مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

منظره مسعود فراستی و امیر پوریا درباره "جدایی نادر از سیمین"

این جلسه به مناظره میان مسعود فراستی(منتقد مخالف) و امیر پوریا(منتقد موافق) در مورد فیلم «جدایی نادر از سیمین» اختصاص داشت که با حضور دانشجویان در سالن شهید فلاحت پور دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر برگزار گردید.

در ابتدای نشست امیر پوریا با اشاره به محبوبیت فیلم «جدایی نادر از سیمین» میان سینما دوستان گفت: "فیلم جدایی نادر از سیمین در میان سینما دوستان محبوبیت وحشتناکی دارد که من روی واژه وحشتناک تأکید دارم چون از نظر من بسیار خطرناک است؛ هیچ فیلمسازی حتی بیضائی در مقطع مطرح شدن آثارش در دهه 50 به این سرعت به فیلمساز محبوب میان همه ی جریانات سینمایی ایران تبدیل نشده است و این بسیار موقعیت خطرناکی است برای اصغر فرهادی و به نظر من بسیاری از نقد هایی که دوستان در برنامه هفت می کنند و وجود دیدگاه های مخالف فیلم «جدایی نادر از سیمین» گاهی اوقات از ستایش های من و شما برای فرهادی لازم و ضروری تر است، البته درصورتی می تواند موثر باشد که استدلال پشت آن باشد و بحث دو طرفه شکل بگیرد."

در ادامه نشست امیر پوریا با اشاره به شخصیت مسعود فراستی و نگاه سینما دوستان به او گفت: "ممکن است برای بسیاری از دوستان، مسعود فراستی و نقد او به آنچه که در برنامه ی هفت می بینیم محدود باشد و بعد از برنامه هفت نوشته هایی در مورد او خوانده باشند؛ فراستی که سی سال سابقه نقد و یک نوع موضع گیری مشخص کاملا او را از بقیه متمایز می کند که این متمایز شدن لزوماٌ خوب یا لزوماٌ بد نیست اما چیزی بالای سی سال سابقه نقد و این بک گراند مسعود فراستی با در مجموع سی ساعت دیدن برنامه هفت و تحلیل های او قابل خلاصه شدن نیست بنابراین معمولاٌ دوستان جوان در سطحی نیستند که بتوانند در مورد سواد مسعود فراستی اظهار نظر کنند؛ من به لحاظ سواد و دانش و شناخت و تحلیل کاملاٌ ایشان را قبول دارم و حضورم در این جلسه به همین بر میگردد که ایشان در این جلسه حضور دارند و بی تعارف اگر امیر قادری جای مسعود فراستی در این جلسه بود هرگز به این جلسه نمی آمدم."

امیر پوریا منتقد موافق فیلم «جدایی نادر از سیمین» ادامه داد: "اساساٌ مسعود فراستی مانند پیش کسوت اصلی این نوع نگاه نقد «شمیم بهار» شوق و شوری برای ستایش فیلم های محبوبش ندارد که این نوع نگاه در انگلیس و فرانسه نیز وجود دارد؛ این لذت از مخالف خوانی و بدبینی باعث میشود که شما با او مسأله داشته باشید و به نظر من تا اینجا هیچ اشکالی وارد نیست امّا از اینجا به بعد وارد دامنه ای میشود و آن اینکه به فیلمی که خوشش نمی آید صفت نسبت می دهد کاری که بلاتشبیه امیر قادری هم در نوشته هایش می کند و این دره و چاله ی خطرناکی برای نقد می باشد، عباراتی که خیلی خیلی حسی هستند مثل اینکه فیلم درآمده یا در نیآمده و توضیح دادن این عبارات حداقل به یک پاراگراف استدلال نیاز دارد و این عبارات کلی و بدون استدلال هستند؛ این ها را اشاره کردم که بدانید ورودی بحث نقد فیلم «جدایی نادر از سیمین» بسیار روشن و بی رودربایستی است و دلیل عمده روشنی بحث هم ظرفیتی است که مسعود فراستی در نقد شدن نقدش دارد، بی تردید نوشته های من در طول یکسال اخیر در مورد هیچ جریان فرهنگی داخلی ایران به اندازه چیزهائی که راجع به دیدگاه های ایشان و مشکلات برنامه هفت نوشتم نبوده مگر عملکرد وزارت ارشاد که این دو بحث در نوشته های من از نظر حجم نوشته رقیب یکدیگرند ولی هرگز هیچ نوع واکنش منفی توأم با بی ظرفیتی از ایشان ندیدم برای اینکه این روحیه تندروی که در نقدش دارد برعکسش را هم می پذیرد."

در ادامه نشست، مسعود فراستی گفت: "در مورد لذت بردن از مخالفت باید بگویم که برای من داستان به این شکل نیست چون نقد این است که خلل ها را بیان کنیم؛ اگر در اثری خللی نبود بعد از چند سال خلل دیده می شود من اولین نفری هستم که از بعضی از فیلمسازان تعریف کرده ام، در مورد ابراهیم حاتمی کیا، مجید مجیدی و همینطور رضا میرکریمی من اولین نفری بودم که از آنها تعریف کردم و الان پس از این چند سال همه ی آن تعاریف را پس می گیرم؛ آنجائیکه من از فیلمی تعریف کردم یا فیلمی را مورد نکوهش قرار دادم واقعاٌ نظرم بوده است که البته نکوهش برایم مهم تر است! زیرا که فکر میکردم و فکر میکنم این جو و هیاهوی روشن فکری و حزب الّلهی جو ناشیانه و مانع تفکر میسازد و عیناٌ همچین جو برای «یه حبه قند» در حال رخ دادن است، من یک لغت در مورد فیلم «جرم» گفتم موجب خلعیت من از انجمن منتقدین ایران شد و همه ی سینمایی ها از من انتقاد کردند، به نظر من ما صراحت در نقد نداریم و نظرمان را نمی گوئیم؛ نقد درگیری شخصی است و بدون آن نقدی بر پا نمیشود و همین جا اعلام میکنم که من کلاسیک زده هستم و در مورد فیلم «درخت زندگی» باید بگویم که این فیلم، فیلم مهمی نیست و یک خزعبل معناگرا است که مزه ی دهان مقامات سینمایی ایران است و این گونه فیلم ها باعث میشوند که من درگیری شخصی داشته باشم و نقد کنم."

در ادامه نشست مجری نشست از فراستی پرسید که فیلم «جدایی نادر از سیمین» را با چه عینکی می بیند که مسعود فراستی در پاسخ گفت: "فیلمنامه منطق ساده خطی دارد و من فکر میکنم که فیلمنامه اساساً مشکل دارد و مشکل فیلمنامه از همان ابتدای فیلم شروع میشود، اینکه زن ومردی میخواهند از یکدیگر جدا شوند و دعوا سر این است که زن می خواهد ویزا بگیرد که دختر درحال رشدش را در جامعه ی پر از دروغ بزرگ نکند و شوهر هم موافقت کرده است و حالا نادر دارد جر میزند و پدرش را بهانه میکند و این داستان یک خطی فیلم است، سیمین به خاطر دخترش میخواهد مهاجرت کند و نادر به خاطر پدر سالمند خود نمی خواهد مهاجرت کند و اگر مثل صحنه ی آخر فیلم که دختر در دادگاه حضور دارد، در صحنه ابتدای فیلم هم دختر در دادگاه حضور داشت فیلم جلو نمی رفت."

در ادامه امیر پوریا گفت: "در مورد فیلم «درخت زندگی» من هم با فراستی موافقم امّا در مورد وجود حفره در فیلمنامه «جدایی نادر از سیمین» باید بگویم که هم من و هم مسعود میدانیم که قاضی دادگاه در مرحله اول وجود فرزندان را ضروری نمیداند و اجبار نمیکند و حتی مایل است که ماجرای طلاق را تمام کند و اصلاً فیلم جدایی نادر از سیمین نمی خواهد بگوید که ببینید که ما در چه جامعه ای زندگی می کنیم چیزی که وزارت ارشاد روی آن تاکید دارد و دو سه هفته فبل از اینکه این فیلم به اسکار معرفی شود آقای شمقدری اعلام میکند که اسکار اصلاً مهم نیست که نکند این فیلم موفق بشود و امّا فرقی که میان «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» است این است که آن چیزی که باعث میشود که در «جدایی نادر از سیمین» راضیه نتواند دروغ بگوید ترس از قسم دروغ است، بنابراین باید فیلم مورد علاقه وزارت ارشاد باشد و من خیلی از حماقت آقایان تعجب میکنم، آن چیزی که ارشاد علاقه دارد در فیلم ببیند این است که فیلم دارد نشان می دهد که شرایط جامعه این است، امّا اینطور نیست و فیلم دارد یادآوری میکند که ما هم مثل شخصیت های فیلم قضاوت می کنیم."

در ادامه نشست مسعود فراستی گفت: "همه چیز باید در فیلم ساخته بشود، ادعا این است که ما آدم هایی هستیم که دروغ می گوئیم؛ مستقل از اینکه ادعای بی منطقی است حتی اگر رفتار سطحی آدم ها را هم ببینیم این جمع بندی درست نیست امّا اگر فیلمساز به این جمع بندی اعتقاد دارد باید در فیلم آن را بسازد و درغیر اینصورت یک ادعا است که البته ادعای اوپوزیون نما است و این ادعا باید در فیلم ساخته شود و حال که ساخته شد باید در فیلم نشانه هائی از علایق مادر به دخترش نشان داده شود؛ فیلم موفق نمیشود هیچکدام را بسازد، چرا شخصیت نادرعلاقه به مهاجرت نشان میدهد امّا یک دفعه مسأله پدر خود را بهانه می کند و امّا رابطه پدر و پسر که یک رابطه ی نمایشی و فریب کارانه است، در یک صحنه از فیلم که پدر در دستشویی گیر کرده است تقریباً میتوانم بگویم رابطه ی هیچ پدر و پسری به این شکل نیست که نادر در فیلم در را هل میدهد، رابطه ی انسانی پدر و پسری مطلقاً در فیلم دیده نمیشود، این رابطه تزئینی و فریبکارانه است و هیچ علاقه ای بین پدر و پسر نیست و انتهای فیلم هم فیلمساز احساس پسر را در غم از دست دادن پدر نشان نمیدهد و فقط یک تغییر لباس داریم، حالا که پدر مرده است دیگر مشکل چیست که نادر نمیخواهد به خارج برود؟ و این را هم متوجه نمیشوم که سیمین می خواهد به خارج برود چون در جامعه ای زندگی میکند که همه دروغگو اند مگر در خارج همه راستگواند؟ شخصیت پردازی به درستی انجام نشده است و اینها همه بازی اند که البته تا یه حدی به خوبی انجام شده است امّا عمق ندارد و اگر سنجاق فیلم به جامعه را از روی آن برداریم فیلم، فیلم مهمی نیست، و فیلم «درباره الی» فیلم بهتر و منطقی تری است با اینکه درباره الی هم فیلم خوبی نیست."

در پایان نشست امیر پوریا گفت: "از آقای سجادپور گرفته تا امیر قادری و حتی ستایش کنندگان فیلم می گویند که این فیلم راجع به جامعه ای است که همه دارند دروغ میگویند آیا حرفشان درست است؟، اصلاً به این موضوع توجه نشده است مثالی که فرهادی در جلسات و مصاحبه های مختلف عنوان کرده است و آن اینکه اگر یک پزشک ایرانی به یک بیماری که سه ماه دیگر زنده است نمی گوید که تو سه ماه دیگر زنده ای و به همراه او میگوید که بیمارتان در آستانه ی مرگ است و حالا یک پزشک مثلاً سوئدی با صراحت به مریض خود میگوید که شما تا سه ماه دیگر زنده ای آیا اسم آن کاری که پزشک ایرانی می کند دروغ گفتن است؟ از نظر من شخصیت های فیلم دروغ نمی گویند و من به این معتقد نیستم که فیلم دارد جامعه ای را به تصویر میکشد که همه دروغ می گویند و به همین دلیل در جشنواره ها و اروپا از این فیلم خوششان آمده است، اتفاقاً به دلیل اینکه مسأله دروغ به شدت مسأله ی اروپائی ها هم هست مورد استقبال آنها قرار گرفته است، در مورد صحنه ی هول دادن در توسط نادر در حالیکه پدرش پشت در نشسته است مثل همه آدم ها نادر هم تردید دارد که هول بدهد یا نه و در آخر هم هول میدهد و بعد همان بدن را در آغوش میگیرد و گریه میکند و این ها طبیعی هستند و تلخی فیلم هم به خاطر این است که این ها طبیعی اند."

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد