خبرگزاری فارس: فراستی با بیان اینکه جوایز گلدنگلوب و اسکار سیاسی است، گفت: بعد از نقد «آرگو» وقت آن است که ما هم تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را با یک قصه دقیق و جذاب با فیلمسازی که فیلمسازی بلد است بسازیم و جواب بدهیم.
آرگو خوب شروع میکند اما در ادامه به تحریف میافتد
سازنده آرگو وقتی که سراغ شخصیتپردازی میآید، قادر نیست شخصیت ایرانیها را بسازد و شروع میکند به تحریف و نشان نمیدهد که مردم به صورت خودجوش لانه جاسوسی را گرفتند و سعی میکند که همه مسئله را حکومتی نشان دهد و آن جنبش خود بخودی مردم که لانه اشغال شد و بعد نظام اعلام موضع کرد در فیلم کاملا تحریف میشود.
این داستان شش گروگان آمریکایی هم کاملا جعلی است چون این افراد توسط مردم آزاد میشوند و مردم بودند که زنها را رها کرده و کمک میکنند که بروند اما فیلمساز این را به یک تریلر سیاسی و خیلی سطحی تبدیل کرده است که بتواند از آن استفاده کند.
قصه نجات دادن قصهای کاملا جعلی است، البته انتهای این فیلم بیان میکند که برخی وقایع و موارد را برای دراماتیزه کردن و نمایشی کردن به فیلم اضافه کردهایم که این یعنی اصل فیلم و گروگانگیری و آزادسازی این افراد که در واقع جعلی است.
* چهره «آرگو» از بچههای بسیج و مأموران ایرانی، کوبایی است نه ایرانی
همچنین چهرهای که «آرگو» از بچههای بسیج و مأموران ما نشان میدهد چهره ایرانی نیست؛ خشونت آنها و چهره و رفتارشان و آن وحشیگری که نشان میدهد چهرهای کوبایی است تا ایرانی و این نیز از شعور آمریکاییها سخن میگوید!.
آن زنی هم که به فرار این افراد کمک میکند و به فارسی را با لهجه صحبت میکند، خیلی احمقانه است و معلوم نیست چیست.
* «آرگو» از مأمور جاسوسی آمریکا چهرهای معصوم ارائه میدهد
یک کاری که آرگو میکند این است که چهرهای وطن پرستانه از آمریکاییها نشان میدهد؛ از یک مأمور جاسوسی آمریکا یک چهره بدون خشونت چهرهای معصوم و خاصی ارائه میدهد که تاکنون آمریکاییها چنین چهرهای از مأموران جاسوسی و ضدجاسوسیشان نشان نداده بودند.
نقطه دیگر در این فیلم نیز این است که یک زندگی به شدت قلابی و سطحی از اختلاف او با خانوادهاش و با همسرش و رابطه دوباره آنها نشان میدهد و تلاش میکند که یک تریلر غیر اکشن سیاسی را به یک ملودرام هم تبدیل کند تا مخاطب به دست آورد اما در آن نیز موفق نیست البته ممکن است برای جذب مخاطب عام آمریکایی موفق باشد اما در مجموعه آرگو یک فیلم دسته دوم دهه هفتادی است با اینکه خیلی خوب شروع کرده است.
* جایزه «آرگو» صد در صد سیاسی است
استاد در بخش دیگری از این گفتگو درباره چرایی اعطای جایزه گلدن گلوب به این فیلم ضعیف گفت: اینکه چرا جایزه گلدن گلوب میدهند جالب است و این برمیگردد به تحلیل من که سال پیش درباره اسکار کردم و دوستان نپذیرفتند و اینکه چقدر گلدن گلوب و اسکار چقدر سیاسی است و جایزه به آرگو صد روی صد سیاسی است مثل جایزه به «جدایی نادر از سیمین».
جایزه به آرگو صد درصد سیاسی است، این برای آن است که آمریکاییها با تمام ایرانی ستیزیشان تلاش کردند زخمی که از این گروگانگیری گرفتند را جبران کند و مرهمی بر آن بگذارد و این جایزه نیز به دنبال آن است که این مرهم را بیشتر کند در حالی که فیلم ابدا در سطح جایزه گلدن گلوب و کاندیدای اسکار و جایزه منتقدان نیست و این درست حرفی است که پارسال زدم و آن اینکه آمریکاییها چقدر سیاسی عمل میکنند حتی در سینما.
فیلم آرگو فیلم سطحی است که مخاطب عام آن را تحمل میکند، 20 دقیقه آخر فیلم به شدت عقب افتاده و هالیوودی است؛ دقیقه آخر هواپیما میرود و زنگ تلفن زده میشود و از این مباحثی که خیلی عقب افتاده است و مربوط به 50- 40 سال پیش است و روشن نمیکند هواپیمایی که دارد میرود چرا نمیتوانند برگردانند و این خیلی مخاطب را دست کم گرفته است.
در مجموع فیلم یک سطح سرگرمی و تریلر اکشن دارد و در سطح زیرین هم سیاسی است و البته برخلاف همیشه که فکت سیاسی را از اول آشکار میکنند مثل آن فیلم مزخرف «300» اینجا نرم رفتار کردند و به دنبال مخاطب عام بودند.
* جواب «آرگو» تنها با نقد نیست بلکه با فیلم باید پاسخ داد
چرا به فیلم «لینکلن» که آن هم سیاسی است جایزه داده نشد، گفت: احتمالا لینکلن در اسکار جایزه بگیرد اما با کاندیداتوری آرگو در 7 رشته این فیلم در اسکار هم میتواند جایزهای داشته باشد.
به نظر من بعد از اینکه «آرگو» را نقد کردیم وقت آن است که ما هم همین واقعه یعنی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را با یک قصه دقیق و جذاب با یک فیلمسازی که فیلمسازی بلد است نه اینکه ادعا بکند بسازیم و جواب بدهیم.
جواب آرگو با نقد نیست بلکه با فیلم است، مهم این است که فیلمنامه خوب و قصه درست، جذاب و بیان واقعی و تاریخی روی خط ما نوشته شود و بدون شعار دادن و با یک قصه درست بتوانیم حرفمان را بزنیم.