همآوازی دروغ و فریب:
نگاهی به پروپاگاندای برخی رسانهها درباره فیلمِ آخرِ مجیدی
(میثم امیری)
فیلمِ آخرِ مجیدی، "محمد رسول الله" فیلم بدی است که در نقدی مفصّلاً به آن پرداخته و جزئیات و کلیاتش را بررسی کرده ام. اما از فیلم بدتر، پروپاگاندای عجیب و غریبِ رسانهای-حکومتی و بازی ناپاکی است که قبل از اکران فیلم آغاز شده است. چپ و راست، شبهروشنفکر و حزباللهینما در این پروپاگاندا همداستان هستند. یکی می گوید با وضو به دیدنِ این فیلم بروید. و دیگری چنین عنوان می کند که فیلم از سینمای ایران بالاتر است. خودِ مجیدی هم ادعا می کند که فیلمش از کلاسِ سینمای ایران بالاتر است. آقای مجیدی، خوب نیست آدم از خودش تعریف کند. اگر کسی مختارنامه را -که سریال خوبی هم نیست- دیده باشد، رویش نمیشود از این حرفها بزند. بگذریم از فیلمهای کوچک ولی خوبِ سینمای ایران که مطلقاً با چنین ملغمهای قابل مقایسه نیستند.
سایتی این فیلم را -هنوز اکران نشده- دعوت به مکاشفه دانسته و دیگری آن را نمادِ اسلامِ رحمانی معرفی کرده است. شخصی دیگر نیز فیلم را نقّاشی خط یا نقّاشی شعر نامیده است. از همه بدتر جملة یکی از مسئولین مملکتی مستقر در وزارت ارشاد است. ایشان درباره ناراحتی مسلمانانی که به پیامبرشان توهین شده نوشته است: «البته طبیعی است منافقین و کمونیستها در خارج و داخل کشور از این اتفاق ناراحت باشند.» ایشان بداند که این جمله مربوط به نظامهای توتالیتر و کمونیستی است که ایشان ادّعا میکند علیهشان است. این دست اتّهامزنیها خلافِ رویهای است که آقایان دولتی ادّعایش را دارند. ایشان به جای آن که به روابط عمومی فیلم تبدیل شوند، به مردم خدمترسانی کنند و به منتقدین و کسانی که از فیلم بدشان آمده توهین نکنند. جایگاهشان را بشناسند و بدانند کم نیستند از اهلِ دین و انقلاب که مخالف فیلم هستند. اگرچه ایشان از این طایفه بی خبرند و تنها آن دو گروهی را که خود نام بردهاند میشناسند و از احوالشان آگاهند، ولی به من گوش کنند و بیخبری و ناآگاهیشان را پشتِ سکوتشان، محترم و پنهان نگاه دارند.
به راستی ما را چه شده است که فیلمی گنگ با ارائه تصویری قلب شده از پیامبر اسلام، به مسلمانان حقیقی توهین می کند، اما در مملکتی اسلامی مقام و ارج و قرب مییابد؟ متأسفانه نامهایی در تیتراژ این فیلم سخیف و موهن مشاهده می شود که انسان را به شدت نگران میکند.
آیا تنها به این دلیل که سازنده این فیلم ایرانی است و هفت سال برای این فیلم زمان گذاشته و پول خرج کرده است باید درباره آن سکوت کرد؟ آیا از نام پیامبر فیلم می ترسیم که به این خفقان و سکوت مهلک دامن می زنیم؟ باید فضا را شکست و با این فیلم نیز مثلِ هر فیلمِ دیگری برخورد کرد. این که فیلم بد است، مشکلِ منتقدها نیست طبعا! این مسأله به این سادگی بالاخره چه زمانی قرار است در کشور ما فهم شود؟
نامهای پشتِ فیلم هر چه بزرگ باشند هم در سینما و هنر باید از صافی حس بگذرند. صافی حس، تنها با اثری که روی پرده است کار دارد و به باقی حرفها بهکل بیتوجّه است. متأسفانه سخن گفتن از حس و فرم و هنر برای این اثر زیاد است. فیلم ماقبلِ این حرفهاست. خودش فریاد می زند که زرد، ادایی، پوسیده و در نتیجه بیارزش است و این همه شهر را از عکسهایش آکندن و این همه تبلیغ کردن ندارد.
اگر فیلم "محمد رسول الله" خوب هم باشد -که حتّی برای لحظهای نیست- درست نیست که از آبرو و عظمتِ افرادی چون رهبری عزیز انقلاب برای آن خرج شود. آقای مجیدی و حامیان فیلم یادشان باشد که آقای خامنهای تأکید کرده اند که "حمایت از کالا و سرمایه ایرانی الگوی شما باشد." (متأسّفانه این جمله ایشان از حسینیه امام خمینی فراتر نمیرود.) کالا و سرمایه ایرانی در سینما یعنی میتوانیم – و باید- با تکیّه بر خودمان فیلمِ تاریخی بسازیم. تولید مختارنامه شاهد خوبی است بر این مدّعا. این سریال که با فکر و کوشش و سرمایه ایرانی ساخته شده از نظر تکنیکی بسیار جلوتر از فیلم آقای مجیدی است. کدام صحنه از فیلمِ مجیدی بود که فیلمبردار ایرانی نمیتوانست بگیرد؟ کدام بخش دشواری وجود داشت که تدوینگرِ وطنی نمیتوانست تقطیع کند؟ حتّی کدام جلوههای ویژه را اپراتورِ ایرانی نمیتوانست بسازد؟ آش چقدر شور است که طرّاح آکسسوار هم از آن طرف آمده! اگر توفیقی در تکنیکِ کار باشد -که نیست- دربست مالِ هالیوود است. گاردین هم به این موضوع همراه با تحقیرِ ما اشاره می کند. به نظرم سازندگان و سینه چاکان فیلم حداقل با شنیدنِ حمایت از کار و سرمایه ایرانی، خجالت بکشند و این قدر از رهبری مایه نگذارند. به آقایان سوپر حزباللهینما نیز باید گفت ولیِّ فقیه، روابط عمومی فیلمِ شما و ابزارِ تبلیغاتی آن نیست. ممکن است وزیر و رییس و وکیل دوست داشته باشند که روابط عمومی فیلم باشند -که هستند- ولی گمان کنم قامت رهبری از حد و اندازه چنین کارهای پستی رفیع تر باشد.
در فیلم از "تحریم" سخن به میان می آید. واژه ای امروزی که کاربردی سیاسی دارد. اوّلا تحریم اصلاً در فیلم ساخته نشده است و قصه تحریم مربوط به صدر اسلام با رویکردی عام و شعاری، به کلی از بین می رود و زمین می خورد. ثانیاً اگر هم ساخته می شد، با تحریمهای امروز ما و رابطه ما با غرب نسبتی نداشت. ثالثاً اگر هم نسبتی داشت، طبق گفتة رهبری، ما در شرایط شعب ابی طالب نیستیم، در شرایط بدر و خیبریم. کاش دوستانی که دائماً از رهبری خرج می کنند و نان نام ایشان را می خورند، اندکی هم به سخنان شان توجه می داشتند تا درست در دورانی که ایشان از اقتصاد مقاومتی و کالا و سرمایه ایرانی سخن می گویند، با ریخت و پاشی بی سابقه، جیب خارجی ها را با دست مزد های میلیاردی پر نکنند تا به زعم خویش فیلمی فراتر از کلاس سینمای ایران ساخته باشند.
فیلم با پول ساخته نمیشود؛ با قلب و دلی باورمند ساخته میشود. مثلِ بچههای آسمان. خرجِ زیاد مساوی نیست با فیلمِ فاخر. فیلمِ فاخر یا ارزشمند با پول نسبت ندارد؛ با درونِ همراه و باورمند سازنده نسبت برقرار میکند. سینما یعنی نشان دادن یک انسان خاص، کوچک، جمع و جور، مماس با زندگی امروز، و -به شرط تسلط وسیع و باور عمیق فیلمساز- به شدت دیندار. آنچه مجیدی نشان داده است اما جز ابرانسانی بی هویت و منفک از زندگی مردم این زمانه چیزی نیست. پیامبری که او تحویل جهان می دهد شعبده بازی مرفّه، بیمسأله، بی خاصیت و بادشده است. ای کاش آقای فیلمساز توان آن را داشت که علیِ بچّههای آسمان را به شبه جزیره عربستان ببرد. بیشک علی زمینی آن فیلم از محمّد به ظاهر آسمانی فیلم کنونی، به رسولالله نزدیکتر است.
نقد های خود را به آدرس sky_eng2011@yahoo.com ارسال کنید تا در صورت تأیید مسعود فراستی در وبلاگ قرار گیرند.
سلام.
دو نقد کامل بر فیلمی لاغر، ناقص، و عاجز...
سلام..
انصافا آقای امیری ،با این دو نوشته، توانستند بخش مهمی از کاستی های این فیلم را بیان کنند..
نظر شما نسبت به دو نوشته ی ایشان چیست؟-اگر مایلید که بیان کنید-
سید جواد:
سلام.
نظر بنده نیز مثبت است.