مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

مسعود فراستی:

شب و موسیقی، سیگار و چای برای نوشتن بهترین اند. نوشتن بهترین کار عالم است و موسیقی شنیدن و سیگار.

آنکه گفت آری، آنکه گفت نه

نگاه حسین ارومیه چی ها به برنامه هفت (بررسی فیلمهای اکران بهار - جدایی نادر از سیمین)
و مسعود فراستی

آیا مخاطبی که تا پاسی از شب پای برنامه می نشیند باید صرفا به واسطه تفکرات یک منتقد مضحکه شود. آیا دلایل این انتخابشان هم همان هایی است که از ایشان دیده ایم؟ آیا متفاوت بودن، متاع بی قیمت تازه ای است که مد روز هم هست؟ می خواهید از خود در ذهن مخاطبان چه بسازید جناب منتقد؟ شما دانشش را دارید و به اندازه کافی می دانید، اما یک چیز را انگار نمی دانید. جامعه را در سینما پیدا کنید و سینما را در ذهن خودتان، شاید اوضاع کمی فرق کرد.

یک- قصه «هفت» حالا دیگر برای خود ماجرایی شده است.غافلگیری های مداوم برنامه که هر هفته مخاطبان را با وجوه مختلفی از بالا و پایین سینمای ایران آشنا می کند می تواند دلیلی باشد تا «هفت» را به یک برنامه پر مخاطب بدل کند. اما این وسط یک جای کار می لنگد. «هفت» ظاهرا قرار است برنامه ای تحلیلی باشد و بعضا اطلاع رسانی هم کند و قسمت تحلیلی اش هم طبعا نیاز به یک تحلیلگر یا به اصطلاح منتقد دارد. منتقد هم خود صاحب عقیده و تفکر است و بالطبع در سینمای حال حاضر ایران با یک رویه و یک مسیر نمی توان کار خاصی را از پیش برد.

باید چندین کارشناس با عقاید مختلف بیایند و نظرات خود را پیرامون مسائل گوناگون بیان کنند. اینکه بگوییم مرغ ما یک پا دارد و الا و بالله با یک منتقد و یک دیدگاه پیش خواهیم رفت اتفاقا سنگ اندازی مضافی است، چرا که هر بار  با هر مساله ای که پیرامون این قضیه پیش می آید باید بگوییم این راهش نیست و با این رویه کار به جایی نمی برید و آنها نیز هر بار با توجیه و اصرارها سعی در متقاعد کردن مخاطب داشته باشند. هر چند در نقد جمعه شب «هفت» فیلم عجیب الخلقه «پایان نامه» مورد بررسی قرار گرفت و اتفاقا از یک نظر برخورد تقریبا مناسبی با آن شد، اما به نظر می رسد فراستی کماکان تکلیفش با خودش مشخص نیست، یا معلوم است اما لابد در این سراشیبیِ یکی به نعل و یکی به میخ نمی داند چطور با مسائل مختلف کنار بیاید.

به نظر می رسید هم فراستی و هم جیرانی تا حدی قصد محافظه کاری به شیوه خاص خودشان را داشتند، به شکلی که با هر انتقادی و هر نقبی که به فیلم و بعضا به سازنده می زدند یک قدم به عقب رفته و دوباره بحث را از سر می گرفتند. این مساله تا حدی بیشتر برای جیرانی صادق بود. جایی که مثلا به یکباره انتقادات خود را مطرح می کرد و پس از آنکه نفسی تازه می کرد سراغ تهیه کننده فیلم را می گرفت و حالی هم از او می پرسید و می خواست مثلا بی محابا کاری نکند که به ضررش باشد.

جدای از بحث خود فیلم، اما صحبتهای فراستی تا حدی توانست ما را راضی کند که خیلی هم بیراه نمی گوییم. و به عبارتی"پس دیدی مسعود خان هم از خجالت فیلم درآمد". واقعیت این است که «پایان نامه» فیلم بدی است و چوب بد بودنش را هم باید بخورد. کاری اصلا به موضوع و و محتوای فیلم ندارم هرچند که آن هم موضوع قابل بحثی است، ولی شکل فرم و شیوه روایت چه درساخت و چه در پرداخت به شوخی ای می ماند که با فیلمهای اکشن و معمایی مثلا غربی می شود با قرار دادن بستری که همه مخاطبان چه خوب و چه بد آن را تجربه کرده و چه بسا از آن زخم هم دیده اند. که اتفاقا اینجا نتیجه عکس را حاصل می شود. به نظر می رسد فریدون جیرانی و برنامه اش برای ماندگاری یا حداقل حفظ مخاطب باید به حربه تازه ای متصل  شوند و دست از محافظه کاری های گاه اعصاب خرد کنشان بردارند، شاید فرجی حاصل شد.
 
دو- اما قسمت جالب ماجرا بدون شک دوئل نفس گیر فراستی و درستکار بر سر سینمای بهاره امسال بود که درنهایت به نام «جدایی نادر از سیمین» تمام شد، که البته بد هم نشد و لااقل از این جهت فهمیدیم با فرد مصمم و حتی خارق العاده ای طرف هستیم. این دیگر اوج داستان بود. یعنی فیلمی که به گواه همگان یک شاهکار تمام عیار است(حداقل در سینمای چند سال اخیر ایران) و جوایزی که هنوز هم در حال درو کردنشان است، از سوی جناب منتقد فیلمی متوسط ِ ضعیف قلمداد می شود که این ترکیب هم خود از موارد قابل بحث است.

اما واقعا مشکل از کجا می آید؟ فراستی منتقد با سواد و آگاهی است و بر پایه دانش سینمایی و منطق از اصول خود دفاع می کند. حتی برای حرف هایش توجیه و منطقی را هم می آورد که به نظر بیراه هم نیست. اما مشکلی که وجود دارد این است که یا او سینمای جدید را در تعریف یا نگاه اشتباه گرفته، یا اساسا با یک نگاه خط کشی شده ی فرمول وار و حتی دیکتاتور مآبانه طرفیم که حتما باید در آن ابتدا همه چیز را به صف کنیم؛ ابتدا، پایان، اوج، تعلیق، درگیری و...و همه اینها به شکل چارچوبی کنار هم قرار گیرند و تفکیک هم بشوند.

از نظر فراستی شخصیتها در «جدایی نادر از سیمین» و حتی «درباره الی» همذات پنداری نمی کنند و رابطه ها در نمی آیند و اصول ندارند. با این تعاریف باید این بار به خودمان رجوع کنیم. مگر درک روابط میان شخصیتهای فیلم به جز بر عهده خود مخاطب است؟ مگر او نباید با فیلم و روایتش ارتباط برقرار کند؟ مگر این چیزها قابل خط کشی و مرزبندی است؟ اتفاقا از این نظر فیلم فرهادی در رده بهترین های هم سطح خودش قرار می گیرد. فیلمی که رابطه عمیق انسانی، عاطفی و حتی دینی را در ساده ترین شکل خود به نحوی بازگو می کند که مخاطب چاره ای جز افتادن میان این پرتگاهِ به ظاهر بی خطر ندارد و ناچار است برای رهایی از آن سرنوشت خود را به دستِ رهایی بخش ازلیِ فیلم یعنی ترمه بسپارد. صحبتهای درستکار و آن اشاره بی نظیرش به «گزارش» کیارستمی همه حاکی از درک منطقی و نه از روی احساس فیلم داشتند. اتفاقا او هم اصول خود را دارد و بر پایه آن از فیلم تمجید می کند. اگر می گوید فیلم فرهادی آینه تمام نمای جامعه مدرن و دست و پا بسته ی امروز است، یعنی این آدم ها برای ما آشناتر از هر کس دیگری است که شاید در اطراف خود با آنها سر و کار داشته باشیم. این ها همان آدم هایی هستند که مثلا می دانند چه می خواهند و می خواهند به همه چیزشان برسند، اما آنجا که در این میان عنصری به نام اخلاق را بدون هیچ بهانه ای جا می گذارند همان جایی است که همه چیز را بر باد رفته و حتی بر یاد رفته می بینند. پس جامعه مدرن به چه شکل باید باشد؟ چگونه است که ایشان به یکباره و حتی با حالتی عصبی همه فیلم را زیر سوال می برند؟ از بازی غلو شده و حتی بد(!) شهاب حسینی می گویند که به فیلم نمی خورد و درنهایت با یک اظهار نظر مضحک و شوخی وار فیلم را از «شرط اول» هم پایین تر می بینند.

آیا مخاطبی که تا پاسی از شب پای برنامه می نشیند باید صرفا به واسطه تفکرات یک منتقد مضحکه شود. آیا دلایل این انتخابشان هم همان هایی است که از ایشان دیده ایم؟ آیا متفاوت بودن، متاع بی قیمت تازه ای است که مد روز هم هست؟ می خواهید از خود در ذهن مخاطبان چه بسازید جناب منتقد؟ شما دانشش را دارید و به اندازه کافی می دانید، اما یک چیز را انگار نمی دانید. جامعه را در سینما پیدا کنید و سینما را در ذهن خودتان، شاید اوضاع کمی فرق کرد. شاید شما راست می گفتید. اما خوبیش این است که حداقل با خودتان روراست هستید و می دانید چه می خواهید. به امتحانش می ارزد.

*تیتر یادداشت: نام کتابی از برتولت برشت


سید محسن باقری (مدیر سابق وبلاگ): این نظر هم محترمه ولی غیر قابل قبول چون به خاطر اینکه منتقدی از فیلمی خوشش نمی آید میگوید مردم را مضحکه میکند . این چه حرفی ست آقای ارومیه چی ها که نمیدونم چی داشت مطلبتون چر مخالفتی از سر بی دغدغه ای . کمی مطلبتان مضحک بود!! . امیدوارم بتونید موفق باشید !

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد