه دعوای برادران «غیرتمند» پشت در اتاق او چقدر مسخره و بی معناست، مثل همه دعواهای قلابی فیلم. شهناز انگار شوهر ندارد که همه اش آنجاست. پدرها و شوهرها در فیلم غایب هستند. اعظم چه کاره است و در این خانه چه می کند؟ بیوه است و پول دار و اهل دوبی و کیش رفتن و... چرا علیرغم ظاهر دلسوزش هیچ کمک مالی ای به خانواده اش نمی کند؟ شاید می داند خانواده احتیاج به کمک ندارند. همه چیز بازی است؛ یک بازی رقت انگیز. در هیچ کجای فیلم شاهد بی پولی این خانواده مثلافقیر نیستیم. اگر مرتضی داماد آینده افغان را تیغ می زند برای خرید مغازه است نه حل بحران مالی.
    مادر جز اکسسوار نیست. دلسوز و دل نگران پسر معتاد بیچاره اش است و برایش بسته مواد را پنهان می کند تا او بفروشد و این سیکل منحط تباهی ادامه یابد. بیماری قلابی او چیست؟ نمایشی نیست؟
     و اما دو شخصیت ظاهرا مثبت فیلم که به قول منتقدان طرفدار، نقطه امید فیلم است – که نیستند. پسربچه فیلم (نوید) که از همه بهتر است، زرنگ و باهوش می نماید و اهل درس؛ اما فقط در حال بازی با توپ دیده می شود و دست شویی رفتن و کارکردن در مغازه یا خرید یا تماشای کارتون. کی درس می خواند؟ نه کتابی دارد نه دفتری.
    و اما سمیه ستم کش و منفعل فیلمفارسی: مهربان و دلسوز است و ظاهرا مقاومتی در رفتن از خانه دارد، در ترک خانه. اما از خانه می رود و با دیدن نوید در آرایشگاه از پشت شیشه اتومبیل افغان ها به ناگه بازمی گردد. این بازگشت، «از سگ کمترش» نمی کند؟ این بازگشت به امید است به خانه؟ یا استیصال است و محتوم سرنوشت مبهم و آینده شوم و ماندن در تباهی آن سگدونی؟
     به نظرم پایان نیمه باز با آن نمای لانگ شات از خانه، روزنه ای از امید نیست؛ یک نمای چند پهلو برای تاویل های متفاوت است و متضاد. همه محکوم به ابدند و یک روز؛ محکوم به نیستی و تباهی اند اما دروغین و نمایشی.
    فیلم از نگاه بیرون است نه از درون. نقطه دید ندارد. از نگاه فیلم ساز است که خانه و اهالی اش را می نگرد. پز می دهد و می فروشد تا جایزه بگیرد. جایزه داخلی و حتی خارجی. فیلم لقمه چرب و نرمی است برای جشنواره های فرنگی با آن فقرزدگی و تباهی محتومش. اگر فیلم ساز ذره ای غیرت ملی و دلسوزی ای برای این خانه دارد و اهالی اش، نمی بایستی فیلم را به جشنواره های خارجی بفرستد که جز خانه فروشی و فقرفروشی نیست. ای کاش فیلم ساز – و فیلمش – در این خانه بماند حتی نمایشی.

نظرات 11 + ارسال نظر
مجید شنبه 25 دی 1395 ساعت 00:07

من پیشنهاد میکنم استاد یباد اینو بخوره، با تشکر

رضا چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 20:27

ای کاش این جوونک یکم شعور هالیوودی داشت.
حتی فاحشه های آمریکایی هم تو هالیودد اینقدر تحقیر نمیشن.

محمد یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 23:55

استاد فراستی کاری کرده که برنامه هفت رو وقتی که بقیه صحبت میکنن بیصدا میکنم و سرم لای کتابه اما هروقت چهره فراستی میاد چهارتا گوش هم قرض میگیرم و میبینم .. انشالله صدسال دیگه هم زنده باشی مرد

حسین پارسایی پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 22:08

سلام.
در ضمن حتما فایلِ صوتی مناظره ی استاد با آقای شهاب اسفندیاری را دانلود کنید.."فرم,مضمون,محتوا"

حسین پارسایی پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 17:13

سلام.
در پاسخ به دوست عزیز_محمد_:
میبخشید,تاریخ صحیح 91,12,20 بود , بنده اشتباه کردم.
"دو ساعت گفت و گوی صریح با مسعود فراستی"_خبرگزاری فارس..

محمد دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 09:42

آقای پارسایی بابت راهنمایی خیلی ممنونم اما متاسفانه نتونستم در آرشیو این خبرگزاری در تاریخ29 بهمن 1391 چیزی پیدا کنم. میخواستم خواهش کنم اگر متن یا لینکی از اون مصاحبه دارید در اختیارمون بذارید.
تشکر می کنم.

حسین پارسایی دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 00:28

سلام.
در پاسخ به دوست عزیز_محمد_ :
برای پاسخ به این سوال به شما پیشنهاد میکنم که حتما مصاحبه ی خبرگزاری فارس با جناب فراستی را به تاریخ 91,11,29 بخوانید ..
خواندنش خالی از لطف نیست برایتان..

محمد یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 11:53

فرم و محتوا در لابلای حرفهای استاد

در نقد ماهی و گربه / آذر 1393:
تکنیک مقدمه فرم است. بدون تکنیک به فرم نمی رسیم. و مهمتر از آن، بدون زندگی و زیستن در جهان واقع، و زیستن موضوع مورد نظر نیز به فرم دست نمی یابیم. برای گذار از جهان واقع به جهان خیال باید ابتدا در جهان واقع زیست کنیم و با آن مماس باشیم تا بتوانیم از آن بگذریم و به هنر برسیم.
فرم هم امری متعین است نه بی حد و رسم. هر پدیده معینی، فرم معین خود را می طلبد تا پدیده شود. فرم کلی وجود خارجی ندارد. فرم، هم با پدیده به وجود می آید و هم با مدیوم پدیده.
فرق موضوع، مضمون و محتوا را نمی دانند. و محتوا را تا حد موضوع و مضمون تنزل می دهند. این فرم است که موضوع و مضمون آن را به محتوا بدل کرده، ارتقا می دهد. فرم بدون محتوا، فرم نیست؛ ماقبل فرم است. فرم رسوب محتوا است. و محتوا، کارکرد فرمال مضمون، مایه و سوژه است. محتوا، در فرم است. محتوا، فرم است.

*****

مصاحبه با کاربران وبلاگ / دی 1393:
ادبیات یک مدیوم دیگر است و سینما یک مدیوم دیگر. اما اگر در هر دو از فرم شروع کنیم، به یکدیگر نزدیک می شویم. یعنی آنجا هم از فرم شروع کنیم و ببینیم که مثلاً آقای بالزاک بلد است قصه بگوید یا نه. کجا ها قصه اش در اثر فرم خراب می شود؟ پس فرم وجه اشتراک مان است که باید در موسیقی، در ادبیات، در سینما، در نقاشی و در همه چیز آن را رعایت کنیم. یعنی با فرم حرکت کنیم. این وجه اشتراک وجود دارد، اما اینکه نقد ادبی با نقد موسیقی با نقد سینمایی عیناً یکی باشد، ابداً چنین چیزی نیست.

*****

در مناظره با دکتر زیباکلام / اردیبهشت 1394:
تا همین امروز جامعه سینمای ایران رابطه فرم و محتوا را درک نکرده است. فکر می کنند که محتوا یک اصالتی دارد و بیرون از فیلم ایستاده است و منتظر است که فرم بگیرد. درک نمی‌کنند که محتوا بیرون وجود ندارد و اینکه فرم است که محتوا را می سازد. محتوا رنگی است که فرم به مضمون و مفهوم می زند و محتوای خاص یک اثر هنری. محتوا پیام نیست.
مصاحبه انجمن سینمای کلاسیک:
بعضی از اینکارها ما قبل هنر است و بعضی هم به مرحله هنر می رسد. ما نقاشیهای بدی داریم که اینها هنر نیستند ، یا موسیقی یا سینما و حتی رقص . اینها خوب و بدش ، خوبش به هنر تبدیل می شود ، البته خوب که عرض میکنم مفهومی نمیگویم . فرمی عرض می کنم چون هنر از نظر من یعنی فرم
فرم قالب نیست. فرم مجموعه شکلها و اشکالیست که مفهومی را تولید می کنند ، بدون فرم معنا در کار نیست و معنا هم بدون فرم کارائی ندارد.
------------------------------------

سوال: فقط من متوجه نشدم بالاخره ما باید از فرم حرکت کنیم و به محتوا برسیم یا با در نظر گرفتن محتوا تحلیل فرمی ارائه کنیم؟

سید جواد:
مورد اول صحیح است، اما پس از دریافت محتوا از طریق فهم، دریافت و تحلیل فرم، می‌توان دوباره به سمت فرم بازگشت و تحلیل را از زاویه‌ای جدید تکمیل کرد.

محسن پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 20:31

دود بر شرفتون استاد فراستی.
الحق که درست گفتید

محمد چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 19:17

با سلام

سوالی داشتم از خدمت استاد فراستی. اگر امکان داره از ایشان بپرسید.
سوالم اینه که درسته از نظر محتوا، بعضی از فیلم‌ها ضد ملت و کشور هستن ولی نقد فرم هم لطفا بفرمایید که ما به عنوان بیننده در مورد ساختار فنی فیلم هم اطلاعات بیشتری پیدا کنیم.
به عنوان مثال همین فیلم ابد و یک روز آیا از نظر ساختار و فرم فیلم قابل قبولی است؟ اگر هست چرا و اگر نیست هم ایضا.
با تشکر

سید جواد:
سلام.
از آنجاکه فرم همان محتواست، وقتی از یکی صحبت می‌کنیم، در واقع داریم در آنِ واحد از دیگری نیز سخن می‌گوییم. پس وقتی با محتوای اثر مشکل داریم، به طریق اولی با فرم آن دچار مشکل بوده‎ایم، اما ممکن است این مشکل واحد را به لحاظ فنی توضیح دهیم و یا به لحاظ غیر فنی. جایگاه توضیح فنّی در یادداشت‌های کوتاه جشنواره‌ای نیست و زمانی دیگر می‌طلبد. با ذکر این توضیح، حتماً درخواست شما را مبنی بر توضیح فنی اشکال فرمی-محتوایی اثر "ابد و یک روز" با جناب فراستی مطرح خواهم کرد (هرچند که البته توضیحاتی در از این دست در یادداشت‌شان وجود دارد و خیلی از دلایل مطرح شده این یادداشت به واقع کاملاً فنی (فرمی) هستند.)

علی از تبریز دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 09:58

بینظیر است این فراستی! درود بر تو! زنده باشی! چقدر عالی نقد می کند! دیشب مجید اسلامی و نیما حسنی نسب و شادمهر راستین. در برنامه شجاع نوری تو شبکه 4 نشسته بودند و مثلا نقد می کردند. چقدر مسخره و بی سوادانه و مضحک میگفتند! کجاست فراستی بزرگ! چرا هیچکس قدرش را نمی داند در این وا نفسای سینما

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد